تاریخ انتشار
يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۱۵
کد مطلب : ۵۶۷۰۲
سید قدرت حسینی؛ تشنه قدرت یا شیفته خدمت؟
۰
کبنا ؛محسن مدرس
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند. تیتر توسط نویسنده انتخاب شده است.
وقتی که به عنوان مصاحبه خبرنگار کبنا نیوز با آقای سید قدرت حسینی با تیتر «رمزگشائی سیدقدرت از تاریخ؛ از اول پاکدل را می خواستم/فولادی را سیداکبر علیزاده برداشت» برخورد کردم، بر حسب وزن تیتر احساسم بر این بود آنچه خوانده خواهد شد بر حسب واقعیات و حقایق گذشته است. اما متاسفانه آنچه به رشته تحریر در آمد، چیزی جز سیاست کاری و کلامی جز به صرف رسیدن به منافع خاص از آن گفتگو برای مخاطب استخراج نشد!!
جناب آقای سید قدرت حسینی!
شما از گذشته تا به امروز زائیده تفکر اصولگرایی بودهاید و چنان در این اندیشه پرورش یافتهاید و در بستر آن رشد کردهاید که اگر امروز مورد توجه لنز دوربینها قرار میگیرید نه بر حسب دوران ضعیف و نابخشودنی نمایندگی تان بوده است بلکه ریشه در تفکر سیاسی شما حکایت دارد که همگان شما را به عنوان یک اصولگرای سنتی و نزدیک به حزب موتلفه اسلامی بر میشمارند و یاد میکنند. اما متاسفانه اعمال و رفتار چند ماهه شما پیش از آنکه انتقادی را بر حضورتان وارد کند، بر نکته دیگری اشاره دارد که در حقیقت ناپایدار بودن تفکر سیاسی شما و از این شاخه به آن شاخه پریدن تان را در این دنیای مشوش سیاست تداعی میکند.
شما چگونه اصولگرایی هستید که بر اصول خود نیز پایبند نیستید؟
چگونه خود را فعال سیاسی برمی شمارید در حالی که رفتارتان بیشتر به بنگاه داری سیاسی شباهت دارد؟
اگر اصولگرایی همچون رفتار متغییر و رنگ عوض کردنهای فصلی شما تعبیر میشود، پس یقیننا تغییر رنگ شما در اسفند ۹۴ از هم اکنون قابل پیش بینی است؛ که باید به دلیل ضعف و بنیان سست فکری شما و اندیشه اصولگرائی تاسف عمیق خورد.
آقای حسینی، اصولگرای دیروز!
بیان داشتهاید که اگر بخواهید وارد انتخابات شوید، باید پول خرج کرد تا به پیروزی رسید!
وقتی شما به عنوان یک تحلیلگر سیاسی شرط پیروزی در انتخابات را بر دینار و دلار و ریال تقسیم میکنید و توفیق موفقیت در یک رقابت سالم سیاسی را بر پول و هزینههای که مشخص نیست از کجا تامین شده و بعد از انتخابات چگونه باید جبران شود تعبیر میکنید، متاسفانه باید برای این کشور و این استان در زمان زمام داری شما تاسف شدید خورد که وقتی رجال به ظاهر سیاسیاش شرط پیروزی در انتخابات و داشتن مشروعیت سیاسی را از جانب مردم نمیدادند و به رای و نظر ملت که حضرت امام خمینی(ره) در باب انتخابات به زیبای فرمودند: میزان رای ملت است، اعتقادی ندارد و به قدرت و جایگاه ملت بیتوجه هستند، باید شما را به میز محاکمه وجدانهای بیدار این ملت دعوت کرد و مورد بازخواست قرار داد و به خاطر به تمسخر گرفتن نقش، رای و حضور ملت مورد پرسش و پاسخ قرار داد!
شما بگوئید: این سقوط در عمل، این تنزل در گفتار سیاسی به چه بهایی در زندگی سیاسی شما رخ داده است؟
سوال اساسی این است اگر شما بر چنین اعتقادی استوار بودهاید که برای پیروزی در انتخابات پول حرف اول و آخر را میزند، پس چرا در دور گذشته دست به سینه، درب خانههای ملت را به صدا در میآوردید و با خواهش تقاضای رای آوری میکردید؟
آیا در گذشته به نقش و تاثیر رای ملت اعتقاد داشتید؟ یا همانند امروز برای آنان ارزشی قائل نبودید؟
نماینده سابق!
شما آگاهانه آدرس اشتباه میدهید و قصد دارد افکار ملت را فریب دهید اما به خوبی میدانید که در دور گذشته اتفاقا شما به هیچ وجه ممکن مشکل مالی نداشتید و آنچه باعث برکناری تان شد نه جیب خالی تان، بلکه عدم اعتماد مجدد ملت به شما بود که نشان دادند آنان که از ملت بعنوان نردبانی برای ترقی خود استفاده میکنند، روزی دیگر همان ملت نردبان را از زیر پاهای شان خواهند کشید و هر کسی بیشتر سعود کرده و بر شانههای ملت گام نهاده باشد سقوطش نیز شدیدتر خواهد بود. که این سقوط سیاسی تاریخی، در باب احوال شما و آقای هدایتخواه هنوز هم بعد از گذشت بیش از دو سال شیرین، خواندنی و درس آموز است.
بیان داشتهاید دکتر خادمی آمدنش را مدیون آقای تاج گردون است!
متاسفانه گفتار شما عاری از صداقت است و من دلیل این همه خلاف واقع گویی شما را نمیدانم! جناب آقای حسینی حداقل سه دلیل برای رد ادعای شما در جملهای که بیان داشتهاید «گوش موسی خادمی در دستان آقای تاج گردون است» وجود دارد؛ که شما و گروه تخریبی همراه شما را در همراه و همسو بودن جناب آقای دکتر موسی خادمی با آقای زارعی را میتوان در دلایل زیر به روشنی مشخص و بیان کرد تا شاید دست از تشویش اذهان عمومی باز دارید و واقعیت را بپذیرید.
الف: مردم فهیم استان و اصلاح طلبان شاخص استان میدانند که آقای تاجگردون بخاطر آنکه میخواست آقای سید باقر موسوی که انسانی خوشنام و چهرهای اجرایی با سابقهای روشن میباشد در جایگاه شخص اول اجرایی استان قرار نگیرد بارها فریاد زد که اگر سید باقر موسوی اصلاح طلب، استاندار شود من از نمایندگی مجلس استعفاء میدهم؛ در مقابل این نیروی اصلاح طلب بارها مقاومت و کارشکنی کرد. که در این بین آقای زارعی که فردی تعاملی بوده و نیز به جهت ایجاد آرامش در استان و از دست ندادن گزینه بومی که تاکنون تنها دو بار این اتفاق میمون در تاریخ استان رخ داده است، که بار اول آن «سید مسعود حسینی» باعث شد مردم استان خاطره خوبی از آن دوران نداشته باشند، را همراهی کرده و در نهایت با انتخاب دکتر خادمی توسط آقای زارعی، آقایان تاجگردون و بزرگواری هم این انتخاب را همراهی و در پایان مجبور به تسلیم و تایید آن شدند.
ب: حضور انکار ناپذیر و تاثیر گذار آقای دکتر مهرداد باقری به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی دکتر روحانی رئیس جمهور محبوب در استان و نقش کلیدی ایشان در انتخاب استاندار و از طرفی همه میدانند که دکتر باقری از یاران وفادار در سه دوره گذشته حضور آقای زارعی در عرصه انتخابات بوده است، خود دلیلی واضح برای همراهی کردن با گزینه مطلوب و مورد نظر آقای زارعی برای تصدی سکان استانداری استان بوده است.
پ: اگر نگاهی منصفانه و بدون از غرض ورزی و به طور مصداقی به چینش نیروهای ارشد استانی داشته باشیم خواهیم دید که آقای دکتر خادمی گوش به فرمان تاجگردون نیست بلکه ایشان یار و همراه و همسو با آقای زارعی است. که عملکرد دکتر خادمی در طی یک سال گذشته خود گواه این ادعاست.
البته از نماینده سابقی که به رای و جایگاه ملت اهمیت نمیدهد و برای آن ارزشی قائل نیست و رای دادن مردم را نه بر اساس فهم و شعورشان بلکه بر اساس پول مورد ارزیابی قرار میدهد و به جای آنکه قلم، سلاح فکری و اندیشه ایاش باشد، پرتاب بشقاب منطق و عقلانیت او تلقی میشود و عجیب آنکه از این رفتار غیر اخلاقی و به دور از کرامت انسانی به جای پشیمانی و عذر خواهی، به آن افتخار میکند نباید بیش از این از ایشان انتظار داشت.
بلکه باید برای گذشته آن دیار افسوس خورد که چه کسانی با چه ظرفیتی روزی قبای نمایندگی ملت که بر تنشان گشاده بوده است را هدایت میکردند.
در مصاحبه پر تناقض تان بیان داشتهاید که آقای هدایت خواه از آقای زارعی قویتر است، سوال این است بر اساس کدام شاخص اعتقاد دارید هدایت خواه از زارعی قوی تره است؟
مگر بهترین میزان برای توانایی، مشروعیت، مقبولیت و محبوبیت یک جریان یا یک فرد سیاسی حضور و تایید ملت نیست؟ مگر این ملت نبودند که با رای و حضور سبزشان در انتخابات مجلس نشان دادند که آقای هدایت خواه دیگر در اندیشه ملتی جایگاهی ندارند و در مقام وکیل المله بودن هیچ کارنامه روشن و درخشانی از خود بر جای نگذاشتند وگرنه اگر در نگاه مردم ایشان قوی قلم داد میشدند و یا ایشان را تایید میکردند هیچگاه این ملت آگاه و قدرشناس با آن رای تاریخی و دندان شکن که کاخهای پوشالی عدهای را ویران و حباب آروزهای جریانی را ترکاند، زارعی را برنمی گزیدند.
رای تاریخی به زارعی تنها رای به یک شخص نبود؛ بلکه رای به گفتمان تازه و نوی در بویراحمد و دنا بود که حضور زارعی آغاز گر فصل تازهای از این گفتمان سیاسی را در استان خصوصا در حوزه بویراحمد و دنا باب کرده که توانسته است اصلاح طلبان و اعتدال گرایان را حول محور خویش جمع کند و به رشد و ترقی نیروهای سیاسی خود بپردازد.
زارعی آنچنان با قدرت، توانمند و کاریزماتیک گشته است که حضرت شما که حتی در بویراحمد و دنا حضورتان محلی از اعراب ندارد از قدرت زارعی و نفوذ آن ترسیدهاید و دست به تخریب، حسادت و کینه ورزی به ایشان بردهاید تا شاید در خیال خام خود وجدانتان آرام گیرد. اما نماینده فراموش شده تاریخ! بپذیرید که قدرت و نفوذ زارعی با این مسکنهای خود ساخته و این تخریبهای بیاساس سست نمیشود چرا کهشان و قدرت و توانایی زارعی مدیون مردمیست که روزی زارعی را به عرش رساندند و روزهای قبلتر از آن، شما و آقای هدایت خواه را به فرش کشاندند.
البته در این باره که آقای هدایت خواه در وکیل الدوله بودن و در ارایه بحثهای حوزوی و عربی همانند شما قوی بودند شکی ندارم اما آنچه مردم به دنبالش بوده و هستند مردم داری، تلاش در جهت رفع محرومیت، بازگشت به مردم و ارتباط صمیمی و عاطفانه با عامه مردم است که متاسفانه هم شما و هم آقای هدایت خواه در آن از سوی ملت فهیم و رشید استان شکست خوردید و زارعی قهرمان درس مردم داری را با آن رای عظیم و با شکوه به شما یاد داد.
امید که بعد از دو سال در رفتار خود تجدید نظر کنید و به مردم باز گردید.
اتفاقا اکثریت هواداران زارعی همچنان به ایشان وفادارند و اگر سیری به نیروهای ارشد استانی بیندازید واقعیت این امر را به خوبی درک خواهید کرد؛ که زارعی اگرچه همانند عدهای شوی دروغین رسانهای برپا نمیکند و به نوعی همانند دیگران بر طبل تو خالی نمیکوبد اما با گفتمان اعتدال و آرامش یکی پس از دیگری در چینش نیروی هاپش پیشقدم و فعال است. که اتفاقا هواداران زارعی از رفتارتان استقبال میکنند که شما در فضای رسانه به خود و هواداران اندکتان بقبولانید که فضای استانی در دستان تان هست اما آنچه در عمل واقعیت دارد چیز دیگریست که مرهمی جز حسادت برای تسکین آن نیافتهاید.
اگر شما وآقای تاجگردون قوی و مقتدر هستید و بر اساس تحلیل احساسی تان هدایت خواه از زارعی قویتر است پس چگونه میشود شما و یاران تان نتوانستید از حکم ریاست، امضاء و ابلاغ شده دکتر زراعت کیش که بیش از دو هفته از آن میگذشت دفاع کنید و ایشان را بر کرسی دانشگاه آزاد یاسوج بنشانید؟
مگر تحلیل تان این نیست که آقای تاج گردون قوی و یکه تازست! مگر برهان نمیآورید که خادمی گوش به فرمان اوست! پس چه طور میشود نه خادمی از زراعت کیش حمایت میکند و نه قدرت تاجگردون میتواند ریاست زراعت کیش را تحقق ببخشد؟
که در این بین قدرت، نفوذ وشان ملی اما واقعی زارعیست که هویدا میشود و بر زخم شما نمک میپاشد و کام هواداران عظیمش را چون شهد عسل شیرین میکند که در سکوت کامل خبری، حکم ریاست نیروی اصولگرای شما و تاجگردون را بیآنکه یک دقیقه بر کرسی ریاست بنشیند لغو و بر کنار میکند و گزینه اول و قاطع خود، دکتر بوستانی را به آنچه که شایستگیاش را داشت، بر مسند امور مینشاند، که در روز تودیع و معارفه دکتر بوستانی همگان به عینه دیدند که ایشان تنها از آقای زارعی به خاطر حمایت، شجاعت و تلاششان صمیمانه تشکر کردند و قدردان وفاداری و قدرت کاریزمای ملی زارعی بودند.
آیا همین یک مورد برایتان کافی نیست تا از خواب غفلت برخیزید و ببینید به چه چیز خود افتخار میکنید، وقتی روسای دانشگاهای استان به طور بلامنازع در دستان سترگ زارعیست!
چگونه است که اقتدار و استواری دانشگاه یاسوج، سربلندی و شکوه دانشگاه آزاد، عظمت و بزرگی دانشگاه پیام نور استان، رشادت و آرامش علوم پزشکی استان را در کنار نام آقای زارعی نمیبیند اما در خلوت خود میپندارید استان را در چنبره دارد؟
این سخن اگرچه تلخ و کوتاه است اما به گوش باشید که سهم شما در آموزش عالی استان پوچ است!
البته از زاویهای دیگر میتوان به شما حق داد و شما را فاتح استان نامید، چرا که شاید استان از دید شما تنها دو مدیرکل ضعیف باشند که حتی فریاد و اعتراض کارمندان و حتی وزارت خانه را نیز در پی عملکرد ضعیفشان در پی داشته است که به زودی باید پاسخگوی اعمال شان باشند.
اما آقای حسینی آنچه را که باید امروز و در فردای سپهر ناپایدار سیاسی تان به آن پاسخگو باشید این است که، دلیل نزدیکی بیحد و حصر شما به رقیب دیروزتان که بارها علیه ایشان مصاحبه، سخنرانی و مقاله نوشتید چیست؟
در طی این ۲ سال چه اتفاقی ما بین شما و تاجگردون رخ داده است که این چنین بر تمام گذشته خود پا گذاشتهاید و از آن برائت میجوید؟
مردم در جامعه این گونه تحلیل میکنند و این پرسش را دارند که آیا آنچه باعث تجمیع تاجگردون و حسینی شده است منافع اقتصادی است؟
چه چیزی موجب میشود تا دو رقیب متضاد سیاسی را اینگونه متحد سازد؟ که فعال سیاسی اصولگرای دیروز، حاضر میشود برای نشاندن لبخند بر لبان تاجگردون به صورت هم کیشان سیاسی خود سیلی بزند و سیمای آنان را سرخ کند تا دل تاجگردون خنک شود و آنان را برای کسب رای پیرزنها تحقیر کند؟
این چه اصلاح طلبی است که در مهمانی شاهانه افطاری شان در تهران اکثریت کسانی که دعوت شدهاند جملگی از چهرههای اصولگرا به چشم میخورد و در حالی که مردان وفادار اصلاحات چون خواجویها مورد بیمهری و بیتوجهی قرار میگیرند؟
البته که خواجویها احتیاجی به این مهمانیهای شاهانه ندارند اما آیا عدم حضور خواجویها که بر سلامت فکری و رفتاری ایشان دوست و دوشمن سوگند یاد میکند خود دلیلی بر عدم همفکری و نزدیکی و تایید آن نماینده اصولگرای باطنی و اصلاح طلب ظاهری نیست؟
سید قدرت حسینی!
اینکه شما بر اصلاح طلب بودن تاجگردون شهادت میدهید خود دلیلی بر عدم اصلاح طلب بودن ایشان است. به این دلیل که دوستان هم آیین شما در مجلس همانند آقایان باهنر و مصباحی مقدم بر اصولگرا بودن تاجگردون در انتخابات ریاست کمیسون برنامه و بودجه مهر تایید زدهاند و گرنه اگر ایشان نیز اصلاح طلب بودند همانند دکتر مسعود پزشکیان که اصلاح طلب واقعی و وفادار است مورد بیمهری واقع میشدند.
اگرچه سخنها بسیار و واقعیتها بیپایان است اما همین مرقومه برای یادآوری به کسانی که احساس میکنند مردم در ناآگاهی به سر میبرند و میتوانند با دینار، ریال و دلار فکرشان و انسانیت شان را خریداری کنند کافیست تا بدانند سال هاست که ملت از آنان عبور کردهاند.
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان کبنا نیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند. تیتر توسط نویسنده انتخاب شده است.
وقتی که به عنوان مصاحبه خبرنگار کبنا نیوز با آقای سید قدرت حسینی با تیتر «رمزگشائی سیدقدرت از تاریخ؛ از اول پاکدل را می خواستم/فولادی را سیداکبر علیزاده برداشت» برخورد کردم، بر حسب وزن تیتر احساسم بر این بود آنچه خوانده خواهد شد بر حسب واقعیات و حقایق گذشته است. اما متاسفانه آنچه به رشته تحریر در آمد، چیزی جز سیاست کاری و کلامی جز به صرف رسیدن به منافع خاص از آن گفتگو برای مخاطب استخراج نشد!!
جناب آقای سید قدرت حسینی!
شما از گذشته تا به امروز زائیده تفکر اصولگرایی بودهاید و چنان در این اندیشه پرورش یافتهاید و در بستر آن رشد کردهاید که اگر امروز مورد توجه لنز دوربینها قرار میگیرید نه بر حسب دوران ضعیف و نابخشودنی نمایندگی تان بوده است بلکه ریشه در تفکر سیاسی شما حکایت دارد که همگان شما را به عنوان یک اصولگرای سنتی و نزدیک به حزب موتلفه اسلامی بر میشمارند و یاد میکنند. اما متاسفانه اعمال و رفتار چند ماهه شما پیش از آنکه انتقادی را بر حضورتان وارد کند، بر نکته دیگری اشاره دارد که در حقیقت ناپایدار بودن تفکر سیاسی شما و از این شاخه به آن شاخه پریدن تان را در این دنیای مشوش سیاست تداعی میکند.
شما چگونه اصولگرایی هستید که بر اصول خود نیز پایبند نیستید؟
چگونه خود را فعال سیاسی برمی شمارید در حالی که رفتارتان بیشتر به بنگاه داری سیاسی شباهت دارد؟
اگر اصولگرایی همچون رفتار متغییر و رنگ عوض کردنهای فصلی شما تعبیر میشود، پس یقیننا تغییر رنگ شما در اسفند ۹۴ از هم اکنون قابل پیش بینی است؛ که باید به دلیل ضعف و بنیان سست فکری شما و اندیشه اصولگرائی تاسف عمیق خورد.
آقای حسینی، اصولگرای دیروز!
بیان داشتهاید که اگر بخواهید وارد انتخابات شوید، باید پول خرج کرد تا به پیروزی رسید!
وقتی شما به عنوان یک تحلیلگر سیاسی شرط پیروزی در انتخابات را بر دینار و دلار و ریال تقسیم میکنید و توفیق موفقیت در یک رقابت سالم سیاسی را بر پول و هزینههای که مشخص نیست از کجا تامین شده و بعد از انتخابات چگونه باید جبران شود تعبیر میکنید، متاسفانه باید برای این کشور و این استان در زمان زمام داری شما تاسف شدید خورد که وقتی رجال به ظاهر سیاسیاش شرط پیروزی در انتخابات و داشتن مشروعیت سیاسی را از جانب مردم نمیدادند و به رای و نظر ملت که حضرت امام خمینی(ره) در باب انتخابات به زیبای فرمودند: میزان رای ملت است، اعتقادی ندارد و به قدرت و جایگاه ملت بیتوجه هستند، باید شما را به میز محاکمه وجدانهای بیدار این ملت دعوت کرد و مورد بازخواست قرار داد و به خاطر به تمسخر گرفتن نقش، رای و حضور ملت مورد پرسش و پاسخ قرار داد!
شما بگوئید: این سقوط در عمل، این تنزل در گفتار سیاسی به چه بهایی در زندگی سیاسی شما رخ داده است؟
سوال اساسی این است اگر شما بر چنین اعتقادی استوار بودهاید که برای پیروزی در انتخابات پول حرف اول و آخر را میزند، پس چرا در دور گذشته دست به سینه، درب خانههای ملت را به صدا در میآوردید و با خواهش تقاضای رای آوری میکردید؟
آیا در گذشته به نقش و تاثیر رای ملت اعتقاد داشتید؟ یا همانند امروز برای آنان ارزشی قائل نبودید؟
نماینده سابق!
شما آگاهانه آدرس اشتباه میدهید و قصد دارد افکار ملت را فریب دهید اما به خوبی میدانید که در دور گذشته اتفاقا شما به هیچ وجه ممکن مشکل مالی نداشتید و آنچه باعث برکناری تان شد نه جیب خالی تان، بلکه عدم اعتماد مجدد ملت به شما بود که نشان دادند آنان که از ملت بعنوان نردبانی برای ترقی خود استفاده میکنند، روزی دیگر همان ملت نردبان را از زیر پاهای شان خواهند کشید و هر کسی بیشتر سعود کرده و بر شانههای ملت گام نهاده باشد سقوطش نیز شدیدتر خواهد بود. که این سقوط سیاسی تاریخی، در باب احوال شما و آقای هدایتخواه هنوز هم بعد از گذشت بیش از دو سال شیرین، خواندنی و درس آموز است.
بیان داشتهاید دکتر خادمی آمدنش را مدیون آقای تاج گردون است!
متاسفانه گفتار شما عاری از صداقت است و من دلیل این همه خلاف واقع گویی شما را نمیدانم! جناب آقای حسینی حداقل سه دلیل برای رد ادعای شما در جملهای که بیان داشتهاید «گوش موسی خادمی در دستان آقای تاج گردون است» وجود دارد؛ که شما و گروه تخریبی همراه شما را در همراه و همسو بودن جناب آقای دکتر موسی خادمی با آقای زارعی را میتوان در دلایل زیر به روشنی مشخص و بیان کرد تا شاید دست از تشویش اذهان عمومی باز دارید و واقعیت را بپذیرید.
الف: مردم فهیم استان و اصلاح طلبان شاخص استان میدانند که آقای تاجگردون بخاطر آنکه میخواست آقای سید باقر موسوی که انسانی خوشنام و چهرهای اجرایی با سابقهای روشن میباشد در جایگاه شخص اول اجرایی استان قرار نگیرد بارها فریاد زد که اگر سید باقر موسوی اصلاح طلب، استاندار شود من از نمایندگی مجلس استعفاء میدهم؛ در مقابل این نیروی اصلاح طلب بارها مقاومت و کارشکنی کرد. که در این بین آقای زارعی که فردی تعاملی بوده و نیز به جهت ایجاد آرامش در استان و از دست ندادن گزینه بومی که تاکنون تنها دو بار این اتفاق میمون در تاریخ استان رخ داده است، که بار اول آن «سید مسعود حسینی» باعث شد مردم استان خاطره خوبی از آن دوران نداشته باشند، را همراهی کرده و در نهایت با انتخاب دکتر خادمی توسط آقای زارعی، آقایان تاجگردون و بزرگواری هم این انتخاب را همراهی و در پایان مجبور به تسلیم و تایید آن شدند.
ب: حضور انکار ناپذیر و تاثیر گذار آقای دکتر مهرداد باقری به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی دکتر روحانی رئیس جمهور محبوب در استان و نقش کلیدی ایشان در انتخاب استاندار و از طرفی همه میدانند که دکتر باقری از یاران وفادار در سه دوره گذشته حضور آقای زارعی در عرصه انتخابات بوده است، خود دلیلی واضح برای همراهی کردن با گزینه مطلوب و مورد نظر آقای زارعی برای تصدی سکان استانداری استان بوده است.
پ: اگر نگاهی منصفانه و بدون از غرض ورزی و به طور مصداقی به چینش نیروهای ارشد استانی داشته باشیم خواهیم دید که آقای دکتر خادمی گوش به فرمان تاجگردون نیست بلکه ایشان یار و همراه و همسو با آقای زارعی است. که عملکرد دکتر خادمی در طی یک سال گذشته خود گواه این ادعاست.
البته از نماینده سابقی که به رای و جایگاه ملت اهمیت نمیدهد و برای آن ارزشی قائل نیست و رای دادن مردم را نه بر اساس فهم و شعورشان بلکه بر اساس پول مورد ارزیابی قرار میدهد و به جای آنکه قلم، سلاح فکری و اندیشه ایاش باشد، پرتاب بشقاب منطق و عقلانیت او تلقی میشود و عجیب آنکه از این رفتار غیر اخلاقی و به دور از کرامت انسانی به جای پشیمانی و عذر خواهی، به آن افتخار میکند نباید بیش از این از ایشان انتظار داشت.
بلکه باید برای گذشته آن دیار افسوس خورد که چه کسانی با چه ظرفیتی روزی قبای نمایندگی ملت که بر تنشان گشاده بوده است را هدایت میکردند.
در مصاحبه پر تناقض تان بیان داشتهاید که آقای هدایت خواه از آقای زارعی قویتر است، سوال این است بر اساس کدام شاخص اعتقاد دارید هدایت خواه از زارعی قوی تره است؟
مگر بهترین میزان برای توانایی، مشروعیت، مقبولیت و محبوبیت یک جریان یا یک فرد سیاسی حضور و تایید ملت نیست؟ مگر این ملت نبودند که با رای و حضور سبزشان در انتخابات مجلس نشان دادند که آقای هدایت خواه دیگر در اندیشه ملتی جایگاهی ندارند و در مقام وکیل المله بودن هیچ کارنامه روشن و درخشانی از خود بر جای نگذاشتند وگرنه اگر در نگاه مردم ایشان قوی قلم داد میشدند و یا ایشان را تایید میکردند هیچگاه این ملت آگاه و قدرشناس با آن رای تاریخی و دندان شکن که کاخهای پوشالی عدهای را ویران و حباب آروزهای جریانی را ترکاند، زارعی را برنمی گزیدند.
رای تاریخی به زارعی تنها رای به یک شخص نبود؛ بلکه رای به گفتمان تازه و نوی در بویراحمد و دنا بود که حضور زارعی آغاز گر فصل تازهای از این گفتمان سیاسی را در استان خصوصا در حوزه بویراحمد و دنا باب کرده که توانسته است اصلاح طلبان و اعتدال گرایان را حول محور خویش جمع کند و به رشد و ترقی نیروهای سیاسی خود بپردازد.
زارعی آنچنان با قدرت، توانمند و کاریزماتیک گشته است که حضرت شما که حتی در بویراحمد و دنا حضورتان محلی از اعراب ندارد از قدرت زارعی و نفوذ آن ترسیدهاید و دست به تخریب، حسادت و کینه ورزی به ایشان بردهاید تا شاید در خیال خام خود وجدانتان آرام گیرد. اما نماینده فراموش شده تاریخ! بپذیرید که قدرت و نفوذ زارعی با این مسکنهای خود ساخته و این تخریبهای بیاساس سست نمیشود چرا کهشان و قدرت و توانایی زارعی مدیون مردمیست که روزی زارعی را به عرش رساندند و روزهای قبلتر از آن، شما و آقای هدایت خواه را به فرش کشاندند.
البته در این باره که آقای هدایت خواه در وکیل الدوله بودن و در ارایه بحثهای حوزوی و عربی همانند شما قوی بودند شکی ندارم اما آنچه مردم به دنبالش بوده و هستند مردم داری، تلاش در جهت رفع محرومیت، بازگشت به مردم و ارتباط صمیمی و عاطفانه با عامه مردم است که متاسفانه هم شما و هم آقای هدایت خواه در آن از سوی ملت فهیم و رشید استان شکست خوردید و زارعی قهرمان درس مردم داری را با آن رای عظیم و با شکوه به شما یاد داد.
امید که بعد از دو سال در رفتار خود تجدید نظر کنید و به مردم باز گردید.
اتفاقا اکثریت هواداران زارعی همچنان به ایشان وفادارند و اگر سیری به نیروهای ارشد استانی بیندازید واقعیت این امر را به خوبی درک خواهید کرد؛ که زارعی اگرچه همانند عدهای شوی دروغین رسانهای برپا نمیکند و به نوعی همانند دیگران بر طبل تو خالی نمیکوبد اما با گفتمان اعتدال و آرامش یکی پس از دیگری در چینش نیروی هاپش پیشقدم و فعال است. که اتفاقا هواداران زارعی از رفتارتان استقبال میکنند که شما در فضای رسانه به خود و هواداران اندکتان بقبولانید که فضای استانی در دستان تان هست اما آنچه در عمل واقعیت دارد چیز دیگریست که مرهمی جز حسادت برای تسکین آن نیافتهاید.
اگر شما وآقای تاجگردون قوی و مقتدر هستید و بر اساس تحلیل احساسی تان هدایت خواه از زارعی قویتر است پس چگونه میشود شما و یاران تان نتوانستید از حکم ریاست، امضاء و ابلاغ شده دکتر زراعت کیش که بیش از دو هفته از آن میگذشت دفاع کنید و ایشان را بر کرسی دانشگاه آزاد یاسوج بنشانید؟
مگر تحلیل تان این نیست که آقای تاج گردون قوی و یکه تازست! مگر برهان نمیآورید که خادمی گوش به فرمان اوست! پس چه طور میشود نه خادمی از زراعت کیش حمایت میکند و نه قدرت تاجگردون میتواند ریاست زراعت کیش را تحقق ببخشد؟
که در این بین قدرت، نفوذ وشان ملی اما واقعی زارعیست که هویدا میشود و بر زخم شما نمک میپاشد و کام هواداران عظیمش را چون شهد عسل شیرین میکند که در سکوت کامل خبری، حکم ریاست نیروی اصولگرای شما و تاجگردون را بیآنکه یک دقیقه بر کرسی ریاست بنشیند لغو و بر کنار میکند و گزینه اول و قاطع خود، دکتر بوستانی را به آنچه که شایستگیاش را داشت، بر مسند امور مینشاند، که در روز تودیع و معارفه دکتر بوستانی همگان به عینه دیدند که ایشان تنها از آقای زارعی به خاطر حمایت، شجاعت و تلاششان صمیمانه تشکر کردند و قدردان وفاداری و قدرت کاریزمای ملی زارعی بودند.
آیا همین یک مورد برایتان کافی نیست تا از خواب غفلت برخیزید و ببینید به چه چیز خود افتخار میکنید، وقتی روسای دانشگاهای استان به طور بلامنازع در دستان سترگ زارعیست!
چگونه است که اقتدار و استواری دانشگاه یاسوج، سربلندی و شکوه دانشگاه آزاد، عظمت و بزرگی دانشگاه پیام نور استان، رشادت و آرامش علوم پزشکی استان را در کنار نام آقای زارعی نمیبیند اما در خلوت خود میپندارید استان را در چنبره دارد؟
این سخن اگرچه تلخ و کوتاه است اما به گوش باشید که سهم شما در آموزش عالی استان پوچ است!
البته از زاویهای دیگر میتوان به شما حق داد و شما را فاتح استان نامید، چرا که شاید استان از دید شما تنها دو مدیرکل ضعیف باشند که حتی فریاد و اعتراض کارمندان و حتی وزارت خانه را نیز در پی عملکرد ضعیفشان در پی داشته است که به زودی باید پاسخگوی اعمال شان باشند.
اما آقای حسینی آنچه را که باید امروز و در فردای سپهر ناپایدار سیاسی تان به آن پاسخگو باشید این است که، دلیل نزدیکی بیحد و حصر شما به رقیب دیروزتان که بارها علیه ایشان مصاحبه، سخنرانی و مقاله نوشتید چیست؟
در طی این ۲ سال چه اتفاقی ما بین شما و تاجگردون رخ داده است که این چنین بر تمام گذشته خود پا گذاشتهاید و از آن برائت میجوید؟
مردم در جامعه این گونه تحلیل میکنند و این پرسش را دارند که آیا آنچه باعث تجمیع تاجگردون و حسینی شده است منافع اقتصادی است؟
چه چیزی موجب میشود تا دو رقیب متضاد سیاسی را اینگونه متحد سازد؟ که فعال سیاسی اصولگرای دیروز، حاضر میشود برای نشاندن لبخند بر لبان تاجگردون به صورت هم کیشان سیاسی خود سیلی بزند و سیمای آنان را سرخ کند تا دل تاجگردون خنک شود و آنان را برای کسب رای پیرزنها تحقیر کند؟
این چه اصلاح طلبی است که در مهمانی شاهانه افطاری شان در تهران اکثریت کسانی که دعوت شدهاند جملگی از چهرههای اصولگرا به چشم میخورد و در حالی که مردان وفادار اصلاحات چون خواجویها مورد بیمهری و بیتوجهی قرار میگیرند؟
البته که خواجویها احتیاجی به این مهمانیهای شاهانه ندارند اما آیا عدم حضور خواجویها که بر سلامت فکری و رفتاری ایشان دوست و دوشمن سوگند یاد میکند خود دلیلی بر عدم همفکری و نزدیکی و تایید آن نماینده اصولگرای باطنی و اصلاح طلب ظاهری نیست؟
سید قدرت حسینی!
اینکه شما بر اصلاح طلب بودن تاجگردون شهادت میدهید خود دلیلی بر عدم اصلاح طلب بودن ایشان است. به این دلیل که دوستان هم آیین شما در مجلس همانند آقایان باهنر و مصباحی مقدم بر اصولگرا بودن تاجگردون در انتخابات ریاست کمیسون برنامه و بودجه مهر تایید زدهاند و گرنه اگر ایشان نیز اصلاح طلب بودند همانند دکتر مسعود پزشکیان که اصلاح طلب واقعی و وفادار است مورد بیمهری واقع میشدند.
اگرچه سخنها بسیار و واقعیتها بیپایان است اما همین مرقومه برای یادآوری به کسانی که احساس میکنند مردم در ناآگاهی به سر میبرند و میتوانند با دینار، ریال و دلار فکرشان و انسانیت شان را خریداری کنند کافیست تا بدانند سال هاست که ملت از آنان عبور کردهاند.