تاریخ انتشار
چهارشنبه ۴ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۱۹
کد مطلب : ۵۳۷۰۷
از مجریان تکراری شبکه دنا تا لهجه گویندگان
۰
کبنا ؛
سیده زرین کشاورز، مجری و گوینده معروف شبکه دنا است که کار خود را با رادیو آغاز کرد و بعد از آن در برنامههای تلویزیونی نیز فعالیت چشمگیری داشت.
اگر چه فعالیت وی با هنر و کار تئاتر آغاز شد ولی صدای سیده زرین کشاورز در برنامه بچهها سلام رادیو بیش از تئاتر او را معروف کرد.
این مجری صدا و سیما در مصاحبه اختصاصی با روزنامه ابتکارجنوب به بیان برخی موفقیتها و چگونگی ورودش به دنیای هنر و رسانه گفت و از برخی انتقادات به صدا و سیما، لهجه مجریان، دوران بازیگری، مخالفتهای پدر، محدودیتهای پوشش لباس محلی، چگونگی ورود به شبکه دنا، خاطرات استادیو و موفقیتش در ورود به صدا و سیمای کشور با مردم صحبت کرد.
انچه میخوانید ماحصل صحبتهای این مجری زن در پاسخ به سوالات خبرنگار ما است.
از سال 76 و علیرغم مخالفتهای خانوادهام وارد هنر تئاتر شدم. خانوادهام بسیار مذهبی و متعصب بودند و با کارهای هنری مخالف بودند. اگر چه پدرم ناراضی بود ولی با اصرارهای فراوان، اجازه حضور در تئاتر را پیدا کردم و کار خودم را با « بندیر» به کارگردانی آقای پیرسبزی آغاز کردم.
در این سال، تازه دولت اصلاحات بر سر کار آمد و فضای جامعه کمی بازتر شده بود.
در سال 79 با دیپلم افتخاری که گرفتم برای ادامه راهی که انتخاب کردم مصمم تر شدم و به پیشنهاد آقایان خادمی و یادعلی برای بازی در سریال شبهای خلوت کوچه پاسخ مثبت دادم.
تنها خانم بازیگر در سریال شبهای خلوت کوچه
تنها خانمی بودم که در این سریال در کنار بازیگرانی چون جواد اسلامی و مسعود نیکپی بازی کردم.
بعد از آن آقای عباسی از من خواست تا در نمایشهای رادیویی حضور داشته باشم و بعد ازآن بود که کار خود را در رادیو با برنامه کودک بچهها سلام و در کنار آقای عباسی و خادمی در رادیو شروع کردم.
تا سال 82 در رادیو فعالیت مداوم داشتم ودر این سال با تستی که در تلویزیون دادم موفق به ورود به برنامه خانواده ونمایشهای تلویزیونی شدم. در کنار این برنامه، شویل دنا و برنامه جوان را نیز داشتم.
در سال 85 نخستین اجرای تلویزیونیام با برنامه شبانه بود که با آقای علیزاده، اجرای مشترک داشتیم.
گزارشگری کار سختی است
در همه این مدت ارتباطم با رادیو قطع نشد و علاوه بر برنامه بچهها سلام و پساپسین، تهیه کنندگی برنامههای چون افسانهها و حکایات و متلهای لری را با گویش محلی نیز به عهده داشتم.
بعد از مدتی به دانشکده صدا و سیما رفتم و با گذراندن دوره خدمت، دوباره به شبکه دنا برگشتم.
آخرین کار تلویزیونیام اجرای یک آیتم با عنوان بلند همت و مصاحبه با زنان موفق و سرپرست خانواده در برنامه خانه مهر بود که کار سختی بود کار گزارشگری.
در سال 92 بعد از 8 سال دوری از تئاتر در جشنواره تک که هر 4 سال یکبار برگزار میشود در اثری با کارگردانی مرتضی دستمرد، عنوان بازیگر برتر را کسب کردم.
در کنار همه این فعالیتها، رمانی را به نام تاج و خنجر با انتشارات نشانه به چاپ رساندم که اکنون قرار است چاپ دوم شود.
لازم است از خانم پوراحمد برای همکاری خالصانهاش در چاپ این رمان قدردانی کنم.
ورود به صدا و سیما راحت است
هنر را دوست دارم و اگر هنرمندان من را بپذیرند خودم را هنرمند میدانم ولی هنر و رسانه به هم آمیخته است؛ د وسال از تلویزیون دور بودم در این مدت هرچند ناراحت بودم ولی ترجیح دادم کمتر کار کنم ولی کار خوب کنم؛ فرصت اجرای بیشتر در تلویزیون نداشتم و در این مدت گویندگی را در فنی و حرفهای تدریس میکردم.
سلایق تهیهکنندگان در انتخابها موثر است ولی ورود به صدا و سیما برای کسانی که شرایط لازم را دارند کار راحتی است و درب صدا و سیما بروی اهل هنر باز است.
بازار شایعات در این استان داغ داغ است
در این استان اگر یک مجری یا یک هنرمند، چند ماه نباشد و یا اجرایی نکند، همه میپرسند کجا رفته، چه شده و تا دلمان بخواهد در این استان بازار شایعه داغ است؛ در صورتی که کار در صدا و سیما، اکیپی است و یک مدت یک گروه اجرا میکنند و یک مدت دیگر، گروهی دیگر.
چه خوب است که این فرهنگ شایعه و تخریب در این استان از بین برود.
یکی دیگر از مسائلی که در مورد فعالان حوزه هنر و رسانه ملی مطرح است، این بوده که بیشتر مردم هر فردی که یک اجرا یا یک بازی در یک برنامه دارد را کارمند صدا و سیما میدانند که ممکن است سوء استفادههایی از این موضوع شود.
اصلیترین کار رسانه امید و آگاهی و آرامش دادن به مردم است؛ رسانه ملی است و دینی و بدون شک چارچوبی دارد که نمیتواند هر چیزی را پخش کند؛ شاید خیلیها این را محدودیت بدانند ولی اینها قوانین داخلی یک سازمان است.
برخی هنرمندان خود مایل به کار با شبکه دنا نیستند
درب صدا و سیما باز است هر کسی طرح و ایدهای دارد میتواند در بیرون صدا و سیما آن را تولید کند؛ همین افرادی که در جشنواره اخیر مقام آوردند، بخش زیادی از انها استخدام که نیستند از بیرون صدا و سیما آمدند.
ما هنرمندان توانمندی داریم که عدهای وقت نمیگذارند، عدهای مغرورند و عدهای هم چون فکر میکنند، پذیرفته نمیشوند، استقبال برای فعالیت در شبکه دنا ندارند ولی معتقدم با رعایت چارچوبهای رسانه ملی که امری الزامی است، جا برای کار رکدن وجود دارد.
به ما میگویند چرا همیشه فقط چند مجری برنامه اجرا میکنند
یکی از مواردی که همواره به ما میگویند و از ما انتقاد میکنند، این است که چرا همهاش چندتا مجری در شبکه دنا هست که البته این حق مردم است که تنوع مجری داشته باشیم؛ از طرفی هر فردی که احساس میکند توانایی دارد، میتواند وارد شود و تست دهد.
با لهجه خودمان در برنامهها حرف میزنیم
در مورد لهجه مجریان که در آن اوایل بیشتر با لهجه بویراحمدی بود هم انتقاداتی داشتیم ولی هم من و هم آقای عباسی و دیگران که اهل مناطق گرمسیری بودیم اجازه یافتیم و با لهجه خودمان (دهدشتی و گچسارانی) در برنامهها صحبت میکردیم و این مشکل هم کمتر شد.
مدیریت صدا و سیما اکنون استقبال خوبی میکند برای استفاده از توانمندی و استعدادهای مختلف هنری و رسانهای.
بارها در برنامههایم تپق زدم
من هم مثل هر مجری و گوینده دیگری، بارها در اجراهایم «تپق» زدم که بعد از برنامه ساعتها نشستم و به کارم و آن کلمهای که به اشتباه به کار بردم خندیدم.
در استدیو پنجرهای رو به بیرون نیست و تنها ارتباط ما با بیرون با یک گوشی است به طوری که بارها بوده که از استادیو بیرون آمدیم متوجه شدیم تا چقدر برف بر زمین نشسته است.
پدر و برادرم را از دست دادم؛ در خانه پدریام همچنان یک رادیوی قدیمی توشیبا وجود دارد که با آن زندگی کردیم و همیشه روزم را با رادیو آغاز کردم.
کار در رادیو و گویندگی از آرزوهای بچگیام بود که به لطف خدا به آن رسیدم؛ در نخستین اجرایم بسیار تپق زدم و خیلی سخت برایم گذشت.
در اوایل صدایم نازک و ناپخته بود
در اوایل کار، صدایم نازک و ناپخته بود ولی با تمرین و ممارست این صدا را تقویت کردم و مزد این تمرینات را با عنوان گوینده برتر برنامههای عصرگاهی کشور گرفتم.
اولین برنامهای که در بچهها سلام اجرا کردم قابل مقایسه با آخرین آن نیست.
پیشنهاد کار در شبکههای سراسری را دریافت کردم
کار ما مثل فوتبالیستها است که از زمینهای خاکی و محلات شروع میکنیم و به تیم ملی میروند؛ اکنون منم هم وارد رسانه ملی شدم که امید دارم بتوانم حضور موفقی در صدا و سیمای کشور داشته باشم.
آنجا تنوع شبکهها بیشتر است و میشود بیشتر خدمتگزار مردم بود.
مردم اجرای من را دوست دارند
اگر اغراق نباشد، مردم اجرای من را دوست دارند چرا که همیشه صادقانه با آنها برخورد کردم؛ پدرم بیمار بود و گاها تا درب استدیو با اشک رفتم ولی هیچ گاه این اشکها و غمها را به مخاطبین، شنوندگان و ببنندگان منتقل نکردم.
برخی مردم، نوع لباس محلی که میپوشیدم را بدسلیقگی میدانستند ولی برای حفظ حجاب آزادی بیشنری برای تنوع رنگ لباس نداشتیم.
در جشنواره اخیر که موفقیتم در آن از بهترین روزهای زندگیام بود، اهالی رسانه که در ارزیابیها نمره بالای 80 داشتند، حضور داشتند که حدود 700 نفر بودند و در جمع اینها، موفق به عنوان گوینده برتر در برنامههای عصرگاهی و برای برنامه پسیناپسین شدم.
رفتن من به رسانه ملی ربطی به آشنایی ندارد
رفتن من به رسانه ملی هیچ ربطی به آشنایی و پارتی ندارد بلکه آنها برنامهها را ارزیابی میکنند و شاید هنوز هم نمیدانند من چه کسی هستم و من را نمیشناسند.
از سال 86 همواره در ارزیابیها نمره بالای 70 داشتم که از این بابت خدا را شکر میکنم.
مایل بودم، پدر و برادرم این موفقیتها را میدیدند
حسادت همه جا هست و در سازمان ما هم هست ولی هنرمندی که حسادت و کینه داشته باشد دیگر نباید نام هنرمند بر ان گذاشت.
بسیار مایل بودم پدر و برادرم اکنون زنده بودند و موفقیتهای من را میدیدند؛ از مادرم که همیشه سنگ صبورم بود قدردانی میکنم که هیچگاه تنهایم نگذاشت.
مشوق اصلی من برای ورود به رسانه
همیشه فرصت و جا برای موفقیت و پیشرفت همه وجود دارد و هیچ فردی جای فرد دیگری را نمیگیرد. از همه همکارانم و مشوق اصلی من برای ورود به عرصه رسانه و از بانک مهر اقتصاد برای حمایتهایش از بخش فرهنگ و رسانه قدردانی میکنم و از مردم میخواهم برای موفقیتم دعا کنند.
اگر چه با همه دلتنگیها اکنون از این استان میروم و در رسانه ملی مشغول خواهم شد ولی به مدیر شبکه دنا قول دادم که از هر فرصتی برای اجرا در این شبکه استفاده کنم و همچنان در صدا و سیمای استان برنامه داشته باشم.
در تهران نیز از هر فرصتی برای نام بردن از استان کهگیلویه و بویراحمد استفاده خوام کرد و خود را با افتخار دختر لر کهگیلویه و بویراحمدی معرفی میکنم.
گفتوگو از کریم بنام
سیده زرین کشاورز، مجری و گوینده معروف شبکه دنا است که کار خود را با رادیو آغاز کرد و بعد از آن در برنامههای تلویزیونی نیز فعالیت چشمگیری داشت.
اگر چه فعالیت وی با هنر و کار تئاتر آغاز شد ولی صدای سیده زرین کشاورز در برنامه بچهها سلام رادیو بیش از تئاتر او را معروف کرد.
این مجری صدا و سیما در مصاحبه اختصاصی با روزنامه ابتکارجنوب به بیان برخی موفقیتها و چگونگی ورودش به دنیای هنر و رسانه گفت و از برخی انتقادات به صدا و سیما، لهجه مجریان، دوران بازیگری، مخالفتهای پدر، محدودیتهای پوشش لباس محلی، چگونگی ورود به شبکه دنا، خاطرات استادیو و موفقیتش در ورود به صدا و سیمای کشور با مردم صحبت کرد.
انچه میخوانید ماحصل صحبتهای این مجری زن در پاسخ به سوالات خبرنگار ما است.
از سال 76 و علیرغم مخالفتهای خانوادهام وارد هنر تئاتر شدم. خانوادهام بسیار مذهبی و متعصب بودند و با کارهای هنری مخالف بودند. اگر چه پدرم ناراضی بود ولی با اصرارهای فراوان، اجازه حضور در تئاتر را پیدا کردم و کار خودم را با « بندیر» به کارگردانی آقای پیرسبزی آغاز کردم.
در این سال، تازه دولت اصلاحات بر سر کار آمد و فضای جامعه کمی بازتر شده بود.
در سال 79 با دیپلم افتخاری که گرفتم برای ادامه راهی که انتخاب کردم مصمم تر شدم و به پیشنهاد آقایان خادمی و یادعلی برای بازی در سریال شبهای خلوت کوچه پاسخ مثبت دادم.
تنها خانم بازیگر در سریال شبهای خلوت کوچه
تنها خانمی بودم که در این سریال در کنار بازیگرانی چون جواد اسلامی و مسعود نیکپی بازی کردم.
بعد از آن آقای عباسی از من خواست تا در نمایشهای رادیویی حضور داشته باشم و بعد ازآن بود که کار خود را در رادیو با برنامه کودک بچهها سلام و در کنار آقای عباسی و خادمی در رادیو شروع کردم.
تا سال 82 در رادیو فعالیت مداوم داشتم ودر این سال با تستی که در تلویزیون دادم موفق به ورود به برنامه خانواده ونمایشهای تلویزیونی شدم. در کنار این برنامه، شویل دنا و برنامه جوان را نیز داشتم.
در سال 85 نخستین اجرای تلویزیونیام با برنامه شبانه بود که با آقای علیزاده، اجرای مشترک داشتیم.
گزارشگری کار سختی است
در همه این مدت ارتباطم با رادیو قطع نشد و علاوه بر برنامه بچهها سلام و پساپسین، تهیه کنندگی برنامههای چون افسانهها و حکایات و متلهای لری را با گویش محلی نیز به عهده داشتم.
بعد از مدتی به دانشکده صدا و سیما رفتم و با گذراندن دوره خدمت، دوباره به شبکه دنا برگشتم.
آخرین کار تلویزیونیام اجرای یک آیتم با عنوان بلند همت و مصاحبه با زنان موفق و سرپرست خانواده در برنامه خانه مهر بود که کار سختی بود کار گزارشگری.
در سال 92 بعد از 8 سال دوری از تئاتر در جشنواره تک که هر 4 سال یکبار برگزار میشود در اثری با کارگردانی مرتضی دستمرد، عنوان بازیگر برتر را کسب کردم.
در کنار همه این فعالیتها، رمانی را به نام تاج و خنجر با انتشارات نشانه به چاپ رساندم که اکنون قرار است چاپ دوم شود.
لازم است از خانم پوراحمد برای همکاری خالصانهاش در چاپ این رمان قدردانی کنم.
ورود به صدا و سیما راحت است
هنر را دوست دارم و اگر هنرمندان من را بپذیرند خودم را هنرمند میدانم ولی هنر و رسانه به هم آمیخته است؛ د وسال از تلویزیون دور بودم در این مدت هرچند ناراحت بودم ولی ترجیح دادم کمتر کار کنم ولی کار خوب کنم؛ فرصت اجرای بیشتر در تلویزیون نداشتم و در این مدت گویندگی را در فنی و حرفهای تدریس میکردم.
سلایق تهیهکنندگان در انتخابها موثر است ولی ورود به صدا و سیما برای کسانی که شرایط لازم را دارند کار راحتی است و درب صدا و سیما بروی اهل هنر باز است.
بازار شایعات در این استان داغ داغ است
در این استان اگر یک مجری یا یک هنرمند، چند ماه نباشد و یا اجرایی نکند، همه میپرسند کجا رفته، چه شده و تا دلمان بخواهد در این استان بازار شایعه داغ است؛ در صورتی که کار در صدا و سیما، اکیپی است و یک مدت یک گروه اجرا میکنند و یک مدت دیگر، گروهی دیگر.
چه خوب است که این فرهنگ شایعه و تخریب در این استان از بین برود.
یکی دیگر از مسائلی که در مورد فعالان حوزه هنر و رسانه ملی مطرح است، این بوده که بیشتر مردم هر فردی که یک اجرا یا یک بازی در یک برنامه دارد را کارمند صدا و سیما میدانند که ممکن است سوء استفادههایی از این موضوع شود.
اصلیترین کار رسانه امید و آگاهی و آرامش دادن به مردم است؛ رسانه ملی است و دینی و بدون شک چارچوبی دارد که نمیتواند هر چیزی را پخش کند؛ شاید خیلیها این را محدودیت بدانند ولی اینها قوانین داخلی یک سازمان است.
برخی هنرمندان خود مایل به کار با شبکه دنا نیستند
درب صدا و سیما باز است هر کسی طرح و ایدهای دارد میتواند در بیرون صدا و سیما آن را تولید کند؛ همین افرادی که در جشنواره اخیر مقام آوردند، بخش زیادی از انها استخدام که نیستند از بیرون صدا و سیما آمدند.
ما هنرمندان توانمندی داریم که عدهای وقت نمیگذارند، عدهای مغرورند و عدهای هم چون فکر میکنند، پذیرفته نمیشوند، استقبال برای فعالیت در شبکه دنا ندارند ولی معتقدم با رعایت چارچوبهای رسانه ملی که امری الزامی است، جا برای کار رکدن وجود دارد.
به ما میگویند چرا همیشه فقط چند مجری برنامه اجرا میکنند
یکی از مواردی که همواره به ما میگویند و از ما انتقاد میکنند، این است که چرا همهاش چندتا مجری در شبکه دنا هست که البته این حق مردم است که تنوع مجری داشته باشیم؛ از طرفی هر فردی که احساس میکند توانایی دارد، میتواند وارد شود و تست دهد.
با لهجه خودمان در برنامهها حرف میزنیم
در مورد لهجه مجریان که در آن اوایل بیشتر با لهجه بویراحمدی بود هم انتقاداتی داشتیم ولی هم من و هم آقای عباسی و دیگران که اهل مناطق گرمسیری بودیم اجازه یافتیم و با لهجه خودمان (دهدشتی و گچسارانی) در برنامهها صحبت میکردیم و این مشکل هم کمتر شد.
مدیریت صدا و سیما اکنون استقبال خوبی میکند برای استفاده از توانمندی و استعدادهای مختلف هنری و رسانهای.
بارها در برنامههایم تپق زدم
من هم مثل هر مجری و گوینده دیگری، بارها در اجراهایم «تپق» زدم که بعد از برنامه ساعتها نشستم و به کارم و آن کلمهای که به اشتباه به کار بردم خندیدم.
در استدیو پنجرهای رو به بیرون نیست و تنها ارتباط ما با بیرون با یک گوشی است به طوری که بارها بوده که از استادیو بیرون آمدیم متوجه شدیم تا چقدر برف بر زمین نشسته است.
پدر و برادرم را از دست دادم؛ در خانه پدریام همچنان یک رادیوی قدیمی توشیبا وجود دارد که با آن زندگی کردیم و همیشه روزم را با رادیو آغاز کردم.
کار در رادیو و گویندگی از آرزوهای بچگیام بود که به لطف خدا به آن رسیدم؛ در نخستین اجرایم بسیار تپق زدم و خیلی سخت برایم گذشت.
در اوایل صدایم نازک و ناپخته بود
در اوایل کار، صدایم نازک و ناپخته بود ولی با تمرین و ممارست این صدا را تقویت کردم و مزد این تمرینات را با عنوان گوینده برتر برنامههای عصرگاهی کشور گرفتم.
اولین برنامهای که در بچهها سلام اجرا کردم قابل مقایسه با آخرین آن نیست.
پیشنهاد کار در شبکههای سراسری را دریافت کردم
کار ما مثل فوتبالیستها است که از زمینهای خاکی و محلات شروع میکنیم و به تیم ملی میروند؛ اکنون منم هم وارد رسانه ملی شدم که امید دارم بتوانم حضور موفقی در صدا و سیمای کشور داشته باشم.
آنجا تنوع شبکهها بیشتر است و میشود بیشتر خدمتگزار مردم بود.
مردم اجرای من را دوست دارند
اگر اغراق نباشد، مردم اجرای من را دوست دارند چرا که همیشه صادقانه با آنها برخورد کردم؛ پدرم بیمار بود و گاها تا درب استدیو با اشک رفتم ولی هیچ گاه این اشکها و غمها را به مخاطبین، شنوندگان و ببنندگان منتقل نکردم.
برخی مردم، نوع لباس محلی که میپوشیدم را بدسلیقگی میدانستند ولی برای حفظ حجاب آزادی بیشنری برای تنوع رنگ لباس نداشتیم.
در جشنواره اخیر که موفقیتم در آن از بهترین روزهای زندگیام بود، اهالی رسانه که در ارزیابیها نمره بالای 80 داشتند، حضور داشتند که حدود 700 نفر بودند و در جمع اینها، موفق به عنوان گوینده برتر در برنامههای عصرگاهی و برای برنامه پسیناپسین شدم.
رفتن من به رسانه ملی ربطی به آشنایی ندارد
رفتن من به رسانه ملی هیچ ربطی به آشنایی و پارتی ندارد بلکه آنها برنامهها را ارزیابی میکنند و شاید هنوز هم نمیدانند من چه کسی هستم و من را نمیشناسند.
از سال 86 همواره در ارزیابیها نمره بالای 70 داشتم که از این بابت خدا را شکر میکنم.
مایل بودم، پدر و برادرم این موفقیتها را میدیدند
حسادت همه جا هست و در سازمان ما هم هست ولی هنرمندی که حسادت و کینه داشته باشد دیگر نباید نام هنرمند بر ان گذاشت.
بسیار مایل بودم پدر و برادرم اکنون زنده بودند و موفقیتهای من را میدیدند؛ از مادرم که همیشه سنگ صبورم بود قدردانی میکنم که هیچگاه تنهایم نگذاشت.
مشوق اصلی من برای ورود به رسانه
همیشه فرصت و جا برای موفقیت و پیشرفت همه وجود دارد و هیچ فردی جای فرد دیگری را نمیگیرد. از همه همکارانم و مشوق اصلی من برای ورود به عرصه رسانه و از بانک مهر اقتصاد برای حمایتهایش از بخش فرهنگ و رسانه قدردانی میکنم و از مردم میخواهم برای موفقیتم دعا کنند.
اگر چه با همه دلتنگیها اکنون از این استان میروم و در رسانه ملی مشغول خواهم شد ولی به مدیر شبکه دنا قول دادم که از هر فرصتی برای اجرا در این شبکه استفاده کنم و همچنان در صدا و سیمای استان برنامه داشته باشم.
در تهران نیز از هر فرصتی برای نام بردن از استان کهگیلویه و بویراحمد استفاده خوام کرد و خود را با افتخار دختر لر کهگیلویه و بویراحمدی معرفی میکنم.
گفتوگو از کریم بنام