تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۰۲
کد مطلب : ۳۲۳۳۸۵
مراسم یادبود «کیعطا» در دوگنبدان (+تصاویر و یادداشت تاجگردون)
۰
کبنا ؛به همت انجمن اهل قلم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گچساران، مراسم یادبود زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدی، با حضور گسترده مردم در شهر دوگنبدان برگزار شد.
در این مراسم، امیرنوروزی رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گچساران و علی کامرانی رییس بنیاد ایران شناسی استان به ایراد سخن پرداختند.
همچنین تعدادی از شاعران از جمله حسن بهرامی، دکتر مصطفی مبارکی، فرشاد گرجی پور و سعید بخشوده، شعر و مقالات خویش را قرائت کردند..
دکتر غلامرضا تاجگردون، نماینده مردم شریف گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی، که به دلیل فشردگی کارها در تهران، موفق نشده بود در مراسم امروز شرکت کند، یادداشتی در وصف زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدی نوشته بود که توسط ایمان محمدپورفتح، رئیس انجمن اهل قلم شهرستان گچساران قرائت شد.
در پایان مراسم، سرکار خانم طاهری، دختر زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدی به ایراد سخن پرداخت و از مردم قدرشناس استان تشکر و قدردانی کرد.
متن یادداشت دکتر تاجگردون در وصف زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدی..
«زنده را تا زنده است، باید به فریادش رسید»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«بسم الله الرحمن الرحیم»
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ
آن عاشقان شرزه که به شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند
کوچ ناگهانی خالق اثر «کوچ، کوچ» و قلم بی همتای عشایر “کی عطا طاهری بویراحمدی” بهانهای شد تا چند سطری در وصف این عزیز سفر کرده نوشته و اداء وظیفهای در باب اهل قلم و ادب کنم.
زنده یاد کی عطا از بزرگان و افتخارات دیارمان بودند و نگاه به زندگی و اندیشهاش، اندرزی به انسان میدهد که خود میتواند تجربهای در تاریخ زندگیمان به شمار آید.
متاسفانه عمر ایشان کفاف نداد که چند باری بیش، از نزدیک ایشان را زیارت کنم؛
اولین دیدارم مربوط به دهه هفتاد بود و البته بیش از آن نیز از وی شناخت داشتم. در آن دیدار آنچه که از او دیدم، آنچه بود که از او شنیده بودم.
برخی از کتب و نوشتههای او را خوانده بودم و بسیار تمایل داشتم با او همنشین شوم. چهرهاش بیانگر تجربه و دیدار با بزرگان دورانش بود.
همنشینی با بزرگان دوران، کمال انسان را میافزاید و به نظرم سهمی از شخصیتش کمال همنشینی او با بزرگان بود که در تاریخ زندگی خود که در “کتاب کوچ کوچ” نگاشته بود، بهره برد و البته به نیکی به آیندگان سپرد.
حکایت زندگی او و شکل گیری شخصیتش جالب بود. با تفنگ شروع کرد… وقتی که در قنداقه بود صدایش با صدای تیر آنانی که میخواستند زندگیشان را از هم بپاشند، در آمیخت.
اما مادرش ناجی او بود و پدرش محافظش.
عمویش قصد بر مرگ پدر کرد.
برادر کشی که حاصل یک توطئه بود و این توطئه مرثیهای برای آن دوران بود. بزرگی میخواست تا از آن بگذرد.
اگر چه آن قضا حاصل نشد ولی پدرش به هر حال از میانشان رفت و آغاز زندگیاش با حکمت هجرت آغاز شد.
مرغان پر گشودهی طوفان که روز مرگ،
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند.
میگفتی ای عزیز! سترون شده ست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز آخرین شقایق این باغ نیستند
هنوز هم بعد از کوچ ناگهانیاش، برایم مشخص نیست چگونه فردی که سراسر زندگیاش مبارزه و کنکاش در باب جنگ و دعوی قبیلهای بود، اینچنین شخصیت لطیفی شود که حاصل آن شعر و ادب و قلم شود.
آری، زندگی کی عطا درآمیخته با پیچیدهترین روابط قومی و قبیلهای است. او با نهضتها و مبارزات ملی هم نا آشنا نیست. نهضت ملی را خوب میشناسد و تا حدودی تجربه منتقل شده به ایل و طایفهاش را که از ایلات و طوایف بزرگ و خوشنام استانمان است را میتوان نتیجه ارتباطات ملیاش دانست.
دوران زندگی او به نظرم سراسر از حکمت است. یک بار خواندن خاطرات زندگی او بر تمامی کسانی که عاشق دیارشانند و ایلشان را دوست میدارند خالی از لطف نخواهد بود و بی راه نیست اگر بگویم که لازم است حتماً بخوانند.
اما، حال در غم هجران کوچ ناگهانی و ابدی خالق کوچ کوچ، زانوی غم بغل گرفتهایم، و حکایت حال ایل ما حکایت شعریست که در آغاز کتاب کوچ کوچ آورده است.
خان مالله بگین ایلته بکن جم
گرمسیره غر گره، سرحد شونم
آری، این روزها استان ما را غر که چه عرض کنم غم گرفته، اما چه سود...
به قول شیخ بهائی عزیز؛
برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟
گر نرفتی خانهاش تا زنده بود
خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟
گر نپرسی حال من تا زندهام
گریه و زاری و نالیدن چه سود؟
زنده را در زندگی قدرش بدان
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟
گر نکردی یاد من تا زندهام
سنگ مرمر روی قبرم وانهادنها چه سود؟
ای کاش، تا «ورد» استان از بزرگان بی بدیلی مثل زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدیها، خالی نشده است، اندکی اندیشه کنیم و قدر این بزرگان را بدانیم و به خوبی از تجربیات آنها استفاده کرده، به عنوان چراغ راه آینده از آنها استفاده کرده و این تجربیات مفید که حاصل تجربه سالها درد، رنج، زجر و زحمت بوده است، را به نسلهای بعد منتقل کنیم...
انشاالله..
حال، ضمن عذرخواهی به دلیل عدم توفیق جهت حضور در مراسم یادبود زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدی، این مصیبت بزرگ را به مردم عزیز و فرهنگ دوست استان، ایل بزرگ بویراحمد، خانوادههای محترم طاهری بویراحمدی و عزیزی طاس احمدی و همچنین به جامعه بزرگ و تاثیر گذار فرهنگ و هنر استان، تسلیت عرض نموده و
برای آن عزیز سفر کرده، غفران و رحمت واسعه الهی را خواستارم..
غلامرضا تاجگردون
خادم ملت و وکیل مردم گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی
در این مراسم، امیرنوروزی رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گچساران و علی کامرانی رییس بنیاد ایران شناسی استان به ایراد سخن پرداختند.
همچنین تعدادی از شاعران از جمله حسن بهرامی، دکتر مصطفی مبارکی، فرشاد گرجی پور و سعید بخشوده، شعر و مقالات خویش را قرائت کردند..
دکتر غلامرضا تاجگردون، نماینده مردم شریف گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی، که به دلیل فشردگی کارها در تهران، موفق نشده بود در مراسم امروز شرکت کند، یادداشتی در وصف زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدی نوشته بود که توسط ایمان محمدپورفتح، رئیس انجمن اهل قلم شهرستان گچساران قرائت شد.
در پایان مراسم، سرکار خانم طاهری، دختر زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدی به ایراد سخن پرداخت و از مردم قدرشناس استان تشکر و قدردانی کرد.
متن یادداشت دکتر تاجگردون در وصف زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدی..
«زنده را تا زنده است، باید به فریادش رسید»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«بسم الله الرحمن الرحیم»
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ
آن عاشقان شرزه که به شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند
کوچ ناگهانی خالق اثر «کوچ، کوچ» و قلم بی همتای عشایر “کی عطا طاهری بویراحمدی” بهانهای شد تا چند سطری در وصف این عزیز سفر کرده نوشته و اداء وظیفهای در باب اهل قلم و ادب کنم.
زنده یاد کی عطا از بزرگان و افتخارات دیارمان بودند و نگاه به زندگی و اندیشهاش، اندرزی به انسان میدهد که خود میتواند تجربهای در تاریخ زندگیمان به شمار آید.
متاسفانه عمر ایشان کفاف نداد که چند باری بیش، از نزدیک ایشان را زیارت کنم؛
اولین دیدارم مربوط به دهه هفتاد بود و البته بیش از آن نیز از وی شناخت داشتم. در آن دیدار آنچه که از او دیدم، آنچه بود که از او شنیده بودم.
برخی از کتب و نوشتههای او را خوانده بودم و بسیار تمایل داشتم با او همنشین شوم. چهرهاش بیانگر تجربه و دیدار با بزرگان دورانش بود.
همنشینی با بزرگان دوران، کمال انسان را میافزاید و به نظرم سهمی از شخصیتش کمال همنشینی او با بزرگان بود که در تاریخ زندگی خود که در “کتاب کوچ کوچ” نگاشته بود، بهره برد و البته به نیکی به آیندگان سپرد.
حکایت زندگی او و شکل گیری شخصیتش جالب بود. با تفنگ شروع کرد… وقتی که در قنداقه بود صدایش با صدای تیر آنانی که میخواستند زندگیشان را از هم بپاشند، در آمیخت.
اما مادرش ناجی او بود و پدرش محافظش.
عمویش قصد بر مرگ پدر کرد.
برادر کشی که حاصل یک توطئه بود و این توطئه مرثیهای برای آن دوران بود. بزرگی میخواست تا از آن بگذرد.
اگر چه آن قضا حاصل نشد ولی پدرش به هر حال از میانشان رفت و آغاز زندگیاش با حکمت هجرت آغاز شد.
مرغان پر گشودهی طوفان که روز مرگ،
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند.
میگفتی ای عزیز! سترون شده ست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز آخرین شقایق این باغ نیستند
هنوز هم بعد از کوچ ناگهانیاش، برایم مشخص نیست چگونه فردی که سراسر زندگیاش مبارزه و کنکاش در باب جنگ و دعوی قبیلهای بود، اینچنین شخصیت لطیفی شود که حاصل آن شعر و ادب و قلم شود.
آری، زندگی کی عطا درآمیخته با پیچیدهترین روابط قومی و قبیلهای است. او با نهضتها و مبارزات ملی هم نا آشنا نیست. نهضت ملی را خوب میشناسد و تا حدودی تجربه منتقل شده به ایل و طایفهاش را که از ایلات و طوایف بزرگ و خوشنام استانمان است را میتوان نتیجه ارتباطات ملیاش دانست.
دوران زندگی او به نظرم سراسر از حکمت است. یک بار خواندن خاطرات زندگی او بر تمامی کسانی که عاشق دیارشانند و ایلشان را دوست میدارند خالی از لطف نخواهد بود و بی راه نیست اگر بگویم که لازم است حتماً بخوانند.
اما، حال در غم هجران کوچ ناگهانی و ابدی خالق کوچ کوچ، زانوی غم بغل گرفتهایم، و حکایت حال ایل ما حکایت شعریست که در آغاز کتاب کوچ کوچ آورده است.
خان مالله بگین ایلته بکن جم
گرمسیره غر گره، سرحد شونم
آری، این روزها استان ما را غر که چه عرض کنم غم گرفته، اما چه سود...
به قول شیخ بهائی عزیز؛
برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟
گر نرفتی خانهاش تا زنده بود
خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟
گر نپرسی حال من تا زندهام
گریه و زاری و نالیدن چه سود؟
زنده را در زندگی قدرش بدان
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟
گر نکردی یاد من تا زندهام
سنگ مرمر روی قبرم وانهادنها چه سود؟
ای کاش، تا «ورد» استان از بزرگان بی بدیلی مثل زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدیها، خالی نشده است، اندکی اندیشه کنیم و قدر این بزرگان را بدانیم و به خوبی از تجربیات آنها استفاده کرده، به عنوان چراغ راه آینده از آنها استفاده کرده و این تجربیات مفید که حاصل تجربه سالها درد، رنج، زجر و زحمت بوده است، را به نسلهای بعد منتقل کنیم...
انشاالله..
حال، ضمن عذرخواهی به دلیل عدم توفیق جهت حضور در مراسم یادبود زنده یاد کی عطا طاهری بویراحمدی، این مصیبت بزرگ را به مردم عزیز و فرهنگ دوست استان، ایل بزرگ بویراحمد، خانوادههای محترم طاهری بویراحمدی و عزیزی طاس احمدی و همچنین به جامعه بزرگ و تاثیر گذار فرهنگ و هنر استان، تسلیت عرض نموده و
برای آن عزیز سفر کرده، غفران و رحمت واسعه الهی را خواستارم..
غلامرضا تاجگردون
خادم ملت و وکیل مردم گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی