تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۴۴
کد مطلب : ۳۱۳۶۰۹

نماز جمعه‌ فعلی جناحی‌است / راه‌حل‌های آبی برای رفع کم آبی /روحانی از امنیت کشور دفاع کرد / زنجیره ای‌ها سانسور کردند کوچ اجباری! / چرا مردم به علی‌ دایی پول دادند؟ / انقلابی‌گری فحش‌ دادن نیست / قمه کشی در نهاد ریاست جمهوری/بازگشت غیرت و قهرمان به سینما

۰
کبنا ؛مطالب مهم روزنامه های ایران سه شنبه ۱۷ بهمن ماه

روزنامه آرمان امروز (۱۳۹۶/۱۱/۱۷)


ارائه تقاضای ملاقات با رهبری
آرمان: یک عضو فراکسیون امید با اشاره به دیدارهای تعدادی از نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس با چهره‌های سیاسی کشور گفت: از مقام معظم رهبری تقاضای وقت برای ملاقات کرده‌ایم همچنین قرار است دیداری با روسای قوا و شخصیت‌هایی که قبلا مسئولیت داشتند و در حال حاضر هیچ سمتی ندارند، داشته باشیم. عبدالرضا هاشم‌زایی با اشاره به دلیل دیدارهای نمایندگان اصلاح‌طلب با اشخاصی همچون ناطق نوری، رئیس قوه قضائیه و دیگر چهره‌های مطرح سیاسی به اعتمادآنلاین گفت: همه نماینده‌ها دغدغه اداره کشور و چالش‌های موجود در زمینه‌های مختلف را دارند. بعضا با دوستان فکر می‌کردیم که ما هر روز به مجلس می‌آییم و تا ظهر که یا طرح‌ها و لوایح برگشتی شورای نگهبان را اصلاح می‌کنیم و یا طرح‌های یک فوریتی و دو فوریتی را بررسی می‌کنیم و در این حدود ۴۰ سال به همین شکل رفتار کردیم اما با این کار درد جامعه را هم دوا نکرده‌ایم. وی در پاسخ به اینکه در این دیدارها به چه نتیجه‌ای رسیده‌اید، یادآور شد: بنده شخصا به این نتیجه رسیدم و معتقدم که باید در ساختار نظام تجدید نظر کنیم. در همه جای دنیا تغییر ساختار نظام مرسوم است و در ایران یک بار و با یک رفراندوم تغییر ساختار نظام اتفاق افتاد که نخست وزیر با رئیس‌جمهور یکی شد.
تمایل
از سوی دیگر چند روز پیش بود که معاون اول رئیس‌جمهور اظهار داشت: نجابت تمام را از رئیس دولت اصلاحات در جریان بحران و اعتراضات اخیر مشاهده کردیم که با وجود آنکه خیلی‌ها که مدعی حمایت از نظام هستند، حاضر نشدند یک کلمه حرف بزنند اما او سینه سپر کرد و از نظام و رهبری دفاع کرد و به همین دلیل مورد تهاجم دشمنان خارج از کشور قرار گرفت. اسحاق جهانگیری افزود: «یکی از دیدارهای خود با مقام معظم رهبری درباره رئیس دولت اصلاحات صحبت کردم. رهبر معظم انقلاب درباره ایشان فرمودند که ایشان انسان نجیب و روحانی پاکیزه‌ای است و من هیچ مساله اخلاقی و مالی از وی نشنیده‌ام. من معتقدم که با تدبیر رهبر معظم انقلاب حتما این سرمایه در اختیار نظام قرار خواهد گرفت.» پس از این اظهارات بود که بار دیگر نگاه‌ها به سمت رئیس دولت اصلاحات بازگشت و جالب آنکه سیاسیونی که تا پیش از این رقیب او بودند امروز خواستار نقش آفرینی‌اش هستند. مانند احمد توکلی که در خصوص گفت‌وگوی ملی گفت: من همیشه از گفت‌وگو دفاع می‌کنم. گفت‌وگوی ملی بسیار کار خوبی است اما مقدماتی هم قبل از این اتفاق باید رعایت شود. یکی از آن مقدمات است است که رئیس دولت اصلاحات که این موضوع را مطرح کرده‌اند موضع خود را صریح بگویند. وی در مورد در مورد تریبون نماز جمعه نیز بیان داشت: مهم این است که در برابر یکدیگر انصاف داشته باشیم. اگر انصاف داشته باشیم هر چه می‌خواهیم بگوییم، بگوییم، نباید سخت گرفت و آقای سیداحمد خاتمی هم یک مجتهد است که نظر خودش را گفته است. محمدرضا عارف هم درباره ضرورت گفت‌وگوی ملی میان جریان‌های سیاسی به جماران گفت: ما از ابتدای مجلس دهم، گفت‌وگوی ملی را به عنوان یک ضرورت برای کشور مطرح کردیم، به نحوی که این موضوع نخستین بار، مهرماه سال گذشته در نطق یکی از اعضای فراکسیون امید مطرح شد. رئیس فراکسیون امید مجلس افزود: پیام حوادث اخیر در کشور بسیار روشن و واضح است و ضرورت گفت‌وگو را نشان می‌دهد. در همین راستا، ما باید به واسطه جریانات سیاسی و اشخاص تأثیرگذار در کشور، از طریق اجماعی ملی، چالش‌ها و مشکلاتی را که در بخش‌های مختلف داریم؛ برطرف کرده یا کاهش دهیم. وی با اشاره به اظهارات اخیر امام جمعه موقت تهران که از لزوم اعدام برخی از چهره‌های سیاسی منتقد سخن گفته بود، اظهار داشت: در شرایط فعلی و به‌ویژه پس از حوادث اخیر در کشور، تمام خطبا و افرادی که صاحب تریبون هستند، باید مصلحت‌های کشور را رعایت کنند. زیرا همه دغدغه‌های ما باید در راستای تقویت انسجام و همبستگی ملی باشد. دیروز یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هم اعتماد به همدیگر و قبول کردن اینکه همه خواهان پیشرفت کشور هستند را از ابزارهای گفت‌وگوی ملی دانست و گفت: گفت‌وگوی ملی موجب می‌شود راه حل مناسبی برای مشکلات پیدا شود. سیدمصطفی میرسلیم در مورد لوازم و ابزارهای گفت‌وگوی ملی، اظهار داشت: اولین مورد این است که همه به همدیگر اعتماد کنند و قبول کنند که خواهان پیشرفت کشور هستند و می‌خواهند در این مسیر قدم بگذارند. اگر همه به همدیگر احترام بگذارند و دور هم جمع شوند، گفت‌وگوی ملی موجب می‌شود که بتوانند راه حل مناسبی پیدا کنند که با مشارکت همه بشود مشکلات کشور را برطرف کرد. وی با اشاره به مطرح شدن اعدام برخی از چهره‌های سیاسی، گفت: الان زمان این بحث‌ها نیست. به ویژه در دهه فجر نباید این بحث‌ها را مطرح کرد و یک بحث انحرافی است.

روزنامه آرمان امروز(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

نماز جمعه‌ فعلی جناحی‌است
استاد برجسته اخلاق نماز جمعه فعلی را مفید و موثر نمی‌داند و معتقد است امروز نسبت به اول انقلاب، مسیر و جهت‌گیری نماز جمعه تغییر کرده است. حجت‌الاسلام والمسلمین طباطبایی مدت‌هاست از عرصه سیاست خداحافظی کرده و بیش از همه در نقش یک مصلح به ایفای نقش می‌پردازد. این عضو جامعه روحانیت گلایه دارد از چیزی که از برخی تریبون‌های نمازجمعه شنیده می‌شود. استاد برجسته اخلاق با بیان اینکه نماز جمعه فعلی را تشریفاتی می‌دانم، به «شفقنا» گفت: اگر عکس‌های نماز جمعه را نگاه کنید و سال‌ها را با هم مقایسه کنید، متوجه می‌شوید تغییرات چقدر است. حتی به طور مثال میله کشیدن معنا ندارد، در نماز جمعه همه نمازگزاران باید با هم باشند، نه اینکه میان رجال و سایر مردم تفاوت قائل شوند، چه اشکالی دارد که مردم نزدیک امام جمعه باشند؟ عضو جامعه روحانیت مبارز افزود: من از زمان جوانی چندین سفر رفتم، اولین سفرم به مدینه و مکه بود، جوان کنجکاوی بودم، در نماز جماعت صف‌های جلو می‌نشستم تا ببینم چه خبر است، با اینکه من ایرانی بودم و سایرین عرب، ولی هیچ کسی به من نمی‌گفت از اول صف بلند شو و به صف‌های عقب برو. من به برخی کشورهای اسلامی دیگر نیز مسافرت‌هایی داشتم و غالبا در نماز جمعه‌ها شرکت می‌کردم، وقتی عکس‌هایی از نماز جمعه‌ها را می‌دیدم متوجه می‌شدم آن‌که مثلا توجهات به اوست و نشسته، رئیس‌جمهور آن کشور است، این در حالی است که در پیشگاه خداوند تقوا مهم است پست و مقام ملاک نیست فضاهای معنوی و دینی نباید با ملاک‌ها و شخصیت‌های دنیایی شکل بگیرد، می‌خواهم بگویم در صف‌های نماز جمعه این کشورها میان مقامات کشور و افراد دیگر هیچ فاصله ای نبود. به طور کلی با شرایط فعلی در حال حاضر نماز جمعه را خیلی مفید و موثر نمی‌دانم، مخصوصا در مسائل سیاسی؛ مگر اینکه شرایط تغییر کند. طباطبایی گفت: نماز جمعه باید مختصر باشد، امام جمعه باید عادل باشد، کلمات امام جمعه باید دلنشین، عمومی و ارشادگونه باشد نه اینکه غیبت، تهمت، افترا، خودبینی، خودپسندی و تعریف از اشخاص باشد. جای این مسائل در نماز جمعه نیست و هر جا این نمونه‌ها را دیدید، این نماز، نماز جمعه نیست. این استاد اخلاق در مورد جناحی صحبت کردن در خطبه‌های نماز جمعه و تاثیر آن بر کمرنگ شدن حضور مردم، گفت: جناحی صحبت کردن، حرف بی‌ربط و بی‌مورد زدن، به شعار پرداختن، توهین و جسارت کردن و غیبت کردن حرام است، این چه نمازی است که در آن شرکت کنم و فحش دادن به یک مسلمان را بشنوم؟ آقایی که در نماز جمعه مومنی را لعن می‌کنی؛ چه می‌کنی؟ پیامبر در یک نماز جمعه این کار را نکرده است!
خستگی جوانان
استاد برجسته اخلاق ادامه داد: نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که عمل ما، جوانان را خسته می‌کند و برخوردمان رنجشان می‌دهد. معتقدم که جوانان را زور کردیم و با دید نفرت به آنها نگاه کردیم و خود را پسندیدیم و دیگران را رها کردیم. طباطبایی در پایان گفت: در شرایطی که الان هستیم و معضلات اجتماعی مخصوصا عدم درک صحیح از مشکلات و نوع مواجه شدن با آن باعث شده من برای آینده کشور بسیار نگران باشم و امیدوارم هر کسی عرض من را می‌خواند و عملکرد ما را غلط می‌داند از جمهوری اسلامی نرنجد، جمهوری اسلامی نقش مهمی در بهتر زیستن مردم دارد، بدانیم که اگر عملکرد ما (روحانیون) اشکال دارد، ربطی به اسلام ندارد اسلام هم نبود همین عملکرد را داشتیم. بدی برای اسلام نیست، اسلام دین یسر یعنی آسان گرفتن در همه امور است، هر جا دیدید که سختی و فشار است عملکرد نادانی ماست که مدعی دین است.


روزنامه آرمان امروز(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

راه‌حل‌های آبی برای رفع کم آبی
آرمان - گروه اقتصاد: کلمه کم‌آبی بسیاری از ما را به یاد دوره‌ای می‌اندازد که هوا به طور غیر معمول خشک می‌شود، بارش‌ها کم می‌شود، آب هم، پشت سدها از حد معمول کمتر می‌شود. همین طور، قطعی برق یا جیره بندی آب مناطق در تابستان‌ها. اما همین بحران، تنها در اثر کمبود بارش و بالا رفتن درجه حرارت پدید نمی‌آید. بلکه عواملی مانند افزایش جمعیت، هدر رفتن آب –به‌ویژه در بخش کشاورزی- آلوده شدن آب‌های قابل شرب، می‌توانند دیگر علل کم آبی سال‌های اخیر در کشور ما باشد.
سدسازی؛ تشدید کننده یا مددرسان؟
در سال‌های اخیر، صنعت سد سازی پیشرفت چشمگیری در کشور ما داشته است و تنها در سال ۲۰۰۷ میلادی، ایران با احداث ۸۸ سد بزرگ و کوچک، توانست به طور متوسط، نزدیک به ۲میلیارد متر مکعب آب، به منابع کشور در سال اضافه کند. با این حال، انتقادات بسیاری نیز به این روش مدیریت بحران آب وجود دارد. برای مثال دکتر سیدآهنگ کوثر -دکترای خاک شناسی از دانشگاه اورگان آمریکا- در یکی از سخنرانی‌های خود در سال ۸۹ به ۲ دلیل کشورمان را برای انباشت آب پشت سازه‌های غول پیکری به نام سد، مناسب تلقی نکرد؛ «یکی به دلیل ساختار زمین شناسی کشور ما که به دلایل مختلف آبستن زمین لغزش‌ها، زلزله‌ها و حرکت‌های ریزشی فراوان است. دوم، تبخیر سالیانه بالای آب که از ۱۳۰۰ میلی متر در دریاچه سد امیرکبیر تا ۴۰۰۰ میلی متر در هامون» گزارش شده است. وی متوسط تبخیر آب در ایران را ۲۰۰ لیتر از هر متر مکعب آب عنوان کرده بود. دکتر کوثر در مصاحبه دیگری آبخوانداری و آبخیزداری را راه حل‌های ما برای نجات از بحران کم آبی دانسته بود و افزوده بود: «بهترین و ارزان‌ترین روش» از لحاظ محیط زیست و از لحاظ اقتصادی در جایی که امکان تغذیه مصنوعی وجود دارد؛ آبخوانداری و آبخیزداری زیر و روی زمین است. در همین راستا دکتر فرهودی استاد زمین شناخت ایران، معتقد است: «تمام سدهای ایران روی گسل ساخته شده است. یک جای تنگی پیدا می‌کنند، بدون این که فکر کنند؛ چطور به وجود آمده است؟ این‌ها را گسل شکافته. پیش‌تر از این، گسل‌ها هم، اگر فعال نباشند و حرکت نکنند، زیرشان سوراخ است. کوه‌های آهکی ما بر اثر این حرکت‌ها، شکسته است و آب آهک، سدها را در خود، حل می‌کند و باعث ایجاد سوراخ و غار خواهد شد.»
راه حل‌های چهارگانه
اینک راه حل‌هایی را که برخی از کشورهای منطقه و همین طور ایالات کالیفرنیای آمریکا دنبال کردند؛ با هم بررسی کنیم. با این که کالیفرنیا در فاصله‌ای دور و منطقه متفاوتی از خاورمیانه قرار دارد و هم چنین عملیات مقابله با بحران در خاورمیانه در مقیاس بسیار کوچکتر نسبت به کالیفرنیا اجرا شده اما شرایط آب و هوایی یکسان، منجر به «ارائه راه حل‌های مشابه» و «گرفتن درس‌های بزرگ از بحران آب» در خاورمیانه شده است تا جایی که این راه حل‌های کاربردی درخاورمیانه اجرا شد و به دلیل «نتایج موفقیت آمیز آن» دوباره در کالیفرنیا مطرح شد. بنابراین، فارغ از منطقه جغرافیایی، می‌توان برخی از راه کارهای مقابله با کمبود آب را بررسی کرد. قبل از نصب و راه‌اندازی و بهره‌برداری از فناوری‌های پایدار آب در سال ۱۹۶۴ آب دریاچه Kinneret که یکی از بزرگترین دریاچه‌های آب شیرین فلسطین است؛ از طریق لوله‌هایی به جنوب این منطقه منتقل شد.




روزنامه همدلی(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

اقدام امام جمعه تبریز در برداشتن میله‌های مصلای شهر، به گفت‌وگویی مفید در عرصه عمومی دامن زده است
تریبون‌های جمعه در چالش نرده
عضو جامعه روحانیت: ائمه جمعه دافعه دارند نه جاذبه
همدلی| سوم بهمن ماه بود که خبر آمد سیدمحمد آل‌هاشم، نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز خواسته است نرده‌هایی که داخل مصلای این شهر صف «مسئولان» را از «مردم» جدا می‌کند برداشته شود. این اقدام با استقبال امامان جمعه برخی شهرها از جمله مشهد، گرگان و کرمان مواجه شد. اما ورای چنین اقدامی – که با استقبال بسیاری از ناظران نیز روبه‌رو شد – اقدام امام جمعه تبریز به بحث‌های فراوانی پیرامون کارکردها و جایگاه این تریبون دامن زده است. بحث‌هایی که محور آن‌ها لزوم اراده برای اصلاح این تریبون است. سیدمهدی طباطبایی، از وعاظ معروف تهران در گفت‌وگو با شفقنا از این می‌گوید که «نماز جمعه باید مختصر باشد؛ امام جمعه باید عادل باشد؛ کلمات امام جمعه باید دلنشین، عمومی و ارشاد باشد نه اینکه غیبت، تهمت، افترا، خودبینی، خودپسندی و تعریف از اشخاص باشد.» سیدرضا اکرمی، عضو جامعه روحانیت مبارز نیز در گفت‌وگو با خبرآنلاین به رغم اینکه اقدام امام جمعه مشهد را مثبت ارزیابی می‌کند، اما معتقد است «رسانه‎ها گاهی مسائل اساسی کشور را که مساله بیکاری، نقدینگی سرگردان، طلاق، اعتیاد و... است، رها می‌کنند و به دنبال این می‌روند که در نمازجمعه نرده‌ای باشد یا نباشد.» اظهارات این دو روحانی در ادامه می‌آید.
سیدمهدی طباطبایی: نماز جمعه فعلی را تشریفاتی می‌دانم
امروز اصلا به نماز جمعه مورد تاکید امام خمینی(ره) و انقلاب نزدیک نیستیم، در زمان غیبت امام زمان(عج) شیعه نماز جمعه نداشت، بعد از آنکه خواندن نماز جمعه مرسوم شد، برخی علما می گویند که برای احتیاط نماز ظهر را هم بخوانید.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به نظرمان رسید چون ماهیت این انقلاب اسلامی است و برای حفظ نظام جمهوری اسلامی نماز جمعه بخوانیم، تا یک مدتی پس از پیروزی انقلاب نماز جمعه ما بسیار خوب بود، اما نماز جمعه کم کم مسیرش و جهت گیری تغییر کرد.
اگر عکس های نماز جمعه را نگاه کنید و سال‌ها را با هم مقایسه کنید متوجه می شوید تغییرات چقدر است حتی به طور مثال میله کشیدن معنا ندارد، در نماز جمعه همه نمازگزاران باید با هم باشند، نه اینکه میان رجال و سایر مردم تفاوت قائل شوند، چه اشکالی دارد که مردم نزدیک امام جمعه باشند!؟
نماز جمعه باید مختصر باشد، امام جمعه باید عادل باشد، کلمات امام جمعه باید دلنشین، عمومی و ارشاد باشد نه اینکه غیبت، تهمت، افترا، خودبینی، خودپسندی و تعریف از اشخاص باشد. جای این مسایل در نماز جمعه نیست و هر جا این نمونه ها را دیدید، این نماز، نماز جمعه نیست.
جناحی صحبت کردن، حرف بی ربط و بی مورد زدن، به شعار پرداختن، توهین و جسارت کردن و غیبت کردن حرام است، این چه نمازی است که در آن شرکت کنم و فحش دادن به یک مسلمان را بشنوم!؟ آقایی که در نماز جمعه مومنی را لعن می‌کنی، چه می کنی، پیامبر در یک نماز جمعه این کار را نکرده است!
همه نماز جمعه های ما شخصی و شخصیتی شده در حالی که نماز جمعه بنا به روایتی یعنی دلجویی از مردم؛ آگاهی بخشی به مردم، آشنا کردن مردم با شرایط روز و دین، ایجاد امید، ایجاد توجه به یکدیگر، ایجاد الفت وتحلیل های علمی منطقی کارگشا تا جایی که با یک نشاط و آگاهی کاملی وارد جامعه شوند.
نماز جمعه در اول انقلاب با فقهایی خبره و سیاستمدار و آگاه شروع شد، آیت الله منتظری و طالقانی که مورد قبول و توجه مردم بودند، فقاهت و سیاست و شناخت شرایط روز از جامعه و نیازهای مردم جزء مولفه های مهم خطیب جمعه است، اگر خطیب در هرکدام ضعف داشته باشد نقش نماز جمعه را تضعیف می کند، امروز اگر می بینیم نماز جمعه ها نقش مورد نظر را ندارند، به خاطر کمرنگ بودن این مولفه هاست.
حضور جوانان علاوه بر نماز جمعه، در نماز یومیه هم کمرنگ شده، ما جوانان را دریافت نکردیم. باید به جوان احترام گذاشت و به او بها داد، همچنین جوان باید بفهمد که نماز چیست، اگر به درستی نماز را فهمید و درک کرد، قطعاً در صف های نماز حضور خواهد داشت، ولی اگر به درک لازم از نماز نرسد به زودی خسته می شود و اصلاً به صف های نماز نمی آید.
عمل ما، جوانان را خسته می کند و برخوردمان رنجشان می دهد.معتقدم که جوانان را زور کردیم و با دید نفرت به آنها نگاه کردیم و خود را پسندیدیم و دیگران را رها کردیم. من از اول جوانی در شهرها و کشورهای مختلف رفتم غالبا با جوانان به نماز رفتم، کم پیش آمده که جوان با خودم نبرم، در حال حاضر ۴۵ سال است که در مسجدی نماز می خوانم و استقبال جوانان از نمازی که در این مسجد برپا می شود بسیار خوب است. ملا اسماعیل خدا رحمتش کند، خادم مسجد بود، یه شوخی همیشه داشت می گفت به هر کسی که دندان مصنوعی دارد و به این مسجد می آید می گویم که برو به مسجد دیگری، این مسجد برای جوانان است!
در شرایطی که الان هستیم و معضلات اجتماعی مخصوصا عدم درک صحیح از مشکلات و نوع مواجه شدن با آن باعث شده من برای آینده کشور بسیار نگران باشم و امیدوارم هر کسی عرض من را می خواند و عملکرد ما را غلط می داند از جمهوری اسلامی نرنجد، جمهوری اسلامی نقش مهمی در بهتر زیستن مردم دارد، بدانیم که اگر عملکرد ما(روحانیون) اشکال دارد، ربطی به اسلام ندارد اسلام هم نبود همین عملکرد را داشتیم. بدی برای اسلام نیست، اسلام دین یسر یعنی آسان گرفتن در همه امور است، هر جا دیدید که سختی و فشار است عملکرد نادانی ماست که مدعی دین است.
سیدرضا اکرمی: ائمه جمعه دافعه دارند نه جاذبه
از جمعیت ۱۰ میلیونی که ساکن تهران هستند، تنها ۲۰ هزار نفر به مصلا می‌آیند. در این حالت آیا فرقی هم می‎کند که نرده‌ای بین مردم و امام جمعه وجود داشته باشد یا نه؟! چرا رسانه‎ها گاهی مسائل اساسی کشور را که مساله بیکاری، نقدینگی سرگردان، طلاق، اعتیاد و... است، رها می‌کنند و به دنبال این می‌روند که در نمازجمعه نرده‌ای باشد یا نباشد. پرداختن به اینگونه موضوعات، معضلات کشور را به مساله فرعی تبدیل می‌کند. اقدام آیت‌الله آل هاشم کاری زیبا و انسانی است اما باید به اصل نمازجمعه هم
پرداخته شود.
ما ۸۰ میلیون جمعیت در کشور داریم. آنهایی که الان در نمازجمعه‌های ما شرکت می‌کنند متناسب با جمعیت ۸۰ میلیونی ایران نیستند. شما همین تهران را در نظر بگیرید. در این شهر، نمازجمعه به یک نماز جماعت بزرگ تبدیل شده و هیچ مناسبتی با ۱۰ میلیون نفری که ساکن تهران هستند ندارد.
ائمه جمعه ما عوض جاذبه، دافعه دارند. مباحثی که آنها مطرح می کنند مباحث متناسب با نیاز جامعه امروز ما نیست. هیات امنای هر نمازجمعه‎ای باید از میان افرادی از متن مردم باشند تا با توصیه‌های آنان خطیبان جمعه موضوعات خوبی از تریبون نمازجمعه مطرح کنند.
شما نگاه کنید بالای دو هزار مسجد در شهر داریم اما چند نفر از ائمه‌های جماعت ما در نماز جمعه حضور دارند. باید جاذبه خوبی در بین ائمه جمعه ما وجود داشته باشد و موارد مورد پسندی هم از سوی آنان بیان شود تا مردم برای شرکت در نمازجمعه اقناع شوند.

روزنامه همدلی(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

«همدلی» از کیفیت نامطلوب هوای پایتخت گزارش می‌دهد تهران در اغما
آسو محمدی - همدلی| فصل، فصل آلودگی و وارونگی است. غول آلودگی هوا دوباره بیدار شده و به آسمان شهر برگشته است. روز گذشته با وجود تعطیلی، شاخص کیفیت هوای شهر روی عدد ١۵٣ ایستاد و یکی از بدترین روزهای تهران به لحاظ کیفیت هوا را ثبت کرد. تا آنجا که در پی این وضعیت دیروز در کارگروه شرایط ویژه کاهش آلودگی هوای استان تهران تصویب شد مقاطع پیش‌دبستانی، مهدکودک و دبستان در تمام شهرستان‌های استان تهران به استثنای سه‌ شهرستان پردیس، دماوند و فیروزکوه امروز تعطیل شوند. همچنین معادن شن و ماسه تعطیل است و فعالیت‌‌های عمرانی شهرداری تهران و فروش طرح ترافیک تا پایان هفته تعلیق شد. طرح زوج و فرد نیز امروز از در منازل اجرا می‌شود. در همین رابطه روز گذشته، برای ششمین روز متوالی کیفیت هوای تهران در شرایط «ناسالم» قرار گرفت و کیفیت هوا را در شرایط «ناسالم برای تمام گروه‌های جامعه» قرار داد.
هوای آلوده قاتل ۲۰ هزار ایرانی
این درحالی است که آخرین آمار وزارت بهداشت از مرگ‌های ناشی از آلودگی هوا حکایت از این دارد که در‌ سال ۹۵، ۲۰‌هزار مرگ مرتبط با آلودگی هوا در کشور ثبت شده که سهم تهرانی‌ها از این ماجرا، پنج‌هزار مرگ بوده است. این آمار درحالی اعلام می‌شود که پاییز امسال، میزان مرگ ناشی از آلودگی هوا در‌ سال ۹۴، ۱۲‌هزار و ۸۹۷ نفر عنوان شد که در مقایسه با آمار جدید، نشان از افزایش هفت‌هزار و ۱۰۳ موردی دارد. آبان‌ماه امسال بود که سرپرست گروه سلامت هوای وزارت بهداشت، آمار قربانیان آلودگی هوا در‌ سال ۹۴ را اعلام کرد. به گفته عباس شاهسونی، قربانیان آلودگی هوا، معمولا مبتلایان بیماری‌های قلبی و عروقی بودند که بیماری آنها از طریق حضور مکرر در فضای آزاد تشدید و منجر به مرگ آنها می‌شود. با این‌همه، به گفته سرپرست گروه سلامت هوای وزارت بهداشت، میانگین غلظت ذرات از‌ سال ۹۲ تا‌ سال ۹۴ از مقدار ۳۹میکروگرم به ۳۱٫۷میکروگرم کاهش پیدا کرده اما میانگین غلظت آلاینده‌ها نسبت به استاندارد جهانی سه‌برابر است.
آمار جدید مرگ‌ومیر ناشی از آلودگی هوا را علیرضا رئیسی، معاون بهداشت وزیر بهداشت ۲روز پیش اعلام کرد و گفت: «مردم باید این آمارها را بدانند.» او در ادامه درباره آمارگیری موارد مرگ‌های مرتبط با آلودگی هوا، توضیح بیشتری داد: «براساس فرمول سازمان بهداشت جهانی، میزان مرگ سالانه و آلایندگی‌ها، تعداد روزهای هوای پاک و... برای به دست آوردن آمار مرگ منتسب به آلودگی هوا مورد توجه قرار می‌گیرد.» به گفته این مسئول در وزارت بهداشت، کلانشهرهای کشور، امروز درگیر آلودگی هوا هستند: «ما باید به خودرو، بنزین سالم و وسایل نقلیه عمومی دسترسی داشته باشیم. وزارت بهداشت هم باید بتواند سلامتی مردم را رصد و گزارش کند. به همین دلیل باید بتوانیم مرگ‌های منتسب به آلودگی هوا را استخراج کنیم و بتوانیم در وضع هشدار، با دستگاه‌های مسئول همکاری کنیم.»
همچنین به گفته مدیر پیش‌‌بینی و هشدار سازمان هواشناسی کشور به دلیل پایداری وضعیت هوا، شهرهای تبریز، اصفهان، کرج، اراک و مشهد هم وضعیتی آلوده دارند. پیش از این بدترین روز تهران به لحاظ آلودگی هوا در ٢٣آبان ماه بود که شاخص کیفیت عدد١۵۶ بود. پیش‌بینی‌های سازمان هواشناسی حکایت از آن دارد که این وضعیت امروز هم ادامه خواهد داشت و به همین دلیل همه پیش‌دبستانی‌ها و مدارس ابتدایی استان تهران امروز هم تعطیل هستند. این درحالی است که به گفته مریم نادری، مدیر واحد پایش شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، شاخص کیفیت هوای تهران متاثر از استقرار جو آرام و پایدار در منطقه بوده است که با توجه به شرایط حاکم بر شهر در ۱۰روز گذشته سه روز در شرایط سالم، ۶روز در شرایط ناسالم برای گروه‎های حساس و یک‌روز در شرایط ناسالم قرار داشته است.
خیمه ذرات معلق در آسمان تهران
از سوی دیگر براساس سیاهه انتشار آلودگی هوای تهران سهم سواری‌ها در تولید ذرات معلق دو درصد و سهم این خودروها در سایر آلاینده‌ها ۴۹درصد ارزیابی شده است. سهم دو درصدی سواری‌ها در تولید ذرات معلق، بسیاری از مسئولان را دچار خطا کرده و باعث شده در برنامه‌های کاهش آلودگی هوا، توجه کامل به این ناوگان نشود. پیش از این شهربانو امانی، عضو شورای شهر تهران در یادداشتی در مورد آلودگی هوا ضمن اشاره به سهم ۷۰درصدی منابع متحرک گفت: کمتر از سه درصد این آلودگی را خودروهای سواری تولید می‌کنند بنابراین برای یک راه حل فوری باید تمرکزمان را بر کامیون‌ها، اتوبوس‌های با سوخت گازوئیل و موتورسیکلت‌ها بگذاریم. سئوال اصلی اینجاست که سهم سواری‌ها در میان آلودگی هوای تهران تا این حد که این عضو شورا تاکید کرده؛ ناچیز است؟ و آیا به همین راحتی می‌توان از کنار خودروهای سواری و آلودگی ناشی از آنها عبور کرد؟ مسعود تجریشی، معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست اخیرا در نشست مربوط به هفته هوای پاک اظهار کرد: بر اساس مطالعات سال۹۵، سهم خودروهای سواری اعم از شخصی، ون و تاکسی در تولید آلودگی سه درصد است علیرغم اینکه این دستگاه‌ها ۸۰ درصد ناوگان تهران را تشکیل می‌دهند. افزون بر اینها، عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در ماه‌های گذشته بارها عامل اصلی آلودگی هوای تهران را کامیون‌ها و اتوبوس‌ها دانست و بر ضرورت نوسازی کامیون‌ها و اتوبوس‌ها تاکید کرد البته این اصرار و تاکید بسیار به‌جاست و ضروری است که نسبت به جایگزینی کامیون‌ها، مینی‌بوس‌ها و اتوبوس‌های فرسوده بی‌معطلی اقدام شود و حداقل نصب فیلتر دوده روی این دستگاه‌ها مورد تمرکز قرار گیرد. اما سهم به ظاهر اندک سواری‌ها در تولید ذرات معلق مسئولان را به یک خطا دچار کرده است و آن غفلت از سهم بالای سواری‌ها در تولید «ذرات معلق ثانویه» است.
تردد کامیون‌ها در تهران ممنوع
دراین میان شدت آلودگی هوای پایتخت به حدی بود که روز یکشنبه رئیس پلیس راهور تهران بزرگ از ممنوعیت تردد شبانه کامیون‌ها خبرداد. سردار محمدرضا مهماندار با اشاره به تشدید آلودگی هوای پایتخت و مصوبات کمیته کاهش آلودگی هوا در مواقع اضطراری، اعلام کرد: تردد کامیون‌ها یک‌شنبه شب در کلیه معابر تهران ممنوع است و متخلفان جریمه سنگینی خواهند شد. سردار مهماندار تاکید کرد: جریمه عبور غیرمجاز کامیون‌ها در سطح شهر ۹۰هزار تومان و ۶ نمره منفی خواهد بود.
از سوی دیگر باید بدانیم آلاینده‌هایی که از اگزوز سواری‌ها خارج می‌شود؛ لزوما همان آلاینده‌ای نیست که ما انسان‌ها تنفس می‌کنیم. به عبارت ساده‌تر؛ گازها و ذرات معلق اولیه تولید شده از خودروهای سواری بر اثر تماس با نور خورشید و سایر فعل و انفعالات جوی، تبدیل به یک آلاینده جدید به اسم «ذرات معلق ثانویه» می‌شود. محمدعلی احترام، کارشناس حوزه آلودگی هوا در این باره به ایسنا می‌گوید: غفلت از آلاینده ثانویه ممکن است ما را در ارزیابی نقش خودروهای سواری در تولید آلودگی هوا دچار خطا کند. ضمن اینکه بر اساس تحقیقات انجام شده، در تخمین‌های منبع‌شناسی در کشورهای مختلف در شرایط دمای پایین، حدود ۴۰ تا ۵۰درصد ذرات معلق( pm۲.۵)شهرها از نوع ذرات ثانویه است، بنابراین منطقی نیست که سواری‌های بنزین‌سوز را در تولید آلودگی به ویژه در فصول سرد سال دست کم بگیریم. دراین‌باره حسین شهبازی، مدیریت پیش‌بینی شرکت کنترل کیفیت هوای تهران هم معتقد است: آلاینده‌های گازی به وسیله بسیاری از خودروهای سواری تولید می‌شوند و قابلیت تبدیل به ذرات معقل را دارند بنابراین ادعای اینکه خودروهای سواری هیچ نقشی در تولید آلودگی ندارند، ادعای درستی نیست. او می‌گوید: خودروهای سواری از سه طریق در غلظت ذرات معلق شهر تهران تاثیر گذار هستند؛ یکی ذرات خروجی اگزوز که در سیاهه انتشار شهر تهران در قالب ذرات معلق اولیه مورد بررسی قرار گرفته و سهم ۲درصدی در انتشار سالانه شهر تهران برای آن مشخص شده است. دیگری تشکیل ذرات ثانویه در اتمسفر بر اثر انتشار آلاینده‌های گازی ناشی از خودروهای سواری است و سومین راه تولید، ذرات سایشی ناشی از سایش ترمز و لاستیک و بازنشر ذرات ته‌نشین شده بر روی سطح زمین بر اثر تردد خودروها است.
کیفیت نامناسب کاتالیست سواری‌ها
این عضو هیات علمی دانشکده انرژی و مکانیک دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به نقش کاتالیست(سامانه پس پالایش) خودرو و کیفیت سوخت در کاهش آلاینده ذرات ثانویه، به روند نظارت بر چرخه تولید خودروها انتقاد می‌کند و به ایسنا می‌گوید: این موضوع در دنیا به عنوان یک موضوع نسبتا جدید پیگیری می‌شود و تحقیقات بسیاری درباره آن آغاز شده است اما کیفیت کاتالیست خودروهای سواری، مرغوبیت سوخت به ویژه از لحاظ مواد تبخیری و گوگرد در این زمینه اهمیت بسیاری دارد بنابراین تجهیز خودروهای بنزینی به کاتالیست مناسب و حذف خودروهای فرسوده می‌تواند تا حد چشمگیری در کاهش میزان تولید آلاینده ثانویه نقش داشته باشد.
با همه صحبت‌ها هوای تهران امروز در شرایط هشدار قرار دارد و هوا برای همه گروه‌های سنی ناسالم است و حتی مدارس تهران تعطیل شده است. در ماه‌های گذشته علاوه بر تصویب قانون هوای پاک در مجلس شورای اسلامی، در دولت نیز تصمیماتی برای کاهش آلودگی هوا گرفته شد البته نگاه صفر و صدی به منابع آلاینده ممکن است کشور را در کاهش آلودگی هوا دچار شکست کند. آنچه در این میان حیاتی است؛ ارتباط بیش از پیش تصمیم‌سازان در شوراهای شهر، دولت و مجلس با بدنه علمی و دانشگاهی کشور برای تبیین سهم دقیق سواری‌ها اعم از ذرات اولیه و ثانویه است تا از اتخاذ رویکرد تک‌بعدی در این زمینه خودداری شود.



روزنامه کیهان(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

روحانی از امنیت کشور دفاع کرد / زنجیره ای‌ها سانسور کردند
سرویس سیاسی – حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور کشورمان که روز یکشنبه برای افتتاح ۱۰ مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس در ۱۰ استان کشور، به باغ موزه دفاع مقدس تهران رفته بود در سخنانی با تاکید بر لزوم تقویت قدرت دفاعی کشور گفت: «در دنیای امروز که همه همدیگر را تهدید می‌کنند بعید به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر به نقطه‌ای برسیم که تمام دنیا گل و بلبل شود و کسی به کسی حمله نکند ، آیا در این شرایط می‌شود یک ملتی بگوید حالا زمان صلح، برادری و همزیستی است و قدرت دفاعی نمی‌خواهیم؟»
روحانی با انتقاد شدید از رفتارهای متناقض و دوگانه آمریکا درباره صلح با بیان اینکه آمریکایی‌ها دیگران را وقیحانه با سلاح‌‌های جدید اتمی تهدید می‌کنند و از صلح می‌گویند تصریح کرد :
« قدرت دفاعی هم جزو قدرت ملی است و تا روزی که تهدید علیه ما وجود دارد باید قدرت دفاعی‌مان را تقویت کنیم.»
رئیس‌جمهور کشورمان که در حضور رئیس‌ستاد کل نیروهای مسلح، جمعی از فرماندهان ارشد ارتش و سپاه و شماری از خانواده‌های معظم شهدا سخن می‌گفت، با تاکید بر لزوم تولید سلاح دفاعی به عنوان یکی از ضروریات امنیت ملی تصریح کرد: «الحمدلله خودمان اکثر سلاح‌ها وتجهیزات جنگی رامی‌سازیم و اگر باید بخریم حتما خریداری می‌شود ما باید نیرومند و قدرتمند باشیم چرا که قرآن به ما می‌گوید؛ ما باید آنچنان قدرتمند باشیم و جرات را از دشمن و تهدید‌کننده بگیریم این گرفتن جرات این‌گونه است که یا باید مایوس شود از اینکه موفقیتی به دست نمی‌آورد در زمانی که به ما حمله می‌کند یا باید هزینه‌های بسیاری را تحمل کند. قدرت ملی برای صلح است. ما قدرت پیدا می‌کنیم برای بازدارندگی که بازدارندگی همان صلح است صلح عزتمندانه و مقتدرانه است.»
روحانی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود در جمع فرماندهان دفاع مقدس در واکنش صریح به باج‌خواهی غربی‌ها که برای روابط سیاسی و تجاری «مذاکره» درباره توانمندی دفاعی و موضوعات منطقه‌ای را دنبال می‌کنند، تاکید کرد: «مسئولین ما برای توانمندی دفاعی‌شان نیاز به مذاکره با هیچ کسی و توافق با هیچ قدرتی ندارند و نخواهند داشت. جواب ما هم بسیار روشن است، آنچه برای دفاع از این کشور هر نوع سلاحی با هر نوع قدرتی اگر نیاز داشته باشیم در چارچوب مقررات و قوانین و فتاوای رهبری‌مان تهیه خواهیم کرد.»
مخاطب سخنان روحانی که بود؟
رئیس‌جمهور در شرایطی بر لزوم تقویت بنیه دفاعی و مذاکره ناپذیر بودن توان دفاعی و موشکی کشورمان تاکید کرد که فرانسوی‌ها در اقدامی وقیحانه مذاکره درباره برنامه موشکی و مسائل منطقه‌ای ایران را به عنوان شروط امانوئل مکرون رئیس‌جمهور این کشور برای سفر به تهران اعلام کرده بودند که شاید از این جهت اهمیت سخنان روحانی را دوچندان کرده بود.
جواد کریمی قدوسی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس درباره سفر امانوئل مکرون رئیس‌جمهوری فرانسه به ایران در روزهای آینده با بیان اینکه فرانسوی‌ها در آستانه این سفر سه خواسته‌ مهم خود از تهران را در پیامی مطرح کرده‌اند گفت : رئیس‌جمهوری فرانسه از ایران می‌خواهد که در پایان سفرش به تهران، با همتای ایرانی خود نشستی مطبوعاتی برگزار و در آن نشست اعلام کند که ایران در موضوع برنامه موشکی حاضر است پشت میز مذاکره بنشیند.
وی با بیان اینکه خواسته دیگر امانوئل مکرون درباره مسائل منطقه است، خاطرنشان کرد: درخواست دیگر رئیس‌جمهوری فرانسه این است که یک میز جدید برای مذاکره سه جانبه‌ ایران، آمریکا و عربستان پیرامون مسائل منطقه، جریان مقاومت و یمن تشکیل شود و این مسائل مورد بررسی و تبادل نظر قرار گیرند.
متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم از سوی لودریان وزیر امور خارجه این کشور و ابراز نگرانی وی از موضوع موشک‌های بالستیک کشورمان ، اتهام اخیر پاریس علیه ایران درباره نقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد درخصوص موشک‌های بالستیک ، مرور مواضع رئیس جمهور فرانسه بویژه در موضوع تکمیل توافق هسته‌ای آن هم با گنجاندن موضوع توان موشکی ایران و حالا اقدام وقیحانه این کشور در شرط‌گذاری برای سفر ماکرون به ایران که مصداق آشکار باج‌خواهی برای روابط سیاسی و تجاری است همگی حاکی از آن است که فرانسوی‌ها به خیال خود بدنبال ایفای نقش پر رنگ در تکمیل پازل آمریکائی‌ها علیه کشورمان بوده‌اند که البته با واکنش صریح و به موقع رئیس‌جمهور کشورمان پاسخ خود را گرفتند.
تیغ سانسور زنجیره‌ای‌ها
بر دفاع از امنیت ملی
در این میان اما روزنامه‌های زنجیره‌ای مدعی اصلاح‌طلبی که ادعای منافع ملی‌شان گوش فلک را کر کرده است در اقدامی تامل برانگیز اظهارات مهم رئیس‌جمهور در دفاع از امنیت کشور را سانسور کرده و هیچ سهمی در صفحه اول خود برای این صحبتها اختصاص ند‌ادند تا نشان دهند کدام روحانی مطلوب اصلاح‌طلبان است!
البته این بار اول نیست که شبکه رسانه‌ای جریان مدعی اصلاحات روحانی را به جرم دفاع از اقتدار دفاعی کشور محکوم به بایکوت و فراموشی می‌کنند.روزنامه‌های اصلاح‌طلب اوایل آبان ماه گذشته و زمانی که رئیس‌جمهور برای معرفی دو وزیر به مجلس رفته بود و علاوه‌ بر معرفی آن دو، درباره دو موضوع با اهمیت دیگر که روسای قدرت‌های جهان روزی نیست که برای این موضوعات پشت تریبون نروند، اظهار نظر صریح و قاطعی کرد : «موشک‌ها و قدرت منطقه‌ای ایران‌» و «‌دیوانگی دانستن مذاکره مجدد با آمریکا‌».
رئیس‌جمهور در پشت تریبون مجلس، برخلاف برخی صداهایی که در داخل همنوا با آمریکا و اروپا تلاش می‌کنند، موضوع قدرت منطقه‌ای و موشک‌های ایران را نیز بخشی از موانع توسعه روابط با جهان و زنده ماندن برجام معرفی کنند، تقصیر را به گردن آمریکا انداخت که با تولید تروریسم منطقه را ناامن ساخته است.
وی گفت: «ایران در موضوع هسته‌ای به تعهدات خودش عمل کرده است اما آنها می‌گویند ایران چرا از لحاظ دفاعی و نظامی توانمند و قدرتمند بوده و چرا کشورهای منطقه به ایران احترام می‌گذارند! این مشکل شما آمریکایی‌هاست که با حضور در منطقه امنیت عراق و ثبات و امنیت افغانستان را برهم ریختید؛ با آوردن تروریست‌‌ها در منطقه امنیت سوریه و لبنان را به‌هم ریختید؛ شما تروریست‌ها را پرورش دادید. آمریکایی‌ها کشوری را که به کمک مردم عراق و سوریه رفته و یار ملت‌های دیگر بوده‌ است مداخله‌گر می‌نامند، در حالی که خودشان می‌خواستند عراق را تجزیه کنند و این ملت و ارتش عراق و ملت ایران و کشورهای منطقه بودند که نگذاشتند تمامیت ارضی عراق خدشه‌دار شود.»
روحانی آن روز نیز تکلیف موشک‌های ایران را هم برای معاندان داخلی و هم باج‌خواهان خارجی یکسره کرد و گفت : «ما برای دفاع از خود، تمامیت ارضی‌و ملت‌مان، هر سلاحی از هر نوعی نیاز داشته باشیم، در ساختن و تولید و انبار کردن آن و در زمان لازم استفاده از آن تردید نخواهیم کرد. شما بدانید ما موشک را ساختیم، می‌سازیم و خواهیم ساخت و این با هیچ یک از مقررات بین‌المللی در تناقض نیست؛ با قطعنامه ۲۲۳۱ در تضاد نیست. ما راه دفاع‌، منافع‌ و امنیت ملی‌مان را با همه قدرت ادامه خواهیم داد و بدخواهان و دشمنان باید بدانند هر نقض عهدی بکنند به ضررشان خواهد بود و جمهوری اسلامی ایران پاسخ قاطعی را به آنها خواهد داد.»
اما فردای آن روز هم بیشتر روزنامه‌های زنجیره‌ای اصلاح‌طلب که با مفهوم «اثبات هویت دفاعی کشور» بیگانه‌اند این رویداد را ندیدند و اکثرشان هیچ خبری‌ حتی یک‌اشاره کوچک در صفحه یک خود از این سخنرانی ندادند.
کدام روحانی
مطلوب اصلاح‌طلبان است؟
واقعیت آن است که در نگاه این جریان نه منافع ملی چندان اهمیتی دارد و نه امنیت کشور و کارنامه اقتصادی دولت و حتی معیشت مردم، آنها رئیس‌جمهوری را می‌پسندند که از وی حرف‌های ساختار شکنانه بشنوند و او هم بجای پاسخگویی به مردم و تشریح عملکرد حتی دفاع از امنیت و منافع ملی به جنجال و حاشیه‌سازی بپردازد.
مسئله‌ای که در گفت‌و‌گوی تلویزیونی اخیر روحانی هم به وضوح قابل مشاهده بود و رسانه‌ها و شخصیت‌های اصلاح‌طلب در شرایطی که دغدغه اصلی عموم مردم،‌اشتغال، تورم و رکود است، تقریباً به طور یکپارچه مصاحبه روحانی را به باد انتقاد گرفتند که چرا وی مانند زمان انتخابات که با نظام رقابت می‌کرد و آنها کف و سوت می‌زدند، سخن نگفته است.
به عنوان مثال روزنامه شرق در انتقاد از گفت‌و‌گوی تلویزیونی رئیس‌جمهور نوشت: «رئیس‌جمهور در گفت‌وگوی زنده خود نتوانست به دغدغه‌های جدی مردم پاسخ دهد... موضع اخیر وزیر دفاع را که در آن گفته شد نیروهای مسلح باید از فعالیت اقتصادی کنار بکشند؛ این خبر بسیار خوبی برای جامعه است. حتماً باید آقای روحانی از این موارد حرف می‌زد... مثلاً گروه‌های هنری در برخی از استان‌ها بلاتکلیف هستند...اما در شرایط حاضر، امام‌جمعه فلان استان به قانون بی‌توجهی کرده و مانع تحقق خواست مردم می‌شود. این‌ها مواردی بود که باید روحانی در گفت‌وگوی خودمانی با مردم مطرح می‌کرد».
این روزنامه همچنین به نقل از یکی از مجرمان امنیتی و مفسدان اقتصادی منتسب به اصلاح‌طلبان نوشت : « آقای روحانی سخنور خوبی هستند. صحبت‌های رسمی و چارچوب‌دار اگرچه برای برخی از مردم خوشایند است و آنها با این نوع گفتار ارتباط خوبی برقرار می‌کنند، اما به نسبت ایام انتخابات و گفت‌وگوهای هیجانی آن زمان افراد کمتری تحت تأثیر قرار می‌گیرند. وقتی صحبت‌ها عادی و صحبت از اعداد و ارقام است، طبیعی است که نقدها به این گفتار بیشتر می‌شود و جاذبه کمتری برای خیلی از مردم دارد. آنچه مورد مطالبه مردم است، این است که مسائل با شفافیت بیشتر بیان شود! »
روزنامه آفتاب یزد نیز در گزارشی با عنوان «جسارتا به عقب برگردید» نوشت:«نظرسنجی‌ها درباره گفت‌وگوی تلویزیونی رئیس‌جمهور حاکی از آن است که مردم از این نشست رضایت نداشتند و همان روحانی دوران انتخابات را می‌خواهند».
رسانه را باید از ناگفته‌هایش شناخت !
در واقع انتقاد روزنامه‌های طیف اصلاح‌طلب نه از بابت مثلا عدم ارائه راهکاری مشخص درباره چالش‌ها و بحرانهای متعدد در حوزه اقتصاد و معیشت مردم ، که به این علت بود چرا رئیس‌جمهور در گفت‌و‌گوی تلویزیونی به نیروهای مسلح و ائمه جمعه حمله نکرده است! یا چرا اظهارات وی حاشیه نداشت و در آن متلکی به رقبا زده نشد تا بتوانند از آن تیتر بیرون بیاورند.
به هر ترتیب تیغ سانسور روزنامه‌های اصلاح‌طلب به سخنان رئیس‌جمهور آن هم تنها به جرم دفاع وی از امنیت ملی و توان دفاعی کشور موضوع قابل تاملی است که شاید نتوان به سادگی از کنار آن گذشت. می‌گویند رسانه را باید از ناگفته‌هایش شناخت، ناگفته‌ها از گفته‌ها صدای رساتری دارند.

روزنامه قانون()۱۳۹۶/۱۱/۱۷

در انتظا ر مجا زات
بازخوانی چندباره پلاسکو اکنون به دلیل اظهارات دادستان تهران مبنی بر ارائه گزارش هیات کارشناسان ضرورت دارد
بر اساس گزارش دادستان تهران ۱۴دستگاه و نهاد خصوصی، عمومی و دولتی مقصر شناخته شده‌اند
حادثه پلاسکو عمدی نبوده اما میزان قصور و تقصیر سایر عوامل دخیل در این حادثه در دست بررسی است
دادستان به موضوع ساختمان‌های نا ایمن ورود و نسبت به تخلیه این ساختمان‌ها اقدام کند
یکی از علل عملکرد نامناسب دستگاه‌ها، عدم مسئولیت‌پذیری و عدم‌انگیزه در اجرای قوانین است
بیش از یک‌سال از حادثه یا بهتر بگوییم فاجعه پلاسکو می‌گذرد و هنوز ابهام‌های زیادی در خصوص چگونگی وقوع حادثه و نیز میزان تقصیر شخص یا نهادهای ذی‌ربط وجود دارد. هرچند به طور معمول در این کشور پاسخگویی مسئولان امری ناشدنی قلمداد می‌شود و هرکس به محض تصدی پست یا مقامی تصور مصونیت همه جانبه دارد اما گویا در مورد پلاسکو به دلیل میزان بالای حساسیت عمومی و نیز شهادت ۱۶تن از آتش‌نشان‌های این مرزوبوم برخی از نهادها مترصد یافتن حقیقت هستند؛ گرچه بیش از یک سال، زمان زیادی برای یافتن مقصر است و شاید باید زودتر از این‌ها مقصران حادثه مشخص می‌شدند. بازخوانی چندباره پلاسکو اکنون به دلیل اظهارات دادستان تهران مبنی بر ارائه گزارش هیات کارشناسان در موضوع پلاسکو ضرورت دارد زیرا بر اساس این گزارش ۱۴دستگاه و نهاد خصوصی، عمومی و دولتی مقصر شناخته شده‌اند. این درحالی است که پس از رخداد پلاسکو بسیاری از کارشناسان بر این باور بودند که شهرداری تهران به دلیل عدم نظارت بر ساختمان‌های فرسوده مسئول است و بنیاد مستضعفان نیز به عنوان مالک مسئولیت جبران خسارت دارندگان حق سرقفلی در این مکان را بر عهده دارد. این درحالی بود که به یاد داریم دادستانی تهران به مدت چند روز مانع کسب و کار مغازه داران ساختمان کویتی‌ها شد. این نهادقضایی در پاسخ به پرسش چرایی این عمل اظهار کرد که تعطیلی ساختمان کویتی‌ها برای جلوگیری از خسارت و فاجعه احتمالی است زیرا کویتی‌ها نیز ساختمانی قدیمی و در معرض آسیب است. در آن زمان برخی از کارشناسان این ابهام را مطرح کردند که اگر دادستانی توانایی تعطیلی یک مکان را دارد چرا پیش‌تر با توجه به اخطارهای متعدد شهرداری تهران مبنی بر فرسوده بودن این مکان اقدامی صورت نداده است؟ شهرداری مدعی بود که طی اخطارهای متعدد خطر پلاسکو را هشدار داده بود و میزان اختیار شهرداری در همین حد بوده است زیرا پلاسکو دارای مالک خاص یعنی بنیاد مستضعفان است. این سخن از سوی شهرداری وقت تهران به ریاست محمدباقر قالیباف گرچه ثابت کننده مسئولیت نهادهایی چون دادستانی و بنیاد مستضعفان است اما رافع مسئولیت شهرداری نیست زیرا شهرداری بر اساس کمیسیون ماده ۱۰۰ باید به تخلفات سازه‌ها رسیدگی کند و شاید به دلیل آنکه طرف حسابش بنیاد بوده، کاری صورت نداده است. تمام این‌ها در حالی است که دولت و مجلس بر گزارش جامعی که توسط جمعی از کارشناسان خبره در فروردین ماه سال۹۶ نگاشته شده بود، صحه گذاشتند. در بخشی از آن گزارش در باب تقصیر بعضی از نهادها آمده بود: «۱-تکلیف نگهداری عمده از ساختمان پلاسکو بر عهده‌ مالک یعنی بنیاد مستضعفان بوده است ولی با وجود اخطارها مبنی بر ناایمن بودن ساختمان در برابر حریق اقدام جدی صورت نگرفته است. ۲-شهرداری تهران، در اجرای کامل و به‌موقع بند۱۴ ماده۵۵ قانون شهرداری و تبصره آن،  کوتاهی داشته است. همچنین درباره اجرای مبحث۲۲ مقررات ملی ساختمان  برای تعیین روش نگهداری و بهره برداری ایمن و مطمئن بناهای موجود، علی رغم ابهامات آن، حساس نبوده است. ۳-تکلیف قانونی وزارت تعاون به بازرسی حفاظت فنی از کارگاه های واقع در ساختمان پلاسکو،  روشن بوده و کوتاهی در انجام  این امر از سوی وزارت نامبرده در مورد ساختمان پلاسکو خلاف وظایف قانونی این وزارتخانه می تواند تلقی شود. ۴-با وجود اقدامات مثبت در حال اقدام، وزارت راه و شهر سازی در باره مقررات  ایمنی و  مسائل ساختمان‌های موجود  مانند ملاحظات اجرایی مبحث ۲۲ به مقررات ملی ساختمان به طور تاریخی کم توجه بوده است. ۵-وزارت کشور در اجرای مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان اقدام موثری نکرده و به نظر می‌رسد به وظیفه خود در این خصوص  موثر تر می‌توانسته است عمل کند. ۶-شورای ساختمان باید به مساله ایمنی  فضای کاری کسبه و ساختمان  از بعد حریق توجه می کرد، زیرا به هر  نحو از  اخطارهای آتش نشانی  مطلع بوده و  می توانست  همانند سایر فعالیت های جاری خود آن را نیز  مورد پیگیری  جدی قرار دهد. ۷-سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی تهران تاحدودی به تکلیف خود در بازرسی از ساختمان و دادن اخطار  عمل کرده اما این اقدامات موثر نبوده است. شایان ذکر است که در مجموع، این سازمان ابزار قانونی لازم برای تحقق الزامات قانونی و الزام اشخاص را در اختیار ندارد». این گزارش و گزارش‌های متعدد دیگر در خصوص ساختمان پلاسکو به میزانی است که به راحتی می‌توان مقصران حادثه و حتی سهم آن‌ها را مشخص کرد اما اینکه تا کنون چنین اقدامی صورت نگرفته است در هاله ای از ابهام قرار دارد.
شناسایی مقصران حادثه
از سوی دیگر اسفندماه سال۹۵ پس از گذشت حدود۵۴ روز از این حادثه دردناک، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران بزرگ ضمن ارائه گزارشی از این حادثه در مورد علل وقوع آن گفته بود: «پس از تحقیقات نهایی مشخص شد آتش‌سوزی از فروشگاه تولید پوشاک نسترن واقع در طبقه دهم ساختمان پلاسکو آغاز شده است». قاضی محمد شهریاری تصریح کرد: «در همان زمان، مالک و دو کارگر وی شناسایی شدند و مشخص شد که این دو کارگر در این مغازه مشغول به فعالیت بوده‌اند. این افراد در ابتدا هرگونه دخل و تصرف در وقوع آتش‌سوزی را انکار می‌کردند و مدعی بودند که از ساعت ۶ صبح در مغازه‌شان حضور داشتند». وی گفت: «از آن‌ها سوال پرسیدیم که از آنجا که در ساعت ۸:۳۰ سیستم گرمایشی ساختمان فعال می‌شده است در این دو ونیم ساعت چگونه خود را گرم کردند؟ که پاسخ دادند یک گاز پیک‌نیک داشتیم اما از آن استفاده نمی‌کردیم. اما سرانجام این افراد اعتراف کردند که از مهتابی داخل سقف یک سیم روکار با متراژ حدود ۱۰ تا ۱۵ متر کشیده و آن را ابتدا به یک یخچال وصل کرده و برخی روزها هم با اتصال به یک هیتر برقی خود را گرم می‌کردند.شهریاری همچنین همان زمان گفته بود فرضیه عمدی بودن حادثه از بین رفته اما میزان قصور و تقصیر سایر عوامل دخیل در این حادثه در دست بررسی است».
بلاتکلیفی کسبه پلاسکو
حال یک‌سال‎واندی از حادثه‌ای که جان عزیزان‌مان در آتش نشانی را گرفت و بلاتکلیفی تعداد زیادی از کسبه که اتفاقا خود را برای خریدهای پایان سال آماده می‌کردند، می‌گذرد اما به گفته کسبه این ساختمان مشکلات‌شان همچنان پابرجاست و وعده‌هایی که آن زمان به آن‌ها داده شده در حد همان وعده و وعید باقی مانده‌است. بنیاد مستضعفان همان موقع قول داده بود که ظرف دوسال ساختمانی جدید در محل حادثه ساخته شود که البته پس از گذشت یک سال اتفاق جدیدی در این زمینه رخ نداده است.
قرائت گزارش حادثه پلاسکو در مجلس
اما با توجه به عمق فاجعه رییس مجلس شورای اسلامی بر اساس ماده ۴۹ آیین نامه داخلی مجلس به کمیسیون عمران ماموریت داد تا گزارشی از حادثه پلاسکو ارائه کند. که این گزارش در جلسه هشتم شهریورماه امسال در صحن علنی مجلس قرائت شد. این گزارش از شش بخش تشکیل شده بود که شامل «مقدمه و کلیات، شرح حادثه و علل آن، مسئولیت‌ها و وظایف قانونی، آسیب‌شناسی قوانین موجود، جمع بندی و توصیه‌ها و پیشنهادات» است که در بخش «مسئولیت ها و وظایف قانونی» هفت مقصر را به همراه استنادات قانونی برای این حادثه اعلام کرده است که عبارت از مالک و مدیر ساختمان، اتاق اصناف و افراد صنفی، شهرداری و شورای شهر تهران، استانداری و فرمانداری تهران، وزارت کار، سازمان برنامه و بودجه و سازمان مدیریت بحران کشور هستند. گزارش کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی در ادامه پس از آسیب‌شناسی قوانین موجود، در بخش جمع بندی اعلام کرده است که بیش از ۱۰۰ساختمان بلندمرتبه مشابه پلاسکو در سطح تهران و دیگر شهرها وجود دارند که شرایط ایمنی آن‌ها مناسب نیست.همچنین در این بخش یادآوری شده است که میزان نقش هر یک از مقصرهای هفت‎گانه حادثه باید در مراجع ذیصلاح قانونی مشخص شود. این بخش همچنین اشاره کرده که یکی از اساسی‌ترین ریشه‌های عملکرد نامناسب دستگاه‌ها، عدم مسئولیت‌پذیری و عدم انگیزه در اجرای قوانین به دلیل فقدان امنیت شغلی است. در این خصوص قانونگذار در تصویب قانون مدیریت خدمات کشوری تلاش کرده است که نخست مناصب حرفه‌ای و سیاسی را تفکیک کرده و به مناصب حرفه‌ای ویژگی ارتقای سلسله مراتبی و سلب امکان جابجایی و تنزل (مگر در موارد تخلف) ببخشد، اما در عمل، مدیران ارشد دستگاه ها با بی‌اثر کردن این هدف قانونگذار مناصب حرفه‌ای را مشابه مناصب سیاسی دچار نوعی تزلزل کرده و در نتیجه کارکنان دستگاه ها احساس مسئولیت و همچنین اقتدار لازم برای اجرای قوانین را از دست داده اند. همچنین در پایان این گزارش و در بخش پیشنهادات، پنج پیشنهاد برای اصلاح قوانین مرتبط با موضوع ارائه کرده است تا از تکرار حوادث مشابه جلوگیری شود.
علاج واقعه قبل از درمان
این در حالی است که پس از گذشت پنج ماه از قرائت این گزارش در صحن علنی که در موخره آن آمده است بیش از ۱۰۰ساختمان بلند مرتبه در شهر تهران و دیگر شهرها وجود دارند که به لحاظ ایمنی در شرایط خوبی قرار ندارند اما در عمل اقداماتی برای ایمن و مقاوم سازی آن‌ها به عمل نیامده است. به نظر می‌رسد هنوز هم برخی از مسئولان منتظر هستند تا حادثه‌ای اتفاق بیفتد و جان تعدادی از هموطنان و شهروندان به مخاطره بیفتد و منجر به مرگ تعدادی از افراد شود بعد به دنبال مقصران آن باشند. پس لازم است دادستان به موضوع ساختمان‌های نا ایمن ورود و نسبت به تخلیه این ساختمان‌ها اقدام کند تا به عنوان مدعی‌العموم حافظ مال و جان بوده و مانع از تکرار حوادثی مانند پلاسکو شود.

روزنامه قانون(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

کوچ اجباری!
هیچ گاه آمار قطعی از میزان مرگ و میرها از این منطقه داده نشده است. چون همیشه اگر مسئولی آماری را ارائه کرده مسئول دیگر آن را رد کرده است
استاندار خوزستان: ما در هر سال ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر مهاجرت به خارج از استان داشته ایم
مساله مهاجرت در کوتاه مدت بروز و ظهور پیدا نمی کند و باید در برنامه ریزی های جمعیتی که همواره بلندمدت پیش بینی می شوند درباره آسیب هایی که روی جمعیت اثر می گذارند، بررسی صورت‌گیرد
بررسی آماری چنین موضوعی در خلال بررسی ها و تحقیقات دانشگاهی، دانشجویی و میدانی دانشگاهی ها قابل ارزیابی کلی نیستند و نمی توان با جامعه آماری کوچک درباره کل استان نظر داد
هنوز هیچ آمار قطعی ای از این مهاجرت ها حتی در سایت مرکز آمار ایران وجود ندارد و اگر هم تحقیقی حساب شده در این امر صورت گرفته باشد محرمانه بوده و به اطلاع عموم نرسیده است
خوزستانی ها غیرت‌شان را گذاشتند تا ایران را حفظ کنند. اگر همین حالا زنگ در هر خانه ای را بزنی یک شهید، جانباز یا مفقود الاثر دارد. خوزستانی‌ها روزهای جنگ سهم‌شان از وطن خون و آتش بود و حالا آلودگی هوا و قطعی برق. از همان روزهای جنگ سیل مهاجرت ها به مناطق همجوار این استان شروع شد. عده ای به استان های همسایه مهاجرت کردند و عده ای به استان های دورتر. حالا که سال ها از جنگ می گذرد هنوز این سیل مهاجرت ها ادامه دارد. مهاجران هیچ وقت به شهرشان بازنگشتند اما روزهای سخت و تلخ‌شان را فراموش نکردند. چند سال بعد از جنگ کم کم پای ریزگردها و آلودگی هوا به اهواز و خوزستان باز شد. ریزگردها و گرد و غبارها کیلومترها راه را از عراق طی کردند و به ایران رسیدند. مصیبت و بیماری شروع شد. روزهایی که هوا چنان گرم و کثیف بود که چشم چشم را در خیابان نمی‌دید. در خانه ها بیماری و اضطراب و افسردگی غوغا می‌کرد. برونشیت های طولانی مدت، عفونت‌های تنفسی در کودکان، بیماری‌های قلبی و عروقی، امراض انسدادی مزمن ریه، آسم و آلرژی سوغاتی بود که بعد از جنگ سراغ‌شان آمد و زندگی شان را فلج کرد. در فصل های آلوده سال باید هر چه دارند و ندارند را خرج درمان بیماری های‌شان کنند و به سفره های خالی از نان شب‌شان چشم بدوزند. مرگ و میرهای زودرس هم یکی از سوغات های ریزگردهاست. بیمارانی که بعد از مدت ها دست و پنجه نرم کردن با بیماری های ناشی از آلودگی هوا فوت می کنند، در حالی که در یکی از غنی ترین استان های کشور زندگی می‌کنند. اما آنچه مهم به نظر می رسد اینکه هیچ گاه آمار قطعی از میزان مرگ و میرها از این منطقه داده نشده است، چون همیشه اگر مسئولی آماری را ارائه کرده مسئول دیگر آن را رد کرده است. البته این تایید و تکذیب در موارد دیگر هم مصداق دارد که آن مهاجرت است؛مهاجرتی که از دهه های گذشته در استان‌های مختلف کشور به دلایل عدیده اتفاق افتاده است.
آرامش را کجا پیدا کنیم؟
حالا از هر خوزستانی ای که علت مهاجرتش را برسی دلایل فراوانی برای آن دارد. بدی آب و هوا، گرد و غبار، امکانات رفاهی و تفریحی کم، وضعیت نامناسب عمران شهرها، آب شرب نامناسب و از بین رفتن و خشک شدن تدریجی رودخانه‌‌های استان به‌خصوص کارون، عدم امنیت مناسب شهروندان، فرهنگ نامناسب شهروندی، خدمات ضعیف در ادارت و طرز برخوردها بر مردم، گرانی و هزینه بالای زندگی را عنوان می کنند و زندگی و خاطرات‌شان را به تن در و دیوارهای شهر می‌گذارند و می روند تا در سرزمینی دیگر و دور از شهر خودشان شاید اندکی آرامش را تجربه کنند. در اینکه آمار مهاجرت در خوزستان بالاست شکی نیست چون بارها و بارها این مساله عنوان شده است اما آهنگ رشد آن در هر دوره ای افزایش و کاهش داشته است. مهاجرت در استان های جنوب غربی کشور به دو علت کم آبی و ریزگردها اتفاق می افتد. اما اینکه چقدر تعادل جمعیتی از اقوام در آن وجود دارد نیز مساله مهمی است. هنوز هیچ آماری از مهاجرت درصدی قومیت‌ها اعلام نشده اما این بی توجهی به استان خوزستان بیشتر اقوام فارس را از منطقه تارانده و عرب نشین ها همچنان در این منطقه زندگی می کنند. منابعی می گویند عرب‌هایی که تعدادشان از فارس های منطقه، قبل از جنگ کمتر بود حالا تعدادشان با فارس های منطقه یکی شده است. این شاید نگرانی ای را برای به هم خوردن بافت جمعیتی از اقوام مختلف در این منطقه بوجود بیاورد. اما هدایت ا... خادمی؛ نماینده مردم ایذه در مجلس در گفت و گو با «قانون» پیامدهای منفی ریزگردها در خوزستان را فراتر از حوزه سلامت دانسته و گفته: « تغییر ترکیب جمعیتی نگران‌کننده خواهد بود. بسیاری از ساکنان این مناطق که توانایی دارند وطن خود را ترک می‌کنند و به‌جای آن‌ها کسانی ساکن این مناطق خواهند شد که تعادل جمعیتی را به نحو نگران‌کننده‌ای برهم می‌زنند». او در ادامه با اشاره به اینکه خوزستان منطقه‌ای صنعتی و کشاورزی است که نیاز به نیروی انسانی دارد و باید کاری کرد که این نیروی انسانی از خوزستان نرود، افزود:« خود بومیان برای فرار از شرایط موجود بهانه‌های بسیاری دارند. هیچ‌کس در وهله اول حاضر به ترک وطن خود نیست و گرمای شدید، فقدان امکانات و عدم رسیدگی به مشکلات منجر به مهاجرت مردم خوزستان می‌شود. تغییرات دولت‌ها نیز موجب تغییر شرایط در خوزستان نشده و همچنان ریزگردها علاوه بر مشکلات قبلی دشواری جدیدی برای زندگی مردم خوزستان ایجاد کرده است». این نماینده مجلس به ناتوانی بخشی از اهالی این منطقه برای مهاجرت اشاره می کند و در ادامه می گوید:«بعضی ساکنان خوزستان که دچار ریزگردها شده‌اند به این دلیل که امکان مهاجرت ندارند در منطقه ماندنی شده‌اند و با انواع و اقسام بیماری‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند. آن‌ها هر روز مجبور به نظافت ملک و منزل هستند و مکرر ناچار به مراجعه پزشک بوده است». او درباره منشا ورود ریزگردها به ایران می گوید:« همه می‌دانند که بخشی از ریزگردها از کشورهای همسایه می‌آید و بخشی ناشی از قطع درختان نخل است، همچنین معلول از بین رفتن تالاب‌ها و محیط زیست خوزستان است». او در ادامه تداوم مهاجرت ها از استان خوزستان را خطرناک عنوان می کند و می گوید:« در صورت تداوم مهاجرت مردم خوزستان که یک استان مرزی است معلوم نیست چه کسانی جایگزین آن‌ها در این سرزمین شوند».
مهاجرت ها برای همه مشکل آفرین بوده
در حالی که نگرانی ها مدام از افزایش مهاجرت در این شهرها افزایش پیدا می کند و هشدارها پشت سر هم اعلام می شود، هنوز هیچ آمار قطعی ای از این مهاجرت‌ها حتی در سایت مرکز آمار ایران وجود ندارد و اگر هم تحقیقی حساب شده در این امر صورت گرفته شده باشد محرمانه بوده و به اطلاع عموم نرسیده است. در سایت مرکز آمار ایران تنها آماری کلی از این مهاجرت‌ها وجود دارد. یعنی آمار «مهاجران وارد شده» و « مهاجران خارج شده» از استان در آن دیده می شود. همچنین بررسی «استان های مهاجرپذیر» و «استان‌های مهاجرفرست» در آن وجود دارد که استادان جمعیت شناسی هم با برآوردهای آماری روی آن‌ها، می توانند نظراتی نسبی و غیرقطعی ارائه دهند. اما نماینده مردم بوشهر هم سیل مهاجرت ها از استان های جنوبی کشور را نگران کننده دانسته و در گفت و گو با «قانون» با اشاره به اینکه سیل مهاجرت ها تمام منطقه را تهدید می کند گفته:« به هر حال سیل مهاجرت به‌خصوص برای اقوام فارس از منطقه مشکلات زیادی را به وجود آورده است و از جوانب مختلف منطقه را تهدید می کند». در ادامه عبدالحمید خدری درباره به هم خوردن تعادل جمعیتی و مشکلات ایجاد شده ادامه می دهد:« تا به حال تلاش های بسیار زیادی در منطقه برای رفع این مشکل انجام شده اما نباید نقش عوامل خارجی را در این مساله نادیده گرفت». او افزود:« ما در استان بوشهر این ماجرا را پیگیری کرده ایم و مسئولان هم وعده های خوبی به ما داده اند اما اتفاقی که در این دولت به‌خصوص در سال جاری افتاده نشان دهنده تدابیر مثبتی است که در این زمینه اندیشیده شده و جلساتی که در این باره گرفته شده، امیدواریم گرهی را در این زمینه بازگشایی کند. دولت چون به اهمیت این موضوع پی برده شاید مقابل این مهاجرت ها را هر چه زودتر بتواند بگیرد».
آمار دقیق مهاجرت ها درسرشماری های سال ۱۴۰۰
در حالی که هیچ آمار دقیقی از مهاجرت ها در خوزستان وجود ندارد چندی پیش «شهلا کاظمی» در گفت و گو با روزنامه شرق از عدم بررسی دقیق میزان مهاجرت از خوزستان صحبت کرده و گفته در این دو سال با توجه به اینکه عمق خسارت ها بیشتر بود مهاجرت ها هم بیشتر شده است اما آمار دقیق نداریم. او در ادامه نتیجه آمارهای مهاجرت در اهواز و خوزستان را در سرشماری سال ۱۴۰۰ اعلام می کند و می گوید:« بررسی آماری چنین موضوعی در خلال بررسی ها و تحقیقات دانشگاهی، دانشجویی و میدانی ما دانشگاهی ها قابل ارزیابی کلی نیستند و نمی توان با جامعه آماری کوچک درباره کل استان نظر داد». او ادامه می دهد:« تهیه چنین آماری زمان و هزینه زیادی می برد و باید مرکز آمار در یک ارزیابی میدانی موضوع مهاجرت را بررسی کند». کاظمی پور با اشاره به افزایش جمعیت ٢٠٠ هزارنفری استان خوزستان در سرشماری ٩٠ تا ٩۵، گفت: «جمعیت این استان از چهار میلیون و ۵٠٠ هزار نفر، مانند همه استان ها، مطابق با رشد طبیعی به چهار میلیون و ٧٠٠ هزار نفر رسیده است و این اعداد مهاجرفرست بودن جمعیت این استان را نشان نمی دهد. این در حالی است که در فاصله سال های ٨۵ تا ٩٠، ٢١۴ هزار نفر از خوزستان خارج و ١۴٠ هزار نفر وارد این استان شده اند. به عبارتی در فاصله سال های ٨۵ تا ٩٠، سالانه ١۵ هزار نفر و در مجموع ٨٠ هزار نفر از استان خوزستان خارج شده اند. در فاصله سال های ٩٠ تا ٩۵، ٢۴٠ هزار نفر از جمعیت استان خوزستان خارج شده اند و ١۶١ هزار نفر وارد این استان شده اند و باز هم حدود ٨٠ هزار نفر تفاوت وجود دارد که از استان خارج شده اند». این جمعیت‌شناس با بیان اینکه میزان مهاجرت در کل کشور در فاصله پنج سال اخیر، حدود پنج میلیون نفر بوده و سالانه یک میلیون نفر در کل کشور در حال جابه جایی بوده اند، گفت:« نکته درخور توجه این است که نسبت جمعیت به مهاجرت در بسیاری از استان ها متفاوت است».کاظمی پور مهاجرت در استان خوزستان را متناسب با جمعیت آن می داند و می افزاید:« اما در برخی از استان‌ها نظیر ایلام، بوشهر، کرمانشاه و... درصد مهاجرت در تناسب با جمعیت نیست و نگرانی بیشتری را برمی انگیزد. در شرایطی که رشد جمعیت کل کشور در سال های ٩٠ تا ٩۵ حدود ١،٢۴ درصد بوده است، این رشد جمعیت در استان های مهاجرفرست همچون خوزستان پایین است و به عنوان نمونه رشد جمعیت خوزستان ٧٨ صدم درصد بوده است. اما نکته قابل توجه در این آمارها آن است که استان خوزستان در کاهش رشد جمعیت و افزایش مهاجرفرستی، استان اول نیست». او بررسی مسائلی مانند آمار بالای مهاجرت در استان های جنوب غربی کشور را در بلندمدت امکان پذیر می‌داند و ادامه می دهد:« چنین مسائل حساسی در کوتاه مدت بروز و ظهور پیدا نمی کنند و باید در بلندمدت و برنامه‌ریزی‌های جمعیتی که همواره بلندمدت پیش‌بینی می شوند درباره آسیب هایی که روی جمعیت اثر می گذارند، بررسی صورت گیرد. مناطق جنوبی و به وی‍ژه استان خوزستان، در این سال ها همواره دچار کمبود منابع آب بوده اند و نمی توان بحران آب درباره این مناطق را رد کرد. مسائل به وجودآمده ناشی از بحران آب و مهاجرت‌هایی که در اثر کم آبی و خشکسالی در سال های اخیر رخ داده، بارها مورد بررسی های علمی و تایید مراکز دانشگاهی قرار گرفته است و انتظار داریم اتفاقاتی از این دست که زمینه های مشترکی در دلایل مهاجرت دارند با برخوردهای رسانه‌ای و غیرعلمی ارزیابی نشوند».
نخبه ها مهاجرت کردند
در حالی که نگرانی برای کم شدن و مهاجرت اقوام فارس نشین و مشکلاتی که به تبع آن بوجود می آید وجود دارد، علی ساری نماینده مردم اهواز در مجلس شورای اسلامی و عضو لیست امید در گفت و گو با «قانون» از عدم روند افزایشی مهاجرت‌ها در استان های جنوبی کشور و اهواز خبر داد. او درباره مهاجرت قومیت های فارس و عرب در این استان‌ها گفت:« ما درمورد قومیت هایی که از استان خوزستان مهاجرت کرده اند آمار واقعی نداریم. در واقع چندان فرقی هم نمی کند که از چه قومی باشند، به هر حال همه آن‌ها ایرانی هستند و در این کشور زندگی می‌کنند.» او همچنین اشاره می کند که همه ایرانی های آن مناطق در معرض خطر هستند و می‌گوید:« اگر قرار باشد پدیده ای مانند ریزگردها مردم را تهدید کند ما باید به فکر سلامت همه باشیم. وجود ریزگردها بر پدیده مهاجرت در استان خوزستان تاثیرگذار بوده است اما ربطی به قوم خاصی نداشته است» .او در ادامه به بودجه مربوط به ریزگردها که در ردیف های بودجه کل کشور قرار داشته اشاره می کند و می گوید:«پرداخت این بودجه الان در صحن مجلس در دستور کار قرار گرفته است. ۱۵۰ میلیون دلار قرار است از صندوق به این بخش واگذار شود». او در ادامه با اشاره به اینکه پدیده گرد و غبار و شرایط موجود موجب مهاجرت افراد زیادی از جمله فرهنگیان، سرمایه‌گذاران و مخصوصا نخبگان از استان خوزستان شده است، گفت:« در وضعیت کنونی، در واقع هر شخصیت تاثیرگذار که توان خارج شدن از استان را دارد، از خوزستان مهاجرت می‌کند.گرد و غبار زندگی مردم را مختل کرده که یکی از موارد آن تاثیر منفی بر سلامت جسم و سلامت روان مردم بوده است. این پدیده همچنین موجب بروز مشکلات اساسی در نظام شهری، مدارس، بیمارستان‌ها و هرگونه خدمات‌رسانی شده است». ساری همچنین در ادامه با اشاره به اقدامات اخیر دولت در خصوص گرد و غبار افزود:« دولت حقابه‌ها را بیشتر کرده و نهال‌کاری نیز به شکل واقعی، هدفمند و مستمر با پیگیری وزارت کشاورزی در حال انجام است. اگر این روال به طور مستمر باقی بماند و مانند اقدامات سال‌های گذشته نیمه‌کاره رها نشود، می‌توانند اثرگذار باشد».
۲۰ تا ۳۰ هزار نفر مهاجرت سالانه
اما مسئولان محلی خوزستان هم از روند طبیعی مهاجرت ها در منطقه سخن می گویند. استاندار خوزستان از تلاش های دولت برای بهتر شدن وضعیت زندگی در این استان می گوید. غلامرضا شریعتی؛ در گفت و گو با «قانون» هنوز سیل مهاجرت ها در این منطقه را در حد بحرانی نمی داند و می افزاید:« مهاجرت در استان وجود دارد ولی نه آنقدری که بحران زا باشد. البته وجود ریزگردها و شرایط نامساعد زیست محیطی در این پدیده بی تاثیر نیست.» او آمار مهاجرت در سال‌های ۹۰ تا ۹۵ در استان خوزستان را چیزی نزدیک به صد و خرده ای هزار نفر اعلام می کند و می گوید:« این یعنی که ما در هر سال ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر مهاجرت از استان به خارج از استان داشته ایم.» او تعداد نخبه های مهاجرت کرده از استان را هزار نفر اعلام می کند و می گوید:« البته این مهاجرت ها به گونه ای نیست که تعادل جمعیتی را به هم بزند به هر حال از همه اقوام در منطقه حضور دارند.» شریعتی از مهاجرت معکوس هم در این استان خبر می دهد. از کارخانه ها و شرکت هایی که نیروی کار خارج از استان جذب کرده اند:« البته با توجه به پروژه های که در استان وجود دارد گاهی ما حتی مهاجرت معکوس هم داریم و از استان های دیگر به خوزستان می آیند.» او هم از تلاش دولت برای از بین بردن ریزگردها می گوید و ادامه می دهد:« در عین حال که به نظر می رسد دولت هم برای کم شدن مشکلات محیط زیستی استان وارد عمل شده چیزی نزدیک به ۷۵ درصد از تالاب هورالعظیم پر از آب شده است. » البته او در ادامه تعداد کانون های تولیدریزگرد موجود در این استان را ۳۵۰ هزار کانون اعلام می کند و می گوید:« دراین کانون های تولید ریزگرد در طول ۳۰ سال درست شده است که باید رفته رفته آنها را از بین ببریم. ما پارسال از اوایل اسفند تا پایان فروردین اقدام به کاشت نهال کردیم که نزدیک به ۶ هزار هکتار پوشش گیاهی در آنجا بوجود آوردیم.

روزنامه شرق(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

چرا مردم به علی‌ دایی پول دادند؟
شرق: روزنامه لیبراسیون فرانسه به‌تازگی گزارشی میدانی از وضعیت زلزله‌زدگان کرمانشاه منتشر کرده که در بخشی از این گزارش به تأثیر چهره‌های سرشناسی، از جمله علی دایی، در کمک به زلزله‌زدگان پرداخته است. در این گزارش ابتدا به صحبت‌های عزیز پرداخته می‌شود؛ مردی ۶۷ ساله که خانه‌اش ویران شده است. عزیز می‌گوید: «من بدشانس‌ترین آدم روزی زمین هستم؛ این برای سومین‌بار است که خانه‌ام ویران می‌شود. بار اول در جنگ با عراق، بار دوم خانه‌ام به‌دست تروریست‌های منافقین خراب شد و این‌بار هم که زلزله. در همین دفعه سوم، مجبور شدم جسد برادرم را از زیر آوار بیرون بکشم. با دست‌های خودم خاکش کردم. حالا ما در این کانکس کوچک زندگی می‌کنیم. با توجه به سن و سالم آیا دیگر توانی برایم مانده است که بخواهم خانه دیگری بسازم».
لیبراسیون که گزارشش را از روستای کوییک در کرمانشاه نوشته است، به آمار تلفات این حادثه اشاره کرده و از خرابی ۳۰ هزار واحد مسکونی، مجروح‌شدن هشت‌هزار نفر و مرگ ۴۸۳ نفر نوشته است. بخش دوم این گزارش اما جایی است که به تأثیر علی‌دایی پرداخته و آمده است: «بعد از حادثه زلزله، کمک‌های بشری با حجم زیادی به مردم آسیب‌دیده رسید، به‌ویژه از طریق سازمان هلال‌احمر، ولی بخش مهمی از این کمک‌ها از سوی چهره‌های شاخص یا سازمان‌های غیردولتی صورت گرفت، به‌ویژه از طرف علی دایی، بهترین گل‌زن تیم ملی فوتبال ایران که مدت‌هاست از فوتبال به عنوان بازیکن خداحافظی کرده و یکی از چهره‌های اصلی کمپین بشردوستانه در زلزله کرمانشاه شد. ۱۳ نوامبر، یعنی یک روز بعد از حادثه، او پستی روی ایسنتاگرامش گذاشت و از مردم تقاضای کمک کرد. بازیکن سابق بایرن‌مونیخ که هم‌زمان تاجر بزرگی هم هست، شماره‌حساب بانکی را اعلام کرد و از هوادارانش خواست کمک‌های خیرخواهانه‌شان برای مردم زلزله‌زده را به آن حساب واریز کنند. علی‌دایی بعدا اعلام کرد که دست‌کم ۹ میلیارد تومان (۱٫۹ میلیون یورو) به حساب مذکور واریز شده است. در ویدیویی که در آپارات (یوتیوب ایرانی) منتشر شد، دایی گفت: «حتی در رؤیا هم تصور نمی‌کردم که کمتر از ۴۸ ساعت این رقم در حساب بانکی جمع شده باشد. وقتی چنین اعتمادی از سوی مردم دیدم، مستقیما با آشنایان در کرمانشاه تماس گرفتم. بعد به این نتیجه رسیدم که بهتر است خودم تنهایی به آنجا بروم و از طریق خودم این کمک‌ها به مردم صورت بگیرد».
در ادامه این گزارش هم به این موضوع پرداخته شده که چرا ایرانی‌ها نسبت به نهادهای دولتی تقریبا بی‌میل شده‌‌اند و به افرادی مثل علی دایی اعتماد می‌کنند و پول زیادی را دست او می‌دهند. لیبراسیون برای یافتن پاسخ این پرسش به سراغ برنار اورکاد، پژوهشگر مسائل ایران رفته است. او می‌گوید: «کمک‌های خیرخواهانه در ایران یک سنت دیرینه دارد. این کمک‌ها می‌تواند از طریق شخصت‌های شناخته‌شده صورت بگیرد و از طرفی می‌تواند از طریق مؤسسات و نهادهای محلی هم صورت بگیرد که آدم‌هایی با حرفه‌های خاص را دور هم جمع می‌کند. در این‌‌جور مواقع، ایرانی‌ها کمتر از طریق شبکه‌های دولتی اقدام به دادن کمک‌های خیرخواهانه‌شان می‌‌کنند».
این گزارش مفصل به چند بخش دیگر تقسیم می‌شود که وضعیت سخت زندگی در مناطق زلزله‌زده را توصیف کرده و به کمک انجمن‌های مردم‌نهاد مختلف هم اشاره شده است.

روزنامه ابتکار(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

کفن پوشی با سلاح سرد در راه ورود به نهاد ریاست جمهوری با شلیک گلوله متوقف شد قمه کشی در پاستور
روز گذشته فردی با پوشیدن کفن و با به دست داشتن قمه وارد نهاد ریاست جمهوری شد و هرچند توانست از گیت اول عبور کند اما در گیت دوم مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
گویا قرار است تبدیل به نوعی اعتراض شود که برخی نسبت به مسئولان به طرق مختلف سعی می‌کنند اعتراض خود را بیان کنند. گاهی با چاقو و قمه و گاهی با بنزین و آتش و باقی ماجرا. همین یکشنبه هفته جاری بود که خبری در خروجی رسانه‌ها قرار گرفت مبنی بر اینکه فردی دفتر شهردار شادگان را به اتش کشیده بود. البته ماجرای آنها آنقدر هم حاد و پیچیده نبود و صرفا یک طلب جزئی از شهرداری بود که وی تصمیم گرفته بود به جای طلبش دفتر شهردار را به آتش بکشد. حالا تنها یک روز بعد فردی با سلاح سرد تلاش کرد وارد نهاد ریاست‌جمهوری شود. این اتفاق حوالی ساعت ۱۱ دیروز رخ داده و فرد مورد نظر که مردی جوان بوده بدون توجه به هشدار نیروهای امنیتی با قمه از ایست و بازرسی اول عبور کرده و به دلیل بی‌توجهی به هشدارها از سوی نیروهای امنیتی در ایست دوم مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. البته تا این لحظه که این گزارش نوشته می‌شود هنوز از هویت و انگیزه فرد مهاجم که تلاش کرده به صورت کفن‌پوش وارد نهاد ریاست‌جمهوری شود، اطلاعی در دست نیست اما فرد مهاجم که حدودا ۳۵ سال داشته پس از بازداشت به بیمارستان منتقل شده است. یکی از شاهدان عینی این حادثه که در محدوده پاستور زندگی می‌کند به ایلنا گفت: «در این محدوده برای ورود افراد ناشناس باید با نیرهای امنیتی هماهنگی صورت بگیرد. امروز برای هماهنگی عبور تعمیرکار لباسشویی از منزل خارج شدم که شنیدن صدای شلیک باعث شد به سمت گیت دوم بروم و با فرد مهاجم که به علت اصابت گلوله نیروهای امنیتی روی زمین افتاده بود مواجه
شدم. » در همین خصوص محمد حسین مقیمی استاندار تهران با اشاره به این حادثه عنوان کرد: در حال حاضر فرد مورد نظر به بیمارستان منتقل شده اما هنوز انگیزه فرد مهاجم مشخص نشده است.
وی افزود: اطلاع من از این حادثه در حد کلیاتی است که مطرح شده است. باید صبر کنیم وضعیت فرد مورد نظر بهتر شود و روند بازپرسی از وی انجام گیرد تا جزئیات حادثه مشخص شود. استاندار تهران یادآور شد: با توجه به اینکه فرد مورد حامل قمه بوده و به هشدار نیروهای امنیتی هم توجه نکرده، فکر می کنم رسیدگی به این مساله در حال حاضر بر عهده قوه قضائیه باشد. البته اینها تنها مواردی نبوده است که برخی با سلاح سرد به برخی مسئولان حمله کرده‌اند و حتی بعضا برخی را مورد ضرب وشتم قرار داده اند.در این لیست امام جمعه، رئیس اداره اوقاف وحتی خانواده برخی مسئولان هم قرار دارند. با تمام این تفاسیر هنوز مشخص نیست دلیل این اقدام چیست اما نکته جالب توجه این است که اتفاق بازخورد خاصی هم در شبکه‌های اجتماعی نداشته و صرفا مقوله‌ای برای طنز پردازی کاربران بوده‌است. به عنوان مثال یکی از کاربران در این باره نوشت:« ناصرالدین شاه رو هم با تفنگ و به ضرب گلوله کشتن بعد ۱۵۰ سال بعد شما با قمه راه‌افتادی به رئیس‌جمهورکشی؟! جای زیباکلام خالی که بگه گِل بگیرن در اون مدرسه‌ای رو که به تو مدرک داده... چرا تاریخ نمی‌خونید خب؟!!» یا کاربر دیگری که نوشته بود: «اون طرف خودشم
می دونسته با قمه نمی‌تونه کاری کنه ولی شمام انتظار نداشته باشید با پول یارانه بشه آر پی جی خرید» یا مهدی دیگر کاربر شبکه اجتماعی در این باره نوشت:« ما حتی در استفاده از آلات قتاله هم به عقب برگشتیم!» به هرحال هرچند تا این لحظه دلایل اتفاق روز گذشته مشخص نیست و بازخورد چندانی هم در جامعه نداشته است اما با این حال نباید این مسئله را نادیده گرفت که طی سال‌های اخیر حمله به مسئولان خرد و کلان کشور بیش از پیش شده و این نیازمند بررسی است. آیا قرار است این قبیل اقدامات هم تبدیل به نوعی اعتراض شود؟

روزنامه ابتکار(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

کفن پوشی با سلاح سرد در راه ورود به نهاد ریاست جمهوری با شلیک گلوله متوقف شد قمه کشی در پاستور
روز گذشته فردی با پوشیدن کفن و با به دست داشتن قمه وارد نهاد ریاست جمهوری شد و هرچند توانست از گیت اول عبور کند اما در گیت دوم مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
گویا قرار است تبدیل به نوعی اعتراض شود که برخی نسبت به مسئولان به طرق مختلف سعی می‌کنند اعتراض خود را بیان کنند. گاهی با چاقو و قمه و گاهی با بنزین و آتش و باقی ماجرا. همین یکشنبه هفته جاری بود که خبری در خروجی رسانه‌ها قرار گرفت مبنی بر اینکه فردی دفتر شهردار شادگان را به اتش کشیده بود. البته ماجرای آنها آنقدر هم حاد و پیچیده نبود و صرفا یک طلب جزئی از شهرداری بود که وی تصمیم گرفته بود به جای طلبش دفتر شهردار را به آتش بکشد. حالا تنها یک روز بعد فردی با سلاح سرد تلاش کرد وارد نهاد ریاست‌جمهوری شود. این اتفاق حوالی ساعت ۱۱ دیروز رخ داده و فرد مورد نظر که مردی جوان بوده بدون توجه به هشدار نیروهای امنیتی با قمه از ایست و بازرسی اول عبور کرده و به دلیل بی‌توجهی به هشدارها از سوی نیروهای امنیتی در ایست دوم مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. البته تا این لحظه که این گزارش نوشته می‌شود هنوز از هویت و انگیزه فرد مهاجم که تلاش کرده به صورت کفن‌پوش وارد نهاد ریاست‌جمهوری شود، اطلاعی در دست نیست اما فرد مهاجم که حدودا ۳۵ سال داشته پس از بازداشت به بیمارستان منتقل شده است. یکی از شاهدان عینی این حادثه که در محدوده پاستور زندگی می‌کند به ایلنا گفت: «در این محدوده برای ورود افراد ناشناس باید با نیرهای امنیتی هماهنگی صورت بگیرد. امروز برای هماهنگی عبور تعمیرکار لباسشویی از منزل خارج شدم که شنیدن صدای شلیک باعث شد به سمت گیت دوم بروم و با فرد مهاجم که به علت اصابت گلوله نیروهای امنیتی روی زمین افتاده بود مواجه
شدم. » در همین خصوص محمد حسین مقیمی استاندار تهران با اشاره به این حادثه عنوان کرد: در حال حاضر فرد مورد نظر به بیمارستان منتقل شده اما هنوز انگیزه فرد مهاجم مشخص نشده است.
وی افزود: اطلاع من از این حادثه در حد کلیاتی است که مطرح شده است. باید صبر کنیم وضعیت فرد مورد نظر بهتر شود و روند بازپرسی از وی انجام گیرد تا جزئیات حادثه مشخص شود. استاندار تهران یادآور شد: با توجه به اینکه فرد مورد حامل قمه بوده و به هشدار نیروهای امنیتی هم توجه نکرده، فکر می کنم رسیدگی به این مساله در حال حاضر بر عهده قوه قضائیه باشد. البته اینها تنها مواردی نبوده است که برخی با سلاح سرد به برخی مسئولان حمله کرده‌اند و حتی بعضا برخی را مورد ضرب وشتم قرار داده اند.در این لیست امام جمعه، رئیس اداره اوقاف وحتی خانواده برخی مسئولان هم قرار دارند. با تمام این تفاسیر هنوز مشخص نیست دلیل این اقدام چیست اما نکته جالب توجه این است که اتفاق بازخورد خاصی هم در شبکه‌های اجتماعی نداشته و صرفا مقوله‌ای برای طنز پردازی کاربران بوده‌است. به عنوان مثال یکی از کاربران در این باره نوشت:« ناصرالدین شاه رو هم با تفنگ و به ضرب گلوله کشتن بعد ۱۵۰ سال بعد شما با قمه راه‌افتادی به رئیس‌جمهورکشی؟! جای زیباکلام خالی که بگه گِل بگیرن در اون مدرسه‌ای رو که به تو مدرک داده... چرا تاریخ نمی‌خونید خب؟!!» یا کاربر دیگری که نوشته بود: «اون طرف خودشم
می دونسته با قمه نمی‌تونه کاری کنه ولی شمام انتظار نداشته باشید با پول یارانه بشه آر پی جی خرید» یا مهدی دیگر کاربر شبکه اجتماعی در این باره نوشت:« ما حتی در استفاده از آلات قتاله هم به عقب برگشتیم!» به هرحال هرچند تا این لحظه دلایل اتفاق روز گذشته مشخص نیست و بازخورد چندانی هم در جامعه نداشته است اما با این حال نباید این مسئله را نادیده گرفت که طی سال‌های اخیر حمله به مسئولان خرد و کلان کشور بیش از پیش شده و این نیازمند بررسی است. آیا قرار است این قبیل اقدامات هم تبدیل به نوعی اعتراض شود؟

روزنامه شهروند(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

کَران تا کَران برف
مطهره خردمندان| گاهی وزن برف به ۱ تا ۲ تن در هر خانه و حیاط می‌رسید. تشت، معمول‌ترین وسیله‌ انتقال برف از پشت‌بام به حیاط بود. آنها که برف‌ها را مستقیم با پارو به کوچه یا پیاده‌روی خیابان می‌ریختند، مشکل کمتری داشتند؛ ولی آنهایی که در کوچه و پس‌کوچه‌ها بودند باید یکی دو تشت پلاستیکی یا فلزی (معمولا رویی) را به خدمت می‌گرفتند. برف را با پارو یا بیل یا خاک‌انداز درون تشت می‌ریختند و به کوچه می‌بردند. جا‌به‌جا کردن برف با تشت و پارو گوشه‌ای از وضع روزهای برفی در ایران بود، به‌ جز روزهای بی‌آبی و قحطی و بوران‌های شدید و در راه‌ماندگی‌ها، برف‌های سنگین به «دیو سفید مرگبار» معروف شد. آنچه می‌خوانید وضع همان روزها و سال‌هاست؛ روایتی از سنگین‌ترین و سردترین روزهای زمستان‌های معاصر در ایران:
سرمای سیبری بر سر ایران (زمستان ۱۳۴۲)
زمستان ‌سال ۴۱ را شاید بتوان با زمستان‌های خشک‌ و‌ گرم سال‌های اخیر پایتخت مقایسه کرد؛ زمستانی که هیچ‌کس انتظارش را نداشت که ‌سال بعدش سرمایی غافلگیر‌کننده به کشور برسد. انگار سایه‌ای از زمستان سرد سیبری بر سر ایران افتاد؛ قطعا زمستان ‌سال ۱۳۴۲ را طبق آمار و داده‌های ثبت‌شده در ایستگاه‌های هواشناسی و خاطرات مستند قدیمی‌ترها باید یکی از سردترین زمستان‌ها در قرن اخیر هم در تهران و هم در کل کشور دانست. ‌سال ۱۳۴۲ میانگین حداقل دما منفی۱۰ و میانگین دمای خشک منفی ۴٫۷ در ماه ژانویه بود.
اما آمار دماهای منفی فقط به پایتخت خلاصه نمی‌شد و سرمای بی‌سابقه ‌سال ۱۳۴۲ به شهرستان‌ها هم رسیده بود. به ‌طور مثال در این آمارها کمترین دما در شهر رشت منفی ۱۹ ثبت شد، این در حالی بود که حداقل دمای ثبت‌شده برای شهر ارومیه منفی ۲۲، تبریز منفی ۲۵، اراک منفی ۲۶ و سنندج و شهرکرد دمای منفی ۲۸ را متحمل شدند و در همان روزها مردم زنجان حداقل در دمای منفی ۳۰درجه زندگی می‌کردند.
زمستان آن ‌سال بر اثر بارش‌های سنگین برف در روستاهای غرب و شمال‌غرب ایران تلفات انسانی هم داشته است اما تا امروز آمار دقیق و مستندی در دسترس و معلوم نیست زمستان آن ‌سال چه الگوهایی روی نقشه‌ها شکل گرفته و نفوذ هوای سرد تا کجا پیش رفته بود که حتی گرم‌ترین استان ایران روزهای یخبندانی داشت و شهری مثل اهواز که رکورد دمای ۵۴ درجه را در فصل تابستان دارد، برای چند شب دمای منفی ۷ درجه را تجربه کرد و بسیاری از شهرستان‌ها دچار یخبندان شدند.
دیو سفید مرگبار ( زمستان۱۳۵۰)
«خدایا برف بس است!» این تیتر روزنامه اطلاعات در نخستین روزهای برفی سال ۱۳۵۰ است. برفی که از شب دوم بهمن ۱۳۵۰ شروع شد و تا از بین رفتن شرایط بحرانی و برگشتن شهرها به حالت عادی ۲۱ روز زمان برد.
با توجه به بارش‌های چند سال قبل مردم انتظار نداشتند که در سراسر ایران شاهد چنین برفی باشند. آمار ارایه‌شده سازمان هواشناسی نشان می‌دهد که در برخی از مناطق کشور برف به صورت مداوم و به مدت ۳۶ ساعت می‌بارید و ارتفاع برف در نقاط مختلف کشور به ۳ تا ۶ متر رسیده بوده است.
دمای برخی از شهرها بشدت افت کرد و دمای زنجان به ۲۴ درجه زیر صفر و دمای شهرکرد به ۲۷ درجه زیر صفر رسید. در مازندران ۲ نفر به علت سرمای شدید جان باختند. روز یکشنبه، ۳ بهمن ۱۳۵۰ روزنامه کیهان نوشت: «صدها‌ هزار دانش‌آموز در خانه ماندند.» چرا که به دستور آموزش‌و‌پرورش وقت ۳ روز مدارس تهران تعطیل شد.
اما در کنار بارش برف و سرما شهر درگیر بازار سیاه پاروفروش‌ها شد؛ پاروهایی که با بارش برف ناگهانی در یک شب هم نایاب شدند و هم گران. در آن دوره پارو هر ساله به قیمت ۹۰ ریال فروخته می‌شد اما آن روزها تا ۲۵۰ ریال افزایش قیمت پیدا کرد. با نایاب‌شدن پارو به چند کامیون سفارش داده شد تا از کارگاه‌های شمال شهر به تهران پارو برسانند؛ اما پارو هم که آماده می‌شد برف‌پاروکن‌ها قیمت‌ها را بالا برده بودند، روزنامه کیهان در بخشی از گزارش روز ۳ بهمن همان ‌سال نوشته است: «این روزها دستمزد این عده بالا رفته است و برف پارو‌کردن از ۱۵۰ ریال به ۵۰۰ ریال رسیده است. این روزها عده‌ای از جوانان که متوجه کمبود برف‌پاروکن در شهرها شده‌اند با یک پارو یا بیلچه در کوچه و خیابان‌ها راه افتادند و به قول خودشان با قیمت نازلی برای رقابت با حرفه‌ای‌ها به مردم خدمات می‌دهند.»
«خورشید باید طلوع کند»
در همان روز روزنامه اطلاعات هم با تیتر «خورشید باید طلوع کند» از وضع بد آب‌و‌هوا و رخدادهای تلخ روز گذشته نوشته: «اتوبوسی با ۳۰ سرنشین در گردنه حیران سقوط کرده و مسافرانش جان باخته‌اند؛ در تهران هم به علت سرمای شدید وضع بحرانی اعلام شد. علاوه بر اینها مسیر ارتباطی ۳۷۵۰ روستا در آذربایجان قطع شده و در جاده‌های کشور «زنجیرفروشی سیار» رونق گرفته است. شهربانی کل کشور هم در دستوری سراسری اعلام کرده است که تمام رانندگان در هر نقطه ایران باید از زنجیر چرخ حتی در عبور و مرور شهری استفاده کنند.» در ادامه خبرهای روز سوم بهمن ۱۴۰۰ نفر در رشت و آستارا در محاصره برف ماندند و در گیلان هم مرگ و یخ‌زدگی پرندگان بشدت افزایش پیدا کرد.
سه‌شنبه، ۵ بهمن‌ماه ‌سال ۵۰ یک روز مانده به سالروز «انقلاب سفید شاه» بیشتر صفحات روزنامه‌ها به اعلامیه‌های تبریک آن روز اختصاص داشت و کمتر خبری از افزایش بارش‌ها و وضع شهرها منتشر شد.
تا روز سه‌شنبه، ۱۰ بهمن که خبرهای تلخی در روزنامه‌های سراسری به چاپ رسید؛ در این روز تمام جاده‌های مهم کشور بسته شدند و بارش بی‌امان باران سبب طغیان کارون شد و همین موضوع باعث شد مارها به ساحل هجوم بیاورند؛ وضع به حالت وخیم رسید و گرگ‌ها به دلیل سرما و نبود غذا بشدت گرسنه بودند؛ درنهایت در چالوس و آمل به جان مردم افتادند. همچنین به علت بارش زیاد شب قبل ارتباط تهران با شمیران قطع شد و ۴۷ مورد تصادف و ۱۳ مورد شکستگی دست و پا در این منطقه به ثبت رسید.
در همان روز روزنامه کیهان خبری از کمیاب‌شدن و گران‌شدن گوشت، میوه و تره‌بار نوشت: «در شمیران و پاره‌ای از نواحی شمال شهر گوشت تازه هر کیلو تا ۱۴۰ ریال و گوشت مرغ که قبلا ۷۵ ریال بود تا ۹۰ و ۱۰۰ ریال فروخته می‌شود. حبوبات و سبزی‌ها هم که عموما برای‌ آش استفاده می‌شوند، کم و بیش افزایش قیمت داشته‌اند.»
بر اساس آنچه کیهان نوشته افزایش قیمت موز و پرتقال از همه بیشتر بوده و موز به قیمت ۲۵ ریال با ۳ برابر افزایش و پرتقال هم با قیمت هر کیلو ۶۰ ریال فروخته می‌شد.
قحطی و بی‌آبی در برف
۱۰ روز بعد در ۱۲ بهمن باز هم بارش‌ها بیشتر و اوضاع وخیم‌تر شد؛ «۴۵۰ مسافر ۳ روز در جاده فیروزکوه بی‌آذوقه مانده‌اند» مردم معترض بودند و می‌گفتند به ما خبر ندادند: «اگر ماموران به ما خبر می‌دادند از آن راه عبور نمی‌کردیم.» اما مسئولان در جواب گفته بودند ما اعلام خطر کردیم ولی به اخطارهایمان توجه نکرده‌اند. جان کارلو یکی از ۴۵۰ مسافر در راه مانده است. مسافری که آن روزها درباره وضع راه‌ها گفته بود: «ما ۳ روز است از راه ترکیه وارد ایران شده‌ایم و می‌خواستیم به مشهد برویم اما مسیرها بسته شد. در راه بازگشت به تهران بودیم که گفتند می‌توانیم از فیروزکوه به مشهد برویم اما به این جاده که رسیدیم گرفتار شدیم؛ در قهوه‌خانه این منطقه هم نه غذایی هست و نه محلی برای استراحت، همان‌طور که می‌بینید همه مردم منتظر معجزه هستند.»
در همان روزها به علت برف سنگینی که باریده بود، در بسیاری از روستاها لوله‌های آب ترک خوردند و مردم دسترسی‌شان به آب قطع شد.
«آن روزها در زنجان آب قطع شده بود و خویشاوندان من که آن زمان در گیلان زندگی می‌کردند برای تأمین آب باید برف را آب  و استفاده می‌کردند که خیلی‌هایشان هم بر اثر خوردن برف آب‌شده دچار بیماری‌های روده و معده شدند.» «رسول سیدآبادی» از مورخان هواشناسی اینها را می‌گوید، به گفته او و به استناد نشریات ‌سال ۱۳۵۰ تلفات این برف در کل کشور و بیشتر در مناطق روستایی به ۴۰۰۰ نفر می‌رسد. این رویداد سخت‌ترین و مصیبت‌بارترین «بوران» در تاریخ نوشته ‌شده ‌است و به‌عنوان سهمگین‌ترین تلفات بوران جهان در کتاب رکوردهای گینس به ثبت رسیده است.
سرخوردن روی ردپای روباه‌ها!
۱۸ بهمن بود که خبر رسید روستاییان اطراف مریوان به جای عبور از جاده‌های خاکی از روی یخ‌های دریاچه می‌گذرند و سر می‌خورند: «دریاچه «زَریوار» مریوان دو ماه از‌ سال یخ‌زده است و بچه‌ها روی آن فوتبال بازی می‌کنند و سر می‌خورند. ما برای عبور از یخ‌ها پایمان را جای پای روباه‌ها می‌گذاریم؛ چون هر جا که جای پای روباه باشد تحمل وزن انسان را هم دارد.» اینها را مردم می‌گفتند، همان سال‌ها، وقتی که راهی جز سرخوردن و طی‌کردن دریاچه یخی زریوار نداشتند (این دریاچه به طول ۶ کیلومتر و عرض ۵ کیلومتر یخ می‌زد).
روز ۲۱ بهمن‌ماه بارش‌ها همچنان ادامه داشت و روزنامه‌ها با تیتر «۲۰۰ قریه در برف مدفون شد» منتشر شدند؛ در این روستاها که ارتفاع برف حدودا ۳٫ ۵ متر بوده و تمام خانه‌ها تا پشت‌بام زیر برف رفتند. به درخواست رئیس ژاندارمری وقت قرار شد تا زودتر به وضع این روستاها رسیدگی شود اما بعد از اتمام برف هم خبری از آن روستاها و مردمش به گوش دیگران نرسید. صید آبادی در این رابطه می‌گوید این روستاها بیشتر گمنام بودند و   پیش‌بینی می‌شود که از روی نقشه پاک شده باشند: «این ۲۰۰ روستا در استان‌های مختلف بودند، نه فقط در یک منطقه، بیشتر روستاها در محدوده یزد، استان مرکزی، همدان، آذربایجان ‌غربی و زنجان بودند که بارش‌های شدیدی داشتند. به نظر می‌آید که همان ‌سال ساکنان و روستا از بین رفته باشند؛ چون روستاها کوهستانی بودند و چندان نام و نشانی از آنها نمانده است.
برف در آن مناطق بسیار سنگین بود و دیر آب می‌شد؛ به‌طور مثال همان ‌سال برف در گردنه‌های صعب‌العبور تا ماه اردیبهشت و خرداد هم هنوز باقی مانده و آب نشده بود.»
بالاخره پنجشنبه، ۲۱ بهمن حکومت این فاجعه را جدی گرفت و ستاد امداد نخست‌وزیری تشکیل داد. فراهم کردن نیروهای زمینی و هوایی و در نظر گرفتن قطارهایی فوق‌العاده برای جابه‌جایی در راه ماندگان در اولویت قرار گرفت. همچنین برای جلوگیری از تلف شدن هزاران دام، دو کامیون حامل علوفه ویژه دام  به گنبد کاووس رفت.
اما شنبه، ۲۳ بهمن باز هم خسارت‌های جانی و مالی ادامه داشت؛ در ارتفاعات گیلان ۱۸۰ نفر ناپدید شدند؛ در شهرکرد که دمای منفی ۳۷ درجه را تحمل می‌کرد، کسی اطلاعی از زنده بودن ساکنان ۱۴ دهکده حوالی این شهر نداشت و بعدها مشخص شد که بسیاری از آنها بر اثر سرما فوت شده‌اند. در گیلان هم اداره کل بهداری مردم را از خوردن گوشت پرندگان دریایی به علت مسمومیت منع کرد.
یکشنبه، ۲۴ بهمن‌ماه کم‌کم کمک‌های ستاد امداد به محاصره‌شدگان در برف رسید، سایه برف و بوران از تهران کم شد و دمای هوا کم‌کم افزایش پیدا کرد.
یکی از سایت‌های خارجی به نام DEVASTATING DISASTERS که بررسی و معرفی بلاهای ویرانگر دنیا را انجام می‌دهد، درباره اتفاقی که آن ‌سال در ایران رخ داد، نوشته است: «کولاک شدیدی که در ایران رخ داد، بیش از یک هفته طول کشید و به‌طورکلی باعث شد یک‌میلیون و ۶۳۶‌هزار کیلومتر مربع در ایران از بین برود و‌ یک‌هزار نفر به معنای واقعی کلمه به خاک سپرده شوند. بسیاری از آنها درحالی‌که در خانه‌های‌شان نشسته بودند و به راه چاره فکر می‌کردند به حالت انجماد رسیدند و قبل از این‌که بتوانند از شر یخ‌زدگی خلاص شوند، فوت کردند.»
سقف‌ها فرو می‌ریزد؟ (زمستان‌ سال ۱۳۸۶)
قدیمی‌ترها و آنها که‌ سال ۷۴ را به یاد می‌آورند، می‌گویند آن ‌سال هم برف سنگین بود. رسول صیدآبادی درباره آنچه از برف ۷۴ به یاد دارد به «شهروند» می‌گوید: «برف آن ‌سال در دهه ۷۰ بی‌سابقه بود. برفی بسیار سنگین در ماه رمضان و اتفاقا برخلاف دهه ۶۰ که زمستان‌ها شب بارشی داشتند، آن ‌سال بارش‌ها از صبح تا شب بود و شب کل خیابان‌های تهران قفل شد تا جایی که سایت وزارت نیرو آن ‌سال را با ۳۰۰ میلیمتر یکی از پربارش‌ترین سال‌ها اعلام کرد. برف آن ‌سال در چهارماه ‌سال ادامه داشت و تمام شهرهای خشک هم بارش داشتند. دقیقا همان‌ سال، طرحی برای مدارس هم ایجاد و قرار شد دانش‌آموزان یک هفته تعطیلات زمستانی داشته باشند.»
بیش از آنچه گفته شد چندان اخبار و اطلاعاتی از برف آن‌ سال در دسترس نیست. بارش بعدی که می‌توان آن را از سنگین‌ترین برف‌های معاصر دانست، بارش‌های ۱۹ دی ۱۳۸۶ است؛ دوباره شهر سفیدپوش شد؛ باز هم نه‌تنها ایران که تمام کشور پربارش بود.
دوشنبه، ۱۷ دی روزنامه ایران نوشت: «برف سنگین در ۲۲ استان کشور جاده‌ها و مسیرهای اصلی را مسدود کرد.»
در همان روز استان‌های گیلان، اصفهان، قم، زنجان و آذربایجان با بارش سنگین روبه‌رو شدند و مدارس هم تعطیل شد. در تهران شهرداری‌های مناطق ۲۲گانه در آماده‌باش کامل قرار گرفتند و عملیات گسترده نمک‌پاشی در بزرگراه‌ها شروع شد. بارش برف تا روز ۱۹ بهمن همچنان ادامه داشت؛ آن‌قدر برف روی برف بارید تا بعضی از شهرها دچار کمبود گاز و گرانی نان شد. بیشتر نگرانی‌ها در این روز برای استان‌های شمالی کشور بود، چرا که برف روی سقف‌ خانه‌ها در گیلان تا روز قبل به وزن ۸۵ کیلوگرم رسیده بود و کارشناسان پیش‌بینی می‌کردند اگر این وزن به ۱۰۰ کیلو برسد، سقف‌ها فرو می‌ریزد. (بارش برف روی برف، روزنامه جام جم، ۱۹ دی ۱۳۸۶)
۱۷ دی اوضاع راه‌ها و جاده‌ها چندان مناسب نبود؛ پروازهای ۱۶ فرودگاه کشور لغو شد. اتوبوسی در جاده جدید تبریز - تهران واژگون شد و ۱۲ مجروح بر جای گذاشت، همچنین ۴۰ خودرو در نزیکی پیست اسکی در هراز در محاصره برف ماندند؛ شرایط جوی به‌نحوی بود که امکان هرگونه امدادرسانی با بالگرد هم وجود نداشت.
روز ۱۹ دی ۱۳۸۶ بارش‌ها همچنان ادامه داشت، اما امدادرسانی هم شروع شده بود: «۶۰‌هزار و ۷۴۶ نفر از هموطنان که در چند روز گذشته در برف مانده بودند، اسکان اضطراری داده شدند. ۳۱۹ نفر از مصدومان حادثه به مراکز درمانی منتقل شدند. در دو روز گذشته، ۱۹۳ تصادف شهری و ۱۵ تصادف جاده‌ای در شهر تهران و حومه اتفاق افتاد. در این بین وزارت نیرو اعلام کرد که در آماده‌باش کامل است و مشکل آب و برق وجود ندارد. شرکت ملی گاز و راه‌آهن هم برای مقابله با سرما راهکارهایی اتخاذ و آنها را به شهرهای مختلف ابلاغ کردند. (امداد ملی در موج برف و سرما، روزنامه ایران، ۱۹ دی ۱۳۸۶)
پنجشنبه، ۲۰ دی ۱۳۸۶ سرما و یخبندان بیشتر و مدارس ۱۳ استان کشور تعطیل شد. سرما دانشگاه‌های اردبیل را هم تعطیل کرد و معابر یخ‌زده قم هم خبر از تعطیلی مدارس داشت.
۲۲ دی ارتش توانست به کمک سرمازدگان در سراسر ایران برود. تهران آن روز با بیشینه دمای منفی ۴ و کمینه منفی ۱۲ یکی از سردترین روزهای خود را پشت سر گذاشت. آن روز تاکسی‌های گازسوز در تهران یخ زدند و به گزارش اداره کل هواشناسی گیلان، ارتفاع برف در بندرانزلی که بیشترین میزان بارش در استان گیلان را طی ۸ روز داشت، به ۱۷۰ سانتیمتر رسید. همچنین مردم استان چهارمحال و بختیاری در دمای منفی ۳۰ درجه زندگی می‌کردند.
در بارش‌های ‌سال ۱۳۸۶ بیش از ۴۵ میلیون ‌مترمکعب برف قابل جمع‌آوری در طول دو روز گذشته در سطح شهر باریده بود.
در چند روز اولی که تهران با بحران مواجه بود، ۱۷۰ مخزن شن و نمک ظرف دو روز به همراه ۳۱ دستگاه خودرو مخصوص نمک‌پاش در شهر تهران مورد استفاده قرار گرفت. همچنین هفت دستگاه بولدوزر، ۷۹ دستگاه لودر، ۸۵ دستگاه مینی‌لودر، ۱۵ دستگاه بیل مکانیکی و ۱۴۲ دستگاه گریدر در روزهای برفی مشغول به کار بودند.
موج سرما و امدادرسانی‌ها در سال ۱۳۸۶ تا آخر دی ادامه داشت تا کم‌کم از موج سرما کاسته شد و دمای هوا بالاتر رفت و وضع راه‌های کشور به حالت عادی برگشت.
تا کی باید شاهد غافلگیری مسئولان باشیم؟
تهران از نظر جغرافیایی شهری است در حد فاصل منطقه کوهستانی و دشت و سه عامل در اقلیم تهران نقش موثری دارند؛ ازجمله رشته کوه البرز، بادهای مرطوب غربی و وسعت استان. در واقع رشته کوه البرز آب و هوای تهران را معتدل کرده ‌است. در شمال تهران، آب و هوا معتدل و کوهستانی و در نقاط کم‌ارتفاع نیمه‌خشک است، در نتیجه بارش معمولا در زمستان‌ها زیاد است و فصل سردش از ماه آذر شروع می‌شود و می‌توان پیش‌بینی کرد که هر چند‌ سال یک‌بار تهران و ایران باید به استقبال زمستانی سرد برود؛ همان‌طور که روایت سه مورد از سردترین آنها گفته شد. اما مهمترین موضوعی که باید در شرایط برفی سنگین و بحرانی به آن پرداخته شود، مدیریت بحران صحیح است؛ همه جوانب بستگی به نوع مدیریت و برنامه‌هایی که در مواقع اضطراری اجرا می‌شود، دارد.
«حمیدرضا اسکاچ»، کارشناس مدیریت بحران درباره چگونگی آمادگی در شرایط بحرانی برف‌های سنگین به «شهروند» می‌گوید: «برف سنگین شرایط اضطراری به وجود می‌آورد که طبیعی است و نه انسان‌ساخت. ما آن را جزو شرایط اضطراری غیرمترقبه به حساب نمی‌آوریم، چرا که برف سنگین مثل زلزله نیست و می‌توان آن را چندین روز زودتر پیش‌بینی کرد تا مثل امسال غافلگیر نشویم.»
به گفته او، در این دسته از بحران‌ها انتظار می‌رود که تمامی دستگاه‌های امدادی کشور به‌ویژه در تهران هوشیار باشند تا امور شهر کمتر مختل شود: «وقتی شهر در موقعیتی قرار می‌گیرد که تا آب شدن برف‌ها از بحران خارج نمی‌شود، می‌توان نتیجه گرفت در این سال‌ها مدیریت بحران کشور مدیریتی بی‌برنامه و غیرآماده است. نمی‌دانم ما تا کی باید شاهد غافلگیر شدن متولیان و مسئولان مدیریت بحران‌ در کشور باشیم؟ آمادگی داشتن در شرایط بحران فقط داشتن بیل و کلنگ و ماشین برف‌روب نیست، آماده بودن یعنی داشتن برنامه‌ای برای شرایط اضطراری که در آن برنامه باید ذکر شود در شرایط بحران چه باید کرد؟ هر اقدام را کدام دستگاه باید انجام دهد؟ اقدامات در چه زمانی باید انجام شود و در چه مکانی؟ از همه مهمتر این‌که چگونه و با چه روش و منابعی باید این بحران مدیریت شود؟ هر کس که ادعا می‌کند برنامه داشته باید این چنین عمل کند. مطمئنم هیچ‌ زمانی، هیچ ‌برنامه‌ای برای این شرایط در کار نبوده است.»
او می‌گوید که برنامه باید مورد توافق قرار گیرد و تمرین‌شده باشد: «آنچه براساس تجربه در ذهن انسان‌هاست را نمی‌توان برنامه‌ای برای شرایط بحرانی دانست. سازمان‌های مختلف باید خودشان را برای شرایط خاص آماده کنند. گروه‌های مختلف باید آموزش ببینند، البته نه آموزش‌های بی‌اساس و اولیه مدیریت بحران بلکه این آموزش‌ها باید در راستای همان برنامه نوشته‌شده اولیه باشد. اینها بخشی از ویژگی‌های آمادگی در شرایط بحران است. اگر این نکات اجرایی نشده باشد، پس آمادگی هم در کار نبوده و این بی‌برنامگی را هم نمی‌توان منتسب به دوره‌ای کرد؛ از سالیان قبل بوده و حالا هم هست. متاسفانه کشور در همه دوران‌ها بی‌برنامه بوده‌ است.»
به گفته این کارشناس بحران، شهرداری به‌تازگی تصمیم دارد در مسیر آمادگی قرار بگیرد و به مشاوره‌ها در این زمینه توجه می‌کند و شروع به انجام اقداماتی کرده است. حالا باید دید در آخر، مسیری که پیش گرفته‌اند چه نتیجه‌ای خواهد داشت.
در این گزارش از این منابع استفاده شده است:
آرشیو روزنامه کیهان، بهمن‌ سال ۱۳۵۰ از کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
آرشیو روزنامه اطلاعات، بهمن‌ سال ۱۳۵۰ از کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
آرشیو روزنامه جام جم، دی‌ سال ۱۳۸۶ از کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
آرشیو روزنامه همشهری، دی‌ سال ۱۳۸۶ از کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
آرشیو روزنامه ایران، دی‌ سال ۱۳۸۶ از کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
سایت مرکز تخصصی هواشناسی کشور «بررسی زمستان‌های قدیم تهران و مروری بر خاطرات»
اطلاعات آماری سایت وزارت نیرو

روزنامه شهروند(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

خودرو‌های فرسوده از رده خارج می‌شوند
شهروند| «نوسازی ناوگان حمل‌ونقل، گام بزرگ دولت برای بهبود محیط‌زیست است.» این محوریت سخنانی است که حسن روحانی رئیس‌جمهوری ایران دیروز در همایش طرح‌های نوسازی ناوگان حمل‌ونقل جاده‌ای مطرح کرده است. رئیس‌جمهوری دیروز اعلام کرد که خودروهای فرسوده باید به‌طور کامل از رده خارج شوند. عالی‌ترین مقام اجرایی کشور معتقد است که با تکیه به تکنولوژی و توسعه حمل‌ونقل عمومی می‌توانیم به جای تعطیلی مدارس، ورود خودروهای شخصی را در روزهایی که آلودگی زیاد است، ممنوع کنیم.
می‌توانیم ورود خودروهای شخصی را
ممنوع کنیم
رئیس‌جمهوری طرح نوسازی ناوگان حمل‌ونقل را که گام بزرگ دولت برای بهبود محیط‌زیست است، دانست و صرفه‌جویی در انرژی، کاهش آلودگی و توجه به محیط‌زیست را از اولویت‌های طرح نوسازی ناوگان حمل‌ونقل جاده‌ای و درون‌شهری عنوان کرد. روحانی دیروز گفت: با هوای آلوده نمی‌توان زندگی کرد و نمی‌توانیم در برابر آلودگی بی‌تفاوت باشیم. او تأکید کرد؛ حتی اگر برای رفع آلودگی هوا سخت‌افزار و نرم‌افزار می‌خواهیم، کشورهایی هستند که در روزهای آلودگی ورود خودروها را ممنوع می‌کنند.
روحانی یادآور شد: در ایران اگر قدری حمل‌ونقل عمومی مانند مترو و اتوبوس افزایش یابد، می‌توانیم در روزهای آلودگی هوا ورود خودروهای شخصی را ممنوع کنیم.
او همچنین گفت: در ‌سال می‌توانیم به جایی این‌که چند روز مدارس را تعطیل کنیم، ورود خودروهای شخصی را ممنوع کنیم، به شرطی که در طول شب تردد کامیون‌ها ممنوع شود.
حمل‌ونقل عمومی کشور
دارای اشکالاتی است
روحانی با بیان این‌که بخش حمل‌ونقل عمومی در کشور دارای اشکالاتی است، خاطرنشان کرد: همه ما در برابر مسائل محیط‌زیست مسئول هستیم .
رئیس قوه‌مجریه یادآور شد: کلید طرح نوسازی ناوگان حمل‌ونقل جاده‌ای و درون‌شهری زده شده است. خوشحالم که همه وزیران به این طرح یاری می‌رسانند؛ چراکه یک طرح بخشی نیست و بسیاری از وزارتخانه‌ها و بانک مرکزی در آن
وارد عمل شده‌اند.
روحانی گفت: اگر همه با هم نباشیم، کارها کُند پیش می‌رود و مانند شناگری خواهیم بود که در یک رودخانه به‌طور معمولی حرکت کند، بنابراین نمی‌توانیم در سیل آلودگی حرکت کُندی داشته باشیم و باید با شتاب نسبت به آن غلبه کنیم.
او اعلام کرد: طرح نوسازی ناوگان حمل‌ونقل جاده‌ای، درون‌شهری و طرح اشتغالزایی تا پایان دولت دوازدهم ادامه خواهد داشت و مسأله خارج‌کردن خودروهای فرسوده و اصلاح ناوگان حمل‌ونقل مزایای فراوانی دارد که مهمترین آن محیط‌زیست است.
نمی‌دانم چه کسی مقصر است!
روحانی خاطرنشان کرد: در تهران ساعت ۱۰ یا ۱۱ شب می‌بینید چه خبر است، تمام خیابان را دود فرا گرفته و کامیون‌ها متخصص تولید دود هستند، چه مشکلی داریم؟ آیا صنعت ما، گازوییل و بنزین ما، خودروسازی ما مشکل دارد یا پلیس برخورد نمی‌کند یا همه با هم مقصریم، نمی‌دانم. اول صبح هم که از خانه خارج می‌شویم، اتوبوس‌های ادارات و نیروهای مسلح دود می‌کنند و برخی مینی‌بوس‌ها از در و پنجره آنها دود خارج می‌شود، معلوم نیست این خودروها چطور ساخته شده‌اند.
وی با تأکید بر این‌که خودروهای فرسوده باید به‌طور کامل از رده خارج شوند، ادامه داد: می‌خواهیم خودروهای فرسوده را خارج کنیم و امروز برخی از خودروها عمر بیش از ۷۰‌سال را دارند که انسان برای تعمیرکاران غصه می‌خورد که چگونه آنها را تعمیر می‌کنند یا در جاده ماشینی که روبه‌روی آن می‌آید، باید قل هو الله خواند.
صرفه‌جویی روزانه ۵/۵‌میلیون بشکه نفت
اجرای این طرح چه فوایدی در حوزه نفت دارد؟ روحانی یادآور شد: صرفه‌جویی در انرژی یکی از اساسی‌ترین محورهای اجرای این طرح است که بنابر آمارها، با اجرای این طرح روزانه ۵٫۵‌میلیون بشکه نفت صرفه‌جویی خواهد شد که به همان مقدار می‌توانیم صادرات را بیشتر کنیم و درآمد ارزی بیشتری داشته باشیم.
او تأکید کرد: این اقدام فرصت بزرگی است و در این اقدام اشتغال دوبرابر خواهد شد و از طرف دیگر باید تلاش کنیم تا صادرکننده کامیون در منطقه باشیم.
مردم با اجرای این طرح خوشحال می‌شوند
روحانی گفت: با اجرای این طرح می‌خواهیم خودرویی به رانندگان تحویل شود که حدود نصف قیمت آن را وزارت نفت برعهده بگیرد که این از درآمد حاصل از صرفه‌جویی انرژی به دست می‌آید.
او به مردم قول داد که دولت دوازدهم مصمم‌تر از دولت یازدهم طرح جایگزینی خودروهای فرسوده را در اسرع‌وقت اجرا و در حمل‌ونقل جاده‌ای برون‌شهری و درون‌شهری خودروهای فرسوده را خارج کند. او اظهار داشت: به نظر من با اجرای این طرح مردم خوشحال می‌شوند، چراکه این طرح باعث از بین‌رفتن آلودگی هوا، افزایش سرعت حمل‌ونقل و روان‌شدن ترافیک جاده‌ای می‌شود.
رئیس‌جمهوری تصریح کرد: اجرای این طرح در دولت یازدهم با انجام زمینه‌های اقتصاد کلان برای رشد و تحول اقتصادی آماده شد که در دولت دوازدهم حداکثر استفاده را انجام خواهیم داد و اشتغال یکی از اساسی‌ترین هدف‌های ما در اجرای این طرح است.
رئیس دولت دوازدهم تصریح کرد: اجرای این طرح در راستای آرامش و سلامت مردم و کمک به رانندگان است؛ چراکه رانندگی یکی از مشاغل آسان نیست. این افراد هفته‌ها بیرون از منزل هستند و راه‌های طولانی را در شبانه‌روز، در گرما و سرما طی می‌کنند و اگر خودروی آنان نو باشد، در روحیه و سلامت آنها و خانواده‌شان موثر است.
عباس آخوندی وزیر راه‌وشهرسازی هم که در این همایش حضور داشت و مجری طرح اعلام شده، گفت: توسعه حمل‌ونقل عمومی و صرفه‌جویی روزانه ۱۳‌میلیون لیتر سوخت، از مهمترین شاخص‌های نوسازی ناوگان حمل‌ونقل جاده‌ای است. او بیش از ۵۰‌درصد آلودگی تهران را ناشی از کامیون‌ها و اتوبوس‌های شرکت واحد دانست و افزود: تاکنون بیش از یک‌هزار و ۶۵۰ دستگاه آن تحویل شده و به تدریج درحال سرعت‌گرفتن است و اجرای این طرح در کنار طرح پیمایش که باز با هماهنگی وزارت نفت اجرایی شده و درحال اجراست، می‌تواند موجب افزایش کارایی در حوزه حمل‌ونقل کشور شود.
گفتنی است؛ همچنین در این همایش محمد نهاوندیان معاون اقتصادی رئیس‌جمهوری، محمد شریعتمداری وزیر صنعت، معدن و تجارت، بیژن زنگنه وزیر نفت، عباس آخوندی وزیر راه‌وشهرسازی و عبدالرضا رحمانی‌فضلی وزیر کشور، علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و ولی‌الله سیف رئیس‌ کل بانک مرکزی گزارش‌هایی از اقدامات انجام‌شده در بخش نوسازی ناوگان حمل‌ونقل ارایه دادند.
محمد شریعتمداری وزیر صنعت هم دیروز پس از این همایش در جمع خبرنگاران افزود: این طرح خودروسازهای کشور را متحول کرده و برای ارتباط با شرکای خارجی خود در شرایط مطلوب‌تری
قرار می‌دهد.
محمد نهاوندیان، معاون اقتصادی رئیس‌جمهوری هم در ادامه گفت: با استفاده از این طرح و صرفه‌جویی امکان بزرگی برای بخش حمل‌ونقل کشور فراهم می‌شود که در آن مسیر تنظیم‌شده در برنامه‌ریزی دولت تدبیر و امید یعنی تأکید بر ترانزیت بین‌المللی و حضور عزتمندانه ایران در اقتصاد جهانی بتوانیم در افق ۳‌سال آینده تجهیز ناوگان حمل‌ونقل را متناسب با دیگر سرمایه‌گذاری‌ها داشته باشیم.
به گفته نهاوندیان، حرکت بزرگی که با ابتکار و پیگیری‌های مجدانه رئیس‌جمهوری در شکل جدید و نوآورانه قرار است از دیروز عرضه شود، قدم بزرگی است در استفاده بهینه از منابع انرژی که خداوند به این کشور و ملت اعطا کرده است.
با اجرای این طرح
در مصرف سوخت صرفه‌جویی می‌شود
کاهش روزانه ۱۳‌میلیون لیتر سوخت از مهمترین شاخص نوسازی ناوگان حمل‌ونقل جاده‌ای است. وزیر راه‌وشهرسازی گفت: کاهش آلودگی هوا و ترافیک، توسعه حمل‌ونقل عمومی و صرفه‌جویی روزانه ۱۳‌میلیون لیتر سوخت از مهمترین شاخص‌های نوسازی ناوگان حمل‌ونقل
جاده‌ای است.
عباس آخوندی افزود: افزایش توان رقابتی بین‌المللی ایران و ترانزیت و رفاه رانندگان از مهمترین دلایل ضرورت نوسازی ناوگان است.او ادامه داد: براساس پیمایشی که در شهر تهران انجام شده، از ۷۷‌درصد منابع آلوده‌کننده هوای تهران ۲۵‌درصد به کامیون‌های درون‌شهری و ۳۰‌درصد به اتوبوس‌های شرکت واحد اختصاص دارد، بنابراین ورود به این موضوع، نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در ارتباط با کاهش آلودگی هوا خواهد داشت. آخوندی گفت: سهم حمل‌ونقل عمومی در مسافرت‌های درون‌شهری براساس اعلام شهرداری تهران ۴۵‌درصد است. این نسبت برای حمل‌ونقل حومه‌ای کمتر از ۵‌درصد است.
۵۵۰‌ هزار خودرو شخصی در پایتخت
تردد   می‌کنند
فقط در پایتخت شاهد تردد روزانه بیش از ۵۵۰‌هزار خودرو شخصی از حومه به تهران و بالعکس هستیم که هم مخاطرات ایمنی و هم آثار آلوده‌کننده و هم کندی سرعت ترافیک را به همراه دارد. این یکی از موضوعاتی بود که آخوندی در این همایش مطرح کرد و گفت: با توجه به توسعه تجارت جهانی موضوع حمل‌ونقل بین‌المللی و امکان ترانزیت در تمام شقوق حمل‌ونقل در دستور کار جهانی قرار دارد، به‌ویژه در منطقه ما که به عبارتی چهارراه جهان است.
او ادامه داد: در این موقعیت داشتن ناوگانی مدرن و قدرتمند، بنگاه‌های بزرگ مقیاس به همراه توسعه سیستم لجستیک بین‌المللی که امکان ارایه خدمت در استانداردهای بین‌المللی و قدرت رقابتی جهانی باشند، بسیار بااهمیت است و یکی از ارکان این کار، نوسازی ناوگان و متناسب‌سازی آن با حمل‌ونقل کانتینری و یخچال‌دار برای کالاهای فسادپذیر است که امید داریم در این فرآیند تحقق یابد.
نوسازی ۶۵‌هزار کامیون در دستورکار است
آخوندی گفت: رانندگان از سختکوش‌ترین اقشار کارگری ایران هستند، کار آنان دشوار و همراه با دوری از خانواده است. بی‌گمان آنان حق دارند که به وسیله‌ نقلیه‌ای ایمن، راحت و با امکانات کافی دسترسی داشته باشند. کامیون‌ها و وسایط نقلیه فرسوده موجب انواع مشقت‌ برای آنان است، از قبیل کمردرد، آرتروز و سایر ناراحتی‌ها در سرما و گرمای شدید؛ نوسازی ناوگان از این منظر نیز بااهمیت است.
او یادآور شد: خوشبختانه در دولت یازدهم با هماهنگی وزارت نفت و در راستای اجرای بند «ق» و بعدها ماده ۱۲ قانون رفع موانع تولید و با تصویب شورای اقتصاد، سنگ‌بنای نوسازی ناوگان گذاشته شد و طی آن برای نوسازی بیش از ۱۸‌هزار کامیون با کارخانجات تولیدکننده‌ کامیون با استانداردهای اروپایی قرارداد منعقد شده است.
آخوندی ادامه داد: تاکنون بیش از یک‌هزار و ۶۵۰ دستگاه آن تحویل شده و به تدریج درحال سرعت‌گرفتن است و اجرای این طرح در کنار طرح پیمایش که باز با هماهنگی وزارت نفت اجرایی شده و درحال اجراست، می‌تواند موجب افزایش کارایی در حوزه حمل‌ونقل کشور شود.
وزیر راه‌وشهرسازی بیان کرد: در آغاز اجرای طرح، پیمایش مصرف روزانه گازوییل در حوزه حمل‌ونقل بین ۵۲ تا ۵۴‌میلیون لیتر بود؛ درحالی‌ که با اجرای آن درحال حاضر به ۴۴ تا۴۶‌میلیون لیتر کاهش یافته است و مفهوم آن کاهش ۸‌میلیون لیتر
در روز است.
او افزود: میزان پیمایش کامیون‌های جدید بیش از ۱۰۰‌هزار کیلومتر در ‌سال بوده، حال آن‌که متوسط پیمایش کامیون‌های قبلی کمتر از ۶۰۰‌هزار کیلومتر در‌ سال است. به یقین با اجرای این طرح، چنانچه همچنان ارتباط آن با طرح پیمایش حفظ شود، این کارایی افزایش خواهد یافت.
دولت نوسازی ۶۵‌هزار کامیون فرسوده را در دستورکار خود قرار داده است و تاکنون وزارت راه‌وشهرسازی و سازمان راهداری با چند کارخانه تولید‌کننده کامیون قرارداد بسته تا به تدریج این کامیون‌ها نوسازی شوند.

روزنامه جوان(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

بازگشت غیرت و قهرمان به سینمای ایران با لاتاری
جواد محرمی
نزدیک به دو دهه بود که سینمای ایران انباشته از آثار اجتماعی شده بود که در آنها کاراکترهایی که برای ناموسشان غیرتی می‌شدند هجو می‌شد. پدران با تعصب غیر عقلی و منطقی و کله خر و مثلاً غیرتی با دخترانشان بدرفتاری می‌کردند و شوهران و برادرانی که با خشونتی افراطی به محارمشان زور می‌گفتند. این رویه تا حدی پیش رفت که دو سال پیش در یکی از فیلم‌های مطرح جشنواره فجر کاراکتری خلق شد که در آن برادری از خانواده‌ای محروم برای رفع نیاز مالی خود خواهرش را به خواستگاری افغانی در ازای دریافت مبلغی پول شوهر می‌داد. همه این اتفاقات در حالی رقم می‌خورد که واقعیت در بطن جامعه چیز دیگری بود. غیرت در جامعه ایرانی وجود داشت اما نه به شکلی افراطی بلکه در حالتی تقریباً متعادل اما عده‌ای دوست نداشتند این تعادل را در آثار سینمایی بازتاب دهند و همواره تمایل داشتند نمایشی کاریکاتورگونه ازغیرت ارائه کنند. فیلم لاتاری یک تنه روی این موج بی‌غیرتی یا غیرت ستیزی سینمای ایران می‌ایستد اما شاهکار فیلم لاتاری آنجا رقم می‌خورد که این غیرتی شدن را به غرور ملی پیوند می‌زند. اینکه برای اشاره به موضوع غیرت مرد ایرانی همواره باید به فیلمی از سینمای پیش از انقلاب ارجاع می‌دادیم، موضوع خوشایندی نبود. اینکه با وجود همه غیرت مندی‌ها و ایثارگری‌های مردان ایرانی پس از انقلاب همواره سینمای ایران در آثارش غیرت مرد ایرانی را مورد تمسخر قرار داده یا برعکس او را در بی‌غیرتی کامل نشان داده مسئله‌ای دردناک بوده است. لاتاری اما فارغ از مفهوم باارزشی که ارائه می‌کند در ساختار و تکنیک سینمایی هم پیشرو و موفق نشان می‌دهد. تا اینجای جشنواره فجر تقریباً اغلب آثار با ضعف فیلمنامه مواجه بوده‌اند؛ عنصری که همواره پاشنه آشیل سینمای ایران بوده و است اما لاتاری از این لحاظ کاملاً غنی است. نقطه اوج، گره فکنی و پایان بندی داستان کاملاً سرجای خودش قرار دارد. مهدویان ثابت کرده که قصه گوی خوبی است، داستان را خوب می‌شناسد و این برای سینمای ایران چیز کمی نیست. آنچه درباره فیلمنامه‌های ایرانی همواره آزار دهنده است ضعف ریتم فیلم هاست ولی ریتم روایتگری در لاتاری نیز حساب شده و دقیق است و این موضوع اتفاقی رقم نخورده و معلوم است که روی آن وقت زیادی صرف شده و برای همین هم است که در فیلم لاتاری برخلاف آثار دیگر جشنواره به جای تیپ با شخصیت مواجهیم. تقریباً با همه کاراکترها ارتباط برقرار می‌کنیم و آنها رامی فهمیم. این شخصیت پردازی دقیق هم در سینمای ایران مسئله مهمی است. اما موضوع دیگر این است که فیلم لاتاری قهرمان دارد. قهرمان عنصری است که آن را از سینمای ایران گرفتند و به جایش مشتی کاراکتر منفعل نشاندند. قهرمان همان عنصری است که سینمای هالیوود همواره بر آن تأکید دارد ولی پس از انقلاب با وجود همه رشادت‌ها و حماسه هایی که رقم خورد، قرار نبود قهرمانی در سینما خلق شود و این جنگ علیه قهرمان در سینمای ایران حتی در مقطعی به سینمای دفاع مقدس هم رسوخ کرد و گریبان آثار جنگی را هم گرفت. قهرمان‌های پشیمان از جنگ خود پدیده‌ای در سینمای ایران بودند. سینما وقتی به قهرمان‌های جنگ هم رحم نمی‌کرد، دیگر معلوم بود که با قهرمان‌های جامعه چه معامله‌ای می‌کند. موسی در فیلم لاتاری یک بازمانده از جنگ ایران و عراق است؛ کاراکتری که همه ویژگی‌های مثبت یک مرد انقلابی در او دیده می‌شود؛ کسی که ناخواسته درگیر ماجرای قاچاق دختران ایرانی به امارات می‌شود و زمانی که از راه‌های قانونی قطع امید می‌کند تصمیم می‌گیرد شخصاً اقدام کند. قهرمان‌ها در سینما اساساً افرادی هستند که دست به کارهای نامتعارف می‌زنند. همین نامتعارف بودن است که از آنها چهره هایی دوست داشتنی می‌سازد. مردم دوست دارند در سینما چیزی را ببینند که در عالم واقعیت محقق شدنی نیست وگرنه مشاهده واقعیت‌ها در سینما جذابتی ندارد. سینما جای رؤیاپردازی است و لاتاری بخشی از این رؤیا را محقق می‌کند.

روزنامه اعتماد(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

انقلابی‌گری فحش‌ دادن نیست
زهیر موسوی
انقلاب اسلامی ایران در آستانه چهل سالگی قرار دارد و کسانی که در خط مقدم اصلاحات قرار داشتند امروز به عنوان جریان اصلاح‌طلب به فعالیت سیاسی مشغول هستند. پس از اتفاقاتی که در دی ماه رخ داد، بسیاری از چهره‌های اصلاح‌طلب اذعان داشتند که دیگر موافق هیچ انقلابی نیستند و باید راه اصلاحات را در پیش گرفت. «مجید انصاری» عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو مجمع روحانیون مبارز درباره رابطه اصلاحات و انقلابی‌گری معتقد است راه نجات کشور این روز‌ها انقلاب نیست و ثمره انقلاب سال ۵۷ اصلاح‌پذیر است. او می‌گوید مخالفت اصلاح‌طلبان با انقلاب به معنای مخالفت با انقلاب سال ۵۷ نیست زیرا در آن سال تنها راه اصلاح کشور انقلاب بود.
چرا اصلاح‌طلبانی که در سال ۵۷ در خط مقدم مبارزه با رژیم پهلوی بودند، امروز با هرگونه انقلاب مخالف هستند؟
این موضوع طبیعی است زیرا انقلاب راه‌حلی برای هرروز یا هرچند سال نیست. ما باید درون ساختار‌های موجود در قانون اساسی به دنبال حل مشکلات باشیم. حاکمیت وظیفه دارد بر اساس آرمان‌های انقلاب که در شعار‌های مردم متجلی بود و در قانون اساسی تجلی پیدا کرد، آزادی‌های فردی، اجتماعی و مدنی را فراهم کند. خواسته اصلاح‌طلبان واضح و روشن است. جریان اصلاحات خواهان اصلاح روند اداره کشور است. مشکلات زیادی در کشور وجود دارد و به عنوان نمونه می‌توان به مشکلات اقتصادی، معیشتی، بیکاری جوانان، عقب‌ماندگی کشور در برخی موضوعات، نرسیدن به اهداف انقلاب، وجود موانع در برابر آزادی‌های مدنی و اجتماعی و فساد‌هایی که در برخی دستگاه‌ها وجود دارد، اشاره کرد. مردم مطالبات بحقی دارند اما راه‌حل این مشکلات انقلاب نیست بلکه اصلاح رو به جلو است. همه باید در تسریع این حرکت اصلاحی تلاش کنیم. مسوولان نظام در هر رده و سطحی باید همواره برای شنیدن اعتراض و انتقاد مردم گوش شنوا داشته باشند و به مطالبات جامعه توجه کنند.
چرا اصلاح‌طلبان معتقدند انقلاب سال ۵۷ اجتناب ناپذیر بود؟
بررسی انقلاب‌ها و واقعه‌های بزرگی که در جهان رخ داده از جمله انقلاب مردمی و بسیار بزرگ اسلامی در ایران نشان می‌دهد انقلاب‌ها یک شبه شکل نگرفته‌اند. انقلاب سال ۵۷ ریشه در یک سلسله علل و عوامل بسیار زیاد در طول تاریخ ایران داشته و اینگونه نبوده است که جمعی یک شبه و یک ساله تصمیم بگیرند انقلاب کنند. فرآیند طولانی تحولات کشور و مطالبات انباشته شده مردم به صورت مداوم با در بسته، سد آهنین یا برخورد قهر‌آمیز حکام مواجه شد. همین موضوع سبب شد که جامعه اعم از رهبران، نخبگان و حتی توده‌های مردم به این جمع‌بندی رسیدند که هیچ روزنه‌ای برای اصلاح و تغییر وجود ندارد و انقلاب تنها راه دگرگون‌سازی بنیادین و به هم ریختن ساختار‌های قدرت و حکومت موجود است. ریشه اولیه و اصلی انقلاب اسلامی ایران قبل از سال ۴۲ بود. می‌توان گفت جرقه‌های اولیه انقلاب با انحراف انقلاب مشروطه توسط رضا‌خان و استقرار نظام استبدادی محمد‌رضا‌شاه زده شد. اما اگر ۱۵ خرداد ۴۲ را مبدا انقلاب بدانیم که حقیقتا همین‌طور است، می‌بینیم امام خمینی سال‌ها قبل از ۴۲ درصدد اصلاحات بودند. امام یک اصلاح‌طلب واقعی بود و گواه این موضوع نامه‌های زیادی است که ایشان به شاه نوشت یا سخنرانی‌هایی که پیش از سال ۴۲ انجام دادند. امام در نامه‌ها و سخنرانی‌های خود بارها به شاه تاکید داشتند که ما کار به سلطنت تو نداریم، کار به حکومت تو نداریم. ما می‌خواهیم تو عزیز باشی تو نمی‌خواهی عزیز باشی؟ تعابیر اینچنینی در نامه‌ها و سخنرانی‌های امام زیاد است. امام به شاه توصیه می‌کردند دست از وابستگی بردار و استقلال کشور را پاس بدار. با دین مردم بازی نکن، آزادی‌های مردم را سلب نکن، مردم را سرکوب نکن. مجموعه‌ای از نصایح، پیشنهادات و انتقادات که شخص امام و سایر مبارزین در طول این مدت داشتند، به در بسته دربار شاه برخورد و حکومت شاه نیز به جای شنیدن صدای مردم، شنیدن صدای نصیحت دلسوزان و شخص حضرت امام به تقویت دستگاه شکنجه‌گر ساواک و توسعه دستگیری مبارزین و خاموش کردن هرگونه صدای انتقاد و اعتراض پرداخت. اگر به تاریخچه شکل‌گیری ساواک دقت کنیم، می‌بینیم به موازات بلند شدن صدای اعتراض مردم و طرح مطالبات بیشتر، ساواک تقویت شد، شکنجه‌گاه‌ها توسعه پیدا کرد، آزادی‌ها محدود شد، مطبوعات و رسانه‌های آزاد تعطیل شدند و منتقدین و معترضین اعم از روحانی، دانشگاهی و بازاری به بند کشیده شده و به شدید‌ترین شکل ممکن سرکوب شدند. سرانجام در سال ۵۶ امام احساس کردند هیچ روزنه‌ای برای اصلاح وجود نداشته و رژیم شاه قصد اصلاح ساختار را ندارد از همین رو تلاش برای تغییر رژیم جدی‌تر شد. پس از وقایع ۱۹ دی جرقه اصلی انقلاب زده شد و مردم موجب شدند امواج خروشان انقلاب شکل گیرد. اوج‌گیری انقلاب در سال ۵۶ نتیجه رفتار حکومت شاه و مقاومت در برابر هرنوع اصلاح، آزادی و غیر‌اندیشی بود در نتیجه انقلاب تنها گزینه اصلاح برای وضعیت کشور و مردم بود.
در میان صحبت‌های‌تان فرمودید که انقلاب راه‌حل نیست و باید از طریق اصلاحات مشکلات را حل کنیم. آیا مردم نشانه‌های اصلاح را در مجموع حاکمیت دیده‌اند تا به اصلاحات امیدوار بمانند؟
حتما دیده‌اند. مردم ایران هرگاه جدی به صحنه آمدند، تغییرات اساسی ایجاد کردند. در زمان جنگ تا زمانی که مردم به صحنه نیامده بودند، هر روز قطعه‌ای از سرزمین را از دست می‌دادیم اما وقتی که مردم با دست‌های خالی به میدان آمدند، در گام اول توانستیم متجاوزین را متوقف کرده و در گام دوم به عقب رانیم. همین مردم وقتی در سال ۷۶ به صحنه آمدند توانستند عرصه سیاسی کشور را بر‌خلاف برنامه‌ریزی‌هایی که صورت گرفته بود، تغییر دهند و آقای خاتمی را به عنوان رییس‌جمهور انتخاب کنند. در سال ۹۲ نیز بر خلاف اراده‌ای که وجود داشت، عمل کردند. بر اساس آن اراده حتی شخصیتی همچون مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی رد صلاحیت شده بود تا فضا برای شخصیت‌های مورد نظرشان باز باشد اما مردم این فضا را تغییر دادند.
این را قبول دارم که مسیر اصلاح مسیر دشواری است. مانع اصلاحات بسیار جدی است اما ما هرگز مایوس نیستیم و معتقدیم که مشکلات از طریق حضور مردم، مقاومت و همدلی نیروهای دلسوز قابل حل است. این را نیز در نظر داشته باشید که گام‌های بلندی به سمت اصلاحات برداشته‌ایم و خدمات بزرگی صورت گرفته است. نباید تنها نیمه خالی لیوان را ببینیم. برداشتن گام‌های بلند و رو به جلو در حوزه‌های مختلف ناشی از همین حضور تحول‌خواهانه مردم بوده است.
وقتی از گام‌های رو به جلو در حوزه‌های مختلف صحبت می‌‌کنید منظور این است که اصلاحات در نهادهایی غیر از دولت نیز مورد انتظار است؟
منظور از اصلاحات، یک گروه و دو گروه نیست. صحبت از انجام اصلاحات در ساختارها و روش‌ها است. مثلا قوه قضاییه ما باید حتما تغییرات اساسی در رفتار و کردار خود صورت دهد تا مردم اعتماد کنند. قوه‌ قضاییه عادل، شجاع و مستقل می‌تواند اعتماد مردم را جلب کند. مثال دیگر صدا و سیما است. مردم مایل هستند که صدا و سیما به عنوان رسانه ملی عمل کند و نه به عنوان رسانه یک باند و گروه افراطی. مردم می‌خواهند که در کار دولت کارشکنی نشود، مردم مایل هستند که روابط ما با دنیا بهبود یابد و سرمایه خارجی جذب شود. ما برای ایجاد اشتغال برای جوانان ناگزیر به سرمایه‌گذاری هستیم و سرمایه‌گذاری نیز بدون آرامش و تعامل با دنیا میسر نیست. مردم خواسته‌های مختلفی از جمله رفع مشکلات معیشتی، رفع فساد (فسادی که احیانا در قالب رشوه، پارتی‌بازی، خویشاوند‌سالاری به جای شایسته سالاری، اشکالات اداری چه در دولت و چه در نهادهای دیگر وجود دارد) و... دارند. اینها چیزهایی نیست که قابل حل نباشد و با تکرار اراده مردم و تلاش مسوولان قابل حل است.
در دهه هفتاد شاهد بودیم که جناح‌های راست و چپ سیاسی به جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا تبدیل شد. در عین حال جریان اصولگرا قایل به این تقسیم‌بندی اصلاح‌طلب و انقلابی است. به عبارتی سعی می‌کند اصلاح‌طلبان را که در خط مقدم انقلاب اسلامی ۵۷ بودند به نوعی از انقلاب جدا کنند. چرا جریان اصولگرا میان اصلاح‌طلبی و انقلابی‌گری تفاوت قائل می‌شود؟
من نمی‌دانم که منظور جریان اصولگرا از انقلابی‌گری چیست. انقلابی‌گری متناسب با شرایط زمان و مکان تعریف می‌شود. در سال ۵۷ وقتی رژیم شاه با همه توان در برابر مردم به میدان آمده بود و سرکوب را در دستور قرار داده بود، انقلابی‌گری این بود که مردم نترسند و از طریق اعتصابات و تظاهرات هدف خود یعنی سرنگونی رژیم شاه را دنبال کنند و همین اتفاق هم افتاد. انقلابی‌گری بعد از استقرار جمهوری اسلامی این بود که همه منافع شخصی را کنار گذاشته و روحیه فداکاری اول انقلاب را حفظ کنند. انقلابی‌گری همان بود که در هشت سال دفاع مقدس بسیاری از مردم، جوانان، دانشجویان و روحانیون دست از زندگی شخصی خود شسته و برای دفاع از کشور با دست خالی مقابل دشمن مسلح و متجاوز ایستادند. انقلابی‌گری در مذاکرات برجام این بود تیم هسته‌ای ما که هجده ماه با کمال قدرت و اعتماد به نفس مقابل ۱+۵ بایستد و از حقوق مردم دفاع کند. انقلابی‌گری امروز در این است که همه با هم در راستای سرمایه‌گذاری، تولید و توسعه همکاری کنند تا کشور ما از کشورهای همسایه عقب نماند. انقلابی‌گری همیشه به این نیست که رگ گردن را کلفت کرده و صدا را بالا ببرند و در تریبون‌ها به این و آن فحش دهند. عده‌ای فکر می‌کنند که انقلابی‌گری فقط به نعره زدن است. به اینکه ما به همه دنیا بی‌احترامی و فحاشی کنیم. نه؛ انقلابی‌گری به فهم‌ درست و حرکت عقلانی مبتنی بر منافع ملی و اسلامی است. امروز انقلابی‌گری در اتحاد ملی، مهربانی و همبستگی ملی، همکاری و تعامل داخلی، سعه‌صدر، ‌نگاه امیدوارانه به جلو و مبارزه با عوامل یأس و نا‌امیدی است. انقلابی‌گری امروز در کار مضاعف برای پیشبرد کشور و رفع فقر و فساد است. هر تفسیر دیگری از انقلابی‌گری در این مقطع، گام نهادن در مسیر انحرافی و بی‌فایده است.
انقلاب اسلامی سال ۵۷ در سال ۹۶ و در آستانه چهل‌سالگی تا چه حد توانسته به اهداف خود دست‌یابد؟
آرمان‌ها و اهداف نسبی هستند. همانطور که هر نظامی یا حتی مسلمانی و عدالت‌خواهی دارای درجات مختلف است. مثلا انسان تراز اولی مثل حضرت علی‌(ع) به لحاظ خصلت‌های شخصی، معنوی یا شاخص‌های زمامداری در جایگاهی ایستاده که ما در برابر آن هیچ هستیم. توجه داشته باشید که انقلاب اسلامی، انقلاب ایستایی نبود که مثلا بگوییم بعد از چهل سال به کدام یک از اهداف مطرح شده رسیده است یا خیر؟ این انقلاب در مسیر تکامل هیچگاه متوقف نخواهد شد و باید همواره به سمت جلو و آینده بهتر حرکت کند. بطور نسبی در بسیاری از زمینه‌ها پیشرفت کردیم. بالاخره انقلاب اسلامی توانست سرنوشت کشور را به دست مردم بسپارد. نظام موروثی، دیکتارتوری و عقب‌مانده شاهنشاهی را به نظام جمهوری تبدیل کند. درست است که در مسیر انتخابات با برخی از تفسیرهای نادرست از نظارت یا برخی مداخلات مواجه هستیم اما هنوز مردم هستند که نمایندگان را انتخاب می‌کنند، هنوز مردم هستند که با حضور پای صندوق رای رییس‌جمهور را انتخاب می‌کنند. در حوزه اقتصاد نیز پیشرفت‌های بزرگی داشتیم. در کشاورزی به خودکفایی رسیدیم. در صنعت نفت گام‌های بلندی برداشتیم. جمعیت سی و چهار، پنج میلیونی سال ۵۷ به ۸۶ میلیون نفر رسیده و در سطح رفاه عمومی از‌جمله توسعه، عمران و آبادی روستاها و شهرها، خدمات‌رسانی مثل آب، برق، گاز و... پیشرفت داشته‌ایم و وضعیت با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست. نمی‌خواهم بگویم که نمی‌توانستیم بهتر از این عمل کنیم اما گام‌های بزرگی در حوزه فناوری، بهداشت و درمان و... برداشته‌ایم. همین که امید به زندگی در کشور نسبت به اول انقلاب نزدیک به ۳۰ سال افزایش یافته است نشان از سرمایه‌گذاری‌های بزرگ در حوزه سلامت، بهداشت، رفاه و... دارد. متاسفانه این روزها برخی فقط آیه یأس می‌خوانند و در مقایسات خود بهترین‌های کشورهای دیگر را کنار برخی از کمبودهای کشور می‌گذارند. این در حالی است که همه کشورها دارای مشکلات و پیشرفت‌هایی هستند. ما نیز دارای پیشرفت‌ها و کمبودهایی بودیم و هستیم. صرفا نیمه خالی لیوان را دیدن شرط انصاف نیست. از سوی دیگر از خود راضی بودن نیز درست نیست. باید نقاط قوت خود را تقویت کرده و قصورها را نیز بپذیریم و در جهت رفع آن بکوشیم. بنابراین معتقد هستم که انقلاب بطور نسبی در رسیدن به اهداف خود موفق بوده و هنوز راه‌های ناپیموده بسیاری دارد. به اعتقاد من انقلاب از طریق اصلاح مداوم می‌تواند به راه خود ادامه دهد.
مسوولان نظام در هر رده و سطحی باید همواره برای شنیدن اعتراض و انتقاد مردم گوش شنوا داشته باشند و به مطالبات جامعه توجه کنند.
در سال ۵۶ نتیجه رفتار حکومت شاه و مقاومت در برابر هرنوع اصلاح، آزادی و غیر‌اندیشی بود در نتیجه انقلاب تنها گزینه اصلاح برای وضعیت کشور و مردم بود.
این را قبول دارم که مسیر اصلاح مسیر دشواری است. مانع اصلاحات بسیار جدی است اما ما هرگز مایوس نیستیم و معتقدیم که مشکلات از طریق حضور مردم، مقاومت و همدلی نیروهای دلسوز قابل حل است.
انقلابی‌گری متناسب با شرایط زمان و مکان تعریف می‌شود.
انقلاب اسلامی، انقلاب ایستایی نبود که مثلا بگوییم بعد از چهل سال به کدام یک از اهداف مطرح شده رسیده است یا خیر؟ این انقلاب در مسیر تکامل هیچگاه متوقف نخواهد شد.


روزنامه اعتماد(۱۳۹۶/۱۱/۱۷)

باید در هدف انقلابی باشیم
مریم وحیدیان| شاید چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی ۵۷ بد نباشد که از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب بپرسیم چرا زمانی انقلاب کردید و حالا از هر تریبونی نسبت به هر تحرکی اخطار می‌دهید. کدام منطق، موجب این دو رویه متفاوت است؟ علیرضا علوی‌تبار، فعال سیاسی اصلاح‌طلب معتقد است که باید انقلابی بودن را در روش و هدف از هم تفکیک کرد. او معتقد است که بخشی از اصلاح‌طلبان امروز در هدف انقلابی و رادیکال هستند و بخش دیگر از آنها غیر انقلابی. با این حال او معتقد است که هر دو گروه اصلاح‌طلب، در روش انقلابی نیستند. او تصریح می‌کند که اصلاح‌طلبان اگر می‌خواهند بمانند، باید راه‌حل‌هایی ریشه‌نگرانه‌تر به کار ببرند.
چرا اصلاح‌طلبان که در سال‌های انقلاب اسلامی ۵۷ انقلابی بودند، امروز اصلاح‌طلب شده‌اند؟
اگر از زاویه کنشگر سیاسی نگاه کنیم باید تفکیکی بین هدف انقلابی و روش انقلابی داشته باشیم. کسی که هدف انقلابی دارد به دنبال تغییر و دگرگونی بنیادی ساختارهای جامعه است. به این لحاظ در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ممکن است خیلی از اصلاح‌طلبان به لحاظ هدف انقلابی باشند، یعنی خواهان دگرگونی‌ها و تغییرات اساسی در جامعه باشند. آنچه امروز از آن فاصله گرفته‌اند، استفاده از روش‌های انقلابی است؛ نه هدف انقلابی. روش انقلابی همراه با خشونت و مبتنی بر جنبش توده‌ای است و توأم با نوعی تقلیل‌گرایی سیاسی است. به این معنا که همه مشکلات را به سیاست مرتبط می‌کند و تغییرات ناگهانی و یک شبه را می‌پسندد. اصلاح‌طلبان در آغاز انقلاب ۵۷ در هدف و روش انقلابی بودند. در حال حاضر خیلی از آنها در هدف انقلابی هستند اما تقریبا هیچ‌کدام در روش انقلابی نیستند. تقلیل‌گرایی سیاسی را نمی‌پسندند و به جای متکی بودن به جنبشی توده‌ای به جنبش نهادهای مدنی معتقد هستند. به دنبال تغییرات تدریجی، آرام، منظم اما پیوسته هستند و همچنین رهبری عقلایی و جمعی را جایگزین رهبری فرهمندانه و کاریزماتیک کرده‌اند. علت این رویکرد تجربه انقلاب است که به ما نشان داده خشونت این خطر را دارد که خودش اصالت پیدا کند؛ از حالت ابزار خارج شده و فضای خشنی را بر جامعه غالب کند. این خشونت سبب می‌شود که خیلی از آرمان‌های انقلاب تباه شود. روش انقلابی در کوتاه‌مدت مستلزم دیکتاتوری و تمر‌کز قوا است که استفاده از خشونت را در دست جمع محدودی متمر‌کز می‌کند تا برای ایجاد تغییرات از آن استفاده شود. تجربه انقلاب در زمینه روش انقلابی باعث فاصله گرفتن آنها از آن شده است.
اصلاح‌طلبان به نقد روش انقلابی رسیدند؛ نه اینکه از انقلاب توبه کنند. یک وجه انقلاب عملکرد انقلابی است، در حالی که انقلابات وقتی رخ می‌دهند که نیروهای فعال سیاسی به این نتیجه برسند که اصلاح، امکان‌ناپذیر نیست. وقتی اصلاح‌پذیری نظامی به طور قاطع در ذهن فعالان سیاسی از بین برود، بستر برای انقلاب فراهم می‌شود. ذهنیتی که پدید می‌آید حاصل عملکرد حکومت وقت و تحلیل انقلابیون از این عملکرد است. در زمان شاه چند تلاش مهم برای اصلاحات به بن‌بست رسید. تلاش‌های دکتر مصدق، علی‌امینی در سال ۳۹ و بخشی از درباریان از خارج بازگشته، آن زمان به بن بست رسیدند.
منظورتان فقط تلاش‌های بخش‌هایی از قدرت است یا احزاب را هم شامل تلاشگران می‌دانید؟
احزاب هم از ابتدا انقلابی نبودند. تا سال ۴۲ احزاب کمتر انقلابی بودند. البته باید حزب توده را استثنا کنیم. همه به دنبال اصلاح بودند. سال‌های بعد که درآمد نفت افزایش یافت، شاه از حالت نماینده اقلیت بودن به نماینده شخص خود بودن، تبدیل می‌شود. در طرفداران حکومت هم امکان اصلاح متوقف می‌شود. حتی حزب‌های صوری هم تعطیل می‌شوند. حزب واحد شکل می‌گیرد و همه نیروهای سیاسی به این نتیجه می‌رسند که اصلاحات ناممکن است. جامعه‌ای که نیاز به تغییر دارد، مستعد یک انقلاب می‌شود. در واقع انقلابیون بر اساس تجربه از روش خود فاصله گرفتند.
آیا مواجهه اصلاح‌طلبان با اعتراضات اخیر ناشی از همان رویکرد مخالفت با اقدامات رادیکالی است؟
مضمون اعتراضات اخیر لزوما انقلابی نبود. انقلاب زمینه‌هایی دارد و اتفاقات دی‌ماه بیشتر حالت یک شورش و اعتراض داشت تا حرکت انقلابی. جنبش توده‌وار وسیع نبود و جمعیتی که در اعتراض‌ها شرکت کردند بخش محدودی از جامعه بودند. اصلاح‌طلبان از حق اعتراض دفاع می‌کنند. آنها به عنوان طرفداران حقوق شهروندی که می‌خواهند پایبند اخلاق باشند، باید از حق اعتراض دفاع کنند. از حق اعتراض دفاع کردن به معنای دفاع کردن از هر اعتراضی نیست. ممکن است از اعتراضی به این دلیل که شعارها و هدفش را نمی‌پسندید
دفاع نکنید.
در ناآرامی‌های دی ماه، اصلاح‌طلبان خود را به لحاظ هدف جدا از اعتراضات دیده و بر این اساس علیه آن موضع گرفتند؟
علیه اعتراضات موضع خاصی گرفته نشد، علیه روشی انتقاد کردند که نمی‌شد آن را به همه اعتراض‌کنندگان تعمیم داد. اعتراض‌کنندگان هدف واحد و مشترکی را مطرح نکرده بودند. گروه‌های مختلف به دلیل تحقیر و از روی یأس واکنش نشان می‌دادند. این حرکت، رهبری و سازماندهی نداشت و از این رو هدف از پیش تعیین شده‌ای نداشت که اصلاح‌طلبان نسبت به آن موضع بگیرند. اعتراضات مربوط به بخشی از جامعه بود که مایوس و تحقیر شده بود و این امر، آنها را به خشم آورده بود. روش‌های خشن مربوط به همه هم نبود.
اصلاح‌طلبان در چند سال اخیر با کلید واژه عقلانیت سیاسی با گروه‌های سیاسی دیگر ائتلاف کرده‌اند. این کلید واژه چه مرزی با محافظه‌کاری داشته است؟آیا اصلاح‌طلبان با کلید واژه عقلانیت سیاسی به محافظه‌کاری نغلطیده‌اند؟
بین اصلاح‌طلبان به لحاظ اینکه چه چیزی را منشأ مشکلات می‌دانند، اختلاف وجود دارد. گروهی معتقد هستند که اگر مسوولان و کارگزاران سیاسی تغییر کرده و متناسب با آنها سیاست‌ها و خط‌مشی‌ها تغییر کنند، مشکلی نخواهیم داشت. بخش دیگری از اصلاح‌طلبان معتقدند که در نظام تصمیم‌گیری مشکلات ساختاری داریم. حتی اگر مسوولان سیاسی هم تغییر کنند به دلیل معیوب بودن سیکل تصمیم‌گیری دوباره خطاها تکرار می‌شوند. گروه اول محافظه‌کار‌تر هستند نسبت به گروهی که ریشه مشکلات را در ساختار سیاسی می‌بینند. عقلانیت عملی یعنی تناسب بین ابزار و هدف. بستگی به اینکه هدف، چه نوع تغییری است باید ابزار متناسب را انتخاب کرد. چون در بین اصلاح‌طلبان در مورد اینکه چه چیز باید تغییر کند، دو دیدگاه داریم؛ بنابراین دو نوع عقلانیت عملی هم دارند. یکی عقلانیتی محافظه‌کارتر و دیگری عقلانیتی رادیکال‌تر و ریشه‌ای‌تر. این دو طیف در جریان اصلاحات وجود دارد.
اصولگرایان هم مخالف جریان اصلاحات هستند و هم خود را انقلابی می‌نامند. آیا آنها در استفاده از این واژه به بیراهه نرفته‌اند؟ تناقضی در کاربرد این واژه توسط آنها می‌بینید؟
اصولگراهای رادیکال به لحاظ هدف کاملا محافظه‌کار هستند و به هیچ‌وجه نمی‌خواهند ساختار حکومت و توزیع منابع موجود تغییر کند. وقتی می‌گویند انقلابی هستیم بیشتر به روش اذعان دارند. آنها به لحاظ هدف محافظه‌کار هستند. وقتی هم می‌گویند روش انقلابی دارند، عمدتا منظورشان بهره‌گیری از خشونت است. به خود حق می‌دهند از خشونت بهره بگیرند. از این رو نتیجه می‌گیرند که باید تمرکز قدرت وجود داشته باشد. آنها در ادعای انقلابی بودن دچار تناقض اساسی هستند، چون در هدف انقلابی نیستند اما در روش، خشونت را قبول دارند و برای اعمال آن به تمرکز قدرت روی می‌آورند. البته نباید فراموش کرد که بخشی از اصلاح‌طلبان امروز هم در هدف انقلابی نیستند. بخشی از اصلاح‌طلبان که در هدف انقلابی هستند و در روش اصلاح‌طلب، می‌توان طرفداران تغییرات بنیادی نامید. آنها گروهی از اصلاح‌طلبان هستند که هم روش و هم اهداف‌شان اصلاح‌طلبانه است. هر دو گروه سازگار رفتار می‌کنند و تجربه جهانی نشان داده که با روش‌های انقلابی می‌توان دگرگونی‌های عمیق و بنیادی دنبال کرد.
چرا امروز بیشتر چالش‌ها و بگو مگوهای دو جناح متمرکز بر روش و تاکتیک است و جریان‌ها بیان اهداف خود در جامعه را فراموش کرده‌اند؟ چرا چالش بین دو جناح چنان که در جوامع معمول است بر سر اهداف‌شان نیست و مدام از راه‌های رسیدن می‌گویند تا مقصدشان؟
من منشأ مشکلات فعلی کشور را توزیع شدیدا نابرابر منابع می‌دانم. فقط منابع مادی مدنظر من نیست؛ بلکه به منابع تولید اندیشه و منابع انسانی نیز اشاره می‌کنم. کنترل منابع عمومی کشور در انحصار گروهی خاص است. اصلاح‌طلب واقعی به دنبال دگرگونی و بازتوزیع مجدد و ریشه‌ای منابع است و می‌خواهد منابع را از حالت انحصار خارج کند. آنها باید به این مساله تاکید کنند که اصلاحات پیش نمی‌رود، مگر اینکه منابع باز توزیع شود و از حالت انحصاری و نابرابری شدید در توزیع خارج شود. در این صورت همه را ناامید می‌کنیم.
پس مصادیق آن از انحصار درآوردن آموزش، بهداشت و ایجاد فرصت‌های برابر خواهد بود؟
اصلاح‌طلبان باید به صورت ریشه‌نگری از برابری همه‌جانبه در ایران دفاع کنند. برابری جنسیتی، مذهبی و توزیع ثروت. نمی‌گویم لزوما به برابری می‌رسیم اما معتقد هستم که باید به سمت آن جهت‌گیری کرد؛ آن هم به نحوی ریشه‌ای و رادیکال. اصلاح‌طلبان اگر می‌خواهند بمانند، باید تحلیل‌ها و راه‌حل‌هایی ریشه‌نگرانه‌تر به کار ببرند.
بنابراین معتقدید که اصلاح‌طلبان باید اهداف رادیکالی را دنبال کنند؟
اصلاح‌طلبی اگر می‌خواهد بماند باید در هدف
انقلابی باشد.
 
«ابتکار» تکروی‌های برخی چهره‌های سیاسی را بررسی می‌کند
مَن ها و تَن ها
زهره احدی
تک‌روی در میان چهره‌های سیاسی پدیده جدیدی نیست و سال‌ها است که برخی اشخاص فارغ از اینکه وابسته به کدام جناح سیاسی هستند، چنین رویه‌ای را دنبال می‌کنند. در حقیقت، ممکن است که یک سیاستمدار از مرحله‌ای به بعد، مسیر خود را از هم حزبی‌هایش جدا کند. در این میان باید گفت اینکه شخصی در برهه‌ای از عمر سیاسی خود به این نتیجه برسد که دیگر از نظر فکری و سیاسی با هم حزبی‌های خود همخوانی ندارد و در تلاش باشد تا مسیر دیگری را برای خود انتخاب کند، به تنهایی مسئله ای ایجاد نمی‌کند اما این قضیه از جایی تبدیل به مشکل می‌شود که این سیاستمدار خود را خاص می‌داند و خود به را به مثابه یک جریان سیاسی مهم و تاثیرگذار تلقی می‌کند و از دیگران هم انتظار دارد که وی را همراهی کند. در بیشتر اوقات هم این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که این قیبل افراد در میان مردم شناخته می‌شوند و جایگاهی کسب می‌کنند. بنابراین به زعم برخی می‌توان ردپایی از تکبر و منیت را در این رویکرد دنبال کرد. متاسفانه این روزها بسیاری از چهره‌هایی که این رویکرد را دنبال می‌کنند، در میان اصولگرایان قرار دارند. با این اوصاف، چنین سوالی به ذهن متبادر می‌شود که چه شرایط و موقعیتی ممکن است ایجاد شود تا یک سیاستمدار را به این سمت سوق دهد که فعالیت فردی را به فعالیت گروهی یا حزبی ترجیح دهد؟
لزوم ارائه مانیفست فردی
بانگاهی گذرا به آنچه در ماه‌های اخیر در عرصه سیاسی کشور رخ داده است به سادگی می‌توان برخی چهره‌های مطرح و شناخته شده در میان سیاستمدران را یافت که خود را فارغ از هرگونه حزب و جریان سیاسی تلقی می‌کنند و این ادعا را دارند که مستقل از دیگران فعالیت می‌کنند. از میان این اسامی می‌توان به اشخاصی مانند ابراهیم رئیسی، محمد باقر قالیباف، سعید جلیلی، محسن رضایی و.. اشاره کرد. با مرور این اسامی چند نکته جلب توجه می کند؛ نکته نخست این است که اکثر این چهره‌های سیاسی با وجود مستقل دانستن خود ریشه و عقبه اصولگرایانه دارند و دیگر اینکه این افراد معمولا پس از اینکه درمیان مردم شناخته شدند و در رسانه‌ها مورد توجه قرار گرفتند، ادعای استقلال کردند، با این اوصاف شاید بتوان ریشه‌هایی از غرور ناشی از توجه جامعه نسبت به این اشخاص را در چنین رویکردی جست‌وجو کرد. از سوی دیگر، لازم به یادآوری است که در میان اصلاح‌طلبان هم ممکن است که چنین اشخاصی یافت شود اما این پدیده در اسامی رده بالای این جریان سیاسی چندان رواج نیافته است و کم‌تر اصلاح‌طلبی را می‌توان یافت که حاضر باشد از این جریان فکری جدا و مستقل شود. غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفت‌و گو با «ابتکار» در رابطه با این پدیده عنوان کرد: « اگر بخواهیم در سطح کلان و فارغ از جریان‌های سیاسی به این مسئله نگاه کنیم؛ جریان سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلبی، دو جریانی محسوب می‌شوند که طیف‌های بسیاری را در برمی‌گیرند و در این میان حتی اگر برخی چهره‌های اصولگرا ادعا کنند که در این طیف قرار ندارند، طبیعی است که تا زمانی که ابراز عقیده نکرده‌اند و مواضع جدیدی را بیان نکرده اند و جامعه و افکار عمومی آنها را در همان جبهه فکری می‌دانند، با این توضیح این اتفاقی است که در مورد اصلاح‌طلبان هم صادق است.» وی تصریح کرد: «اگر این فرد مستقل علاوه براینکه خود را مستقل می‌داند، با توضیح بگوید که از اصولگرایی و یا اصلاح‌طلبی که این ویژگی‌ها را داشته خارج شده و به این شاخص‌های جدید رسیده است. آن وقت می‌توان پذیرفت که از جرگه آن جریان سابق خارج شده‌اند و یا نگاه و قرائت جدیدی نسبت به آن جریان فکری داشته باشند. با این اوصاف؛ تا زمانی که مانیفست جدیدی ارائه نشده است این نگاه جامعه تغییر نمی‌کند.»
تداوم حیات سیاسی
شاید یکی از مطرح‌ترین چهره هایی که ادعا کرده که مسیر من از اصولگرایی جدا است، محمود احمدی نژاد باشد که این مسیر را در همان زمان ریاست جمهوری برگزید و همین امر در آن برهه زمانی عواقبی برای اصولگرایان داشت و سایر اعضای این جریان فکری در تقابل با این فرد قرار گرفتند. ظریفیان در خصوص سیاستمداری که ادعای استقلال می‌کند، عنوان کرد: « این فرد باید بگوید که با توجه به اینکه این نوع جبهه‌بندی را قبول ندارد و می‌خواهد در عرصه سیاست هم فعالیت داشته باشد، مسیر خود را مشخص کند.» وی در ادامه افزود: « طبیعی است که در میان برخی اصولگرایان و اصلاح‌طلبان ناامیدی ایجاد شده باشد. ممکن است که جبهه‌ای با کاهش اقبال عمومی روبرو شود. با این اوصاف، برخی سعی می‌کنند که با این کاهش اقبال عمومی مواجه نشوند و خود را کنار بکشند و تلاش کنند به حیات خود در عرصه سیاست ادامه دهند.» این فعال سیاسی اصلاح‌طلب با اشاره به محمود احمدی نژاد مطرح کرد: «به عنوان مثال می‌توان از آقای احمدی‌نژاد یاد کرد؛ این چهره سیاسی هر چقدر هم گویش متفاوتی داشته باشد، جامعه تا زمانی که مانیفست جدیدی ارائه نکند، وی را منتسب به این جریان اصولگرایی می‌داند.»
سهم غرور و نخوت در ادعای استقلال
با توجه به اینکه این اتفاق در میان اعضای سطح بالا و شناخته شده جریان اصولگرا رخ داده است، برخی این اتفاق را به امیال فردی و منیت این اشخاص نسبت می‌دهند اما در مقابل هم افرادی وجود دارند که این تفسیر را ساده‌اندیشی تلقی می‌کنند. ظریفیان نیز در خصوص ریشه چنین اتفاقی اظهار کرد: « این مسئله بستگی به فردی دارد که این مسئله را مطرح می‌کند و نیت هر فردی با دیگری متفاوت است و گاهی اوقات ممکن است که فردی معترض به تعهد تشکیلاتی باشد، به دلیل اینکه فرد موردنظر تصور کند که تشکیلات پایبند تعهداتی که در گذشته باهم به توافق رسیده اند، نبوده است و قراری که در زمان انتخابات با این سیاستمدار گذاشته‌اند، اتفاق نیفتاده است. این می‌تواند یک انگیزه برای جدایی باشد و در واقع این چارچوب را دیگر نمی‌پذیرند.» وی در ادامه افزود: «انگیزه دیگر هم می‌تواند این باشد که فردی که ادعای استقلال می‌کند، احساس کند که آن جریان سیاسی دیگر آن جایگاه اجتماعی را ندارد و خود را برای ادامه فعالیت‌های سیاسی جدا کند و به جامعه این را القا کند که من دیگر نسبتی با آن جریان سیاسی که نمی‌پسندید، ندارم. از سوی دیگر ممکن است که فرد از جبهه سیاسی به دلیل تجارب و نگاه جدیدی که پیدا کرده است، جدا شود، البته اگر این فرد نسبت و اندیشه خود را روشن نکند، جامعه این را نمی‌پذیرد.» این فعال سیاسی خاطرنشان کرد: «عامل دیگری هم وجود دارد و این است که فرد همچنان به جبهه پایبند باشد اما به دلیل اقتضائات زمانه خود را کنار بکشد، چراکه این تصور وجود دارد که مردم در عرصه سیاست حافظه ضعیفی دارند، بنابراین فرد به طور موقت کنار می‌کشد تا از این فضای جدید استفاده کند تا بعدها مجددا به جریان سابق بپیوندد.»
بی توجهی به حزب‌گرایی
باتوجه به اینکه تشکیلات حزبی و رواج تحزب در کشور یکی از عوامل اصلی و نشانه مهمی درخصوص ظهور دموکراسی در یک کشور است، این تکروی‌ها ممکن است تداخلی در روند نهادینه شدن فرهنگ حزب‌گرایی در کشور باشد. ظریفیان در این رابطه عنوان کرد: « تازمانی که در جامعه سیاسی، حزب‌گرایی شکل حرفه‌ای پیدا نکند و تحزب در جامعه نهادیه نشود، طبیعتا این واکنش‌ها در جامعه ما رخ خواهد داد و این کنش و واکنش‌ها می‌تواند در میان هواداران یک جریان سیاسی نیز تاثیر بگذارد. به عنوان مثال هنگامی که آقای احمدی‌نژاد عنوان می‌کند که دیگر نسبتی با جریان اصولگرا ندارد، طبیعتا ممکن است بخشی از جامعه اصولگرایی در مقابل احمدی نژاد قرار گیرد و ممکن است بخشی تلاش کنند تا به جریان جدید بپیوندند و این جبهه ممکن است دچار تلاطمی شود و انشعابی در آن صورت گیرد.» وی در ادامه افزود: « به هر حال سیاست‌ورزی یک امر ایستا نیست و دینامیک محسوب می‌شود. با چنین ماهیتی طبیعی است که درون یک حزب و جریان سیاسی افرادی وجود داشته باشند که به فهم و دریافت جدیدی دست پیدا کنند و این در حقیقت نوعی ارتقا برای فرد و حتی جریان فکری محسوب می‌شود.» این فعال سیاسی اصلاح طلب خاطرنشان کرد:« البته لازم به یادآوری است که سابق بر این اصلاح‌طلبان هم فراز و فرودهایی در این زمینه داشته‌اند اما اصلاحات به دلیل معرفتی که در خود دارد که همان توان گفت وگو و تعامل در میان اعضا است، این اتفاق کمتر رخ می‌دهد. در حقیقت، نوآوری و خلاقیتی در چارچوب‌های این جریان سیاسی وجود دارد، انعطاف پذیری اصلاحات را افزایش می‌دهد.» با این تفاسیر چنین می‌توان برداشت که یکی از عوامل اصلی جدایی برخی چهره‌های سیاسی از جریان اصولگرا ریشه در کاهش اقبال عمومی این جریان دارد. با این اوصاف حتی ممکن است برخی از افرادی که امروز صحبت از استقلال می‌کنند، در آینده‌ای نه چندان دور به خاستگاه خود بازگردند.
نام شما

آدرس ايميل شما

تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

هر چه مجلس کوتاه بیایید، دیگران او را به گوشه رینگ برده و مورد ضرباتی قرار می‌دهند. تخریب‌گران ...
اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

باور بر این است که اختلال عاطفی فصلی به دلیل اختلال در ریتم شبانه روزی بدن رخ می دهد....
سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»

سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»

رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در مصاحبه‌اش اشاره کرد که از 16 میلیون واکسن آنفولانزای ...
1