تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۳۷
کد مطلب : ۲۸۶۳۷۵

پیاده تا کربلا؛ داستانی به مناسبت اربعین حسینی

۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛سید قربانعلی موسوی شیرازی
پاهایش رفته بود، خسته و ناتوان، تلالو نورانی گنبدهای نور از دور پیدا شد، درونش خالی بود گویی چیزی جامانده باشد، نمی‌دانست چیست اما خلأ آن را احساس می‌کرد، گام دیگری برداشت و به حرم یک گام نزدیک‌تر شد، اما انگار نیامده بود، چرا چنین احساسی در درون او جان گرفته است، او که با رنج بسیار وادی به وادی، منزل‌به‌منزل طی طریق نمود تا خود را به منزلگه مقصود برساند، پس چرا احساس می‌کرد چیزی جامانده است و او لحظه‌به‌لحظه بیشتر این کمبود را حس می‌کرد، دوباره گام برداشت تا شاید این حس را از خود دور نماید، میان بین‌الحرمین ایستاد نگاهش را به بارگاه معبود میخکوب شد، چشمانش زوایای آن گنبد ملکوتی را کاوید، آرام‌آرام سیر نگاه او از گنبد سرازیر شد، رخ برتاباند و به‌سوی بارگاه یگانه برادر عالم، مرد بی‌مثال در تاریخ عشق و وفاداری، قامت زیبای تشنه‌ترین سقا در جلوی دیدگان او قد برافراشت و او مبهوت آن‌همه زیبایی، حیران‌تر از قبل به خود نگریست، گم‌شده بود در خود، و بیخود آمده بود این‌همه راه را، درونش تهی از هر آنچه می‌خواست شده بود، عشق و دلدادگی، وفاداری و شیفتگی، زانوانش سست و به میانه بین‌الحرمین ولو شد، قطرات اشک پهنای صورتش را پوشاند، به ناول پاهایش نگریست، چقدر راه پیموده بود تا برسد به این مکان، خون درون رگ‌هایش گویی منجمد شده بود، بدنش یخ کرد، شانه‌اش شروع به لرزیدن کرد آرام‌آرام گریست و گریست، هق‌هق ناله‌ها و گریه‌ها موج شده و طول بین‌الحرمین را در نور دید، سر به دیوار می‌کوبید و دوباره بازمی‌گشت و همچنان ناله می‌زد، زمزمه کرد خدایا کمکم کن من به امید آمده بودم، سال‌ها در حسرت این آمدن زاری کرده‌ام حال چه شده که انگار نیامده‌ام، دستانش به آسمان رسید، زانوانش از ریختن قطرات اشک خیس شد، از درونش چیزی تکان خورد، پاسخ ناله‌هایش را داده شد، همین‌طور که از فرط ناامیدی گریه‌کنان سر به سجده نهاده بود انگار با خودش حرف می‌زد و جواب می‌گرفت.
آمدی اما نیامدی،
چرا؟!
پاهایت آمدند.
نمی‌فهمم من که همراه پاهایم آمدم.
آری همراه پاهایت آمدی، اما نیامدی.
مگر می‌شود همراه پاهایم بیایم اما نیامده باشم؟!
آری می‌شود.
چگونه و چرا؟
تو باید اول دلت می‌آمد نه پاهایت.
و آنگاه بود که دانست چرا در درون احساس خالی بودن کرده بود، آمده بود اما فقط پاهایش آمد.
سفر دل به سرزمین عشق...
نام شما

آدرس ايميل شما

تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

هر چه مجلس کوتاه بیایید، دیگران او را به گوشه رینگ برده و مورد ضرباتی قرار می‌دهند. تخریب‌گران ...
اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

باور بر این است که اختلال عاطفی فصلی به دلیل اختلال در ریتم شبانه روزی بدن رخ می دهد....
سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»

سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»

رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در مصاحبه‌اش اشاره کرد که از 16 میلیون واکسن آنفولانزای ...
1