تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۴
کد مطلب : ۲۶۵۶۸۹
هیچ روزی، روز تو نیست!
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛پیمان فرامرزی
هرسال قصه تلخ روز خبرنگار در اواسط گرمترین ماه سال تکرار میشود تا تنور مطالبات قشری که نام و نشانشان در پستوی اطلاع رسانیها پنهان شده داغ شود اما شوربختانه هرسال آنقدر داغ میشود که خبرنگار را هم میسوزاند.
تصورش را بکنید یک روز در سال، روز خبرنگار است و همان روز و اندکی قبل و بعد آن جلسه پشت جلسه که فلان وزیر و وکیل و نماینده مجلس میخواهند از خبرنگاران تجلیل کند و ساعتها وقت خبرنگار بخت برگشته را میگیرند تا گزارش عملکردهای یکساله شان را مفت و مجانی منتشر کنند. کسانی که همه سال پشت تریبون یک ریز حرف میزنند حتی یک روز حاضر نیستند که حرفها و دردهای خبرنگاران را بشنوند و خودشان زبان به دهن بگیرند، حتی یک روز!
بدبختانه آنور بام هم عده ای افتادهاند. مطالبات جامعه خبری را در حد بیمه و حقوق اداره کار و مابقی سطوح حداقل خواستهها تقلیل دادهاند اما درد خبرنگار امروز اینها نیست درد خبرنگار امروزِ جامعه ایران نبود قانون حمایتی منسجمی است که هیچ مجلس و دولتی زیر بار تدوین و تصویب آن نرفته است.
مردم ایران بدانید که هیچ مدیری در کشور از یک مدیر شهرستانی و فرماندار گرفته تا وزیر، خود را ملزم به پاسخگویی به رسانه و خبرنگار نمیداند و این درشان جامعه ایرانی و اسلامی نیست و ریشههای فساد و پنهان کاری از همین جا شکل میگیرد و درختی تنومند میشود.
هرچند در قوانین غیر کاربردی و بدون ضمانت اجرایی مطبوعات ذکر شده که هیچکس نمیتواند مانع فعالیت خبری شود اما وزیر، زیرِ دست خبرنگار می زند، در نهاد آکادمیک یعنی دانشگاه خبرنگار را با سطل کتک میزنند، یک مسئول یک نهاد اجرایی ساده اجازه ورود خبرنگار به جلسات عمومی را نمیدهد آنوقت می گویند خبرنگار چشم بیناست و گوش شنواست و از این تعاریف اصطلاحاً هندوانه زیر بغل.
در جامعه ای که استانداری در به در و اداره به اداره راه میافتد که مسئولی را پیدا کند که از یک خبرنگار به علت افشای پشت پردهها شکایت کند، حرف زدن از کار خبر و اصطلاحاً همان چشم و گوش ابتر و آب در هاون کوبیدن است.
آقای نماینده ای که ساعتها پشت تریبون در روز خبرنگار دست به تعریف و تمجید از یال و کوپال خبرنگاران میبرد چرا برای جامعه مدیران عدم پاسخگو و خبرنگاران بخت برگشته فکری در تقنین و تصویب قوانین نمیکند؟
خبرنگاری که بارها متنی را مینویسد پاک میکند، چون هیچ حمایتی از وی نمیشود، چه فرقی میکند کجای ارکان رکین دموکراسی باشد؟ خبرنگاری که پای حرفهای استانداری نشسته که میخواسته ریشهاش را بزند، چه فرقی میکند ۱۷ مرداد باشد یا ۱۸ مرداد؟ چه فرقی میکند بنویسد خبرنگار چشم بصیر است یا شکایتش کنید؟
روزنامه نگار
هرسال قصه تلخ روز خبرنگار در اواسط گرمترین ماه سال تکرار میشود تا تنور مطالبات قشری که نام و نشانشان در پستوی اطلاع رسانیها پنهان شده داغ شود اما شوربختانه هرسال آنقدر داغ میشود که خبرنگار را هم میسوزاند.
تصورش را بکنید یک روز در سال، روز خبرنگار است و همان روز و اندکی قبل و بعد آن جلسه پشت جلسه که فلان وزیر و وکیل و نماینده مجلس میخواهند از خبرنگاران تجلیل کند و ساعتها وقت خبرنگار بخت برگشته را میگیرند تا گزارش عملکردهای یکساله شان را مفت و مجانی منتشر کنند. کسانی که همه سال پشت تریبون یک ریز حرف میزنند حتی یک روز حاضر نیستند که حرفها و دردهای خبرنگاران را بشنوند و خودشان زبان به دهن بگیرند، حتی یک روز!
بدبختانه آنور بام هم عده ای افتادهاند. مطالبات جامعه خبری را در حد بیمه و حقوق اداره کار و مابقی سطوح حداقل خواستهها تقلیل دادهاند اما درد خبرنگار امروز اینها نیست درد خبرنگار امروزِ جامعه ایران نبود قانون حمایتی منسجمی است که هیچ مجلس و دولتی زیر بار تدوین و تصویب آن نرفته است.
مردم ایران بدانید که هیچ مدیری در کشور از یک مدیر شهرستانی و فرماندار گرفته تا وزیر، خود را ملزم به پاسخگویی به رسانه و خبرنگار نمیداند و این درشان جامعه ایرانی و اسلامی نیست و ریشههای فساد و پنهان کاری از همین جا شکل میگیرد و درختی تنومند میشود.
هرچند در قوانین غیر کاربردی و بدون ضمانت اجرایی مطبوعات ذکر شده که هیچکس نمیتواند مانع فعالیت خبری شود اما وزیر، زیرِ دست خبرنگار می زند، در نهاد آکادمیک یعنی دانشگاه خبرنگار را با سطل کتک میزنند، یک مسئول یک نهاد اجرایی ساده اجازه ورود خبرنگار به جلسات عمومی را نمیدهد آنوقت می گویند خبرنگار چشم بیناست و گوش شنواست و از این تعاریف اصطلاحاً هندوانه زیر بغل.
در جامعه ای که استانداری در به در و اداره به اداره راه میافتد که مسئولی را پیدا کند که از یک خبرنگار به علت افشای پشت پردهها شکایت کند، حرف زدن از کار خبر و اصطلاحاً همان چشم و گوش ابتر و آب در هاون کوبیدن است.
آقای نماینده ای که ساعتها پشت تریبون در روز خبرنگار دست به تعریف و تمجید از یال و کوپال خبرنگاران میبرد چرا برای جامعه مدیران عدم پاسخگو و خبرنگاران بخت برگشته فکری در تقنین و تصویب قوانین نمیکند؟
خبرنگاری که بارها متنی را مینویسد پاک میکند، چون هیچ حمایتی از وی نمیشود، چه فرقی میکند کجای ارکان رکین دموکراسی باشد؟ خبرنگاری که پای حرفهای استانداری نشسته که میخواسته ریشهاش را بزند، چه فرقی میکند ۱۷ مرداد باشد یا ۱۸ مرداد؟ چه فرقی میکند بنویسد خبرنگار چشم بصیر است یا شکایتش کنید؟
روزنامه نگار