تاریخ انتشار
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۲۵
کد مطلب : ۲۵۲۷۱۱

حتی کوره هم دلش سوخت!؛ آتش تبعیض و رسانه شاد

۲۱
۰
کبنا ؛پیمان فرامرزی
در بامدادی که کودکی از دوری پدرش خوابش نمیبرد و پدر که با دمپایی کنار کوره فولاد به حقوق نگرفته، به طلب بقالی سر کوچه به شهریه عقب افتاده آموزش فرزندش فکر می‌کرد ناگهان کوره دلش سوخت و هر چه در دل داشت بر سر روزگار سیاه کارگر فولاد فروریخت. نه یک نفر، نه دو نفر نه سه نفر که ۹ نفر زیر تکه های قرمز فولاد ذوب شده سوختند. کوره دلش سوخت اما انسانیت، مدیریت، آن آقای مدیر، آن رسانه شاد از انتخابات دلش نسوخت.
نه مردم در پارک آب شمعی روشن کردند و نه استانداری حاضر شد سری به خانواده قهرمان های فولاد بزند، اینجا پلاسکو نبود، حتی یورت هم نبود که یکی عزای عمومی اعلام کند، یکی بر سر و سینه بزند که چرا باید پدری زیر فولاد داغ خاکستر شود و حتی امکانات درمانی هم در شهرش نباشد و پیکر فولاد اندودش را به شیراز و اصفهان اعزام کنند. چه مرگ غریبانه ای! در بامدادی تاریک زیر زبانه های قرمز فولاد ذوب شده بسوزی و کسی دور و برت نباشد، در بیمارستان یک شهر دیگر جان بدهی و حتی ندانی که حقوق چندین ماهه معوقت را به خانواده ات داده اند که اندک پولی برای کفن و دفنت داشته باشند یا نه!
چه مرگ غریبانه ای است وقتی که ۱۰۰ درصد سوخته ای و تنها انتظار ملک الموت را می کشی آنوقت فلان مدیرکل مصاحبه بدهد بگوید «کارگران خودشان هم مقصر بودند، چرا نگفتند لباس نسوز ندارند». همان مدیرکلی که فکر می کند هر تجمع کارگری برای پایین کشیدن وی از قدرت است آیا فکر نمی کند در سوختن نه انسان مسئولیتی دارد؟ البته گناهی هم ندارد اویی که زیر اسپلیت خارجی با سرمای فوق العاده نشسته است، نمی داند و نخواهد فهمید که مرگ با فولاد گداخته یعنی چه!
حادثه کارخانه فولاد بویر احمد کم از پلاسکو نبود، از مرگ چندین عزیزانمان در حادثه اتوبوس هم کمتر نبود، از معدن یورت آزادشهر گلستان هم کمتر نبود، فقط اینجا زبان نبود، درد بود ولی زبانی برای بیان این درد نبود. آری قهرمان فولاد، رسانه نداشت. نهایت هنر صدا و سیما برای کارگران سوخته فولاد همان مصاحبه ای بود که با رییس بیمارستان بدون امکانات یاسوج گرفت نه مانند پلاسکو پخش زنده ای در کار بود و نه حتی استمراری برای جویا شدن احوال کسانی که روی تخت های بخش مراقبت های ویژه، امیدی به زنده ماندنشان نبود.
کارگرانی که فولاد تا مغز استخوان هایشان رفته، رسانه هم نداشتند تا جایی که ترکیدن بمب در یک کنسرت لندن بیشتر از فولادسوز شدن نه کارگر در استان بازتاب داشت. اما کارگران فولاد روی تخت های بیمارستان جان سپردند و کسی ککش هم نگزید، احساساتی جریحه دار نشد و حتی هیچکس هم خودش را مقصر ندانست آنگونه که پیداست آن کارگر حقوق نگرفته ی فولادسوز شده احتمالا مقصر بوده است و البته او هم باید مقصر باشد تا این دوستان مدیر محکم به صندلی هایشان تکیه بزنند و بمانند.
اینها همه اش از درد بی رسانه ای است، پلاسکو نشان داد هرجا که رسانه باشد امکانات، منابع و حتی احساسات آنجاست. تا ماهها بعد از پلاسکو، ایران رنگ و بوی پلاسکو داشت هر روز عده ای از مدیر و کاندیدا گرفته تا مردم عادی گل به دست به آتش نشانی ها می رفتند و همدردی می کردند، نه اینکه این کارها بد باشند نه! هدف از بیان آن، مظلومیت قهرمانان فولاد است که چه بی نام و نشان سوختند و حالا پیکر دو نفرشان زیر خاک رفته است و در همین مدت از سوختن تا مرگ هم رسانه های ما در جنگ بودند که آن آقای در کابین خلبان نشسته به همراه خانواده به یاسوج آمده یا نیامده و غافل که «این قبر مرده ندارد» و کمی آنسوتر «یکی دارد می‌سپارد جان»!
قهرمان فولادی ما حتی شانس هم نداشت که سیاسی شود، اگر چند روز قبلتر این اتفاق برایش می افتاد حداقلش این بود که رییس جمهور به بالینش می آمد و نامش در مناظره های رسانه ملی پخش می شد. او این شانس را هم نداشت و باید همچون روزهایی که کنار کوره از درد معیشت و ماهها بی حقوقی می سوخت، همانگونه و آرام و بی و نام و نشان میسوخت.
کارگران با فولاد مذاب سوختند و بیمه به طلبش رسید، فورا خبر دادند که حق بیمه را واریز کرده اند، خوب است حداقل جان دادند تا بعد از مدتها دفترچه بیمه شان مهر «تمدید شد» بخورد. خوب است دیگر همه چیز حل شده از سوختن نه کارگر -بیمه- به طلبش رسیده است ولی چه فایده، کودکی که یکسال با وجود پدر شاغل نان نداشته حالا بابا هم ندارد.
آن دو کارگر فولاد که جان سپردند، تشییعشان در حد یک خبر منتشر شد و نه یک تشییع باشکوه که در روستاهایشان -بنا به اطلاعات همان خبر- آرام و بی صدا چون سوختنشان به خاک سپرده شدند، گویی که مرگ حقشان بوده باشد، کسی انتظارشان را نمی کشید، جز همان فرزندی که هر روز صبح قبل از مدرسه، پدرش به خانه می آمد اما روز آخر خبر پدرش...
آسوده بخواب کودک غمگین، پدر سوخت نه با آتش فولاد که با آتش تبعیض و قدرت دوستی. آسوده بخواب کودک غمگین، دیگر نمی خواهد نگران باشی که بلایی سر پدر نیاید، دل فولاد به حال پدر سوخت، پدر دیگر صبح ها به خانه بر نمی گردد.
نام شما

آدرس ايميل شما

Iran, Islamic Republic of
تسلیت به خانواده این عزیزان خدارحمتشون کن واقعا ناراحت کنده بود
حميد
Iran, Islamic Republic of
دیگر انتخابات تموم شده اکر قبل از انتخابات بود حتما پیگیریهای لازم صورت میگرفت و مسبب این حادثه هم بشدت مورد بازخواست قرار می گرفت .
تسلیت به خانواده داغداراین عزیزان از دست رفته
یاسوج
Iran, Islamic Republic of
مرحوم یوسف اکرمی یک ماه پیش عقد کرده بود خدا رحمتش کنه و خدا از مسئولین بی کفایت هم نگذره
كوثري
Iran, Islamic Republic of
احسن برادر نویسنده درود بر قلمت
Iran, Islamic Republic of
مدیکل پشتش پره
یاسوج
Iran, Islamic Republic of
پشت پرده چنین نوشتارهایی بنظر می رسد سیاسی باشد وگرنه نوشتن این جمله چه ربطی دارد؟؟/

قهرمان فولادی ما حتی شانس هم نداشت که سیاسی شود، اگر چند روز قبلتر این اتفاق برایش می افتاد حداقلش این بود که رییس جمهور به بالینش می آمد و نامش در مناظره های رسانه ملی پخش می شد.
محمد
Iran, Islamic Republic of
تسلیت بر خانواده های داغدار خدا رحمتشون کنه
اهورا
Iran, Islamic Republic of
واقعاً خدا خیرتان بده..انتشار چنین مطالبی حتی اگر لحظه ای دل رهگذری را به درد بیارید و او را به فکر فرو ببرد هم اجر اخروی دارد..خدا رحمتشان کند.
Iran, Islamic Republic of
درود بر فرامرزی عزیر چقدر جالب نوشتید
متاسفانه همین طور است مدیران ما میترسند صندلی از دست بدهند
من شنیدم قرار است کارگران ۷۰ و کارخانه ۳۰ درصد محکوم شوند
همکار
Iran, Islamic Republic of
چه حقی حق شهروندی حق انسانیت حق وحقوق جامعه کارگری حرف است کسی پاسخگو نیست کوشها کر شده
سمیه
Iran, Islamic Republic of
درود بر پیمان فرامرزی
درود بر قلمت برادر با این متن گریه ام گرفت
حقگو
Netherlands
درود بر دغدغه پاکت و قلم شیوایت

.ر استاندار و مدیران .
ازتراب علیا
Iran, Islamic Republic of
ازمسئولین چه توقعی داری تاجگردون که درفکر ... دولتیا هم به فکر برپایی جشنهای انتخاباتن. عدل هم رفته اتریش ددر. زارعی هم که پیداش نیست .
هانیه
Iran, Islamic Republic of
واااااای یا خداااا چقدر این مطلب قشنگه
ای هزاران درود بر نویسنده اش
و هزاران تسلیت به خانواده داغداران
خیرآباد
Iran, Islamic Republic of
متاسفانه یکی از کارگران .. دریافت می کرده است
این اداره کار بوده که می بایست از این موضوع اطلاع می داشت
واشتغالش راحذف می نمود
قصور اداره ..دیگرهمه را آزارمی دهد
سکوت مسئولان که واقعا شکننده است و دردآور
مقصر
Iran, Islamic Republic of
اونی که کارگران را مقصرمی دانسته است کسی نبود جز .. همیشه ضعیف کار
پیمان
Iran, Islamic Republic of
زنده باد سناتور مجلس حاج محمد موحد که با این که دیگر سمتی در استان ندارد اما پیرو این موضوع به مسئولین کشور هشدار داد
سی سخت
Iran, Islamic Republic of
باید بر دست و قلمی که این متن را نوشته بوسه زد/ اجرکم عند ا... برادر.
کاظم
Iran, Islamic Republic of
اگر.. مدیرکل کار و صنعت ومعدن و استاندارد باید هرسه در جا لغو ابلاغ می شدند
کاظم
Iran, Islamic Republic of
مگر ما در این استان استاندار داریم مگر مدیرکل داریم مگر بویر احمد ودنا نماینده دارد؟ اگر بود موقع سختی مردم کجایند؟
ازادی
Iran, Islamic Republic of
خدا.. مسولین استان رو که اینقد بی مسولیت و بیخیالند
مصایب اعتمادزدایی میان دولت و مردم ( به قلم؛ محسن خرامین )

مصایب اعتمادزدایی میان دولت و مردم ( به قلم؛ محسن خرامین )

«اعتماد» از عناصر لازم‌ و ابتدایی حکومت‌داری است که حکومت‌ها باید در خلق و حفظ آن گام ...
اگر بایدن پیروز شود...

اگر بایدن پیروز شود...

بايدن با مطرح کردن بحث موشک‌ها، قصد توافق دارد و قطعا ايران هم خطوط قرمزي براي مذاکره ...
اصلاح‌طلبان در سه راهی انتخاب

اصلاح‌طلبان در سه راهی انتخاب

حزب ندای ایرانیان هم یک طیف نواصلاح‌طلب محسوب می‌شود خواهان حضور در رقابت‌های انتخاباتی ...
1