کبنا ؛زهرامحمدزاده
قصدم؛ بر این نیست که از رنجهای زنان در همیشهی تاریخ سخن بگویم ، و یا از دردهای نهفته در دل تمامی آنان،
و یا حتی از اینکه چگونه میشود یک زن تاب بیاورد و دم نزند و بازهم سرپا باشد وزندگی کند،چراکه بسیار گفتهشده است و اندک شنیدهشده،نه!
میخواهم؛ از مجالی سخن بگویم که دولتمردان و اهالی اندیشه، توان و قدرت فراهم نمودن آن را برای آسودگی خاطر زنان دارند،از رخنهی تنگچشمی و اندیشههای مچاله شدهی عدهای که امان بریده از دل پردرد زنان.
سبک نیست بار نهاده شده بر شانهی های زن ؛ زنی که میبایست بهموازات خودسازی ، مادری مهربان و فهیم، همسری ایده آل و نیروی انسانی کارآمدی نیز باشد.
امروز ۸ مارس است،روز زن،روز جهانی زن؛ گمان کنم تاریخچهی سیاه و پر دود نامگذاری این روز را بدانیم.
روزی که زنان فارغ از جنسیت؛ پای بهپای مردان در معادن ، میادین جنگ، بیمارستانها و پژوهشکدهها برای کمک به خویش و جامعه کار میکردند،اما...
اما باوجود برابری تلاشها؛ نابرابری در تحمل رنجها ،دردها ، بیتوجهیها و ستمها، گویی تنها سهم آنان از کار وزندگی بود؛آنچه در زمانهی اکنون ، بهگونهای دیگر شاهدش هستیم.
امروزه اگرچه زنان در وضعیتی بهظاهر بهتر قرار دارند ؛ به دلیل برخورداری از حداقلهای حقوقیشان_البته نسبت به همجنسان خویش در مقایسه با صدسال پیش_اما در هر زمانهای رنجها به شکلی جدیدتر تغییر رنگ میدهند وگرنه ذاتشآنهمان است که بود.
گرچه در این میان نمیشود سهم خود زنان را در تحمل و تولید چنین ستمها و نابرابریهایی نادیده گرفت؛زنی که کتاب نمیخواند؛ با هر رسانهی اندیشهساز دیگری بیگانه است و یا زنی که باوجود آگاهی نسبی از حقوق اجتماعیاش بازهم میترسد از خود بودن و بیان خواستههای بهحق خویش؛ قطعاً بزرگترین سهم را در فرآیند تولید و بازتولید شرایط نابسامان دارد،چراکه انسان آنچه را کاشته درو میکند و یا از دیدگاه روانشناسانه اش؛ آن واکنشی را دریافت میکنیم که کنش خودمان برانگیخته است.
اگر انسان بودن یک موضوع مرد شمول میبود ؛ ممکن بود بشود پذیرفت که زن جنس دوم است و جور دیگری باید موردتوجه قرار گیرد،اما ازآنجاییکه علم و ادیان بر همگان روشن نمودهاند، زن نیز یک انسان است،و آیا انسان برتر از انسان است؟
اگر نیست پس انسان ؛ حق حیات دارد،حق آزادی بیان و اندیشه دارد،حق دارد در هر زمینهای که مایل است فعالیت و رشد کند،از ابتداییترین حقوق اجتماعیاش برخوردار باشد و حق دارد و حق دارد.........
امروز(۸مارس) در همهی نقاط جهان صحبت از زنان است؛ همهی آنان که دستی بر آتش تغییرات دارند ، حالا چه در ظاهر و چه حقیقتاً خیرخواهانه،در حال بررسی کارهای کرده و فکرهای در راه برای ارج نهادن و فراهم نمودن جایگاه حقیقی انسانی بهعنوان زن هستند.
در کشور ما نیز به مدد دولت تدبیر و امید ؛ کم نیست تدابیر اندیشیده شده و امیدهای در راه برای جامهی عمل پوشاندن بر مطالبات بهحق زنان.
نمیگویم همهچیز عالی است ؛ بیعیب و نقص و همان چیزی است که ما زنان انتظارش را داشتیم،اما میخواهم بگویم که همین هم امیددهنده است و مسکنی است بر تاولی که سالها پیش ترکید و زخم باز کرد و اکنون کمکم دارد خشک میشود،باتدبیر دارد خشک میشود تا به مقصد درمان برسد.
اگرچه جای زخمها گاهی برای همیشه میماند؛ آنگونه که جای جانفشانی قربانیان پیشین در مطالبهی اولین خواستها بر پیشانی تاریخ جهان مانده است، اما تسلیبخش چنین خاطرهی دردناکی، تجربهی شرایطی برای آرامش خاطر است.
امروز را همچون دیگر زنان گرامی میدارم؛ و به خود یادآوری میکنم که زن باید آگاه باشد، باید دامنهی آگاهیاش را به وسعت جهان گسترش دهد، باید روح بزرگ داشته باشد، چراکه تنها مسئول زندگی خویش نیست، ازآن جهت که آیندهسازان هر سرزمین اش در دامان وی پرورش مییابند، همسر اش در جایگاه یک نیروی انسانی برای جامعه ؛ آرامش خاطر را که ارتباط مستقیم با میزان بهرهوری دارد از او میگیرد و همچنین خود زن بهعنوان عضوی از جامعه سهم بسزایی در طی شدن مسیرهای منتهی به توسعه دارد.
لذا برای داشتن جامعهای پویا ، سلامت و توسعهیافته؛ نمیشود بدون آگاهی قدم برداشت،آنهم در میان هجمهی بیامان اندیشههای سیاه و مچاله شده برای تصاحب انسانها و تحلیل بردن فرهنگها در جهت رسیدن به مقاصد پلید و غیرانسانی.
بنابراین ؛ زنان و مردان برای رسیدن به آن جامعهی آرمانی و پاک از پلشتیها؛ میبایست آگاه شوند،مطالعه کنند ، ذهنشان را پرسشگر بار بیاورند و نگاهشان را آموزش دهند برای خوب دیدن،انسانی دیدن، که فراهم نمودن چنین بستری؛ بیشک بر عهدهی اهالی تصمیم و اندیشه خواهد بود.
فعال اجتماعی
قصدم؛ بر این نیست که از رنجهای زنان در همیشهی تاریخ سخن بگویم ، و یا از دردهای نهفته در دل تمامی آنان،
و یا حتی از اینکه چگونه میشود یک زن تاب بیاورد و دم نزند و بازهم سرپا باشد وزندگی کند،چراکه بسیار گفتهشده است و اندک شنیدهشده،نه!
میخواهم؛ از مجالی سخن بگویم که دولتمردان و اهالی اندیشه، توان و قدرت فراهم نمودن آن را برای آسودگی خاطر زنان دارند،از رخنهی تنگچشمی و اندیشههای مچاله شدهی عدهای که امان بریده از دل پردرد زنان.
سبک نیست بار نهاده شده بر شانهی های زن ؛ زنی که میبایست بهموازات خودسازی ، مادری مهربان و فهیم، همسری ایده آل و نیروی انسانی کارآمدی نیز باشد.
امروز ۸ مارس است،روز زن،روز جهانی زن؛ گمان کنم تاریخچهی سیاه و پر دود نامگذاری این روز را بدانیم.
روزی که زنان فارغ از جنسیت؛ پای بهپای مردان در معادن ، میادین جنگ، بیمارستانها و پژوهشکدهها برای کمک به خویش و جامعه کار میکردند،اما...
اما باوجود برابری تلاشها؛ نابرابری در تحمل رنجها ،دردها ، بیتوجهیها و ستمها، گویی تنها سهم آنان از کار وزندگی بود؛آنچه در زمانهی اکنون ، بهگونهای دیگر شاهدش هستیم.
امروزه اگرچه زنان در وضعیتی بهظاهر بهتر قرار دارند ؛ به دلیل برخورداری از حداقلهای حقوقیشان_البته نسبت به همجنسان خویش در مقایسه با صدسال پیش_اما در هر زمانهای رنجها به شکلی جدیدتر تغییر رنگ میدهند وگرنه ذاتشآنهمان است که بود.
گرچه در این میان نمیشود سهم خود زنان را در تحمل و تولید چنین ستمها و نابرابریهایی نادیده گرفت؛زنی که کتاب نمیخواند؛ با هر رسانهی اندیشهساز دیگری بیگانه است و یا زنی که باوجود آگاهی نسبی از حقوق اجتماعیاش بازهم میترسد از خود بودن و بیان خواستههای بهحق خویش؛ قطعاً بزرگترین سهم را در فرآیند تولید و بازتولید شرایط نابسامان دارد،چراکه انسان آنچه را کاشته درو میکند و یا از دیدگاه روانشناسانه اش؛ آن واکنشی را دریافت میکنیم که کنش خودمان برانگیخته است.
اگر انسان بودن یک موضوع مرد شمول میبود ؛ ممکن بود بشود پذیرفت که زن جنس دوم است و جور دیگری باید موردتوجه قرار گیرد،اما ازآنجاییکه علم و ادیان بر همگان روشن نمودهاند، زن نیز یک انسان است،و آیا انسان برتر از انسان است؟
اگر نیست پس انسان ؛ حق حیات دارد،حق آزادی بیان و اندیشه دارد،حق دارد در هر زمینهای که مایل است فعالیت و رشد کند،از ابتداییترین حقوق اجتماعیاش برخوردار باشد و حق دارد و حق دارد.........
امروز(۸مارس) در همهی نقاط جهان صحبت از زنان است؛ همهی آنان که دستی بر آتش تغییرات دارند ، حالا چه در ظاهر و چه حقیقتاً خیرخواهانه،در حال بررسی کارهای کرده و فکرهای در راه برای ارج نهادن و فراهم نمودن جایگاه حقیقی انسانی بهعنوان زن هستند.
در کشور ما نیز به مدد دولت تدبیر و امید ؛ کم نیست تدابیر اندیشیده شده و امیدهای در راه برای جامهی عمل پوشاندن بر مطالبات بهحق زنان.
نمیگویم همهچیز عالی است ؛ بیعیب و نقص و همان چیزی است که ما زنان انتظارش را داشتیم،اما میخواهم بگویم که همین هم امیددهنده است و مسکنی است بر تاولی که سالها پیش ترکید و زخم باز کرد و اکنون کمکم دارد خشک میشود،باتدبیر دارد خشک میشود تا به مقصد درمان برسد.
اگرچه جای زخمها گاهی برای همیشه میماند؛ آنگونه که جای جانفشانی قربانیان پیشین در مطالبهی اولین خواستها بر پیشانی تاریخ جهان مانده است، اما تسلیبخش چنین خاطرهی دردناکی، تجربهی شرایطی برای آرامش خاطر است.
امروز را همچون دیگر زنان گرامی میدارم؛ و به خود یادآوری میکنم که زن باید آگاه باشد، باید دامنهی آگاهیاش را به وسعت جهان گسترش دهد، باید روح بزرگ داشته باشد، چراکه تنها مسئول زندگی خویش نیست، ازآن جهت که آیندهسازان هر سرزمین اش در دامان وی پرورش مییابند، همسر اش در جایگاه یک نیروی انسانی برای جامعه ؛ آرامش خاطر را که ارتباط مستقیم با میزان بهرهوری دارد از او میگیرد و همچنین خود زن بهعنوان عضوی از جامعه سهم بسزایی در طی شدن مسیرهای منتهی به توسعه دارد.
لذا برای داشتن جامعهای پویا ، سلامت و توسعهیافته؛ نمیشود بدون آگاهی قدم برداشت،آنهم در میان هجمهی بیامان اندیشههای سیاه و مچاله شده برای تصاحب انسانها و تحلیل بردن فرهنگها در جهت رسیدن به مقاصد پلید و غیرانسانی.
بنابراین ؛ زنان و مردان برای رسیدن به آن جامعهی آرمانی و پاک از پلشتیها؛ میبایست آگاه شوند،مطالعه کنند ، ذهنشان را پرسشگر بار بیاورند و نگاهشان را آموزش دهند برای خوب دیدن،انسانی دیدن، که فراهم نمودن چنین بستری؛ بیشک بر عهدهی اهالی تصمیم و اندیشه خواهد بود.
فعال اجتماعی