تاریخ انتشار
چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۳۱
کد مطلب : ۲۱۹۴۳۶
تراژدی غمبار بر جاده لنده -دهدشت؛ هزینههای که این جاده بر گرده مردم تحمیل کرده است
۰
کبنا ؛مجتبی محمدی
به نام یکتای بیهمتا. در سه دهه اخیر شاهد حادثههایی که گویا جزیی لاینفک از داستان دنباله دار و تراژدی غمبار مردمی است که جز اولین شهرهایی بودند در استان کهگیلویه وبویراحمد به وجود آمده است اما هیچ حظ و بهرهای از آن ندارند جز داغی ابدی بردل، به خاطر پرپر شدن عزیزانشان در جاده مرگ لنده به دهدشت، جادهای که حالا بعد از گذشت سه دهه به دلیل گرفتن قربانیان زیاد از چنان شهرتی برخوردار گردیده که نیازی به معرفی ندارد و حسابی برای خود اسم و رسمی دست و پا کرده است.
فستیوال کشتار در اینجاده به صورت سالیانه دایر است و وقفهای هم اصلا ندارد. ضمن آرزوی شفای عاجل برای مجروحان و مصدومان از درگاه پروردگار عادل، برای بازماندگان دل خسته و دل شکسته از درگاه رب جلیل صبر جمیل مسئلت مینمایم.
همانگونه که بارها و بارها عرض کردهایم و همگان مستحضر میباشند عصر کنونی، عصر ارتباطات است و راههای زمینی نیز به عنوان یکی از شاخصهها و مولفهها و عناصر مهم و تاثیرگذار در ارتباطات، نقشی حیاتی دارند.
بیشک وجود راههای زمینی امن میتواند کمک شایان و کم نظیری به رشد و توسعه پایدار هر منطقه یا ناحیه بنماید و با کم کردن از از تلفات و خسارات جادهای علاوه بر صرفه جوییهای بعضا چند هزار ملیاردی، سلامت و امنیت روانی جامعه نیز بهبود مییابد.
غم از دست دادن عزیزان و جگرگوشگان، بیسرپرست شدن خانوادهها، معلولیت و خانه نشینی مادام العمر بسیاری از بازماندگان حوادث، فراق و هجران جوانان سفر کرده، فراموشیاش بسیار سخت و یا حتی ناممکن است و چه بسی زخمی ابدی و به بلندای یک عمر در قلب بازماندگان یادگار میگردد و لانه میکند.
جاده لنده به دهدشت و از دهه ۶۰ خورشیدی همچنان در حال قربانی گرفتن است. گویی این اژدهای خون آشام را هیچ رحم و مروتی نیست و اشتهایش سیری ناپذیر است. جادهای کاملا غیر استاندارد با عرض کم و پیچ و خم فراوان، نقاط حادثه خیز زیاد، دست اندازهای بیشمار و بدون علائم کافی و شانه خاکی. آسیابی با چرخش شبانه روزی که نیروی محرکهاش جاری شدن جوی خون در طول مسیر است و سوخت دیگری را پذیرا نیست.
محصول این دوران مدام نیز جز سفتن دل مادران داغدیده و پودر کردن استخوانهای پدران پیری که تا ابد غم از دست دادن فرزند بردل دارند چیز دیگری نیست. در ورودی روستای ایدنک و ورودی سوق از سمت لنده هر راننده تازه واردی که سهل است حتی کسانی که به طور مداوم در این مسیر رفت وآمد میکنند حسابی سردرگم شده و دچار بلاتکلیفی عجیبی میگردند.
بدترین حالت ممکن همچون کلاف سردرگمی پیش رویت ظاهر میگردد و تو حیران که باید چگونه از این هفت خوان عبور نمایی. خصوصا در شب هنگام احتمال خطر تصادف و وقوع حادثه به شدت بالا میرود.
بعد از گذشت بیش از سه دهه هنوز فکری اساسی برایش نشده و جز مثنوی هفتاد من کاغذ از وعدههای ریز و درشت مسئولان و آمارهای عجیب و غریب و گزارشهای متعدد و داد سخن دادن که چنین و چنان کردیم و میکنیم، چیزی عاید و واصل نگشته است.
به مصداق هزار وعده خوبان یکی وفا نکند کماکان شاهد قتلهای دلخراش در این مسیر و کشتارگاهی هستیم که نه به کبیر رحم میکند و نه صغیر. نه راکب برایش مهم است و نه مرکوب. همراه همیشگی و یار دیرینه شما در این مسیر فقط و فقط عزرائیل است و از این حیث کمبود و نقصانی مشاهده نمیگردد.
حاصل این مسئولیت گریزیها و شانه خالی کردنها یک چیز است و آنهم قربانی شدن شهروندان بیگناهی که ناچارند در این مسیر طی طریق نمایند.
و حال میبایست دایر و برقرار باشد و این نهر خون لازم بوده تا سنگ این آسیاب هماره بچرخد.
متاسفانه بعد از وقوع هر حادثهای نیز راننده نگون بخت به عنوان عامل انسانی مقصر اصلی حادثه قلمداد میگردد. هرچند که هیچ شکی در خطاهای انسانی وجود ندارد اما پر بیراه است اگر سایر عوامل انسانی همچون طراحان و ناظران و مهندسین و تکنیسینهای راه سازی، مهندسین و طراحان و سایر عوامل دخیل در خودروسازی را از این چرخه خارج کنیم. حتی عومل راهنمایی و رانندگی و پلیس نیز جزیی از همین عامل انسانی تلقی میگردند. جاده غیر استاندارد، خورو فاقد کیفیت و فاقد ایمنی نیز محصول عوامل انسانی هستند و جفاست که فقط رانندگان را مقصران صرف حوادث بنامیم.
احداث و تعبیه میادین ورودی در روستای ایدنک با رعایت تمامی موازین فنی و ایمنی به ریز تنها راه کوبیدن سر این اژدهای خون آشام و تعطیلی این کشتارگاه پیر است.
همیشه فریاد مسئولان از نداشتن بودجه به هوا بلند است و از گزاف بودن هزینهها سخن میگویند که البته تا حدود زیادی قابل قبول است اما بهتر نیست این بزرگواران لختی بیندیشند و لحظهای درنگ و تامل بفرمایند که هزینه جان شیرین یک انسان و آدمیزاد چقدر است؟! آیا با عدد و رقم و محاسبات ریاضی میتوان برای جان انسانها به جوابی رسید؟! ضمنا آیا خسارات مادی حوادث گذشته را بررسی و محاسبه کردهاید؟ از کار افتادگی، معلولیتهای موقتی و دائمی، خانه نشینی و بیسرپرست شدن و یتیمی دهها و صدها انسان را آیا برایش چرتکهای انداختهاید؟ حالا دیگر تحمل همگان به سر آمده و طاقت همه طاق شده است. به خاطر رضای خدا هم که شده لطفا این جاده را تعطیل کنید. این جوی خون را ببندید.
به نام یکتای بیهمتا. در سه دهه اخیر شاهد حادثههایی که گویا جزیی لاینفک از داستان دنباله دار و تراژدی غمبار مردمی است که جز اولین شهرهایی بودند در استان کهگیلویه وبویراحمد به وجود آمده است اما هیچ حظ و بهرهای از آن ندارند جز داغی ابدی بردل، به خاطر پرپر شدن عزیزانشان در جاده مرگ لنده به دهدشت، جادهای که حالا بعد از گذشت سه دهه به دلیل گرفتن قربانیان زیاد از چنان شهرتی برخوردار گردیده که نیازی به معرفی ندارد و حسابی برای خود اسم و رسمی دست و پا کرده است.
فستیوال کشتار در اینجاده به صورت سالیانه دایر است و وقفهای هم اصلا ندارد. ضمن آرزوی شفای عاجل برای مجروحان و مصدومان از درگاه پروردگار عادل، برای بازماندگان دل خسته و دل شکسته از درگاه رب جلیل صبر جمیل مسئلت مینمایم.
همانگونه که بارها و بارها عرض کردهایم و همگان مستحضر میباشند عصر کنونی، عصر ارتباطات است و راههای زمینی نیز به عنوان یکی از شاخصهها و مولفهها و عناصر مهم و تاثیرگذار در ارتباطات، نقشی حیاتی دارند.
بیشک وجود راههای زمینی امن میتواند کمک شایان و کم نظیری به رشد و توسعه پایدار هر منطقه یا ناحیه بنماید و با کم کردن از از تلفات و خسارات جادهای علاوه بر صرفه جوییهای بعضا چند هزار ملیاردی، سلامت و امنیت روانی جامعه نیز بهبود مییابد.
غم از دست دادن عزیزان و جگرگوشگان، بیسرپرست شدن خانوادهها، معلولیت و خانه نشینی مادام العمر بسیاری از بازماندگان حوادث، فراق و هجران جوانان سفر کرده، فراموشیاش بسیار سخت و یا حتی ناممکن است و چه بسی زخمی ابدی و به بلندای یک عمر در قلب بازماندگان یادگار میگردد و لانه میکند.
جاده لنده به دهدشت و از دهه ۶۰ خورشیدی همچنان در حال قربانی گرفتن است. گویی این اژدهای خون آشام را هیچ رحم و مروتی نیست و اشتهایش سیری ناپذیر است. جادهای کاملا غیر استاندارد با عرض کم و پیچ و خم فراوان، نقاط حادثه خیز زیاد، دست اندازهای بیشمار و بدون علائم کافی و شانه خاکی. آسیابی با چرخش شبانه روزی که نیروی محرکهاش جاری شدن جوی خون در طول مسیر است و سوخت دیگری را پذیرا نیست.
محصول این دوران مدام نیز جز سفتن دل مادران داغدیده و پودر کردن استخوانهای پدران پیری که تا ابد غم از دست دادن فرزند بردل دارند چیز دیگری نیست. در ورودی روستای ایدنک و ورودی سوق از سمت لنده هر راننده تازه واردی که سهل است حتی کسانی که به طور مداوم در این مسیر رفت وآمد میکنند حسابی سردرگم شده و دچار بلاتکلیفی عجیبی میگردند.
بدترین حالت ممکن همچون کلاف سردرگمی پیش رویت ظاهر میگردد و تو حیران که باید چگونه از این هفت خوان عبور نمایی. خصوصا در شب هنگام احتمال خطر تصادف و وقوع حادثه به شدت بالا میرود.
بعد از گذشت بیش از سه دهه هنوز فکری اساسی برایش نشده و جز مثنوی هفتاد من کاغذ از وعدههای ریز و درشت مسئولان و آمارهای عجیب و غریب و گزارشهای متعدد و داد سخن دادن که چنین و چنان کردیم و میکنیم، چیزی عاید و واصل نگشته است.
به مصداق هزار وعده خوبان یکی وفا نکند کماکان شاهد قتلهای دلخراش در این مسیر و کشتارگاهی هستیم که نه به کبیر رحم میکند و نه صغیر. نه راکب برایش مهم است و نه مرکوب. همراه همیشگی و یار دیرینه شما در این مسیر فقط و فقط عزرائیل است و از این حیث کمبود و نقصانی مشاهده نمیگردد.
حاصل این مسئولیت گریزیها و شانه خالی کردنها یک چیز است و آنهم قربانی شدن شهروندان بیگناهی که ناچارند در این مسیر طی طریق نمایند.
و حال میبایست دایر و برقرار باشد و این نهر خون لازم بوده تا سنگ این آسیاب هماره بچرخد.
متاسفانه بعد از وقوع هر حادثهای نیز راننده نگون بخت به عنوان عامل انسانی مقصر اصلی حادثه قلمداد میگردد. هرچند که هیچ شکی در خطاهای انسانی وجود ندارد اما پر بیراه است اگر سایر عوامل انسانی همچون طراحان و ناظران و مهندسین و تکنیسینهای راه سازی، مهندسین و طراحان و سایر عوامل دخیل در خودروسازی را از این چرخه خارج کنیم. حتی عومل راهنمایی و رانندگی و پلیس نیز جزیی از همین عامل انسانی تلقی میگردند. جاده غیر استاندارد، خورو فاقد کیفیت و فاقد ایمنی نیز محصول عوامل انسانی هستند و جفاست که فقط رانندگان را مقصران صرف حوادث بنامیم.
احداث و تعبیه میادین ورودی در روستای ایدنک با رعایت تمامی موازین فنی و ایمنی به ریز تنها راه کوبیدن سر این اژدهای خون آشام و تعطیلی این کشتارگاه پیر است.
همیشه فریاد مسئولان از نداشتن بودجه به هوا بلند است و از گزاف بودن هزینهها سخن میگویند که البته تا حدود زیادی قابل قبول است اما بهتر نیست این بزرگواران لختی بیندیشند و لحظهای درنگ و تامل بفرمایند که هزینه جان شیرین یک انسان و آدمیزاد چقدر است؟! آیا با عدد و رقم و محاسبات ریاضی میتوان برای جان انسانها به جوابی رسید؟! ضمنا آیا خسارات مادی حوادث گذشته را بررسی و محاسبه کردهاید؟ از کار افتادگی، معلولیتهای موقتی و دائمی، خانه نشینی و بیسرپرست شدن و یتیمی دهها و صدها انسان را آیا برایش چرتکهای انداختهاید؟ حالا دیگر تحمل همگان به سر آمده و طاقت همه طاق شده است. به خاطر رضای خدا هم که شده لطفا این جاده را تعطیل کنید. این جوی خون را ببندید.