تاریخ انتشار
جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۲۶
کد مطلب : ۱۸۱۵۶۹

برای علی خواجوی

۶
۰
کبنا ؛اردشیر محمدی مقدم

 
امتحانات نهایی کلاس پنجم رو تازه تموم کرده بودیم، دبستان برای ما که میخواستیم در امتحان ورودی مدارس نمونه شرکت کنیم،کلاسهای تقویتی برگزار میکرد،هوا کم کم داشت گرم میشد،اون سال ایام عزاداری محرم هم مصادف شده بود با همین ماه اردیبهشت و منزل ما هم در خانه های سازمانی کنار هیات عزاداری مرکز شهر بود.
روزها کلاس میرفتیم و عصر ها به اجبار خانواده درس ها رو مرور میکردیم و شبها هم به هیات ها سرک میکشدیم.
در مدرسه گاهی از صحبت های معلم و ناظم و مدیر میشد فهمید که به جز امتحان ورودی مدرسه ی نمونه و ایام محرم،اتفاق مهم دیگری هم در حال وقوع هست.
کم کم صحبتهای معلم ها رو میشد از دهان اعضای فامیل در مهمانی های خانوادگی هم شنید و حتی شب ها می شد تجمعات دیگری در شهر جدا از هیات های سینه زنی و زنجیرزنی دید.
افرادی که شبها با نردبانی در دست و سطل و برسی و کیسه ای از پوستر در دست دیگر در شهر میچرخند و به در و دیوار پوستر میچسپانند،روز ها هم از مغازه ای در خیابان بلادیان نزدیک هیات مرکز شهر،صدای بلند بلندگویی به شدت در شهر و خانه های اطراف می پیچید و گوینده مدام لیست افرادی رو میخوند که از یه نفر دیگه حمایت کرده بودند و بعد صحبتش که تمام میشد صدای نوحه ی بلند از همان بلندگو پخش میشد و مجددا این کار تکرار میشد.
در لا به لای این همه خبر مبهم شنیده بودیم فردی با مینی بوس به شهر اومده و در محله ی سه راهی و دانشگاه پیام نور سخنرانی کرده و طرفدارانش هم همه جوانان شهر هستند،و پاتوق اون جوانان هم خیابانیست کمی دور تر از کوچه ی محل سکونت ما،تصمیم گرفتیم به همراه یکی از دوستان به پاتوق اونا یه سر بزنیم و ببینیم چه خبره،
یک مغازه ی بزرگ بود با یک پیشخوان در انتهای سالن
از اون ور این پیشخوان به افراد اینوری پوستر و بروشور میدادن که برن و در شهر تقسیم کنند،اکثر افراد جوان بودند و پر تلاش و جدی و…
همون جا و همون شب بود که یه آقایی که سنش از اون جوونا بیشتر بود داشت با چند نفر دیگه صحبت میکرد و وقتی تلاش ما برای گرفتن پوستر از پشت پیش خون به جایی نرسید،ناچار به ایشون مراجعه کردیم و گفتیم ما هم میخوایم پوستر پخش کنیم ولی به ما پوستر نمیدن،ایشون هم لطف کردن و رفتن از پشت پیش خون چندتا پوستر مختلف آوردن و دادن به دست ما و گفتن برید بین مردم تقسیم کنید،اون شب شاید اولین حضور سیاسی ما بود،و کمی هم از اینکه ما هم بازی داده شدیم لذت میبردیم و احساس مسئولیت میکردیم،حضور ما در اون ستاد کم کم بیشتر و بیشتر میشد و پوسترهای دریافتی مون هم همینطور افزایش پیدا میکرد.و دنبال فرصتی میگشتیم که پوسترها و بروشورها رو تقسیم کنیم.
صبح یه روز جمعه که خونه بودم و درس میخوندم،همون دوستم اومد و گفت یه جای شلوغ پیدا کردم که بریم پوستر و بروشور تقسیم کنیم.تمام پوسترها رو جمع کردیم و رفتیم به سالن وحدت و در بین جمعیت شروع به تقسیم پوستر کردیم، هنوز چندتایی بیشتر پخش نکرده بودیم که یک نفر از پشت سر با گرفتن پیرهنم منو از زمین جدا کرد و به بیرون برد،وقتی سرم رو چرخوندم دیدم مدیر مدرسمون آقای علیزاده است.تمام پوسترها رو گرفت و دعوای خیلی بدی هم با ما کرد،بعدها فهمیدیم که اون سالن سخنرانی خانم دکتر وحید دستجردی برای طرفداران ناطق نوری بوده و ما اونجا پوستر سه سید فاطمی رو تقسیم میکردیم!!
خلاصه چند روزی گذشت و اون امتحان رو با موفقیت قبول شدم و روحانی مینی بوس سوار هم رییس جمهور شد و…
سالها گذشت و دوباره اون فردی که روز اول در اون ستاد به ما پوستر داده بود رو دوباره دیدم و شناختم،این بار بعد از افتخار انتخابم به عنوان دبیر حزب مردمسالاری استان با ایشان در شورای هماهنگی اصلاحطلبان استان همنشین شدم.
علی خواجوی فردی بود که هر روز و هر روز علاقه ام به او بیشتر شد.با تمام اختلاف سلیقه هایی که با او داشتم و گاها دارم،ولی بعید میدانم فردی پیدا بشود که در برابر اخلاق و مرامش سر تعظیم فرود نیاورد.
در روزگاری که شاهد بده بستان و معامله هستیم کمتر فردی مانند خواجوی پیدا میشوند که حتی کوچترین لرزشی در اعتقاداتشان نداشته باشند و سر هیچ میز معامله ای ننشسته باشند.
برای مایی که چپ بودن و اصلاحطلب بودن را با خواجوی شناختیم و خواجوی برایمان خاتمی بود،تحمل بعضی رفتارها و افراد کمی سخت شده است.
نمیدانم اگر ما هم به سن و سال او برسیم
حوصله و توان او در کار تشکیلاتی و سیاسی را داریم یا نه ولی امیدوارم حداقل مانند او باشیم و اندیشه ی خود را به چیزهای دیگر نفروشیم،و اخلاق سیاسی را از این معلم بیشتر و بیشتر بیاموزیم.
دو خرداد مبارک جناب خواجوی
نام شما

آدرس ايميل شما

اریایی
Iran, Islamic Republic of
مردم میخوان ابن سینا ؛خواجه نصیرتوعلم وفلسفه یاگاندی وماندلا توسیاست بشن میشنداحمدی نژادوروحانی شماتوقع داریدخواجوی بشیدبدون ازاین که هستی هم کمترمیشی
سیداحمدرضا
Iran, Islamic Republic of
درود بر ابر مرد اصلاحات استان
یوسفی
Iran, Islamic Republic of
با سلام و خسته نباشید خدمت اقای خواجوی که هیچ گاه از عقیده و تفکرات خودش کوتاه نیامد
اعتدال
Iran, Islamic Republic of
آقای محمدی لطفا به گفتمان خود در قبل از انتخابات رجوع کنید نظرات خود را در باره سرور عزیزم آقای خواجوی قبل از انتخابات باز خوانی کنید که چه حرفها که زده نشد
فاطمی سواره
Iran, Islamic Republic of
علی خواجوی از فرهنگیان با اخلاق و اصیل گچساران است که بدون هیچ ادعایی در خدمت فرهنگ و سیاست منطقه است و گاهی هم از عقایدش پا پس نکشید ،به نظرم لیاقتش وکالتی مردم در مجلس پس از تاجگردون را دارد و گزینه خوبی خواهد بود که آماده بشه برای مجلس و حمایت از حقوق مردم گچساران ،پس چه خوب است خانواده تاجگردون از ایشان حمایت های لازم را داشته باشند.
ایثار گر دوران دفاع مقدس
Iran, Islamic Republic of
کسی که به خاطر عقیده اش هزینه میدهد در هر مرام ومسلکی که با شد قابل اعتماد خواهد بود خواجوی هم کسی است سراسر هزینه داده است
یک تاجر، بانکی که ۲۰ سال پیش به او وام نداد را خرید!

یک تاجر، بانکی که ۲۰ سال پیش به او وام نداد را خرید!

تاجری انگلیسی بانکی را که ۲۰ سال پیش از وام دادن به او امتناع کرد را خرید که این موضوع ...
مصایب اعتمادزدایی میان دولت و مردم ( به قلم؛ محسن خرامین )

مصایب اعتمادزدایی میان دولت و مردم ( به قلم؛ محسن خرامین )

«اعتماد» از عناصر لازم‌ و ابتدایی حکومت‌داری است که حکومت‌ها باید در خلق و حفظ آن گام ...
اگر بایدن پیروز شود...

اگر بایدن پیروز شود...

بايدن با مطرح کردن بحث موشک‌ها، قصد توافق دارد و قطعا ايران هم خطوط قرمزي براي مذاکره ...
1