مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛فروزان
اپورتونیسم؛ مصداق افرادی است که مطابق با شرایط و عوامل زمانی و مکانی، عقیده و مسلک عوض میکنند. یا به نوعی حزب باد که به هیچ اصولی پایبند نبوده و در هرشرایطی دنبال منافع خویش هستند؛
در جامعه در حال گذر و در استانی محروم در این جامعه قرار گرفتن، یعنی به وضوح با نگرشهایی از این قبیل روبرو شدن!
فاکسیونالیسم یا همان اعتقاد افراطی به تحزب و نهایتاً حزب پرستی از یک طرف و در مقابل فاناتیسم یا تعصب شدید به رسوم از قبیل تعصب به قوم و طایفه از طرف دیگر وقتی در جامعه محروم ما، کنا هم قرار میگیرند برآیند آنها اپورتونیسم یا همان عدم پایداری و پایبندی بر اصول سیاسی شفاف است؛ شاید این روش بعضا تنها راه گریز برای برخی سیاسیون مستقل نیز باشد که تلاش میکنند همه را راضی نگه دارند اما معمولاً همه از آنها ناراضیاند! چون اینها نمیدانند باید از چیزی کاست تا به چیزی افزود!
نمیدانند سیاست، انباشته از هزینههای فرصت است؛
تعریف عام هزینه فرصت به این معناست که انسان به خاطر فعالیتی که میکند از سود فعالیت دیگری که درآن زمان میتوانست انجام دهد بی بهره میماند!
هرانتخابی وهررفتاری واساسابودن دررکاب هرجریانی، هزینه فرصت دارد...
وقتی جریانی ازشماحمایت میکند هزینه فرصت آن، عدم حمایت جریان مقابل است! باید با پذیرش این اصل، حیات سیاسی خود را تداوم بخشید؛
و قطعاً در عالم سیاست نمیتوان همزمان باهمه بود و در عین حال ادعای استقلال داشت.
درصورت حمایت مقطعی از چنین افرادی پس از مدتی پروژه عبور از آنها کلید خواهد خورد! شایددر ذهنتان مصداق این توصیفها را میان سیاسیون شهرمان واکاوی میکنید؛
آری؛ چقدر این شاخصهها با جناب زارعی و حال و روز امروزش همخوانی دارد!
نماینده محترم ما که به همه چنگ میزند بعد همه را سنگ میزند؛
د رادامه نگارنده تلاش بر آن دارد تابا قلم قاصر خود و با رعایت اصل صراحت و سلاست و تحلیلی مستند به واقعیات، بخشی از رویه سیاسی نماینده بویراحمد و دنا را به تصویر بکشد! هرچند «راهنما به چپ زدن و چرخش به راست»های زیادی ازجناب حاجی درطول زمان مشاهده شده که تحلیل آنها را به بیان منصفانه و دیدهی واقع نگرانه مردم میسپاریم!
چراکه دراین زمان تنها اشارهای کوتاه ما را کفایت میکند!
بینظمی و پراکندگی نوشته ذیل تعمدی است زیرا تلاش بر این بوده تا کنشها و واکنشها و تصمیمات مقطعی آقای زارعی به رشته تحریر در آید... که تشتت فکری و رفتاری حاکم برجریان جناب نماینده هر نوشتهای در این باب را به آشفتگی دچار میکند؛
فلذا پیشاپیش امیداست نویسنده را بعلت ساختار گریزی و گسستگی متن مورد بخشش و بخشایش خود قرار دهید!
چه بسا مخاطبان از مشاهده این تزلزل سیاسی به ثباتی نهفته در این نوع سیاست پی برده و به اصطلاحی نظم حاکم بر این بینظمی با را دریابند: نمایندهای که دریک رویه نظم داردوآن بینظمی است؛ دریک روندثبات داردوآن بیثباتی است!
مشاوران حاج زارعی عدم ثبات در موضع گیری را دستور کار دارند!
رویکرد تزلزل محورانه که آن را سرچشمه حیات سیاسی خود میدانند و مبنای تنظیم رفتار خویش قرار میدهند:
یک روز نماینده را نماینده اصلاح طلبان میپندارندکه با آرا مجدد آنها روانه مجلس خواهد شد، وقتی باد یوار آهنین بزرگان اصلاحات روبرو میشوند و بیاد میاورند اصلاحات از ناچاری به ایشان گروید و امروز دیگر اصلاحات ناچار نیست، ایشان را فردی مستقل مینامند که مدیون هیچ جریانی نیست و استناد میکنند به انتخابهای قومی قبیلهای بویراحمد و اساسا کار تشکیلاتی رابی تاثیر میخوانندکه مردم بانگرش قومی و به واسطه عملکرد موثر انتخاب میکنند. وقتی به عملکردشان مینگرند مجبور به تامل میشوند و لحظهای بعد ایشان را از کارگزاران میدانند که با توجه به نگرش اعتدالی، دولت از وی حمایت خواهدکرد وقتی به حمایت دولت میاندیشند، سفر وزرا به گچساران در ذهنشان میگذرد و عدم سفر رییس دولت به یاسوج و الی آخر؛ در همین فضا عدهای دیگر از مشاوران وی، ایشان را در کنار سیدباقر موسوی قرار داده و با قرار دادن عکس حاجی کنار سیدخود را عاشق سینه چاک سید مینامند!
مدتی بعدهمین مشاوران سیدباقر را به تیغ نقد و تخریب کشانده و زارعی را توانمندتر از سیدباقر و هدایت خواه و اساسا قدرتمندتر از تمام نمایندگان بعد از انقلاب میدانند! که البته پس از نگاهی به اطراف و رویت چهره فلاکت بار شهر غنی از فقر؛ مجبورب ه سکوت میشوند.
مدتی سکوت، آمارهای احمدی نژادی، بهره بردن از کتب فلسفی برای توجیه نکرده با و نشدهها، القاب پوشالی به نماینده، ترور شخصیتی منتقدان، سکوت تا نه دی! نه دی و فرصت ازگردونه خارج کردن منتقدان... ولی این حربه هادیگر کارساز نیستند و بازسکوت!
کمی بعد مشاورانش مژده گویان از انتصاب مدیر اصلاحاتی جدید حاجی در شصت روز مانده به انتخابات میگویند تا شاید دلخوشی کوتاهی به اصلاحات داده باشند و فرجی حاصل آید اما...
به راستی کاروان حاجی از کجا میگذرد؟
کز همه جا میگذرد...
البته برهمگان مبرهن است این بیثباتی و تزلزل و ناپایداری سیاسی مشاوران حاج زارعی ناشی از مشی و منش سیاسی ناپایدارانه و تزلزل محورانه جناب حاجی است که روزی در کاروان احمدی نژاد پیش قراول است
و از مسؤلین ستاد ایشان؛
روزی
دیگرخود را کارگزار مینامد و در مقابل پایداریها! وصد البته در کارگزاری ایشان همین بس که با امضای نامهای، ازشورای نگهبان خواستار ردصلاحیت هاشمی (رییس دولت کارگزارن) میشود! وپس از ردصلاحیت هاشمی با نامهای دیگر از شورای نگهبان تمجید وتقدیر میکند!
سپس اندکی بعد طی اقدامی تعجب برانگیز که نوستراداموس هم نمیتوانست آنرا پیش بینی کند به منزل هاشمی و به دیدار آیت الله میرود!
روزی خودرا نماد و مظهر اعتدال میداند ونماینده دولت فعلی، ولی ازتمام کاندیدای ریاست جمهوری حمایت میکندالارییس دولت فعلی!
روزی هجوم به فرد اصلاح طلب را نه جایز؛ بلکه واجب دانسته وهمه جانبه به هادی خامنهای میتازد!
همین چند روز پیش در مجلس روبروی نمایندگانی که خیلی ازآنها حتی نامش را نمیدانند به دولت احمدی نژاد حمله میکند؛ احمدی نژاد همان فردی است که روزی جناب زارعی برایش ستاد برپا کردند!
زمانی به خاطر عقب افتادن از نماینده شهر کناری، بر وی خرده میگیرد و علت پرفروغ بودن او را همسویی با دولت
بیان میکند؛
هرچند درست هم میفرمایند و ما هم میدانیم! اما چیزی که نمیدانیم این است که جناب حاجی دولت شما کدام دولت است؟!
شما چنان چپ و راست رفتهاید که دولتها را هم سرگردان کردهاید! دولت احمدینژادها که قطعاً متعلق به هدایت خواه وهم کیشان وی است و شما پیش آنها جای
گاهی ندارید! دولت اصلاحطلبهای خالصی هم چون عارف هم که مشخصاً زیرمجموعههای دیگری دارند که باز شما در دایره آنها نیستید!
شاید از بین تمام دولتهای ایران چه درگذشته و چه در آینده، دولت فعلی تنها دولتی باشد که با انفاق بتوانیم آن را به شما نزدیک بدانیم که متأسفانه این دولت هم به شما نظری نداشته و تاج گردونها برایش دراولویتند!
وقتی از همه اینها قطع امید میکنید خود را نماینده مردم مینامید و بیاعتقاد به احزاب و دولت؛
اما شب یکی از؛ در رسانه ملی از دولت در حمایت از خودروسازانی که جیبشان را با خون این ملت پرکردهاند دفاع میکنید و به خون مردم وکمپینهای مردمی پشت میکنید... خون همانهایی را میگویم که پس از مرگشان در مراسم عزایشان حضور پیدا میکنید و دنبال جذب رای خانوادههایشان برای انتخاب مجدد هستید... جناب زارعی شاید وقت آن رسیده که بفهمیم مردم میفهمند وبدانید مردم میدانند: یار همه کس یار هیچ کس نیست!
و راه بزرگوارای را پیش بگیرید که
اسفند نزدیک است!
جناب زارعی
ما در رفتار سیاسی ناموزون شما هارمونی و هماهنگی و اقتدار ندیدیم.
جناب حاجی!
نویسندهی قلم شکسته سعی بر آن داشته از اغراق و تکلف احتراز کرده و در روزهای آخر عمر سیاسیتان تصویری که جامعه ازشما به ذهن سپرده را برایتان شرح دهد!
امید است برای تحلیل شکست، بعد از اسفند به کارتان آید؛
و در پایان
به راستی کاروان حاجی
ازکجا میگذرد؟
کزهمه جا میگذرد!
به گمانش شاید این تاریکی سبب خیر شود؛
دیده ها تار شود!
تیری ازسوی قضا
بانشان یک رای
سوی صندوق جناب حاجی
در هیاهوی جهان یا فراسوی زمان
به زمین بنشیند!
من جوابش گویم:
که جناب حاجی
ای دریغا، کمانت تهی از زه باشد!
و کنون به باشد
متذکر باشم که حواست باشد!
از دو صد رنگی به بیرنگی رسی؟!
اپورتونیسم؛ مصداق افرادی است که مطابق با شرایط و عوامل زمانی و مکانی، عقیده و مسلک عوض میکنند. یا به نوعی حزب باد که به هیچ اصولی پایبند نبوده و در هرشرایطی دنبال منافع خویش هستند؛
در جامعه در حال گذر و در استانی محروم در این جامعه قرار گرفتن، یعنی به وضوح با نگرشهایی از این قبیل روبرو شدن!
فاکسیونالیسم یا همان اعتقاد افراطی به تحزب و نهایتاً حزب پرستی از یک طرف و در مقابل فاناتیسم یا تعصب شدید به رسوم از قبیل تعصب به قوم و طایفه از طرف دیگر وقتی در جامعه محروم ما، کنا هم قرار میگیرند برآیند آنها اپورتونیسم یا همان عدم پایداری و پایبندی بر اصول سیاسی شفاف است؛ شاید این روش بعضا تنها راه گریز برای برخی سیاسیون مستقل نیز باشد که تلاش میکنند همه را راضی نگه دارند اما معمولاً همه از آنها ناراضیاند! چون اینها نمیدانند باید از چیزی کاست تا به چیزی افزود!
نمیدانند سیاست، انباشته از هزینههای فرصت است؛
تعریف عام هزینه فرصت به این معناست که انسان به خاطر فعالیتی که میکند از سود فعالیت دیگری که درآن زمان میتوانست انجام دهد بی بهره میماند!
هرانتخابی وهررفتاری واساسابودن دررکاب هرجریانی، هزینه فرصت دارد...
وقتی جریانی ازشماحمایت میکند هزینه فرصت آن، عدم حمایت جریان مقابل است! باید با پذیرش این اصل، حیات سیاسی خود را تداوم بخشید؛
و قطعاً در عالم سیاست نمیتوان همزمان باهمه بود و در عین حال ادعای استقلال داشت.
درصورت حمایت مقطعی از چنین افرادی پس از مدتی پروژه عبور از آنها کلید خواهد خورد! شایددر ذهنتان مصداق این توصیفها را میان سیاسیون شهرمان واکاوی میکنید؛
آری؛ چقدر این شاخصهها با جناب زارعی و حال و روز امروزش همخوانی دارد!
نماینده محترم ما که به همه چنگ میزند بعد همه را سنگ میزند؛
د رادامه نگارنده تلاش بر آن دارد تابا قلم قاصر خود و با رعایت اصل صراحت و سلاست و تحلیلی مستند به واقعیات، بخشی از رویه سیاسی نماینده بویراحمد و دنا را به تصویر بکشد! هرچند «راهنما به چپ زدن و چرخش به راست»های زیادی ازجناب حاجی درطول زمان مشاهده شده که تحلیل آنها را به بیان منصفانه و دیدهی واقع نگرانه مردم میسپاریم!
چراکه دراین زمان تنها اشارهای کوتاه ما را کفایت میکند!
بینظمی و پراکندگی نوشته ذیل تعمدی است زیرا تلاش بر این بوده تا کنشها و واکنشها و تصمیمات مقطعی آقای زارعی به رشته تحریر در آید... که تشتت فکری و رفتاری حاکم برجریان جناب نماینده هر نوشتهای در این باب را به آشفتگی دچار میکند؛
فلذا پیشاپیش امیداست نویسنده را بعلت ساختار گریزی و گسستگی متن مورد بخشش و بخشایش خود قرار دهید!
چه بسا مخاطبان از مشاهده این تزلزل سیاسی به ثباتی نهفته در این نوع سیاست پی برده و به اصطلاحی نظم حاکم بر این بینظمی با را دریابند: نمایندهای که دریک رویه نظم داردوآن بینظمی است؛ دریک روندثبات داردوآن بیثباتی است!
مشاوران حاج زارعی عدم ثبات در موضع گیری را دستور کار دارند!
رویکرد تزلزل محورانه که آن را سرچشمه حیات سیاسی خود میدانند و مبنای تنظیم رفتار خویش قرار میدهند:
یک روز نماینده را نماینده اصلاح طلبان میپندارندکه با آرا مجدد آنها روانه مجلس خواهد شد، وقتی باد یوار آهنین بزرگان اصلاحات روبرو میشوند و بیاد میاورند اصلاحات از ناچاری به ایشان گروید و امروز دیگر اصلاحات ناچار نیست، ایشان را فردی مستقل مینامند که مدیون هیچ جریانی نیست و استناد میکنند به انتخابهای قومی قبیلهای بویراحمد و اساسا کار تشکیلاتی رابی تاثیر میخوانندکه مردم بانگرش قومی و به واسطه عملکرد موثر انتخاب میکنند. وقتی به عملکردشان مینگرند مجبور به تامل میشوند و لحظهای بعد ایشان را از کارگزاران میدانند که با توجه به نگرش اعتدالی، دولت از وی حمایت خواهدکرد وقتی به حمایت دولت میاندیشند، سفر وزرا به گچساران در ذهنشان میگذرد و عدم سفر رییس دولت به یاسوج و الی آخر؛ در همین فضا عدهای دیگر از مشاوران وی، ایشان را در کنار سیدباقر موسوی قرار داده و با قرار دادن عکس حاجی کنار سیدخود را عاشق سینه چاک سید مینامند!
مدتی بعدهمین مشاوران سیدباقر را به تیغ نقد و تخریب کشانده و زارعی را توانمندتر از سیدباقر و هدایت خواه و اساسا قدرتمندتر از تمام نمایندگان بعد از انقلاب میدانند! که البته پس از نگاهی به اطراف و رویت چهره فلاکت بار شهر غنی از فقر؛ مجبورب ه سکوت میشوند.
مدتی سکوت، آمارهای احمدی نژادی، بهره بردن از کتب فلسفی برای توجیه نکرده با و نشدهها، القاب پوشالی به نماینده، ترور شخصیتی منتقدان، سکوت تا نه دی! نه دی و فرصت ازگردونه خارج کردن منتقدان... ولی این حربه هادیگر کارساز نیستند و بازسکوت!
کمی بعد مشاورانش مژده گویان از انتصاب مدیر اصلاحاتی جدید حاجی در شصت روز مانده به انتخابات میگویند تا شاید دلخوشی کوتاهی به اصلاحات داده باشند و فرجی حاصل آید اما...
به راستی کاروان حاجی از کجا میگذرد؟
کز همه جا میگذرد...
البته برهمگان مبرهن است این بیثباتی و تزلزل و ناپایداری سیاسی مشاوران حاج زارعی ناشی از مشی و منش سیاسی ناپایدارانه و تزلزل محورانه جناب حاجی است که روزی در کاروان احمدی نژاد پیش قراول است
و از مسؤلین ستاد ایشان؛
روزی
دیگرخود را کارگزار مینامد و در مقابل پایداریها! وصد البته در کارگزاری ایشان همین بس که با امضای نامهای، ازشورای نگهبان خواستار ردصلاحیت هاشمی (رییس دولت کارگزارن) میشود! وپس از ردصلاحیت هاشمی با نامهای دیگر از شورای نگهبان تمجید وتقدیر میکند!
سپس اندکی بعد طی اقدامی تعجب برانگیز که نوستراداموس هم نمیتوانست آنرا پیش بینی کند به منزل هاشمی و به دیدار آیت الله میرود!
روزی خودرا نماد و مظهر اعتدال میداند ونماینده دولت فعلی، ولی ازتمام کاندیدای ریاست جمهوری حمایت میکندالارییس دولت فعلی!
روزی هجوم به فرد اصلاح طلب را نه جایز؛ بلکه واجب دانسته وهمه جانبه به هادی خامنهای میتازد!
همین چند روز پیش در مجلس روبروی نمایندگانی که خیلی ازآنها حتی نامش را نمیدانند به دولت احمدی نژاد حمله میکند؛ احمدی نژاد همان فردی است که روزی جناب زارعی برایش ستاد برپا کردند!
زمانی به خاطر عقب افتادن از نماینده شهر کناری، بر وی خرده میگیرد و علت پرفروغ بودن او را همسویی با دولت
بیان میکند؛
هرچند درست هم میفرمایند و ما هم میدانیم! اما چیزی که نمیدانیم این است که جناب حاجی دولت شما کدام دولت است؟!
شما چنان چپ و راست رفتهاید که دولتها را هم سرگردان کردهاید! دولت احمدینژادها که قطعاً متعلق به هدایت خواه وهم کیشان وی است و شما پیش آنها جای
گاهی ندارید! دولت اصلاحطلبهای خالصی هم چون عارف هم که مشخصاً زیرمجموعههای دیگری دارند که باز شما در دایره آنها نیستید!
شاید از بین تمام دولتهای ایران چه درگذشته و چه در آینده، دولت فعلی تنها دولتی باشد که با انفاق بتوانیم آن را به شما نزدیک بدانیم که متأسفانه این دولت هم به شما نظری نداشته و تاج گردونها برایش دراولویتند!
وقتی از همه اینها قطع امید میکنید خود را نماینده مردم مینامید و بیاعتقاد به احزاب و دولت؛
اما شب یکی از؛ در رسانه ملی از دولت در حمایت از خودروسازانی که جیبشان را با خون این ملت پرکردهاند دفاع میکنید و به خون مردم وکمپینهای مردمی پشت میکنید... خون همانهایی را میگویم که پس از مرگشان در مراسم عزایشان حضور پیدا میکنید و دنبال جذب رای خانوادههایشان برای انتخاب مجدد هستید... جناب زارعی شاید وقت آن رسیده که بفهمیم مردم میفهمند وبدانید مردم میدانند: یار همه کس یار هیچ کس نیست!
و راه بزرگوارای را پیش بگیرید که
اسفند نزدیک است!
جناب زارعی
ما در رفتار سیاسی ناموزون شما هارمونی و هماهنگی و اقتدار ندیدیم.
جناب حاجی!
نویسندهی قلم شکسته سعی بر آن داشته از اغراق و تکلف احتراز کرده و در روزهای آخر عمر سیاسیتان تصویری که جامعه ازشما به ذهن سپرده را برایتان شرح دهد!
امید است برای تحلیل شکست، بعد از اسفند به کارتان آید؛
و در پایان
به راستی کاروان حاجی
ازکجا میگذرد؟
کزهمه جا میگذرد!
به گمانش شاید این تاریکی سبب خیر شود؛
دیده ها تار شود!
تیری ازسوی قضا
بانشان یک رای
سوی صندوق جناب حاجی
در هیاهوی جهان یا فراسوی زمان
به زمین بنشیند!
من جوابش گویم:
که جناب حاجی
ای دریغا، کمانت تهی از زه باشد!
و کنون به باشد
متذکر باشم که حواست باشد!
از دو صد رنگی به بیرنگی رسی؟!