کبنا ؛مخاطب کبنا
این متن رو برای مردم دیارم کهگیلویه می نویسم؛ برای خودمون که خوبیم ولی خوابیم
هیچ میدونی ما شهروندان دیاری با قدمت تمدن چندهزار ساله بوده و از این حیث شهر بلادشاهپور صاحب جایگاه معتبری در بین شهرهای تاریخی کشوره؟
هیچ میدونی لهجه‌ای که ما (بخصوص نسل قدیممون) صحبت میکنیم در بین تمامی لهجه‌های باقی مونده از فارسی، نزدیکترین لهجه به فارسی پهلویه و ما مفتخریم که فرهنگ نیاکانمون رو از این نظر حفظ کردیم؟
هیچ میدونی کهگیلویه یکی از شهرستانهای پرآب کشور به شمار میره و با وجود مصرف بی‌رویه آب در دشت‌های اطراف دهدشت و چرام، هنوز هم سطح آب زیرزمینی ما نسبت به سایر نقاط کشور امیدوار کننده ست؟
هیچ میدونی کهگیلویه از نظر تنوع آب و هوایی از مناطق کم‌نظیر در کشور به شمار میاد و با وجود وسعت کم، میتونی چهار فصل سال رو در هر زمان در این ناحیه تجربه کنی؟
هیچ میدونی ما هم مثل سایر مناطق جنوبی کشور بر دریای نفت خفته ایم؟
هیچ میدونی این سرزمین دیار دلاورانی چون آریوبرزن بوده و طبق شواهد تاریخی بعید نیست زادگاه پادشاهان بزرگ باستان بوده باشه؟
هیچ میدونی در دوران دفاع مقدس ما بیشترین شهید رو نسبت به جمعیت داشتیم و در سایر جنگ ها و رخدادهای مهم تاریخ مملکتمون سهیم بودیم؟
ولی حقیقت اینه که نه آریوبرزن نون آور خونه ماست و نه دریای نفت و زمین های حاصلخیز برامون نون و آب میشه.
هیچ میدونی شهرستان کهگیلویه با وجود این همه منابع طبیعی و انسانی، در رتبه بندی شهرستانهای کشور از نظر شاخص‌های توسعه در چند پله آخر قرار داره؟
هیچ میدونی علاوه بر اینکه توسعه صنایع در این شهرستان بیمارگونه بوده و عملا ما از نظر رشد صنعتی فقیر هستیم، پنجاه درصد همین صنایع بیمار هم رو به ورشکستگی میرن؟
هیچ میدونی مهم ترین دلیل اینهمه مشکل اجتماعی نظیر ستیزه های قومی و بولوارنشینی جوونای شهرستان، نبود فرصت های شغلی و بیکاریه؟
هیچ میدونی اینکه هر کس به قول معروف دستش به دهنش میرسه از کهگیلویه میره تراژدی عظیمیه که ما براحتی از کنارش رد میشیم؟ هیچکس راضی نیست دیار مادریش رو با میل خودش ترک کنه. دلیل این معضل نبودن فرصت های مناسب شغلی و تحصیلی و بستر نامناسب فرهنگیه که در کهگیلویه وجود داره همشهری.
و صدها سؤال دیگه از این قبیل که ما هیچ نمیدونیم!
حالا بیا یه سری دلایل فرضی برای اینهمه محرومیت پیدا کنیم
هیچ میدونی در جامعه امروز و به یمن قوانین مدنی حاکم، برای احقاق حقوق پایمال شده مون نیاز به استخدام وکیل داریم؟ لابد شما هم میدونی که خیلی از شهرستانهای کشور به مدد حضور یه شخص دلسوز و کارآمد به یکباره جهش چشمگیری داشتن. برای روشن شدن موضوع راه دور نمیریم. به وضعیت بهبهان قبل و بعد از حضور شجاع پوریان توجه کن. یا وضعیت فعلی گچساران رو با قبل از حضور تاجگردون مقایسه کن و البته توجه داشته باش بذر پیشرفتی که تاجگردون کاشته تا سالها بعد ثمردهی خواهد داشت. در مقابل ما هیچگاه از وجود چنین شخصی بهره نبردیم. حاج آقا حق وکالت رو از ما میگرفت و وکیل دیگرون بود.
هیچ میدونی ماشین مدل بالای پسر حاجی فلانی همون درمونگاهیه که قرار بود تو روستاهای اطراف دیشموک ساخته بشه؟
هیچ میدونی خونه لوکس فلان پیمانکار همون سرپناه هائیه که قرار بود برای بی بی ماهی جان و کربلایی صفر و مش غلوم و بی بی سروناز ساخته بشه و اونا رو از کلبه های گلی با تیرهای چوبی پوسیده نجات بده؟ سرپناهی که هیچوقت ساخته نشد!
میدونی پولی که پسر فلان لیدر . صرف سفرهای خارجه میکنه همون لوله هاییه که قرار بود آب سد رو به زمین مش خدامراد تو دشت کلاچو برسونه تا زمینای دیمشو فاریاب کنه، محصولشو برداشت کنه و پسرش هادی رو زن بده؟
میدونی النگوهای طلای زن فلان مسئول شهرستان، همون پرهای بالش جهیزیه مرضیه خانم بوده که هیچوقت خریده نشده؟
میدونی زمین های باغ ..قرار بوده کارخونه ای بشه که آقا مقداد رو از نرده های میدون وسط شهر بکنه و بذاره وردست مهندس کار یاد بگیره؟ حالا آقا مقداد رو میتونی تو پارک جنگلی ببینی که یه قمه زده به کمر و نشسته شب تا صب قر قر قلیون میکشه. نرده های میدون هم شدن حصار باغ ...
میدونی من و شما هم....و الان به درجه "مشتعر" (درجه ای از عرفان در شعار دادن) رسیده و حقش نمایندگی مجلسه. البته یکی دو بار از حاجی خواستیم امر خطیر شعار مرگ بر ... رو به ما و دانش آموزای نسل جدید واگذار کنه و خودش مسائل کم اهمیتی مثل اشتغال و توسعه و فلان و فلان تو منطقه رو دنبال کنه ولی حاجی به ما اعتماد نداره که بتونیم زیر بار این مسئولیت خطیر کم نیاریم.
میدونی ۱۵ هکتار زمینی که ده سال پیش شورای شهر بصورت قانونی بالا کشید مال یه پیرمرد با دوازده سر عائله بوده که همه رو یکجا فروخته ۱۵ میلیون تومن و ۱۵ روز بعد اون زمینا خط کشی شد و ۱۵ ماه بعد یه قطعه ۲۰۰ متریشو به پسر همون پیرمرد فروختن ۱۵ میلیون تومن؟ اون ۱۵ میلیون تومنو هم ۱۵ ماه پیش پدر پسره بابت فروش زمینای کشاورزیشون به اعضای شورا گرفته بود و تو بانک واسه پسرش سرمایه گذاری کرده بود.
میدونی اون ساختمون خوشگله تو کمربندی دوم و خونه های اطرافش همون فضای سبزی بوده که قرار بود مردم اون منطقه زیر سایه درختاش بشینن و نفسی تازه کنن؟ البته حالا میتونن سایه همون ساختمون خوشگله رو بصورت دائمی رو خونه هاشون حس کنن. یه وقت فکر نکنی جرمی صورت گرفته؟ شورا و شهرداری وقت، با نیت خیر و در جهت افزایش تعداد ساختمونای خوشگل شهر اون زمینو مجانی دادن به مالک فقیر همون ساختمون خوشگله!
میدونی غرفه های بازار روز جزو اموال مردم هستن و اجاره بهاشون قرار بود مخارج زیباسازی پارک پشت بیمارستان (پارک دانش آموز) رو تأمین کنه؟ البته بعدها شورای شهرمون به اجماع رسیدن که این غرفه ها رو در راه رضای خدا ماهانه ۲۰ هزارتومن در اختیار کسبه بیچاره قرار بدن. حالا مردم اون محله و دانش آموزان مدارس مطهری، بعثت و بنفشه هر روز بعد از تعطیلی مدرسه با نشاط روی چمن کاشته نشده ی پارک و زیر درختای سر به فلک نکشیده ش استراحت می کنن!
میدونی کشتارگاه هم مال مردمه و اجاره بهاش قرار بود کانال فاضلاب فلان محله بشه که بعد از بیست سال شهر نشینی هنوز هم میتونن زباله ها و فاضلابشون رو ماهها جلو در خونه و توی کوچه شون زیارت کنن و به امید بارونای پاییزه بنشینن بلکه بارون فاضلابشون رو با محله های کناری قسمت کنه؟ البته مستأجر قبلی کشتارگاه نتونست اجاره بها بده و زمستون گذشته یه مستأجر دیگه پیدا شد که پول بیشری میداد، ولی شورای شهرمون که خیلی مهربونه دلش سوخت وسایل مستأجر قبلی رو تو اون هوای بارونی بریزه تو کوچه و چندسال دیگه بهش فرصت دادن تا یه کشتارگاه دیگه پیدا کنه!
هیچ میدونی خود ما مظنونین همیشگی اینهمه خوشبختی هستیم؟ ما...بله...ما!
ما که فکر میکنیم اگه فلان قوم و خویشمون وارد مجلس یا شورای شهر شد مایه افتخارمون میشه، غافل از اینکه روز بعد انتخابات ما رو نمیشناسه.
ما که وقتی فلانی تو انتخابات بیشترین رأی رو آورد، رو زمین و آسمون شکلک اسمایل (لبخند) میکشیم و همچین عربده میزنیم که تا ده روز مونده به انتخابات بعدی گلومون ریکاوری نمیشه. حال آنکه این جیغ و داد و هورا رو باید زمانی بکشیم که اون منتخب گرام گرهی از کار مردم باز کنه.
ما که میبینیم فلان مسئول ویلا و ماشین آنچنانی داره و براش دست میزنیم و تشویقش میکنیم و هیچگاه از خود نمیپرسیم یه مسئول با حقوق حداکثر ۵ میلیون تومنی چجوری تونسته خونه چند میلیاردی بخره؟!
ما که امروز میبینیم شورای شهری که با هزار امید و خواسته چیدمانشو انتخاب کردیم شده بنگاه معاملات فامیلی و دست رو دست گذاشتیم بلکه خودش به راه راست هدایت شه.
ما که اگه کسی از حقمون دفاع کنه انگ شنا کردن خلاف جهت آب و همیشه معترض بودن بهش میزنیم و ازش نمیپرسیم چرا اعتراض؟!
ما... ما مقصریم!... همون حاج آقا فلانی و فلان پیمونکار و فلان مسئول هم زاده ی خودِ ما هستن. فرزندان همین خاکن و بزرگ شده ی همین منطقه... شاید منِ منتقد بی سواد هم اگه رو صندلی راحت یکی از این جنتلمن ها مینشستم کیسه ای بزرگتر از اونچه اونا دارن واسه خودم میدوختم.
البته هنوز هم امیدوارم ....
امیدوارم چون فرزندان سرزمینم روز به روز و بدون کمک مسئولین محترم از نظر تحصیل علم و درک حقایق به بالندگی بیشتر میرسن.
امیدوارم چون امروز بر خلاف دهه های گذشته نقش رسانه در زندگی مردم پررنگ شده و خوشبختانه رسانه های بیطرف و منصف در سطح استان کم نیست.
امیدوارم چون چماق حاجی نه تنها مردممو خوشحال نکرد، بلکه مایه ی انزجارشون از چماق دار شد.
امیدوارم چون برای اولین بار در شورای شهر و شهرداری دهدشت همه همصدا نیستن و اگر حقی از مردم پایمال میشه حداقل در سکوت و بی خبری نمیشه.
امیدوارم چون میبینم جوونای این منطقه دارن جسارت اعتراض به وضع موجود و میل به تغییر رو پیدا میکنن.
امیدوارم چون چندی پیش کارمندان شهرداری دهدشت خودشون بجای مردم اعتراض کردن که آقا...آقای فرماندار...چرا رو کار ما نظارت نمیکنین؟! والا ما داریم حق مردم رو میخوریم!!!!!!
ما به تمام مش خدامرادها، بی بی ماهی جان ها، کربلایی صفرها، مش غلوم ها بی بی سرونازها، آا مقدادها و آقا هادی ها بدهکاریم. ما با سکوت فقط از حق خودمون نگذشتیم، حق اونا رو هم پایمال کردیم.
با احترام...آقای همساده
این متن رو برای مردم دیارم کهگیلویه می نویسم؛ برای خودمون که خوبیم ولی خوابیم
هیچ میدونی ما شهروندان دیاری با قدمت تمدن چندهزار ساله بوده و از این حیث شهر بلادشاهپور صاحب جایگاه معتبری در بین شهرهای تاریخی کشوره؟
هیچ میدونی لهجه‌ای که ما (بخصوص نسل قدیممون) صحبت میکنیم در بین تمامی لهجه‌های باقی مونده از فارسی، نزدیکترین لهجه به فارسی پهلویه و ما مفتخریم که فرهنگ نیاکانمون رو از این نظر حفظ کردیم؟
هیچ میدونی کهگیلویه یکی از شهرستانهای پرآب کشور به شمار میره و با وجود مصرف بی‌رویه آب در دشت‌های اطراف دهدشت و چرام، هنوز هم سطح آب زیرزمینی ما نسبت به سایر نقاط کشور امیدوار کننده ست؟
هیچ میدونی کهگیلویه از نظر تنوع آب و هوایی از مناطق کم‌نظیر در کشور به شمار میاد و با وجود وسعت کم، میتونی چهار فصل سال رو در هر زمان در این ناحیه تجربه کنی؟
هیچ میدونی ما هم مثل سایر مناطق جنوبی کشور بر دریای نفت خفته ایم؟
هیچ میدونی این سرزمین دیار دلاورانی چون آریوبرزن بوده و طبق شواهد تاریخی بعید نیست زادگاه پادشاهان بزرگ باستان بوده باشه؟
هیچ میدونی در دوران دفاع مقدس ما بیشترین شهید رو نسبت به جمعیت داشتیم و در سایر جنگ ها و رخدادهای مهم تاریخ مملکتمون سهیم بودیم؟
ولی حقیقت اینه که نه آریوبرزن نون آور خونه ماست و نه دریای نفت و زمین های حاصلخیز برامون نون و آب میشه.
هیچ میدونی شهرستان کهگیلویه با وجود این همه منابع طبیعی و انسانی، در رتبه بندی شهرستانهای کشور از نظر شاخص‌های توسعه در چند پله آخر قرار داره؟
هیچ میدونی علاوه بر اینکه توسعه صنایع در این شهرستان بیمارگونه بوده و عملا ما از نظر رشد صنعتی فقیر هستیم، پنجاه درصد همین صنایع بیمار هم رو به ورشکستگی میرن؟
هیچ میدونی مهم ترین دلیل اینهمه مشکل اجتماعی نظیر ستیزه های قومی و بولوارنشینی جوونای شهرستان، نبود فرصت های شغلی و بیکاریه؟
هیچ میدونی اینکه هر کس به قول معروف دستش به دهنش میرسه از کهگیلویه میره تراژدی عظیمیه که ما براحتی از کنارش رد میشیم؟ هیچکس راضی نیست دیار مادریش رو با میل خودش ترک کنه. دلیل این معضل نبودن فرصت های مناسب شغلی و تحصیلی و بستر نامناسب فرهنگیه که در کهگیلویه وجود داره همشهری.
و صدها سؤال دیگه از این قبیل که ما هیچ نمیدونیم!
حالا بیا یه سری دلایل فرضی برای اینهمه محرومیت پیدا کنیم
هیچ میدونی در جامعه امروز و به یمن قوانین مدنی حاکم، برای احقاق حقوق پایمال شده مون نیاز به استخدام وکیل داریم؟ لابد شما هم میدونی که خیلی از شهرستانهای کشور به مدد حضور یه شخص دلسوز و کارآمد به یکباره جهش چشمگیری داشتن. برای روشن شدن موضوع راه دور نمیریم. به وضعیت بهبهان قبل و بعد از حضور شجاع پوریان توجه کن. یا وضعیت فعلی گچساران رو با قبل از حضور تاجگردون مقایسه کن و البته توجه داشته باش بذر پیشرفتی که تاجگردون کاشته تا سالها بعد ثمردهی خواهد داشت. در مقابل ما هیچگاه از وجود چنین شخصی بهره نبردیم. حاج آقا حق وکالت رو از ما میگرفت و وکیل دیگرون بود.
هیچ میدونی ماشین مدل بالای پسر حاجی فلانی همون درمونگاهیه که قرار بود تو روستاهای اطراف دیشموک ساخته بشه؟
هیچ میدونی خونه لوکس فلان پیمانکار همون سرپناه هائیه که قرار بود برای بی بی ماهی جان و کربلایی صفر و مش غلوم و بی بی سروناز ساخته بشه و اونا رو از کلبه های گلی با تیرهای چوبی پوسیده نجات بده؟ سرپناهی که هیچوقت ساخته نشد!
میدونی پولی که پسر فلان لیدر . صرف سفرهای خارجه میکنه همون لوله هاییه که قرار بود آب سد رو به زمین مش خدامراد تو دشت کلاچو برسونه تا زمینای دیمشو فاریاب کنه، محصولشو برداشت کنه و پسرش هادی رو زن بده؟
میدونی النگوهای طلای زن فلان مسئول شهرستان، همون پرهای بالش جهیزیه مرضیه خانم بوده که هیچوقت خریده نشده؟
میدونی زمین های باغ ..قرار بوده کارخونه ای بشه که آقا مقداد رو از نرده های میدون وسط شهر بکنه و بذاره وردست مهندس کار یاد بگیره؟ حالا آقا مقداد رو میتونی تو پارک جنگلی ببینی که یه قمه زده به کمر و نشسته شب تا صب قر قر قلیون میکشه. نرده های میدون هم شدن حصار باغ ...
میدونی من و شما هم....و الان به درجه "مشتعر" (درجه ای از عرفان در شعار دادن) رسیده و حقش نمایندگی مجلسه. البته یکی دو بار از حاجی خواستیم امر خطیر شعار مرگ بر ... رو به ما و دانش آموزای نسل جدید واگذار کنه و خودش مسائل کم اهمیتی مثل اشتغال و توسعه و فلان و فلان تو منطقه رو دنبال کنه ولی حاجی به ما اعتماد نداره که بتونیم زیر بار این مسئولیت خطیر کم نیاریم.
میدونی ۱۵ هکتار زمینی که ده سال پیش شورای شهر بصورت قانونی بالا کشید مال یه پیرمرد با دوازده سر عائله بوده که همه رو یکجا فروخته ۱۵ میلیون تومن و ۱۵ روز بعد اون زمینا خط کشی شد و ۱۵ ماه بعد یه قطعه ۲۰۰ متریشو به پسر همون پیرمرد فروختن ۱۵ میلیون تومن؟ اون ۱۵ میلیون تومنو هم ۱۵ ماه پیش پدر پسره بابت فروش زمینای کشاورزیشون به اعضای شورا گرفته بود و تو بانک واسه پسرش سرمایه گذاری کرده بود.
میدونی اون ساختمون خوشگله تو کمربندی دوم و خونه های اطرافش همون فضای سبزی بوده که قرار بود مردم اون منطقه زیر سایه درختاش بشینن و نفسی تازه کنن؟ البته حالا میتونن سایه همون ساختمون خوشگله رو بصورت دائمی رو خونه هاشون حس کنن. یه وقت فکر نکنی جرمی صورت گرفته؟ شورا و شهرداری وقت، با نیت خیر و در جهت افزایش تعداد ساختمونای خوشگل شهر اون زمینو مجانی دادن به مالک فقیر همون ساختمون خوشگله!
میدونی غرفه های بازار روز جزو اموال مردم هستن و اجاره بهاشون قرار بود مخارج زیباسازی پارک پشت بیمارستان (پارک دانش آموز) رو تأمین کنه؟ البته بعدها شورای شهرمون به اجماع رسیدن که این غرفه ها رو در راه رضای خدا ماهانه ۲۰ هزارتومن در اختیار کسبه بیچاره قرار بدن. حالا مردم اون محله و دانش آموزان مدارس مطهری، بعثت و بنفشه هر روز بعد از تعطیلی مدرسه با نشاط روی چمن کاشته نشده ی پارک و زیر درختای سر به فلک نکشیده ش استراحت می کنن!
میدونی کشتارگاه هم مال مردمه و اجاره بهاش قرار بود کانال فاضلاب فلان محله بشه که بعد از بیست سال شهر نشینی هنوز هم میتونن زباله ها و فاضلابشون رو ماهها جلو در خونه و توی کوچه شون زیارت کنن و به امید بارونای پاییزه بنشینن بلکه بارون فاضلابشون رو با محله های کناری قسمت کنه؟ البته مستأجر قبلی کشتارگاه نتونست اجاره بها بده و زمستون گذشته یه مستأجر دیگه پیدا شد که پول بیشری میداد، ولی شورای شهرمون که خیلی مهربونه دلش سوخت وسایل مستأجر قبلی رو تو اون هوای بارونی بریزه تو کوچه و چندسال دیگه بهش فرصت دادن تا یه کشتارگاه دیگه پیدا کنه!
هیچ میدونی خود ما مظنونین همیشگی اینهمه خوشبختی هستیم؟ ما...بله...ما!
ما که فکر میکنیم اگه فلان قوم و خویشمون وارد مجلس یا شورای شهر شد مایه افتخارمون میشه، غافل از اینکه روز بعد انتخابات ما رو نمیشناسه.
ما که وقتی فلانی تو انتخابات بیشترین رأی رو آورد، رو زمین و آسمون شکلک اسمایل (لبخند) میکشیم و همچین عربده میزنیم که تا ده روز مونده به انتخابات بعدی گلومون ریکاوری نمیشه. حال آنکه این جیغ و داد و هورا رو باید زمانی بکشیم که اون منتخب گرام گرهی از کار مردم باز کنه.
ما که میبینیم فلان مسئول ویلا و ماشین آنچنانی داره و براش دست میزنیم و تشویقش میکنیم و هیچگاه از خود نمیپرسیم یه مسئول با حقوق حداکثر ۵ میلیون تومنی چجوری تونسته خونه چند میلیاردی بخره؟!
ما که امروز میبینیم شورای شهری که با هزار امید و خواسته چیدمانشو انتخاب کردیم شده بنگاه معاملات فامیلی و دست رو دست گذاشتیم بلکه خودش به راه راست هدایت شه.
ما که اگه کسی از حقمون دفاع کنه انگ شنا کردن خلاف جهت آب و همیشه معترض بودن بهش میزنیم و ازش نمیپرسیم چرا اعتراض؟!
ما... ما مقصریم!... همون حاج آقا فلانی و فلان پیمونکار و فلان مسئول هم زاده ی خودِ ما هستن. فرزندان همین خاکن و بزرگ شده ی همین منطقه... شاید منِ منتقد بی سواد هم اگه رو صندلی راحت یکی از این جنتلمن ها مینشستم کیسه ای بزرگتر از اونچه اونا دارن واسه خودم میدوختم.
البته هنوز هم امیدوارم ....
امیدوارم چون فرزندان سرزمینم روز به روز و بدون کمک مسئولین محترم از نظر تحصیل علم و درک حقایق به بالندگی بیشتر میرسن.
امیدوارم چون امروز بر خلاف دهه های گذشته نقش رسانه در زندگی مردم پررنگ شده و خوشبختانه رسانه های بیطرف و منصف در سطح استان کم نیست.
امیدوارم چون چماق حاجی نه تنها مردممو خوشحال نکرد، بلکه مایه ی انزجارشون از چماق دار شد.
امیدوارم چون برای اولین بار در شورای شهر و شهرداری دهدشت همه همصدا نیستن و اگر حقی از مردم پایمال میشه حداقل در سکوت و بی خبری نمیشه.
امیدوارم چون میبینم جوونای این منطقه دارن جسارت اعتراض به وضع موجود و میل به تغییر رو پیدا میکنن.
امیدوارم چون چندی پیش کارمندان شهرداری دهدشت خودشون بجای مردم اعتراض کردن که آقا...آقای فرماندار...چرا رو کار ما نظارت نمیکنین؟! والا ما داریم حق مردم رو میخوریم!!!!!!
ما به تمام مش خدامرادها، بی بی ماهی جان ها، کربلایی صفرها، مش غلوم ها بی بی سرونازها، آا مقدادها و آقا هادی ها بدهکاریم. ما با سکوت فقط از حق خودمون نگذشتیم، حق اونا رو هم پایمال کردیم.
با احترام...آقای همساده
