یادداشت|
آلونکی که بر دوش بندرعباس سنگینی میکرد!
دکتر سید علیسینا رخشندهمند
3 آذر 1399 ساعت 23:20
آنهایی که با بیاعتنایی تمام، به آه و ناله و التماس و ضجه آن طفل بیسرپناه، پناهگاه او را تخریب میکنند، مگر از کره دیگری آمدهاند که متوجه نیستند آن خانوار و امثال آن از سر اضطرار و فقر و نداری و فلاکت بهآن بیغوله پناه برده، آن را پناهگاه و مامن خود قرار دادهاند!
از قدیم گفتهاند، در مثل مناقشه نیست، ضربالمثل معروفی است که میگوید: غریبهای وارد شهری شد، گروهی از مردم را دید که با رنج و زحمت، زمین را حفر میکردند، گروه دیگری پشت سر آنها، گودال را پر میکردند! از آنها سوال کرد که این چه حکایت است! پاسخ دادند که ما 3 گروه هستیم، گروه اول، مسئول حفر و کندن زمین هستند!، گروه دوم، مسئول لولهگذاری و گروه سوم هم، با خاک روی لولهها و حفره و گودال را پر میکنند! امروز گروه دوم، سر کار نیامدهاند، ما «طبق وظیفه» «کار خودمان» را انجام میدهیم!.
این ضرب المثل، مصداق بازر خیلی از اعمال و رفتارهای ما است! انتشار کلیپی از «تخریب آلونک زن بندرعباسی» و نادیده گرفتن فریادها، ضجهها و التماسهای کودک خردسالش که منجر به «خودسوزی» «خانم سرپرست خانوار» شد، در فضای مجازی دست بهدست میگردد، یکی از همین مصادیق است! این رخداد در هر جای دیگری اتفاق میافتاد، شاید آن اندازه شگفتآور نبود که در خطه جنوب، انجام شد! چرا که مردم جنوب بهمیهمان نوازی و خونگرمی و عطوفت و مهربانی و گذشت و ترحم زبانزد عام و خاص هستند! حیرانی زایدالوصف ما از مشاهده این چنین اخبار و اعمالی، بههمان اندازه که ناشی از نگرانیهای ما نسبت بهآینده است، برآمده از «ناآگاهی» ما، از روند تغییر و تحولات اجتماعی است! ما درخیلی موارد «توهم آگاهی» داریم! برای رسیدن بهآگاهی، نخست باید «ضرورت» را دریافت. اگر نیک بنگریم اتفاقات غیر طبیعی برای ما بهعادتی تبدیل شده است که تکرار و تکرر آن حساسیت را از ما سلب کرده است!.
کیست که صدای ناله و ضجه طفل بیسرپناه آن آلونک را بشنود و غصهدار، اندوهگین و متاثر نگردد!؟ هیهات! «بهکجا چنین شتابان!»
چو پردهدار بهشمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند.
ما را چه شده است که فرهنگ و گفتمان «من مامورم و معذور» و «بهمن چه؟» و «کلاه خودت را بگیر تا باد نبرد» کاملا در جریان است و در بین مردم ما عادی شده است و نسبت به همنوع خود بیتفاوت شدهایم! آنهایی که با بیاعتنایی تمام، به آه و ناله و التماس و ضجه آن طفل بیسرپناه، پناهگاه او را تخریب میکنند، مگر از کره دیگری آمدهاند که متوجه نیستند آن خانوار و امثال آن از سر اضطرار و فقر و نداری و فلاکت بهآن بیغوله پناه برده، آن را پناهگاه و مامن خود قرار دادهاند! و با وجود سختیهای ناشی از فقر،-به امید فرارسیدن روزهای روشن و فردای بهتر،- در آن احساس امنیت و آرامش میکنند! آیا بهحکم «ز روز فروماندگی یاد کن» لحظهای فکر کردهاند که اگر فرزندان خودشان در چنین وضعیتی قرار میگرفتند، چه عکسالعملی نشان میدادند!؟ لحظهای بهاین فکر کردهاند که این طفل بیسرپناه، را بچه خود بدانند و در مقابل آن احساس مسئولیت کنند؟! به یاد جمله زیبای سردار دلها، شهید حاج قاسم سلیمانی -رحمه اللهعلیه- افتادم که فرمودند « اینها فرزندان ما هستند».
ما مردم سرزمین فردوسی هستیم که سفارش میکند:
«دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی»
ما مردم مکتب سعدی هستیم که آشکارا گفته است: «مکن تا توانی دل خلق ریش» و
«من از بی نوایی نیم روی زرد
غم بی نوایان رخم زرد کرد»
اندیشه حافظ که تاکید میکند: «توانگرا دل درویش خود به دست آور» و
«ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را»
تفکر صائب که اندرز میدهد:
«همچو خورشید به ذرات جهان قسمت کن
گر نصیب تو زگردون، همه یک نان باشد» و...
ما وارثان این گفتمان و ادبیات هستیم، حالا اعتقاد قلبی و راسخ ما بهکلام روحبخش الهی و بیانات معصومین و ائمه اطهار –علیهمالسلام- که جای خود دارد. ما پیرو شیر خدا، مولا علی(ع) هستیم که در ماجرای ربودن خلخال از زن یهودی چنین واکنش میدهد:«... باخبر شدم، مردانشان بهیک زن مسلمان حمله کرده و دیگرى بهزنى غیر مسلمان که بامسلمانان هم پیمان بوده است و سپس طلاهاى او را از بدنش بهزور بیرون آورده است و زن تنها وسیله دفاعش التماس، خواهش و گریه و درخواست کمک بوده است. اگر مرد مسلمانى از این پس از روى تأسف و غصه بمیرد سزاوار است و سرزنش نمىشود.
حال با وجدان بیدار بنگریم که آیا در جامعه اسلامی سهم زنی مسلمان و بیپناه، آن است که از درماندگی بهآتش پناه ببرد!؟
_______
شنیدم که خسرو بهشیرویه گفت
در آن دم که چشمش زدیدن بخفت
برآن باش تا هرچه نیت کنی
نظر در صلاح رعیت کنی
---------------------------------------------------------
دکتر سید علیسینا رخشندهمند
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران
مدرس دانشگاههای تهران
کد مطلب: 427862