فرسایش نظام آموزشی فرسایش آینده است؛
آموزشوپروشِ بحرانزدا یا بحرانزا؟ / از رشد آسیبهای اجتماعی تا افت شاخصآموزشی در مدارس / کهگیلویه و بویراحمد کجای این معادله قرار دارد؟ / خطاب به مدیرکل آموزش و پرورش: اگر نظام آموزشی از معنا تهی شود، جامعه فردا نیز از انگیزه و اخلاق تهی خواهد بود
27 مهر 1404 ساعت 15:19
گزارشهای رسمی از کاهش چشمگیر میانگین نمرات و گسترش رفتارهای پرخطر میان نوجوانان حکایت دارد. در کهگیلویه و بویراحمد نیز این وضعیت مشهود است؛ میانگین نمرات امتحانات نهایی به زیر ۱۰ رسیده و همزمان آمار مصرف دخانیات، استفاده افراطی از فضای مجازی و بروز رفتارهای پرریسک در میان دانشآموزان رشد یافته است. این اعداد، روایت فرسایش تدریجی نهادیاند که قرار بود آینده را بسازد.
گزارشهای رسمی از کاهش چشمگیر میانگین نمرات و گسترش رفتارهای پرخطر میان نوجوانان حکایت دارد. در کهگیلویه و بویراحمد نیز این وضعیت مشهود است؛ میانگین نمرات امتحانات نهایی به زیر ۱۰ رسیده و همزمان آمار مصرف دخانیات، استفاده افراطی از فضای مجازی و بروز رفتارهای پرریسک در میان دانشآموزان رشد یافته است. این اعداد، روایت فرسایش تدریجی نهادیاند که قرار بود آینده را بسازد.
به گزارش کبنا، نظام آموزشی هر جامعهای، نه فقط دستگاهی برای انتقال دانش، بلکه نهادی برای بازتولید فرهنگ و اخلاق نیز هست. آموزش، آن بخش آشکار و قابل سنجش نظام است که در قالب کتابها، نمرات و آزمونها خود را نشان میدهد، و پرورش، بعد پنهان و درعینحال عمیقتر آن است که با نگرش، رفتار، هویت و مهارتهای زیستی گره خورده است. در ایران امروز، و بهویژه در استان کهگیلویه و بویراحمد، هر دو بال این پرنده، یعنی آموزش و پرورش، در سالهای اخیر با ضعف و فرسایش تدریجی روبهرو شدهاند. نشانههای آن را میتوان هم در اعداد و هم در رفتارها دید؛ افت معنادار میانگین نمرات دانشآموزان در بخش آموزشی و افزایش گرایش آنان به آسیبهای اجتماعی نوپدید در بخش پرورشی، به وضوح این مسأله را نشان میدهند.
دادههای رسمی وزارت آموزشوپرورش نشان میدهد میانگین نمرات امتحانات نهایی پایه دوازدهم در کشور طی سه سال اخیر روندی نزولی داشته و از حدود ۱۲.۷ در سال ۱۴۰۰ به ۱۰.۵ در سال ۱۴۰۳ رسیده است؛ در کهگیلویه و بویراحمد، میانگین نمرات حتی به زیر ۱۰ نیز سقوط کرده و به عدد کمی بالاتر از 8 رسیده است. این افت در تمامی رشتههای تحصیلی از علوم انسانی تا ریاضی و تجربی مشاهده میشود و محدود به منطقه یا مقطع خاصی نیست. همزمان، شاخصهای عملکرد آموزشی از جمله نرخ قبولی، حضور مؤثر معلمان متخصص، و پوشش کیفی محتوای درسی نیز کاهش یافته است. در واقع، دانشآموزان نه فقط در یادگیری محتوای رسمی، بلکه در تجربه تربیتی خود نیز دچار خلأ شدهاند.
این افت آموزشی را نمیتوان صرفاً به کیفیت آموزش نسبت داد. از یکسو مشکلات اقتصادی خانوارها، فقر آموزشی، و مهاجرت معلمان باتجربه از مناطق محروم، شرایط یادگیری را دشوار کرده است. از سوی دیگر، تغییرات فرهنگی و رسانهای باعث شده مدرسه دیگر تنها مرجع تربیتی و دانشی نباشد. نوجوان امروز، جهان خود را از شبکههای اجتماعی میگیرد؛ جایی که الگوهای موفقیت، زیبایی، روابط و حتی ارزشها با نظام رسمی آموزش در تضاد است. بهاینترتیب، آموزش رسمی در رقابتی نابرابر با رسانههای غیررسمی قرار گرفته است. نتیجه، نسلی است که محتوای درسی را بیمعنا میبیند و احساس بیربطی با مدرسه دارد.
در چنین بستری، آموزش پنهان که باید حامل ارزشهای اجتماعی، مسئولیتپذیری و مهارتهای زندگی باشد، جای خود را به نوعی آموزش پنهان ناسالم داده است. دانشآموزان در فضای مجازی، از طریق همسالان یا محیط اجتماعی، الگوهایی از خشونت، مصرفگرایی و لذتطلبی کوتاهمدت را میآموزند. آمارهای مرکز تحقیقات آموزشوپرورش کشور در سال ۱۴۰۳ نشان میدهد که بیش از ۲۴ درصد از دانشآموزان دبیرستانی تجربه مصرف دخانیات (سیگار یا قلیان) دارند و حدود ۸ درصد حداقل یکبار تجربه مصرف مواد محرک از جمله گل یا ترامادول را گزارش کردهاند. پژوهشها همچنین از رشد نگرانکننده گرایش به الکل و رفتارهای پرخطر خبر میدهند. در استان کهگیلویه و بویراحمد نیز بر اساس گزارشها، مصرف قلیان در بین دانشآموزان دبیرستانی بهویژه در مناطق شهری مانند یاسوج و دهدشت افزایش یافته و در برخی مدارس حتی به یک هنجار اجتماعی پنهان تبدیل شده است.
گزارشی از وضعیت مصرف مخدرات در بین دانشآموزان
آسیبهای نوپدید اما فقط به دخانیات یا مواد محدود نمیشوند. استفاده افراطی از تلفن همراه، وابستگی به بازیهای آنلاین، ارتباطات پرخطر در شبکههای اجتماعی و تضعیف ارتباط خانوادگی، ابعاد تازهای از بحران تربیتی را نشان میدهد. در گزارش پایش ملی آسیبهای اجتماعی دانشآموزان که در سال ۱۴۰۳ منتشر شد، بیش از ۴۰ درصد دانشآموزان متوسطه کشور اعلام کردهاند که حداقل سه ساعت در روز در فضای مجازی غیردرسی فعالاند و نزدیک به نیمی از آنان گفتهاند که محتوای خشونتآمیز یا غیراخلاقی دیدهاند. در کهگیلویه و بویراحمد نیز کارشناسان آموزشوپرورش هشدار دادهاند نبود برنامههای جایگزین فرهنگی و ورزشی، باعث شده دانشآموزان زمان بیشتری را در محیطهای مجازی سپری کنند و در معرض آسیبهای روانی و رفتاری قرار گیرند.
در سطح ملی، روند خودکشی در میان نوجوانان نیز نگرانکننده است. آمارهای سازمان پزشکی قانونی کشور در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد که حدود ۷ درصد از موارد خودکشی ثبتشده مربوط به گروه سنی زیر ۱۸ سال بوده است. هرچند این رقم بهصورت مطلق پایین به نظر میرسد، اما رشد سالانه آن هشداردهنده است. در کهگیلویه و بویراحمد نیز مواردی از خودزنی و رفتارهای پرخطر در بین دانشآموزان گزارش شده است که ریشه در فشارهای تحصیلی، نارضایتی خانوادگی، و بحران هویت دارد.
نمیتوان از بحران تربیتی سخن گفت و از اقتصاد خانوادهها غافل ماند. فقر اقتصادی، خود به فقر تربیتی و آموزشی منجر میشود. خانوادههایی که با دغدغه معیشت دستوپنجه نرم میکنند، کمتر قادرند بر وضعیت تحصیلی و رفتاری فرزندانشان نظارت داشته باشند. استان کهگیلویه و بویراحمد با نرخ بالای بیکاری جوانان و کمبود زیرساختهای فرهنگی، از این منظر آسیبپذیرتر است. وقتی آموزش رسمی کارکرد تربیتی خود را از دست میدهد و خانواده نیز درگیر مسائل اقتصادی است، فضای خالی را رسانهها و همسالان پر میکنند.
در کنار این عوامل، سیاستگذاری آموزشی نیز دچار نوعی روزمرگی است. برنامههای آموزشی بهجای پرورش مهارتهای تفکر انتقادی، خودآگاهی و تصمیمگیری، همچنان بر حفظیات و آزمونمحوری متمرکز است. دانشآموزان یاد میگیرند چگونه نمره بگیرند، نه چگونه بیندیشند. در چنین نظامی، افت نمرات نه صرفاً نشانه ضعف در یادگیری، بلکه نشانه بحران معناست. محتوای آموزشی برای نسلی که در معرض جهانی پر از تصویر و تغییر است، دیگر جذابیت چندانی ندارد. آموزش از متن زندگی جدا شده و تربیت از بستر تجربه اجتماعی دور مانده است.
در سطح استانی، عملکرد دستگاههای اجرایی مرتبط با تعلیم و تربیت، از جمله ادارهکل آموزشوپرورش کهگیلویه و بویراحمد، نیز نیازمند بازنگری است. برای مثال، همکاری مدارس و مراکز مشاوره روانشناختی هنوز به مرحله نظاممند نرسیده و اغلب واکنشی است؛ یعنی پس از وقوع مشکل به سراغ درمان میروند نه پیشگیری. در مدارس استان، کمبود مشاور، نبود آموزش مهارتهای زندگی، و ضعف برنامههای فرهنگی موجب شده معلمان نیز در برابر مسائل رفتاری دانشآموزان احساس ناتوانی کنند. از سوی دیگر، معاونت تربیتبدنی و پرورشی، بهدلیل کمبود بودجه و زیرساخت، در ایجاد نشاط و جایگزین فرهنگی کارآمد موفق نبوده است. نتیجه، نسل نوجوانی است که از آموزش رسمی دلزده و از تربیت اجتماعی بینصیب است.
فرسایش آموزش و تربیت، فرسایش آینده است. اگر نظام آموزشی از معنا تهی شود، جامعه فردا نیز از انگیزه و اخلاق تهی خواهد بود.
کد مطلب: 505219