تاریخ انتشار
شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۱:۵۶
کد مطلب : ۵۰۲۹۹۴
تحلیل سیاسی حوزه انتخابیه شهرستانهای کهگیلویه بزرگ؛
موسی خادمی بیاید یا نیاید؟
۰
کبنا ؛ به نظر میرسد دیگر کسی دل و دماغی برای صحبتکردن از انتخابات مجلس حتی در کهگیلویه و بویراحمد نداشته باشد. حتی اگر جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اتفاق نمیافتاد باز هم در دلسردی و فاصله بسیاریها با انتخابات مجلس آن هم با این فاصله زمانی تأثیری نداشت.
اما جالب آن که جنگ هم از عطش و تشریف مایی ۲۴ ساعته برخی افراد در مهمترین میدان انتخابات یعنی "قبرستان" ها کم نکرده است. حالا نیز با دورشدن از ایام جنگ تحرکات و فعالیتهای انتخاباتی بیشتر شده است و بحث و گفتوگو در رسانهها و محافل سیاسی در حال برگشت به کانون اصلی خود یعنی انتخابات است.
در کهگیلویه داستان انتخابات، داستان خاص و منحصربهفردی است. تاریخ انتخابات در آن حوزه انتخابیه با نام سید محمد موحد گرهخورده است و حالا حضور وی در انتخابات آینده با اما و اگرهایی مواجه است. برخیها معتقدند او برای یک حضور دیگر منع قانونی دارد و برخی به خلاف این اعتقاد دارند. برخی میگویند حتی اگر منعی در کار نباشد موحد پیر شده است و خود و یا اضطرار اجازه یک حضور دیگر را به وی نمیدهد. اما گروهی دیگر بر این عقیدهاند اگر منعی نباشد و موحد ثبتنام نیز کند او دیگر شانسی برای پیروزی ندارد نشان به آن نشان که در دور قبل رد صلاحیت هاشمیپور به داد موحد رسید و اگر او میآمد موحد کمترین اقبال برای پیروزی نداشت بهگونهای که در رقابت با بزرگواری هم در نهایت با تردیدهای فراوان دررابطهبا سلامت آن انتخابات موردقبول قرار گرفت.
در چنین شرایطی که حضور عدل هاشمیپور نیز یک گمانه ضعیف است کهگیلویه در آستانه یکپوست اندازی انتخاباتی اساسی و جدید قرار دارد.
اصلاحطلبان بیبهرهترین جریان سیاسی در کهگیلویه بودهاند. هیچ بعید نیست این حوزه انتخابیه تنها حوزه انتخابیه در کشور باشد که رنگ یک نماینده اصلاحطلب و حتی معتدل را در طول سه دهه گذشته به خود ندیده است.
همه مسئله البته به اصلاحطلب و اصولگرا بر نمیگردد. اساساً بحران توسعهیافتگی و ربط این موضوع با سکوی نمایندگی مسئلهای است که محل بحث و تأمل است.
نمایندگان ادوار کهگیلویه و بهویژه محمد موحد و علیمحمد بزرگواری هیچگونه تحصیلات و تخصص توسعهای نداشتند و باوجود تجربه پروژهای عدل هاشمیپور وی فردی بهدوراز ابتداییترین اصول توسعه بود. همین عوامل و تقابلهای منطقهای و تقلیل مطالبات عمومی به خصوصی بهخصوص از جناب محمد موحد به تداوم محرومیت کهگیلویه، بهمئی، لنده و چرام کمک کرد و این حوزه انتخابیه امروزه یکی از نابرخوردارترین حوزهها از ابتداییترین نیازهای در بخشهای مختلف است.
نخبگان و اصحاب خرد و اندیشه بهصورت نظری سالهاست بر وجود این حفره عمیق تأکید و در پی چارهاندیشی برای آن بوده و هستند که در عمل نهتنها نتیجهای حاصل نشده است که عوامل مختلف از جمله اختلافات سیاسی و عدم امکان ورود برخی چهرهها فضا را برای تداوم آنچه بوده است تقویت کرده است.
در نهایت نیز گردباد منافع منطقهای و گاهی مالی بیشتر این نخبگان سیاسی را با خود همراه و گرد نامزدهای اصولگرا پخش میکند.
بعد از پایان انتخابات دوازدهم یکبار دیگر زمزمههای انتخاباتی شروع شده است و صحبت و تلاش برای ترغیب و دعوت از نیروهای متخصص و کارآمد برای حضور در صحنه انتخابات است.
سید موسی خادمی استاندار دولت یازدهم در کهگیلویه و بویراحمد از جمله گزینههایی است که حداقل در دو دوره گذشته نیز صحبت در مورد کاندیداتوری وی مطرح بود. در ۱۳۹۸ عملاً امکانی برای حضور او از آن جا که وی در آن مقطع استاندار لرستان بود وجود نداشت. در ۱۴۰۲ نیز اصلاحطلبان در کشور دور از انتخابات ایستادند و هیچ ورود سازمانی در انتخابات نداشتند.
حالا اما بهظاهر شرایط در حال برخی پوستاندازی جزئی و بزرگ است. یک دولت غیر اصولگرا و غیر رادیکال بر سرکار است و در کهگیلویه هم احتمال نیامدن موحد بالاست و هم اگر بیاید اقبال عمومی هرگز بهمانند ۱۳۹۸ نخواهد بود.
این موضوعات به همراه سابقه اجرایی بالای خادمی سبب شده است زمزمهها این بار قویتر از قبل حول آمدن و ضرورت آمدن موسی خادمی در افکار عمومی مطرح باشد.
موسی خادمی خود تاکنون واکنش چندانی نسبت به این موضوع نشان نداده است. کماکان او حضور کمرنگی در سپهر عمومی استان دارد. اگر چه پیشبینی میشد خادمی در دولت وفاق به یک مسئولیت ملی برسد و حتی صحبتهایی از مطرحشدن وی برای چند استانداری در میان بود و گفته میشود خود وی بیمیل و به دنبال ریاست سازمان استاندار کشور بود؛ اما در نهایت یک حکم عضویت هیئتمدیره در سازمان تأمین اجتماعی سهم وی شد. شاید همین موضوع بتواند به تحریک خادمی برای تجربهکردن نامزدی انتخابات نیز کمک کند. اما و اگرهای بسیاری اما پیشروی بالقوگی نامزدی خادمی است. علاوه بر وجود و ظهور رقبای قدرتمند اصولگرا و مستقل، قطعاً در میان خود اصلاحطلبان نیز بسیاریها به انتخابات چشم دوختهاند.
خادمی اگر چه در دوران استانداری خود سعی بر آن داشت در شمایل یک تکنوکرات ظاهر شود؛ اما انتقادات زیادی به وی نیز وجود داشت. منطقهگرایی یکی از اتهامات به خادمی بود که سبب خلق مخالفین سرسختی برای او شد. او همچنین نتوانست یک شبکه قوی و منسجم در بخشهای مختلف حوزه انتخابیه به وجود بیاورد و حالا خلق این شبکه با نگاه صرفاً انتخاباتی آن هم باوجود مخالفین درون جریانی سخت خواهد بود.
خادمی "بیاید" حتماً نیازمند تأسیس یک ستاد و سازمان قوی با پشتوانه بالای مالی و نیروی انسانی توانمند در حوزههای رسانهای، جوانان، دانشگاهیان و زنان است. شبکهای که تمامقد کار را شروع کنند و قدرت اقناع در حوزههای مختلف بهویژه مطالبات استخدامی و اقتصادی و مالی کوتاهمدت را برای جامعه در دسترس داشته باشند.
خادمی اگر بیاید نامزدی در فرم و قواره نمایندگانی از جنس غلامرضا تاجگردون خواهد بود. نامزدی باکلاس بالای مدیریتی و پرستیژ خوب شخصیتی که میتواند تراز نامزدهای انتخابات در کهگیلویه را بالا ببرد.
همچنین نخبگان بافاصله از انتخابات بهتر میتوانند خود را برای همراهی و حمایت از خادمی قانع کنند. البته بخشی از این موضوع به شرایط عمومی کشور و استان بستگی دارد، شرایطی که در حال حاضر بسیار دلسرد گونه و کرخت است و نیازمند یک اتفاق بزرگ برای تغییروتحول است.
خادمی اهل ریسک و هزینهی هر چه باداباد نیست او حتماً مجموع شرایط را لحاظ خواهد کرد. لحاظ شرایط به منزله تضمین پیروزی نیست؛ اما حتماً باید حداقلهایی وجود داشته باشد تا یک مدیر ملی، اعتبار خود را وارد یک بازی پر ریسک نماید.
خادمی اگر بیاید که فرصت خوبی برای آمدن او در این دوره فعلاً دیده میشود لازم است تمرکز شبکه ارتباطی خود را بر بخشهای دورافتاده حوزه انتخابیه به نسبت مرکز یعنی کهگیلویه مرکزی نماید.
مطلب خود را در مقامی نمیبیند که برای آمدن یا نیامدن خادمی تعیین تکلیف نماید و تنها بر اساس تحلیل شرایط موقعیت فعلی را برای آمدن چهرهای فنسالار و کمتر درگیر حاشیه مناسب و بهترین زمان میداند.
اما جالب آن که جنگ هم از عطش و تشریف مایی ۲۴ ساعته برخی افراد در مهمترین میدان انتخابات یعنی "قبرستان" ها کم نکرده است. حالا نیز با دورشدن از ایام جنگ تحرکات و فعالیتهای انتخاباتی بیشتر شده است و بحث و گفتوگو در رسانهها و محافل سیاسی در حال برگشت به کانون اصلی خود یعنی انتخابات است.
در کهگیلویه داستان انتخابات، داستان خاص و منحصربهفردی است. تاریخ انتخابات در آن حوزه انتخابیه با نام سید محمد موحد گرهخورده است و حالا حضور وی در انتخابات آینده با اما و اگرهایی مواجه است. برخیها معتقدند او برای یک حضور دیگر منع قانونی دارد و برخی به خلاف این اعتقاد دارند. برخی میگویند حتی اگر منعی در کار نباشد موحد پیر شده است و خود و یا اضطرار اجازه یک حضور دیگر را به وی نمیدهد. اما گروهی دیگر بر این عقیدهاند اگر منعی نباشد و موحد ثبتنام نیز کند او دیگر شانسی برای پیروزی ندارد نشان به آن نشان که در دور قبل رد صلاحیت هاشمیپور به داد موحد رسید و اگر او میآمد موحد کمترین اقبال برای پیروزی نداشت بهگونهای که در رقابت با بزرگواری هم در نهایت با تردیدهای فراوان دررابطهبا سلامت آن انتخابات موردقبول قرار گرفت.
در چنین شرایطی که حضور عدل هاشمیپور نیز یک گمانه ضعیف است کهگیلویه در آستانه یکپوست اندازی انتخاباتی اساسی و جدید قرار دارد.
اصلاحطلبان بیبهرهترین جریان سیاسی در کهگیلویه بودهاند. هیچ بعید نیست این حوزه انتخابیه تنها حوزه انتخابیه در کشور باشد که رنگ یک نماینده اصلاحطلب و حتی معتدل را در طول سه دهه گذشته به خود ندیده است.
همه مسئله البته به اصلاحطلب و اصولگرا بر نمیگردد. اساساً بحران توسعهیافتگی و ربط این موضوع با سکوی نمایندگی مسئلهای است که محل بحث و تأمل است.
نمایندگان ادوار کهگیلویه و بهویژه محمد موحد و علیمحمد بزرگواری هیچگونه تحصیلات و تخصص توسعهای نداشتند و باوجود تجربه پروژهای عدل هاشمیپور وی فردی بهدوراز ابتداییترین اصول توسعه بود. همین عوامل و تقابلهای منطقهای و تقلیل مطالبات عمومی به خصوصی بهخصوص از جناب محمد موحد به تداوم محرومیت کهگیلویه، بهمئی، لنده و چرام کمک کرد و این حوزه انتخابیه امروزه یکی از نابرخوردارترین حوزهها از ابتداییترین نیازهای در بخشهای مختلف است.
نخبگان و اصحاب خرد و اندیشه بهصورت نظری سالهاست بر وجود این حفره عمیق تأکید و در پی چارهاندیشی برای آن بوده و هستند که در عمل نهتنها نتیجهای حاصل نشده است که عوامل مختلف از جمله اختلافات سیاسی و عدم امکان ورود برخی چهرهها فضا را برای تداوم آنچه بوده است تقویت کرده است.
در نهایت نیز گردباد منافع منطقهای و گاهی مالی بیشتر این نخبگان سیاسی را با خود همراه و گرد نامزدهای اصولگرا پخش میکند.
بعد از پایان انتخابات دوازدهم یکبار دیگر زمزمههای انتخاباتی شروع شده است و صحبت و تلاش برای ترغیب و دعوت از نیروهای متخصص و کارآمد برای حضور در صحنه انتخابات است.
سید موسی خادمی استاندار دولت یازدهم در کهگیلویه و بویراحمد از جمله گزینههایی است که حداقل در دو دوره گذشته نیز صحبت در مورد کاندیداتوری وی مطرح بود. در ۱۳۹۸ عملاً امکانی برای حضور او از آن جا که وی در آن مقطع استاندار لرستان بود وجود نداشت. در ۱۴۰۲ نیز اصلاحطلبان در کشور دور از انتخابات ایستادند و هیچ ورود سازمانی در انتخابات نداشتند.
حالا اما بهظاهر شرایط در حال برخی پوستاندازی جزئی و بزرگ است. یک دولت غیر اصولگرا و غیر رادیکال بر سرکار است و در کهگیلویه هم احتمال نیامدن موحد بالاست و هم اگر بیاید اقبال عمومی هرگز بهمانند ۱۳۹۸ نخواهد بود.
این موضوعات به همراه سابقه اجرایی بالای خادمی سبب شده است زمزمهها این بار قویتر از قبل حول آمدن و ضرورت آمدن موسی خادمی در افکار عمومی مطرح باشد.
موسی خادمی خود تاکنون واکنش چندانی نسبت به این موضوع نشان نداده است. کماکان او حضور کمرنگی در سپهر عمومی استان دارد. اگر چه پیشبینی میشد خادمی در دولت وفاق به یک مسئولیت ملی برسد و حتی صحبتهایی از مطرحشدن وی برای چند استانداری در میان بود و گفته میشود خود وی بیمیل و به دنبال ریاست سازمان استاندار کشور بود؛ اما در نهایت یک حکم عضویت هیئتمدیره در سازمان تأمین اجتماعی سهم وی شد. شاید همین موضوع بتواند به تحریک خادمی برای تجربهکردن نامزدی انتخابات نیز کمک کند. اما و اگرهای بسیاری اما پیشروی بالقوگی نامزدی خادمی است. علاوه بر وجود و ظهور رقبای قدرتمند اصولگرا و مستقل، قطعاً در میان خود اصلاحطلبان نیز بسیاریها به انتخابات چشم دوختهاند.
خادمی اگر چه در دوران استانداری خود سعی بر آن داشت در شمایل یک تکنوکرات ظاهر شود؛ اما انتقادات زیادی به وی نیز وجود داشت. منطقهگرایی یکی از اتهامات به خادمی بود که سبب خلق مخالفین سرسختی برای او شد. او همچنین نتوانست یک شبکه قوی و منسجم در بخشهای مختلف حوزه انتخابیه به وجود بیاورد و حالا خلق این شبکه با نگاه صرفاً انتخاباتی آن هم باوجود مخالفین درون جریانی سخت خواهد بود.
خادمی "بیاید" حتماً نیازمند تأسیس یک ستاد و سازمان قوی با پشتوانه بالای مالی و نیروی انسانی توانمند در حوزههای رسانهای، جوانان، دانشگاهیان و زنان است. شبکهای که تمامقد کار را شروع کنند و قدرت اقناع در حوزههای مختلف بهویژه مطالبات استخدامی و اقتصادی و مالی کوتاهمدت را برای جامعه در دسترس داشته باشند.
خادمی اگر بیاید نامزدی در فرم و قواره نمایندگانی از جنس غلامرضا تاجگردون خواهد بود. نامزدی باکلاس بالای مدیریتی و پرستیژ خوب شخصیتی که میتواند تراز نامزدهای انتخابات در کهگیلویه را بالا ببرد.
همچنین نخبگان بافاصله از انتخابات بهتر میتوانند خود را برای همراهی و حمایت از خادمی قانع کنند. البته بخشی از این موضوع به شرایط عمومی کشور و استان بستگی دارد، شرایطی که در حال حاضر بسیار دلسرد گونه و کرخت است و نیازمند یک اتفاق بزرگ برای تغییروتحول است.
خادمی اهل ریسک و هزینهی هر چه باداباد نیست او حتماً مجموع شرایط را لحاظ خواهد کرد. لحاظ شرایط به منزله تضمین پیروزی نیست؛ اما حتماً باید حداقلهایی وجود داشته باشد تا یک مدیر ملی، اعتبار خود را وارد یک بازی پر ریسک نماید.
خادمی اگر بیاید که فرصت خوبی برای آمدن او در این دوره فعلاً دیده میشود لازم است تمرکز شبکه ارتباطی خود را بر بخشهای دورافتاده حوزه انتخابیه به نسبت مرکز یعنی کهگیلویه مرکزی نماید.
مطلب خود را در مقامی نمیبیند که برای آمدن یا نیامدن خادمی تعیین تکلیف نماید و تنها بر اساس تحلیل شرایط موقعیت فعلی را برای آمدن چهرهای فنسالار و کمتر درگیر حاشیه مناسب و بهترین زمان میداند.