یادداشتی از احسان خانمحمدی
ایران، تهدیدشونده یا تهدیدکننده؟ خوانشی شرقشناسانه از حمله اسرائیل به ایران / گفتمان مقاومت، گفتمان مسلط را کنار خواهد زد
یادداشت تحلیلی
11 تير 1404 ساعت 13:16
در ۲۳ خردادماه سال جاری، اسرائیل در اقدامی ناگهانی و بیسابقه به خاک ایران حمله کرد. هر چند میتوان این اقدام را از زوایای متفاوتی تحلیل کرد، اما نباید رویکرد مبتنی بر شرقشناسی را در این زمینه نادیده گرفت؛ ایران پیش از اینکه خاکش مورد تجاوز این رژیم قرار گیرد؛ ذیل گفتمان شرقی، به عنوان یک تهدید و دیگریِ خطرناک بازنمایی شده بود.
احسان خانمحمدی (روزنامهنگار و دانشآموختهی دکتری جامعهشناسی)| هر چند در قرون گذشته عامل اساسی و تعیینکننده در جنگها، ادوات نظامی و وسعت ارتش و نیروهای نظامی بود، اما حالا جنگها سالها پیش از آنکه با موشک و پهپاد آغاز شوند، در میدان زبان، رسانه، فیلم، تصویر و بهطور کلی بازنمایی شروع میشوند؛ حتی بسیاری از جنگها به مرحله نظامی نیز نمیرسند. بنابراین در جهان امروزی، زبان و تصویر به عنوان اصلیترین ابزار و گاهی پیشمقدمه جنگهای نظامی استفاده میشود. بر همین اساس، در حالی که اسرائیل در ۲۳ خرداد، رسماً به ایران حمله کرد؛ اما پیش از آن، سالها بود که این رژیم در بازنماییهای رسانهایاش بارها و بارها به ایران حمله کرده بود. در حمله چهار دههای اسرائیل، ایران و جمهوری اسلامی تحت عوان یک گفتمان متفاوت و البته دشمن بازنمایی میشد و اینگونه القا میشد که ایران یک مسئله خطرناک برای تمدن غرب است.
یک سال پیش از انقلاب اسلامی بود که ادوارد سعید اندیشمند فلسطینی کتاب اثرگذار خود با نام شرقشناسی (1987) را منتشر کرد. از آن موقع تاکنون این کتاب به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. شرقشناسی چارچوب نظری بسیار راهگشایی برای فهم ارتباط بین دو گفتمان غرب و شرق به دست میدهد.
ادوارد سعید استدلال میکند که شرق یک واقعیت جغرافیایی یا فرهنگی نیست بلکه یک برساخته گفتمانی است که غرب طی قرنها آن را بهگونهای خاص بازنمایی کرده تا سلطهاش را توجیه کند. شرق همواره در نگاه غرب، جایگاهی فرودست، رازآلود، خطرناک و نیازمند مهار و کنترل داشته و اغلب عقبمانده، احساسی، غیرعقلانی، و عجیب به تصویر کشیده شده است. در مقابل، غرب خود را مترقی، عقلانی، متمدن، مسئول و نجاتبخش معرفی کرده است. این تصویر، حاصل شناخت عینی شرق نیست. یعنی چنین تصویری بر اساس تحقیقات بیطرفانه شکل نگرفته است. بلکه محصول یک گفتمان قدرتمند است که برای توجیه سلطه بر شرق، از ابتدا به آن برچسب تهدید میزند. در این چارچوب، شرق اجازه ندارد خودش را بازتعریف کند، بلکه باید همانگونه بماند که غرب میگوید؛ یعنی شرقی که مد نظر غرب است همواره مرموز، بحرانزا، پرخطر و نیازمند دخالت است و هیچگاه نیز تبدیل به غربی نمیشود. بر همین استدلال است که شرق همواره باید با دخالت غرب، کنترل شود. گویی شرق یک کودک نوپاست که هیچگاه به بلوغ نمیرسد و همیشه باید دستانش در دستان غرب باشد. اگر نگاه سعید را متوجه شویم درک میکنیم که آن دسته از کشورهایی که نمیخواهند ذیل این گفتمان قرار گیرند با چه تهدیدهایی از سوی غرب به ظاهر متمدن مواجه میشوند.
ایران یکی از همین کشورهاست؛ در همین چارچوب، ایرانِ پس از انقلاب ۵۷، از همان آغاز در جایگاه یک دیگری ظاهر شد که بر اساس گفتمان شرقشناسی، در نظم جهانی غیرقابل مهار است. جمهوری اسلامی، برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه، تصمیم گرفت تحت سیطره نظم نولیبرال جهانی و تبعیت از غرب قرار نگیرد. همین نافرمانی گفتمانی بود که در منظومه ذهنی شرقشناسانه، آن را بهتدریج تبدیل به تهدیدی بزرگ کرد. این تهدید در سالهای مختلف با ادبیات متفاوتی مثل محور شرارت، دولت پشتیبان تروریسم، تهدید هستهای و ... بازنمایی شده است. دو تهدید نخست، با تحریمهایی مواجه شد و تهدید هستهای با واکنش نظامی روبرو شد. از همینروست که در بالاتر گفتیم پیش از جنگ نظامی، ابتدا باید به زبان و تصویر رجوع کرد. ایران در زبان غربی، به عنوان یک تهدید بازنمایی شده بود؛ هر چقدر بر طبل این تهدید بیشتر کوبیده شود، سطح تلاش برای کنترل و دخالت نیز بیشتر میشود تا اینکه در نهایت اسرائیل به خاک کشور تجاوز کرد.
در حالیکه کشورهای متعددی در جهان از هند و پاکستان گرفته تا اسرائیل، دارای سلاحهای هستهایاند، و بسیاری از کشورها برنامه هستهای پیشرفته دارند، جمهوری اسلامی ایران، بهدلیل گفتمان مقاومت و استقلالطلبیاش، از همان آغاز هدف کارزار بازنمایی تهدید قرار گرفت. غرب با بهرهگیری از ابزارهای رسانهای، سالها به افکار عمومی جهان القا کرد که ایران حتماً بهدنبال بمب هستهای است، نه دانش صلحآمیز. در واقع، برای ذهن غربی که با عینک شرقشناسی به جهان نگاه میکند، ایرانی که مستقل باشد، حتماً خطرناک است.
حمله اسرائیل به ایران را نمیتوان خارج از این بستر تحلیلی درک کرد. درست است که این حمله، نظامی بود، اما نمادین هم بود. آنها میخواستند با حمله به ایران، تجزیه کشور و تضعیف آن، این پیام را هم به جهانیان بدهند که «دیگری متفاوت» نباید از چارچوب نظم موجود و آن چیزی که گفتمان غربی میگوید، فراتر رود. پس از آن، ایالات متحده نیز دست به حملهای حسابشده زد. این اقدامات، تبلور انباشتی از بازنماییهایی بود که ایران را در گفتمان جهانی، تهدیدگر معرفی کردهاند.
با توجه به مطالبی که در بالا گفته شد، شرقشناسی ادوارد سعید، به ما میگوید که این بازنماییها، تصادفی و خنثی نیستند. آنها بخشی از سازوکار سلطهاند. غرب برای آنکه بتواند اعمال قدرت کند، باید ابتدا حقانیت خود و تهدیدآمیز بودن دیگری را به افکار عمومی بقبولاند. بنابراین، شرق (و در اینجا ایران) آنگونه که هست، بازنمایی نمیشود، بلکه آنگونه که باید، بازنمایی میشود. ایران به عنوان تهدیدی که مهار آن ضروریست بازنمایی شده است. همانطور که در بالا گفته شد غرب تلاش میکرد گاهی با تحریم، گاهی هم با جنگ روانی ایران را مهار کند تا اینکه در هفته پایانی خردادماه، پس از آنکه متوجه شکست استراتژیهای پیشین شدند، دست به حمله نظامی زدند.
همه اینها این در حالی است که ایران بارها اعلام کرده اهداف هستهایاش صلحآمیز است. اما همانطور که سعید نشان میدهد، شرق حتی اگر واقعیت خود را بگوید، در گفتمان غربی شنیده نمیشود، چون همواره باید از فیلتر سوءظن نگاه شود. ایران در گفتمان غربی، اجازه ندارد صلحآمیز باشد. چون مستقل است و استقلال، مهمترین گناه شرق در برابر نگاه غربی است.
بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی، طی سالهای گذشته ذیل همین گفتمان قرار گرفتهاند. برخی با پذیرش نظم آمریکایی و برخی با سکوت، خود را در چارچوبهای مطلوب غرب بازتعریف کردهاند. اما جمهوری اسلامی ایران، با همه اختلافنظرهایی که ممکن است دربارهاش وجود داشته باشد، بر اساس اصول استقلال و آزادی، نه سلطه میپذیرد و نه سلطه میکند. این اصول، در جهان مبتنی بر منطق هژمونیک غرب، تحملناپذیر است.
در نهایت، باید گفت آنچه در ۲۳ خرداد رخ داد، بازتاب عینیِ دههها شرقشناسی عملی بود. ایران قربانی گفتمان سلطهگرای غربی است که میخواهد هویت مستقل و متفاوت شرق را انکار کند. اما همانطور که فوکو نشان داده، هیچگاه گفتمان غالب نمیتواند دیگر گفتمانها را از بین ببرد و روزی گفتمانهای طرد شده در مرکز قرار میگیرند و با مقاومت، قدرت مسلط را کنار میزنند.
کد مطلب: 501406