گفتوگوی کبنانیوز با صاحبنظران کهگیلویه و بویراحمدی درباره حمله اسرائیل به ایران؛
حمداله اکوانی: ما اعلامی و اعمالی نشان دادیم که به دنبال جنگ نیستیم / تقسیم کار آمریکا و اسرائیل؛ حمله نظامی همراه با فشار سیاسی / ترامپ از ابزار چماق رژیم صهیونیستی استفاده کرد / چرخ سیاست غربیها بدون مداخله و حضور در جهان، نمیچرخد / رژیم صهیونیستی دچار خطای محاسباتی شد / آنها درک درستی از رفتار مردم ایران، مقاومت و همبستگی ملی ندارند
30 خرداد 1404 ساعت 12:52
ما تلاش کردیم که با مذاکره و گفتوگو منافع ملی را پیش ببریم؛ ولی وسط راه نهتنها زیر میز مذاکره زدند بلکه بر اساس برخی شواهد اصلاً دنبال فریب بودند؛ یعنی بعضیها اصلاً معتقدند که این مذاکرات در واقع بخشی از استراتژی بوده که دنبال تأمین منافع اسرائیل بوده و در این وسط راه میخواستند ما را خاطرجمع کنند؛ ولی پشت پرده دنبال پیگیری منافع رژیم صهیونیستی بودند.
پس از دومین حضور تلویزیونی رهبر معظم انقلاب در خصوص حمله رژیم صهیونیستی به کشور، ما در پایگاه خبری کبنانیوز همراستا با دغدغههای رهبر انقلاب در خصوص گفتوگو با صاحبان فکر و اندیشه، با برخی از صاحبنظران و اساتید دانشگاه گفتوگوهایی انجام دهیم. در ادامه گفتوگوی کبنانیوز با حمدالله اکوانی عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه یاسوج را در این خصوص میخوانید.
وی عنوان کرد: در حال حاضر ما برای بار دوم بعد از انقلاب اسلامی، در معرض یک جنگ تحمیلی قرار گرفتهایم. ریشه هر دو جنگ تحمیلی نیز استیلا طلبی آمریکا و فرزند نامشروع و ناصالحشان و به تعبیر امام غذعه سرطانی آنها در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی و همکاری برخی کشورهای اروپایی بوده است.
اکوانی با بیان اینکه هیچ وقت ایران شروع کننده هیچ جنگی نبوده، بیان کرد: ما شروع کننده جنگ نبودیم و نمیخواستیم جنگی رخ دهد و به اشکال مختلفِ هم اعمالی و هم اعلامی، این موضع را نشان دادیم؛ یعتی هر در رفتارمان این را نشان دادیم و هم به طور مکرر اعلام کردیم که خواهان جنگ در منطفه نیستیم. ما شروع کننده نبودیم و همیشه هم اعلام میکردیم خواهان آرامش در منطقه هستیم؛ اما آمریکاییها با خروج از برجام در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ و زیادهخواهیهای رژیم صهیونیستی در دوره ریاست جمهوری بایدن و در دوره دوم ترامپ، همان رویکرد خصمانه همیشگی در مورد جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در پیش گرفتند و یک بار دیگر تاریخ مداخله در امور ایران را تکرار کردند.
عضو هیئت علمی دانشگاه یاسوج افزود: این مداخله یک بار در جنگ حهادنی دوم، سپس در کودتای 28 مرداد، در تحولات قبل از انقلاب و بعد از انقلاب با انواع فشارها و تهدیدها تکرار میشد؛ حالا نیز با جنگ تحمیلی که پشت آن قرار دارد، نشان داد ضد نظام جمهوری اسلامی، مردم ایران و توسعه کشور است.
وی اضافه کرد: ایالات متحده آمریکا باز هم مثل کودتای 28 مرداد با مداخلهگراییهای غیرقابل توجیه و خلاف مشنور ملل متحد، مجددا در مسیر آرمانهای انقلاب، سنگ اندازی کرد.
در این تحولات، برآورد ایالات متحده آمریکا این بود که با همکاری رژیم صهیونیستی میتواند یک استراتژی چندسطحی را در مورد ایران با هزینههای بسیار کم پیگیری کند. در این مسیر یک تقسیم کار صورت گرفته که مشخص است. آمریکا بر اساس یک استراتژی نادرست در وهله اول به دنبال این بود که با عنوان مذاکره، کل بنیانهای قدرت انقلاب و مردم ایران را بگیرد. در واقع میخواست با مذاکره، دانش و توانایی هستهای را بگیرد؛ همان مدل لیبی که بنیامین نتانیاهو صراحتاً در مورد آن حرف میزد.
ایالات متحده در گام دوم میخواست ساختار تحریمها را حفظ کند و در گام سوم به دنبال تغییر نظام سیاسی در صورت توان بود. آنها میخواستند این مدل را بدون هزینه پیگیری کنند.
این اقدام نیز در شعار ترامپ مشهود بود؛ او میگفت غنیسازی مطلقاً ممنوع است. روشن است که با حذف غنیسازی، صرفاً ابزارهای بیخاصیتی در اختیار کشور باقی میماند که نمیتوان به عنوان ابزار قدرت از آن استفاده کرد. اما این مدل جواب نداد و آنها به سراغ پلن بعدی رفتند.
در همین چند ماه اخیر، دستگاههای امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی اینگونه طراحی کردند که رژیم صهیونیستی با ابزار ایالات متحده به ایران حمله کند و ترامپ هم به عنوان ابزار فشار از این حمله استفاده کند.
در حال حاضر نیز ترامپ به طور مشخص اعلام میکند و با تولید داده اعلام میکند که ایران باید تسلیم مطلق شود. یک بعد آن فشار از طریق حمله و ایجاد رعب و وحشت و از آن طرف امتیاز خواستن برای هدفی بود که در مذاکره محقق نشد.
اکوانی گفت: اگر به این موارد نگاه کنیم متوجه میشویم صحبتهای اخیر مقام معظم رهبری چند دلالت دارد؛ یک دلالت آن این است که ما نه جنگ تحمیلی و نه صلح تحمیلی را تأیید نمیکنیم. ما شروع کننده نبودیم یعنی ما ملت صلحطلبی هستیم؛ این معنای جمله اولش است. در واقع، آمریکا جنگ را با واسطه اسرائیل در قالب یک استراتژی کلان که آمریکا پشتاش است به ما تحمیل کرده است.
دلالت دیگر معنای دوم این جمله این است که آمریکا اساسا به دنبال یک چیزی است که نمیشود اسمش را صلح گذاشت. معنای صلح این است که دو طرف یک منازعه با هم بنشیند و طی آن به توافقی برسند که در آن هر دو طرف فکر کنند بخشی از منافعشان تأمین شده است در حالی که جیزی که ترامپ به دنبالش است، معنای صلح نمیدهد بلکه معنای تحمیل میدهد. اقدام ترامپ عملاً صلح نیست و او به دنبال فشار به ایران و همچنین عبور از ایران و حمایت مطلق از اسرائیل است، اما عنوانش را صلح میگذارد.
ترامپ حتی از واژه تسلیم بی قید و شرط استفاده میکند و میگوید ایران باید تسلیم شود. اما مقام معظم رهبری میگوید برآورد شما اشتباه است و ما هیچ چیز تحمیلی را نمیپذیریم.
نکته مهم این است که راهبرد ترامپ در شعارهای تبلیغاتیاش این بود که من مرد صلح هستم و اگر من بودم جنگ غزه و اوکراین اتفاق نمیافتاد. اما ما متوجه هستیم که ترامپ به دنبال یک غلبه است نه حتی پیروزی؛ غلبهای بدون هیچ هزینهای. در حالی که آن انتظارتی که از جنگ و تسلیم دارد، هر دو یکی هستند.
اگر ما امتیازی هم به او بدهیم، او از پروژه اصلیاش که برچیدن هستهای و حفظ ساختار تحریمها و ضربه زدن به امنیت ما است و حتی اگر بتواند تغییر نظام سیاسی، کوتاه نمیآید.
روشن است که در مذاکرات اصل بر عدم صداقت است، ولی ترامپ خود یک مذاکره کننده صادق نیست و این نوعی بیاعتمادی مضاعف است.
ما نباید متیاز را در شرایط فعلی بدهیم که تحت حمله نظامی هستیم. اگر ما در این شرایط امتیاز بدهیم، رژیم عقب نشینی نمیکند و حتی تقاضاهای بیشتری مطرح میکند. اصل منطقی این است در شرایطی که دشمن تصور میکند ما ضعیف هستیم، پذیرش شرایطش مساوی با همان صلح تحمیلی است.
معنای دیگر گفتههای مقام معظم رهبری این است که ما به دنبال صلح و مذاکره بودیم، اما شما زیر میز زدید و چراغ سبز به رژیم دادید که به عنوان ابزار فشار حمله کند.
ترامپ تا یک مرحلهای به دنبال ارزیابی رفتار ایران بود و وقتی فهمید شرط ما غنیسازی است بلافاصله از ابزار چماق رژیم صهیونیستی استفاده کرد. در شرایط فعلی با توجه به اینکه هیچگونه اعتمادی به دشمن نیست و دشمن به شدت به دنبال ضربه زدن به زیرساختهای ماست و با توجه به اینکه حقوق طبیعی ما را در مسائل هستهای به رسمیت نمیشناسند و در آینده هم به دنبال اجرای برنامههای بعدی هستند، اگر ما به این سمت برویم، فقط امتیازاتی به آنها دادهایم بدون اینکه امتیازی کسب کرده باشیم. اگر به دنبال مذاکره برویم بدون اینکه حملات رژیم متوقف شود، این پدیده همان صلح تحمیلی میشود که از نظر عقلانی و دستاورد به ضرر ماست. بنابراین در حال حاضر، مهمترین راهکار، مقاومت و مبارزه تا زمان ایجاد موازنه قوا است.
برای مسأله اسرائیل با ایران میتوان از یک زاویه تاریخی به آن نگاه کرد؛ یعنی همان تاریخ مواجهه غربیها با دنیای بیرون. از گذشته، یونان باستان و روم باستان به دنبال شکست رقبا و تشکیل امپراطوری واحد جهانی بودند. حتی یونانیها، غیریونانیها را بربر مینامیدند. سابقه جنگهای آنها را میبینیم. در دوره جنگهای صلیبی هم همینطور بودند؛ بعد از انقلاب صنعتی هم بحث استثمار و استعمار پیش آمد. این رفتار را حتی تا دهههای 1960 و 70 در خاورمیانه میبینیم اما بعد از 1970 نوع مواجهه غربیها با دنیا عوض شده است.
عناصری در فرهنگ رفتاری سیاست خارجی آنها وجود دارد؛ یکی اینکه آنها استنثاگرا هستند. میگویند ما خیلی از بقیه جلوتر هستیم، ما انسان نوین را به دنیال عرضه کردهایم. اگر سفرنامههای غربیها را در مورد شرق نگاه کنیم، متوجه میشویم آنها به دنبال برتری جویی هستند؛ این سیاست خارجی اروپا است. چرخ سیاست غربیها بدون مداخله و حضور در جهان، اساساً نمیچرخد.
در مورد ما هم ما به لحاظ موقعیتی که داریم، تاریخ را که نگاه کنیم، ما در دوره باستان هم اینطور بودیم؛ مگر ما در جنگ جهانی دوم چکار داشتیم حتی اعلام بیطرفی کردیم. ما بارها اعلام کردیم که میخواهیم مستقل باشیم.
در واقع، غربیها کشورها را به دو دسته تقسیم میکنند؛ دسته اول، دولت ملتهایی که همسو با گفتمان مسلط غربی هستند و ذیل سلطه غربیها بوده و آن را میپذیرند؛ این کشورها پسر خوب هستند.
دسته دوم، کشورهایی هستند که نمیخواهند در چارچوب غرب بگنجند. این نظامها اصطلاحاً تجدیدنظرطلب خوانده میشوند. این کشورها میگویند روابط موجود در نظام بینالملل، متکی بر قدرت، سلطه و قانون جنگل است؛ این کشورها نقش پسر خوب را دیگر ندارند.
این نوع کشورها در طول تاریخ غرب، دو نوع رفتار با آئها صورت گرفته است؛ یا آنها را تغییر میدهند یا آنها را بسیار ضعیف میکنند. آنها بیشتر دنبال کشوری هستند آنقدر ضعیف باشد که بیشتر سرگرم مسائل خودش شود.
دلیل اینکه ما با مخالف هستند این است که ما گفتیم مناسبات موجود عادلانه و اخلاقی و عقلانی نیست و ما خواهان تغییر این مناسبات هستیم؛ اگر مردم ایران به دانش دست پیدا کنند، قدرت پیدا میکند؛ در موازنه قوای موجود میخواهند رژیم صهیونیستی غالب باشد؛ میخواهند این پیام را منتقل کنند که اگر شما زمانی تقاضای تغییر در مناسبات موجود داشته باشید، ما با شما برخورد میکنیم.
از 1948 تا الان رژیم صهیونیستی منافع خود را در جهت ایده غربیها پیش میبرد؛ نوعی نظام تبادل بین رژیم صهیونیستی، آمریکا و اروپا برقرار است؛ از یک طرف رژیم صهیونیستی به عنوان بازیگری که دارد اهداف سیاست خارجی غربیها را پیش میبرد عمل میکند و نظم موجود را متناسب با منافع غربیها پیش میبرد.
در واقع آمریکا از رژیم صهیونیستی حمایت میکند و رژیم صهیونیستی نیز ایدههایش را به غربیها تحمیل میکند چون نوعی نظام تبادل بین آنها حاکم است.
از سوی دیگر، کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا، نظم مطلوبی مد نظر دارند و آن را پیگری میکنند. چین و ایران و روسیه را کشورهایی میدانند که تجدیدنظرطلب هستند و از نظر آنها این نظمی که در آن مسلط باشند مطلوب است و هر بازیگری بخواهد آن را به هم بزند باید با آن مقابله شود. تاریخ ارتباط غرب با دنیای غیرغرب، روایت بر هم زدن معادلاتی است که نظم مورد نظر غربی را تغییر دهد.
رفتار ترامپ برگرفته از نظریه نام رئالیسم است. در رئالیسم تمثیلی دارند به نام جنگل؛ به این صورت که دنیا مثل جنگل است و در این جنگل یک عده قدرت بیشتری دارند و یک عده نیز ضعیفتر هستند. آن قدرتی که درندهتر است اگر بدرد اشکالی ندارد. همیشه باید نظمی حاکم باشد که درندگان مسلط باشند و سایرین هم اگر دریده شوند، حرفی نزنند، چون منطق جنگل و قدرت حاکم است. هر کنش و رفتاری که بخواهد این سیستم آنارشی و جنگلگونه را تغییر دهد، با واکنش گرگ و شیر و پلنگ مواجهه میشود.
ما باید با دادههای موجود قضاوت کنیم. کسی که طرف ماست دولت شروی است که خودش به تنهایی هویتی ندارد. در مقابل ما بدون تردید ناتو و آمریکا قرار دارند؛ آمریکا نیز تا این چند روز تلاش میکرد این موضوع را پنهان کند، ولی دیروز ترامپ واژه «ما» را به کار برد و گفت آسمان ایران در اختیار «ماست». 15 کشور اروپایی نیز به رژیم در عمل کمک میکنند. در واقع ما با یک کشور روبرو نیستیم. در جنگ فعلی از نظر لجستیکی و اطلاعاتی، قدرتمندترین کشورها در حال کمک به رژیم صهیونیستی هستند.
یک مسأله دیگر، توانایی ضربه است. رژیم صهیونیستی بخشی از فرماندهان، مراکز نظامی و تأسیسات را هدف قرار داد. اما ما هم ضرباتی به دشمن زدیم که انتظارش را نداشتند. برآورد رژیم صهیونیستی نیز این بود با حذف فرماندهان نظامی، محاسبات ایران به هم میریزد. رژیم صهیونیستی اینگونه ارزیابی میکرد که با متغیرهای مکمل مثل نوع واکنش مردم و جنگ و روانی و ... بلافاصله ما ظرف چند روز ایران را میگیریم. اما این اتفاق نیفتاد و ایران ضربات محکمی را زد. حالا نیز در رسانهها گفته میشود و اذعان میکنند که رژیم صهیونیستی دچار خطای محاسباتی شده است.
ما از دشمن عقب نیستیم و ضربات متقابل هم زدیم و اگر بخش بعدیِ توانمندی ما فعال شود، مطمئناً بازدارندگی رخ میدهد و رژیم دچار چیزی میشود که با آن موازنه وحشت میگویند و از ادامه مسیر و ضربات باز میمانند.
یکی از مولفههای بسیار مهم، مردم است؛ در واقع توان تابآوری و تحمل مردم یک کشور برای همبستگی و ادامه شرایط جمعی، متغیر بسیار مهمی است. در رژیم صهیونیستی این ارزیابی وجود داشت که اگر این شرایط ادامه پیدا کند ساختار اراده عمومی به هم میریزد. اما این اتفاق نیفتاد. حتی در فضای مجازی هم که نگاه کنیم میبینیم که دارند با طنز به ماجرا نگاه میکنند.
ما در بحث حجم ائتلاف دشمن که کم نیست و هر کسی یارای مقابله را ندارد در بحث توانمندی و ضربه متقابل کم نیاوردیم؛ از نظر گستره جغرافیایی و جمعیتی جلوتر هستیم و در توانایی اراده مردم جلو هستیم و در بازسازی کادر رهبری نیز ما به جز آن چند ساعت نخست که فرماندهان حایگزین شوند و مقام معظم رهبری بیانیه اول و دوم را داد، و ما بازسازی کردیم. رژیم صهیونیستی انتظارش را نداشت، اما ما در این زمینه دست برتر را داشتیم.
اگر مردم همبسته در صحنه باشند و تحت تأثیر عملیات روانی قرار نگیرند، حتی اگر ما به لحاظ سخت افزاری هم آسیب ببینیم باز ما برنده هستیم.
به قول سان تزو استراتژیست مشهور چینی، جنگ دو قطب داذرد: یک بعد آن سخت افزاری و بعد دوم اراده و روحیه است. ضریب اثرگذاری روجیه و توانایی مقابله، نسبت به ابزار جنگی، سه به یک است. یعنی سه برای روحیه و تابآوری و یک برای امکانات نظام است.
ما تلاش کردیم که با مذاکره و گفتوگو منافع ملی را پیش ببریم؛ ولی وسط راه نهتنها زیر میز مذاکره زدند بلکه بر اساس برخی شواهد اصلاً دنبال فریب بودند؛ یعنی بعضیها اصلاً معتقدند که این مذاکرات در واقع بخشی از استراتژی بوده که دنبال تأمین منافع اسرائیل بوده و در این وسط راه میخواستند ما را خاطرجمع کنند؛ ولی پشت پرده دنبال پیگیری منافع رژیم صهیونیستی بودند.
حالا در ادامه ما در مراحل بعدی چه تصمیمی بگیریم. خوشبختانه سیستم ما بسیار نهادمند و ساختاریافته است و اشخاص خبرهای در شورایعالی امنیت ملی، دولت، وزارت خارجه و در ارکان مختلف تصمیمگیری سیاست خارجی ما حضور دارند که انشاءالله میتوانند باتدبیر موضوع را مدیریت بکنند در حال حاضر ما یک وظیفه مهم داریم که الان مقاومت بکنیم، مقابل زیادهخواهیها.
اگر ما الان تن به صلح تحمیلی و زیادهخواهی بدهیم، این را مطمئن باشید که خواستهها پشتسرهم تا ضربهزدن کاری به کل ارکان امنیت ملی کشور ما ادامه پیدا میکند.
کلاً پروژه آمریکا و اسرائیل مشخص است، پروژه آمریکا و اسرائیل حذف دومینووار همه عناصر قدرت ملی یک کشور است بهنحویکه ما تبدیل به یک «ویک استیت» یا دولت ضعیف و فاقد هرگونه اراده شویم. این پروژه معلوم است. آسیبش هم مال ملت ایران است.
به نظر من ما داریم راهبردی را پیش میبریم که در واقع غرب و اسرائیل و بهخصوص ایالات متحده آمریکا بااحساس هزینههای این مسیر، برگردد به مسیر، مسیر دیپلماسی، ما دنبال دیپلماسی هستیم، ما دنبال گفتوگو هستیم. مقاومت ما برای ارسال این پیام به دشمن است که ما دنبال جنگ نبودیم و نیستیم؛ یعنی ما داریم با این مقاومت میگوییم که اگر بخواهید زور بگوئید و صلح تحمیلی یا جنگ تحمیلی باشد، ما نمیپذیریم، ما دنبال گفتوگویی برابر هستیم، دنبال دیپلماسی واقعبینانه هستیم، دنبال امنیت ملی کشورمان هستیم. دنبال منافع مردم هستیم. ما بهعنوان یک هویت مستقل سیاسی و اجتماعی میخواهیم در حد خودمان و در حد تاریخ و سوابق و سرمایههای انسانیمان در محیط بینالمللی حضور داشته باشیم. منتها دشمن ما میگوید؛ ما نمیخواهیم اساساً در هیچ سطحی در مناسبات منطقهای یا بینالمللی حضور داشته باشید.
کشورهای منطقه خوشبختانه با دیپلماسی فعال که این چهار و پنج سال داشتیم تقریباً همه به این جمعبندی رسیدند که در واقع تبلیغات اسرائیلیها، آمریکاییها و غربیها در این 40 سال اخیر دروغ بوده. عربستان، عمان، امارات متحده عربی، پاکستان، هند، آذربایجان، ترکیه و اینها طبیعتاً باید رقیب ما باشند؛ اما الان فهمیدند که اتفاقاً مردم، دولت و نظام سیاسی ایران به دنبال این هستند که با محیط پیرامون خودشان تعامل مناسب داشته باشند؛ اما همان سیستم مداخلهگرایی غربی که هدفش حفظ سلطهاش است، در این سالها جای تهدید واقعی را با یک کشور متقاضی توسعه، صلح و دموکراسی عوض کرده، تهدید واقعی رژیم صهیونیستی است و ایران را گذاشتن جای تهدید واقعی در ذهنیت و افکار عمومی. بعضی از کشورهای منطقه و خوشبختانه این 6 سال و ده سال اخیر با تلاشهایی که انجام شد این ذهنیت اصلاح شده است.
ایالات متحده آمریکا و اسرائیل دنبال تسلیم ایران هستند؛ یعنی یک توهینی که غرور ملی ما را هدف قرار داده است. اینها اساساً دنبال صلح نیستند، یکی از معناهای فرمایش مقام معظم رهبری همین است که اصلاً این دیگر صلح نیست، این در واقع تسلیم و تحقیر ملی هست. تحقیر ایرانیان هست! زیرسؤالبردن غرور ملی ما است، بنابراین در حال حاضر انشاءالله مردم در کنار نیروهای مسلح و در کنار دستگاههای مختلف سیاستگذاری جنگ و دیپلماسی حرکت بکنند و مقاومت بکنند. تا انشاءالله ما به حول قوهی الهی دستاوردهای خوبی را برای منافع ملیمان و امنیت ملی داشته باشیم.
کد مطلب: 500965