تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۲۱:۱۱
کد مطلب : ۵۰۰۳۳۲
هزار پروژه نیمهتمام؛ چالش بزرگ توسعه در استان؛
از جاده سیسخت تا پل چهارم بشار: روایتی از فرسایشیشدن پروژههای کهگیلویه و بویراحمد
۰
کبنا ؛در استان کهگیلویه و بویراحمد، پروژههای عمرانیِ نیمهکاره بهجای نماد پیشرفت، تبدیل به سمبل ناکارآمدی و وعدههای ناتمام شدهاند. حدود هزار پروژه نیمهکاره، از جادههای مهم تا پلها و مجتمعهای فرهنگی، سالهاست چشم انتظار تخصیص اعتبار و تکمیل هستند.
به گزارش کبنا، در هر استانی، پروژههای عمرانی و توسعهای، نماد اراده برای پیشرفت و معیاری برای سنجش کارآمدی ساختارهای مدیریتی و برنامهریزی و میزان توانایی مدیران آن منطقه هستند. در کهگیلویه و بویراحمد، با وجود اقدامات عمرانی کلانی که در دهههای گذشته و خدمات زیادی که ارائه شده و هیچ ناظر منصفی نمیتواند آنها را انکار کند، سالهاست که پروژههای نیمهتمام نیز به بخشی جداییناپذیر از حافظه جمعی مردم بدل شدهاند. وعدههای بیسرانجام، کلنگهای بدون بهرهبرداری و تابلوهایی که سالها در کنار پروژههای متروکه خاک میخورند، حالا دیگر چیزهای چندان عجیبی نیستند. بر اساس گفتههای مسئولین استانی در حال حاضر، حدود هزار پروژه نیمهتمام در استان وجود دارد؛ از پروژههای ملی و ملی-استانی گرفته تا طرحهای اولویتدار که مدتها در صف تخصیص اعتبار ماندهاند. این آمار نگرانکننده، بازتابی از ریشههای نوعی ناکارآمدی و سوءمدیریت، و مهمتر از آن عطش و اشتهای سیریناپذیر برخی نمایندگان و مسئولین برای تعریف پروژههای جدید بدون محاسبه دقیق منابع آن و معارضاتش است.
طبق گزارشهای منتشر شده، برای به سرانجام رساندن مجموع پروژههای نیمهتمام استان، رقمی بالغ بر ۸۵ هزار میلیارد تومان اعتبار مورد نیاز است که در شرایط بودجهای فعلی بیشتر به یک شوخی تلخ میماند. با وجود اینکه در بسیاری از مناطق کشور پروژهها به راحتی به سرانجام میرسند، روشن نیست چرا پروژهها در کهگیلویه و بویراحمد فرسایشی میشوند؟ مگر چه نیروهایی در پسزمینه این روند ناکارآمد قرار دارند؟ آیا ما با یک مسئله صرفاً بودجهای روبهرو هستیم یا مسئله اصلی به الگوهای تصمیمگیری و نظام تخصیص منابع در استان بازمیگردد؟ هر چند میتوان دهها پروژه مثال زد، اما برای بازخوانی انتقادی این وضعیت، صرفا به چند نمونه عینی، اشاره میکنیم.
پروژه بهسازی و چهارخطهکردن محور یاسوج به سیسخت یکی از پروژههای حیاتی و پراهمیت استان کهگیلویه و بویراحمد به شمار میرود که سالهاست در وضعیت بلاتکلیفی و پیشرفت قطرهچکانی قرار دارد. این محور کوهستانی و پرتردد که بهویژه در فصل زمستان خطرات بسیاری را برای مردم منطقه و مسافران ایجاد میکند، تاکنون بارها وعده اتمام آن داده شده اما به دلایل گوناگون از جمله کمبود اعتبار، معارضات محلی و نبود برنامهریزی زمانبندی شده، به بهرهبرداری نرسیده است. این جاده نهتنها از منظر ایمنی بلکه از نظر توسعه گردشگری و اتصال شهرستان دنا به مرکز استان نقشی کلیدی دارد، اما همچنان در گرداب فرسایشی شدن گرفتار است.
پل چهارم بشار یکی دیگر از پروژههای مهم مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد است که با هدف روانسازی ترافیک شهری یاسوج در سالهای گذشته آغاز شد، اکنون به یکی از نمادهای پروژههای طولانیمدت و ناکارآمد تبدیل شده است. در حالی که احداث این پل حدوداً از یک دهه پیش کلید خورد، هنوز به بهرهبرداری کامل نرسیده و مسیرهای منتهی به آن نیز به صورت کامل اجرا نشدهاند. با وجود پیشرفتهایی که گهگاه در بازدیدهای مسئولان اعلام میشود، مردم یاسوج ین پروژه را مصداقی از هدررفت منابع قلمداد میکنند.
یکی دیگر از این پروژهها، پل سریز است که داستانی مشابه دارد. این پروژه که قرار بود ارتباطات را تسهیل و ایمنی عبور و مرور را افزایش دهد، مدتهاست که به دلایل متعدد از جمله مشکلات اجرایی، تخصیص ناکافی بودجه، و عدم پیگیری جدی از سوی مسئولان مربوطه نیمهتمام رها شده است. وضعیت نیمهکاره این پل علاوه بر ایجاد مشکلات حملونقلی، به مانعی در مسیر توسعه استان تبدیل شده است و مردم منطقه از بیتوجهی به پروژههای حیاتی گلایهمندند.
چهارمین پروژه، کمربندی یاسوج است که قرار بود یکی از اصلیترین گرههای ترافیکی را حل کند، سالهاست که بین وعدهها و تخصیصهای محدود اعتبار در نوسان است. این پروژه از لحاظ فنی و اجرایی بارها متوقف شده و دوباره آغاز شده است، و بخشهایی از آن حتی در مراحل ابتدایی خاکبرداری باقی ماندهاند. مردم شهر یاسوج، که هر روز با ترافیکهای سنگین مواجهاند، کمربندی را نمادی از سیاستگذاریهای نیمهکاره و بیبرنامه میدانند که به جای حل مشکل، خود به بخشی از مشکل تبدیل شده است.
در نهایت یکی دیگر از پروژههای فرسایشی و نیمهکاره، مجتمع فرهنگی هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد است که سالها در قالب یک شبح ساختمانی در مرکز شهر یاسوج خودنمایی میکند. با گذشت بیش از یک دهه از آغاز ساخت آن، هنوز چشمانداز روشنی برای تکمیل و بهرهبرداریاش وجود ندارد. در حالی که این مجتمع میتوانست به مرکزی مهم برای فعالیتهای فرهنگی، هنری، نمایشی و آموزشی در استان تبدیل شود، فقدان تخصیص منابع، بیتوجهی مسئولان به حوزه فرهنگ، و اولویتندادن به پروژههای غیرعمرانی باعث شده تا این طرح نیز در صف بلند پروژههای فرسایشی قرار گیرد.
بررسی این نمونهها نشان میدهد که فرسایشیشدن پروژهها در استان کهگیلویه و بویراحمد، پدیدهای تصادفی یا صرفاً مالی نیست، بلکه حاصل یک مجموعه پیچیده از عوامل متعدد است. بسیاری از پروژهها بدون برآورد دقیق زمانی و مالی مواجه میشوند و در مسیر اجرا با تغییرات مکرر مواجه میشوند. از سوی دیگر، تأخیرهای طولانی در تخصیص اعتبارات، موجب وقفههای طولانی در اجرا و افزایش چندبرابری هزینهها میشود. علاوه بر این، ضعف در نظارت و پیگیری مستمر نیز مزید بر علت میشود.
از سوی دیگر، گاهی نهادهای مسئول، پس از کلنگزنی و آغاز پروژه، نظارت جدی و مؤثری بر روند اجرا ندارند. در کنار اینها، تغییرات مکرر در سطح مدیریتهای استانی یا بخشی، باعث از بین رفتن انسجام در پیگیری پروژهها میشود. معارضات محلی و اجتماعی محلی نیز گاهی پیش از تعریف پروژه حل نمیشوند. در واقع، نبود تعامل مؤثر با مردم محلی و ناتوانی در مدیریت معارضات مردمی، اغلب پروژهها را با توقف مواجه میکند. در نهایت، بسیاری از پروژهها بهخاطر ملاحظات سیاسی یا نمایشی آغاز شدهاند، بیآنکه ارزیابی واقعی از ضرورت یا قابلیت اجراییشان انجام شده باشد.
روشن است با رفع این علل، و کاهش عطش و اشتهای سیریناپذیر برای تعریف پروژههای جدید شاید بتوان به کلید رفع و کاهش فرسایشی شدن پروژهها در کهگیلویه و بویراحمد دست یافت.
این یادداشت نافی خدمات مسئولین کهگیلویه و بویراحمد نیست و صرفاً در راستای اصلاح برخی رویهها و فرایندهای نادرست منتشر شده است. این پایگاه خبری آمادگی درج جوابیه مسئولین مربوطه را دارد.
به گزارش کبنا، در هر استانی، پروژههای عمرانی و توسعهای، نماد اراده برای پیشرفت و معیاری برای سنجش کارآمدی ساختارهای مدیریتی و برنامهریزی و میزان توانایی مدیران آن منطقه هستند. در کهگیلویه و بویراحمد، با وجود اقدامات عمرانی کلانی که در دهههای گذشته و خدمات زیادی که ارائه شده و هیچ ناظر منصفی نمیتواند آنها را انکار کند، سالهاست که پروژههای نیمهتمام نیز به بخشی جداییناپذیر از حافظه جمعی مردم بدل شدهاند. وعدههای بیسرانجام، کلنگهای بدون بهرهبرداری و تابلوهایی که سالها در کنار پروژههای متروکه خاک میخورند، حالا دیگر چیزهای چندان عجیبی نیستند. بر اساس گفتههای مسئولین استانی در حال حاضر، حدود هزار پروژه نیمهتمام در استان وجود دارد؛ از پروژههای ملی و ملی-استانی گرفته تا طرحهای اولویتدار که مدتها در صف تخصیص اعتبار ماندهاند. این آمار نگرانکننده، بازتابی از ریشههای نوعی ناکارآمدی و سوءمدیریت، و مهمتر از آن عطش و اشتهای سیریناپذیر برخی نمایندگان و مسئولین برای تعریف پروژههای جدید بدون محاسبه دقیق منابع آن و معارضاتش است.
طبق گزارشهای منتشر شده، برای به سرانجام رساندن مجموع پروژههای نیمهتمام استان، رقمی بالغ بر ۸۵ هزار میلیارد تومان اعتبار مورد نیاز است که در شرایط بودجهای فعلی بیشتر به یک شوخی تلخ میماند. با وجود اینکه در بسیاری از مناطق کشور پروژهها به راحتی به سرانجام میرسند، روشن نیست چرا پروژهها در کهگیلویه و بویراحمد فرسایشی میشوند؟ مگر چه نیروهایی در پسزمینه این روند ناکارآمد قرار دارند؟ آیا ما با یک مسئله صرفاً بودجهای روبهرو هستیم یا مسئله اصلی به الگوهای تصمیمگیری و نظام تخصیص منابع در استان بازمیگردد؟ هر چند میتوان دهها پروژه مثال زد، اما برای بازخوانی انتقادی این وضعیت، صرفا به چند نمونه عینی، اشاره میکنیم.
پروژه بهسازی و چهارخطهکردن محور یاسوج به سیسخت یکی از پروژههای حیاتی و پراهمیت استان کهگیلویه و بویراحمد به شمار میرود که سالهاست در وضعیت بلاتکلیفی و پیشرفت قطرهچکانی قرار دارد. این محور کوهستانی و پرتردد که بهویژه در فصل زمستان خطرات بسیاری را برای مردم منطقه و مسافران ایجاد میکند، تاکنون بارها وعده اتمام آن داده شده اما به دلایل گوناگون از جمله کمبود اعتبار، معارضات محلی و نبود برنامهریزی زمانبندی شده، به بهرهبرداری نرسیده است. این جاده نهتنها از منظر ایمنی بلکه از نظر توسعه گردشگری و اتصال شهرستان دنا به مرکز استان نقشی کلیدی دارد، اما همچنان در گرداب فرسایشی شدن گرفتار است.
پل چهارم بشار یکی دیگر از پروژههای مهم مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد است که با هدف روانسازی ترافیک شهری یاسوج در سالهای گذشته آغاز شد، اکنون به یکی از نمادهای پروژههای طولانیمدت و ناکارآمد تبدیل شده است. در حالی که احداث این پل حدوداً از یک دهه پیش کلید خورد، هنوز به بهرهبرداری کامل نرسیده و مسیرهای منتهی به آن نیز به صورت کامل اجرا نشدهاند. با وجود پیشرفتهایی که گهگاه در بازدیدهای مسئولان اعلام میشود، مردم یاسوج ین پروژه را مصداقی از هدررفت منابع قلمداد میکنند.
یکی دیگر از این پروژهها، پل سریز است که داستانی مشابه دارد. این پروژه که قرار بود ارتباطات را تسهیل و ایمنی عبور و مرور را افزایش دهد، مدتهاست که به دلایل متعدد از جمله مشکلات اجرایی، تخصیص ناکافی بودجه، و عدم پیگیری جدی از سوی مسئولان مربوطه نیمهتمام رها شده است. وضعیت نیمهکاره این پل علاوه بر ایجاد مشکلات حملونقلی، به مانعی در مسیر توسعه استان تبدیل شده است و مردم منطقه از بیتوجهی به پروژههای حیاتی گلایهمندند.
چهارمین پروژه، کمربندی یاسوج است که قرار بود یکی از اصلیترین گرههای ترافیکی را حل کند، سالهاست که بین وعدهها و تخصیصهای محدود اعتبار در نوسان است. این پروژه از لحاظ فنی و اجرایی بارها متوقف شده و دوباره آغاز شده است، و بخشهایی از آن حتی در مراحل ابتدایی خاکبرداری باقی ماندهاند. مردم شهر یاسوج، که هر روز با ترافیکهای سنگین مواجهاند، کمربندی را نمادی از سیاستگذاریهای نیمهکاره و بیبرنامه میدانند که به جای حل مشکل، خود به بخشی از مشکل تبدیل شده است.
در نهایت یکی دیگر از پروژههای فرسایشی و نیمهکاره، مجتمع فرهنگی هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد است که سالها در قالب یک شبح ساختمانی در مرکز شهر یاسوج خودنمایی میکند. با گذشت بیش از یک دهه از آغاز ساخت آن، هنوز چشمانداز روشنی برای تکمیل و بهرهبرداریاش وجود ندارد. در حالی که این مجتمع میتوانست به مرکزی مهم برای فعالیتهای فرهنگی، هنری، نمایشی و آموزشی در استان تبدیل شود، فقدان تخصیص منابع، بیتوجهی مسئولان به حوزه فرهنگ، و اولویتندادن به پروژههای غیرعمرانی باعث شده تا این طرح نیز در صف بلند پروژههای فرسایشی قرار گیرد.
بررسی این نمونهها نشان میدهد که فرسایشیشدن پروژهها در استان کهگیلویه و بویراحمد، پدیدهای تصادفی یا صرفاً مالی نیست، بلکه حاصل یک مجموعه پیچیده از عوامل متعدد است. بسیاری از پروژهها بدون برآورد دقیق زمانی و مالی مواجه میشوند و در مسیر اجرا با تغییرات مکرر مواجه میشوند. از سوی دیگر، تأخیرهای طولانی در تخصیص اعتبارات، موجب وقفههای طولانی در اجرا و افزایش چندبرابری هزینهها میشود. علاوه بر این، ضعف در نظارت و پیگیری مستمر نیز مزید بر علت میشود.
از سوی دیگر، گاهی نهادهای مسئول، پس از کلنگزنی و آغاز پروژه، نظارت جدی و مؤثری بر روند اجرا ندارند. در کنار اینها، تغییرات مکرر در سطح مدیریتهای استانی یا بخشی، باعث از بین رفتن انسجام در پیگیری پروژهها میشود. معارضات محلی و اجتماعی محلی نیز گاهی پیش از تعریف پروژه حل نمیشوند. در واقع، نبود تعامل مؤثر با مردم محلی و ناتوانی در مدیریت معارضات مردمی، اغلب پروژهها را با توقف مواجه میکند. در نهایت، بسیاری از پروژهها بهخاطر ملاحظات سیاسی یا نمایشی آغاز شدهاند، بیآنکه ارزیابی واقعی از ضرورت یا قابلیت اجراییشان انجام شده باشد.
روشن است با رفع این علل، و کاهش عطش و اشتهای سیریناپذیر برای تعریف پروژههای جدید شاید بتوان به کلید رفع و کاهش فرسایشی شدن پروژهها در کهگیلویه و بویراحمد دست یافت.
این یادداشت نافی خدمات مسئولین کهگیلویه و بویراحمد نیست و صرفاً در راستای اصلاح برخی رویهها و فرایندهای نادرست منتشر شده است. این پایگاه خبری آمادگی درج جوابیه مسئولین مربوطه را دارد.