تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۲۱:۳۶
کد مطلب : ۴۹۹۵۰۹
از هندبال تا صندلی مدیریت؛
مدیریت ورزش و جوانان؛ میدان آزمایش افراد بیسابقه؟ / چند پرسش درباره یک انتصاب پرابهام در رأس ادارهکل ورزش و جوانان کهگیلویه و بویراحمد
۲
کبنا ؛وقتی ادارهای با این حجم از اهمیت و مخاطب، ممکن است به جولانگاه انتصابات سلیقهای و بیپشتوانه تبدیل میشود، نمیتوان نگران آینده ورزش و جوانان استان نبود. آیا این انتصاب، یک آزمون و خطای دیگر است یا هدیهای سیاسی؟
به گزارش کبنا، ادارهکل ورزش و جوانان استان کهگیلویه و بویراحمد سالهاست که نه بر اساس برنامه مدون و مشخص، بلکه بر پایه حواشی اداره میشود. تصمیمهایی که نه از دل ارزیابیهای کارشناسی، بلکه از بطن بدهبستانهای سیاسی و روابط غیررسمی بیرون میآیند. در گذشته نیز افرادی بدون کمترین سابقه در حوزه جوانان یا ورزش، بر مسند معاونتهای این اداره تکیه زده بودند؛ و حالا قرار است فردی بدون هیچ سابقه دولتی، صرفاً به پشتوانه مدیریت یک تیم ورزشی، مدیرکل این نهاد حساس شود.
این فرد که گفته میشود، یک روز سابقه حضور در بدنه دولت را ندارد، بر اساس برخی شنیدهها، حالا قرار است با قرارداد نیروی کار معین، عهدهدار یکی از کلیدیترین مسئولیتهای استان شود؛ مدیریتی که گستره آن بسیار فراتر از یک رشته ورزشی است. آیا یک پیمانکار، آن هم با قرارداد موقت، میتواند ساختار غیرشفاف و پرمسئله ورزش و جوانان استان را سامان دهد؟ آیا او اصلاً از الزامات ساختار اداری و محدودیتهای مالی و قانونی چنین نهادی اطلاع دارد؟ آیا اصلاً میداند نامهنگاری اداری چیست؟
باید یادآوری کرد که ورزش، فقط هندبال نیست. اگرچه مدیریت موفق تیم فرازبام هندبال خائیز قابل احترام و تقدیر است، اما آیا این تجربه برای نشستن بر کرسی مدیرکلی کافیست؟ ورزش استان کهگیلویه و بویراحمد درگیر مسائل زیربنایی، زیرساختی، مالی، مدیریتی، فقدان استعدادیابی و مهاجرت ورزشکاران نخبه است. پروژههای نیمهتمام، سالنهای بلاتکلیف، هیئتهای ورزشی پرمسئله، بینظمی در پرداختها، نبود عدالت در حمایت از رشتهها، نبود برنامههای منسجم برای قهرمانی یا همگانیسازی ورزش، اینها نیاز به مدیری دارد که هم تجربه کلان داشته باشد و هم توانایی تعامل با سطوح بالا.
از طرف دیگر، اکثر هیئتهای ورزشی استان کهگیلویه و بویراحمد با مشکلات مدیریتی، مالی و ساختاری دستوپنجه نرم میکنند. برخی با دخالتهای سیاسی فلج شدهاند، برخی دیگر به حیاط خلوت افراد خاص تبدیل شدهاند. در چنین فضایی، انتصاب فردی بدون شناخت کافی از بدنه هیئتها و تعاملات رسمی، فقط بحران را تشدید میکند.
از آن طرف، حوزه جوانان حتی از ورزش نیز گستردهتر است؛ از مشاورههای ازدواج و مهارتآموزی گرفته تا کارآفرینی، پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، مسائل فرهنگی، تشکلهای مردمنهاد، مشارکت سیاسی و اجتماعی جوانان و حتی پیوند بین دانشگاه و بازار کار. آیا فردی که عمده تجربهاش در یک رشته ورزشی بوده، قادر به درک پیچیدگیهای روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی این حوزه هست؟ آیا برای چنین جایگاه مهمی، حتی یک گزینه دارای سابقه اداری، تحصیلات مرتبط، یا تجربه مدیریتی وجود نداشت؟ چرا اداره ورزش و جوانان باید محل آزمون و خطا شود؟ آیا ارزیابی عملکرد این مدیر جدید، در حد قهرمانی یک تیم ورزشی باقی خواهد ماند یا شاخصهای عمیقتری در کار خواهد بود؟ بر این اساس میتوان گفت یکی از ضعفهای مزمن در انتصابات استانی، نبود فرآیند شفاف برای انتخاب مدیران است. حال این سؤال مطرح است که در فرایند معرفی مدیرکل جدید، آیا فراخوانی عمومی انجام شد؟ آیا ارزیابی دقیق رزومهها صورت گرفته است؟ آیا از ظرفیت نخبگان و کارشناسان حوزه ورزش و جوانان مشورت گرفته شد؟ وقتی جامعه نخبگان و فعالان حوزه احساس میکنند در تصمیمگیریها نادیده گرفته میشوند، اعتماد عمومی هم از بین میرود.
بنابراین مدیریت ورزش و جوانان تنها به تجربه فنی محدود نمیشود. مدیرکل این حوزه باید دید اجتماعی داشته باشد؛ از مسائل جوانان در حوزه اعتیاد، بیکاری، انزوا، مهاجرت، افسردگی و مشارکت سیاسی باخبر باشد و برنامه ارائه کند. کسی که تنها سابقه ورزشی دارد، چگونه قرار است در این عرصه گسترده تصمیمساز باشد؟
سالهاست کهگیلویه و بویراحمد از ناکارآمدیهای مدیریتی رنج میبرد. بسیاری از مناصب در این استان نه بر اساس شایستهسالاری، بلکه به عنوان هدیه، سهم یا لطف بین افراد تقسیم میشود. مدیریتهایی که باید حامی منافع عمومی باشند، بعضاً تبدیل به امتیازاتی برای نزدیکان سیاسی میشوند. اگر چنین انتصابهایی ادامه پیدا کند، دیگر نمیتوان انتظار داشت که نسل جوان این استان احساس تعلق به نهادهای مدیریتی داشته باشد یا ورزشکاران نخبه در این ساختار بمانند. جوانان استان بارها بیتوجهی، تبعیض و نادیدهگرفتهشدن را تجربه کردهاند. وقتی میبینند نه بر اساس تخصص و توانمندی، بلکه بر اساس رابطه و شهرت، مناصب واگذار میشود، طبیعیست که انگیزهشان برای تلاش، حضور و ماندن در استان از بین برود. انتصابهای اینچنینی ناخواسته به پدیدهی مهاجرت خاموش نخبگان دامن میزند. در پایان باید گفت ادارهکل ورزش و جوانان، نه میدان امتیازدهی، بلکه سنگر سرمایهگذاری برای آینده است. اما حالا باید پرسید در چنین انتصابی آیا این آیندهنگری در نظر گرفته شده است؟ یا همه چیز بر محور بدهبستانهای مقطعی و زودگذر میچرخد؟
به گزارش کبنا، ادارهکل ورزش و جوانان استان کهگیلویه و بویراحمد سالهاست که نه بر اساس برنامه مدون و مشخص، بلکه بر پایه حواشی اداره میشود. تصمیمهایی که نه از دل ارزیابیهای کارشناسی، بلکه از بطن بدهبستانهای سیاسی و روابط غیررسمی بیرون میآیند. در گذشته نیز افرادی بدون کمترین سابقه در حوزه جوانان یا ورزش، بر مسند معاونتهای این اداره تکیه زده بودند؛ و حالا قرار است فردی بدون هیچ سابقه دولتی، صرفاً به پشتوانه مدیریت یک تیم ورزشی، مدیرکل این نهاد حساس شود.
این فرد که گفته میشود، یک روز سابقه حضور در بدنه دولت را ندارد، بر اساس برخی شنیدهها، حالا قرار است با قرارداد نیروی کار معین، عهدهدار یکی از کلیدیترین مسئولیتهای استان شود؛ مدیریتی که گستره آن بسیار فراتر از یک رشته ورزشی است. آیا یک پیمانکار، آن هم با قرارداد موقت، میتواند ساختار غیرشفاف و پرمسئله ورزش و جوانان استان را سامان دهد؟ آیا او اصلاً از الزامات ساختار اداری و محدودیتهای مالی و قانونی چنین نهادی اطلاع دارد؟ آیا اصلاً میداند نامهنگاری اداری چیست؟
باید یادآوری کرد که ورزش، فقط هندبال نیست. اگرچه مدیریت موفق تیم فرازبام هندبال خائیز قابل احترام و تقدیر است، اما آیا این تجربه برای نشستن بر کرسی مدیرکلی کافیست؟ ورزش استان کهگیلویه و بویراحمد درگیر مسائل زیربنایی، زیرساختی، مالی، مدیریتی، فقدان استعدادیابی و مهاجرت ورزشکاران نخبه است. پروژههای نیمهتمام، سالنهای بلاتکلیف، هیئتهای ورزشی پرمسئله، بینظمی در پرداختها، نبود عدالت در حمایت از رشتهها، نبود برنامههای منسجم برای قهرمانی یا همگانیسازی ورزش، اینها نیاز به مدیری دارد که هم تجربه کلان داشته باشد و هم توانایی تعامل با سطوح بالا.
از طرف دیگر، اکثر هیئتهای ورزشی استان کهگیلویه و بویراحمد با مشکلات مدیریتی، مالی و ساختاری دستوپنجه نرم میکنند. برخی با دخالتهای سیاسی فلج شدهاند، برخی دیگر به حیاط خلوت افراد خاص تبدیل شدهاند. در چنین فضایی، انتصاب فردی بدون شناخت کافی از بدنه هیئتها و تعاملات رسمی، فقط بحران را تشدید میکند.
از آن طرف، حوزه جوانان حتی از ورزش نیز گستردهتر است؛ از مشاورههای ازدواج و مهارتآموزی گرفته تا کارآفرینی، پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، مسائل فرهنگی، تشکلهای مردمنهاد، مشارکت سیاسی و اجتماعی جوانان و حتی پیوند بین دانشگاه و بازار کار. آیا فردی که عمده تجربهاش در یک رشته ورزشی بوده، قادر به درک پیچیدگیهای روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی این حوزه هست؟ آیا برای چنین جایگاه مهمی، حتی یک گزینه دارای سابقه اداری، تحصیلات مرتبط، یا تجربه مدیریتی وجود نداشت؟ چرا اداره ورزش و جوانان باید محل آزمون و خطا شود؟ آیا ارزیابی عملکرد این مدیر جدید، در حد قهرمانی یک تیم ورزشی باقی خواهد ماند یا شاخصهای عمیقتری در کار خواهد بود؟ بر این اساس میتوان گفت یکی از ضعفهای مزمن در انتصابات استانی، نبود فرآیند شفاف برای انتخاب مدیران است. حال این سؤال مطرح است که در فرایند معرفی مدیرکل جدید، آیا فراخوانی عمومی انجام شد؟ آیا ارزیابی دقیق رزومهها صورت گرفته است؟ آیا از ظرفیت نخبگان و کارشناسان حوزه ورزش و جوانان مشورت گرفته شد؟ وقتی جامعه نخبگان و فعالان حوزه احساس میکنند در تصمیمگیریها نادیده گرفته میشوند، اعتماد عمومی هم از بین میرود.
بنابراین مدیریت ورزش و جوانان تنها به تجربه فنی محدود نمیشود. مدیرکل این حوزه باید دید اجتماعی داشته باشد؛ از مسائل جوانان در حوزه اعتیاد، بیکاری، انزوا، مهاجرت، افسردگی و مشارکت سیاسی باخبر باشد و برنامه ارائه کند. کسی که تنها سابقه ورزشی دارد، چگونه قرار است در این عرصه گسترده تصمیمساز باشد؟
سالهاست کهگیلویه و بویراحمد از ناکارآمدیهای مدیریتی رنج میبرد. بسیاری از مناصب در این استان نه بر اساس شایستهسالاری، بلکه به عنوان هدیه، سهم یا لطف بین افراد تقسیم میشود. مدیریتهایی که باید حامی منافع عمومی باشند، بعضاً تبدیل به امتیازاتی برای نزدیکان سیاسی میشوند. اگر چنین انتصابهایی ادامه پیدا کند، دیگر نمیتوان انتظار داشت که نسل جوان این استان احساس تعلق به نهادهای مدیریتی داشته باشد یا ورزشکاران نخبه در این ساختار بمانند. جوانان استان بارها بیتوجهی، تبعیض و نادیدهگرفتهشدن را تجربه کردهاند. وقتی میبینند نه بر اساس تخصص و توانمندی، بلکه بر اساس رابطه و شهرت، مناصب واگذار میشود، طبیعیست که انگیزهشان برای تلاش، حضور و ماندن در استان از بین برود. انتصابهای اینچنینی ناخواسته به پدیدهی مهاجرت خاموش نخبگان دامن میزند. در پایان باید گفت ادارهکل ورزش و جوانان، نه میدان امتیازدهی، بلکه سنگر سرمایهگذاری برای آینده است. اما حالا باید پرسید در چنین انتصابی آیا این آیندهنگری در نظر گرفته شده است؟ یا همه چیز بر محور بدهبستانهای مقطعی و زودگذر میچرخد؟
با این اوصاف، جای تعجب دارد که برخی رسانهها، بهجای تجلیل از مدیری که بدون بودجه دولتی، بدون امکانات کافی، و صرفاً با تکیه بر تدبیر، تعامل و اعتماد اجتماعی چنین افتخارآفرینی کرده، تلاش دارند تا با برچسبهایی مثل «نداشتن سابقه دولتی» او را تخریب کنند. مگر سالها مدیریت موفق در بخش غیردولتی و اثبات توانایی اجرایی در عمل، خود ملاک بهتری برای شایستهسالاری نیست؟
اتفاقاً آنچه ورزش استان نیاز دارد، خون تازه، مدیر میداندیده و چهرهای مردمی است. مدیری که مشکلات زیرساختی و ضعف مدیریت در سالنها و هیئتها را نه از پشت میز اداره، بلکه از درون میدان عمل لمس کرده است.
سید خداداد پارسایی نهتنها تجربه عملی مدیریت ورزشی دارد، بلکه توانسته رشتهای را که هیچ جایگاهی نداشت، به برند ملی استان تبدیل کند. آیا این نشاندهنده توان برنامهریزی، جذب مشارکت، مدیریت منابع و ایجاد انگیزه نیست؟
ورزش استان نیاز به آزمون و خطا ندارد، درست است؛ اما انتصاب پارسایی آزمون و خطا نیست، بلکه استفاده از مدیری آزمونپسداده در سختترین میدانهاست. کسی که با دستان خالی، قلهها را فتح کرده، حالا در جایگاهی قرار گرفته که میتواند افقهای تازهای برای ورزش و جوانان استان ترسیم کند