کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشتی از سید کاظم فاضل؛

ساختار توتمی و تابوییِ «دختربس و گُرگِی»

11 ارديبهشت 1404 ساعت 12:06

در ورای ساختارِ لفظی "گُرگی" باور‌های توتمی و تابویی و یا هر باورِ دیگر خفته و پنهان است که هرگاه این نام را بر فرزندانِ ذکورِ خود نهیم، دیوِ مرگ قادر نخواهد بود به جسم و جانش دست‌درازی نماید و  این‌چنین بود که "گُرگی" زنده می‌ماند و  همیشه نامش بر سر زبان‌ها بود و یادش در دل‌ها ماندگار می‌گردید و افتخار آفرین ایل می‌شد


یادداشتی از سید کاظم فاضل (دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی)؛ به گزارش کبنا، متن این یادداشت را در ادامه می‌توانید بخوانید.
«دختربس و گُرگِی» دو زوج اسطوره‌ای، دینی، عامیانه و محلی نیستند بلکه دو باورِ موروثی‌اند و  این باور، مشترک اکثر فرهنگ‌هاست و مختص به قوم خاصی نیست. در پشت الفبایِ "دختربَس" قانونِ رازناکِ زبان کائنات و کارما نهفته است و هر آنچه که انسان آرزو کند، طبیعت و کائنات به کمک می‌آیند و آرزو را به آرزو‌کننده ارزانی می‌دارند و شاید دلیلی دیگر... و در وَرای ساختارِ لفظی "گُرگِی" قانونِ توتم‌ها و مُحرماتِ قبیله‌ای و بومی نهفته است.
اگر امروزه، کانون پر مِهر و محبت خانواده به نفس هایِ گرمِ گُل دختران گرم است و حضورشان احساس و عاطفه را معنا می‌بخشد و وجودشان شاهرگ حیاتی خانواده و ایلی را زنده نگه داشته است اما روزی و روزگاری بنا بر نقش محوری پدر در چرخه تولید اقتصاد و کشاورزی و همچنین عُرف و سنتِ ایلی و اینکه پدر که پایه و  پَیِ خانواده است، جانشینش پسر باید باشد و بنا بر عقاید توتمی فروید و باورهایِ ایلی که چراغ پدر را پسر روشن نگه می‌دارد، نقش پسر پررنگ‌تر بود و گاهی تعدد دختر به حاشیه رانده می‌شد و اگر سرنوشت و تقدیر در تعدد و تکثرِ خلقتِ گُل دختران بر پسران پیشی می‌گرفت، کار سرنوشت و تقدیر‌زار بود و با آه و اعتراض، ‌زاده تقدیر را "دختربس" نام می‌نهادند و گاهی هم اگر فرزندی بعد از تعددِ و تکرر دختر به دنیا می‌آمد، نام خداداد می‌گرفت.
آری!! بنا بر باورها! "دختربس" داشتیم  و قفلِ بَس. بر سر زبان‌ها، بسی حرف از دختر بس بود و بس. پسر بس هرگز!!!
یک گُل دختر، دو گُل دختر که خدا می‌داد، دختر بس  بر سر زبان‌ها می‌افتاد و در دل‌ها  جای می‌گرفت و گاهی هم بنا بر پیشرفت تکنولوژیِ خط و قلم، گریه سیاه قلم با اشکِ دختر بس در اسناد سِجلی یا همان سه جلدی ننه‌های ایلی نقش می‌بست و تقریر می‌شد:
دختر بس، ماه بس، گُل بس....
اگر تقدیر محتوم دختری را هدیه می‌داد، در کنار شور و شوق خانوادگی، گاهی، بنا به هر دلیلی، آه و ناله ننه‌های ایلی را  هم در پی داشت و لفظ "دختر بس" که  نوعی آرزو و دعا بود، بر زبان رانده می‌شد تا اجابتی حاصل گردد و "قفل بس و کافی" بر درب  کارگاه آفرینش و تقدیر آویزان گردد و تا قانون کارما و زبان کائنات هر آنچه را که انسان آرزو می‌دارد، پیشکش نماید.
و خوشبختانه امروزه دیگر، نام و نشانی از این نام‌ها نیست و دخترانِ ایل و خانواده در مهربانی، وفاداری، صداقت و شجاعت،  همه  بی بی‌مریم‌های ایل‌اند و گرمی کانون خانواده به وجود آنان و نفس آنان گرم و شعله ور است....
و متقابلا هرگاه کارگاه تقدیر و مشیت به کَرات و دَفَعات، آفرینش و خلقتِ ذکوران را  بر صفحه هستی، کوزه‌گری می‌نمود و اگر به هر دلیلی در تقدیرشان حیات و زندگی نبود، "با فکر غَور و‌اندیشه‌گر ننه‌هایِ ایلی، واپسین پسر، گُرگی" و "گرگعلی" و "گرگ الله" نام می‌گرفت.
آری! "گُرگِی"!!!
گُرگ همان جاندار تیز بینِ تابویی و توتمی
اندیشه توتمی و تابویی فروید که به قانونِ زیست‌بومِ بومیان آفریقایی و استرالیایی اشاره دارد، بنا بر باورهایِ خود، حیوانات مقدس‌اند و ارواحِ گذشتگان در قالب حیوانات حلول کرده و هر گونه شکار و آزار ممنوع می‌باشد و آزار و اذیت ِ بعضی جانداران، خطوط قرمز  و مُحرمات و تابو‌های آنان محسوب می‌شود و   و در پشت هر تابویی، شیاطین خفته‌اند و دست زدن بر تابو و مُحرمات سبب می‌شد که شیاطین بیدار گردند و در جسم و جان فرد دست زننده به تابو، حلول کند و جسم و جانش شیطانی گردد.
آری! در ورای ساختارِ لفظی "گُرگی" باور‌های توتمی و تابویی و یا هر باورِ دیگر خفته و پنهان است که هرگاه این نام را بر فرزندانِ ذکورِ خود نهیم، دیوِ مرگ قادر نخواهد بود به جسم و جانش دست‌درازی نماید و  این‌چنین بود که "گُرگی" زنده می‌ماند و  همیشه نامش بر سر زبان‌ها بود و یادش در دل‌ها ماندگار می‌گردید و افتخار آفرین ایل می‌شد...
به افتخار تمامی دختر بس‌های وفادار و گُرگِی‌هایِ شجاعِ ایل تقریر گردید.
سید کاظم فاضل
یازدهم اردیبهشت 1404


کد مطلب: 498924

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/report/498924/ساختار-توتمی-تابویی-دختربس-گ-رگ-ی

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1