کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

از سال صفر خمر‌های سرخ در کامبوج تا تخریب پالمیرا توسط داعش؛

دلیل دشمنی تمامیت‌خواهان با آثار باستانی در طول تاریخ چه بوده است

27 دی 1402 ساعت 10:16

اساسا شورش انقلابی مآبانه گروهی، چون داعش با هدف پاک کردن حافظه و هویت بود. به تعبیری داعش می‌خواست حتی تاریخ نیز تحت کنترل آن گروه باشد. بسیاری از انقلابیون در سطح جهان نشان دادند که رسالت خود را بازنویسی گذشته می‌دانند. داعش آن گذشته را براساس افکار الهیاتی خود نوعی انحراف می‌دانست و اصرار داشت که خلافت اش هرگونه روایت از پیش موجود از اقدامات انسانی را منسوخ می‌داند.


نوژن اعتضادالسلطنه؛ "آرتور کوستلر" در مقاله‌ای در سال ۱۹۴۹ میلادی درباره سرخوردگی دردناک خود از اتحاد جماهیر شوروی نوشت: "آرمانشهر انقلابی که در ظاهر نمایانگر گسست کامل با گذشته است همیشه از تصویری از بهشت گمشده از یک عصر طلایی افسانه‌ای الگوبرداری می‌شود". کوستلر یک روشنفکر کمونیست مجارستانی بود که مشتاقانه به این آرمان متعهد بود، اما بعدا به خاطر سوء استفاده‌های "جوزف استالین" علیه حزب شورش کرد. مقاله او بخشی از مجموعه‌ای از نوشته‌ها به نام "خدایی که شکست‌خورد" بود که توسط کمونیست‌های ناراضی منتشر شد که مجبور شده بودند با شکست انقلاب شان دست و پنجه نرم کنند، زیرا انقلاب به سمت استالینیسم منحرف شد.
به گزارش کبنا، "فریتز استرن" مورخ آلمانی-آمریکایی در کتاب چاپ شده خود در سال ۱۹۶۲ خود تحت عنوان "سیاست یاس فرهنگی: مطالعه‌ای در باب ظهور ایدئولوژی ژرمنی" پروژه ایدئولوژیکی را که نازیسم را به وجود آورد این گونه توصیف کرده بود:"جنبش یک پارادوکس را در بر می‌گیرد: پیروان آن در پی نابودی زمان حال مطرود بودند تا گذشته‌ای آرمانی را در آینده‌ای خیالی بازپس گیرند. آنان به دنبال دستیابی به پیشرفت در گذشته بودند و در آرزوی جامعه جدیدی بودند که در آن ایده‌ها و نهاد‌های قدیمی بار دیگر وفاداری جهانی را به دست آورند". با این وجود، در پایان تلاش نازی‌ها برای  بازسازی گذشته ایده آلی منجر به فاجعه و تحقیر شد.
داعش نیز آرمانشهر انقلابی خود را ترسیم کرده بود و در آن راستا درصدد بود هر میراثی از گذشته به ویژه میراث فرهنگی و باستانی را نابود سازد. داعش در آگوست ۲۰۱۵ میلادی گخالد الاسعد" محقق مشهور آثار باستانی را در اوایل دهه هشتم عمرش سر برید و او را از  ستون رومی در خرابه‌های پالمیرا در سوریه حلق آویز کرد. آنان اسعد را در حالی به قتل رسانند که هیچ تهدیدی از جانب او متوجه داعش نبود. او زندگی خود را وقف مطالعه آثار باستانی در پالیمرا کرده بود یک سایت ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو که مملو از گنجینه‌های تاریخی بی بدیل مانند ساختمان‌های رومی با قدمت ۲۰۰۰ ساله و مجسمه‌های باشکوه دوره پیش از اسلام است. زمانی که داعش پالمیرا را فتح کرد اسعد از فرار خودداری کرد و در آنجا باقی ماند تا تلاش کند از آن مکان تاریخی در برابر غارتگری داعش محافظت نماید.
گفته می‌شود اسعد پس از بازجویی توسط نیرو‌های داعش که امیدوار بودند او محل برخی از اشیاء با ارزش پالمیرا را فاش کند از پاسخ دهی به آنان خودداری ورزید و به همین خاطر کشته شد. اقدامات داعش در تخریب آثار و اماکن باستانی به پالمیرا محدود نماند. داعش در سال ۲۰۱۴ میلادی کلیسای باستانی آشوریان در تکریت را منفجر کرد.
داعش هم چنین در آن سال کلیسای یادبود نسل زدایی ارمنیان در دیرالزور سوریه را تخریب کرد. در سال ۲۰۱۵ مجسمه پادشاه باستانی هترا را نابود کرد. هترا یک دولت شهر عراق از دوران روم بود. داعش هم چنین در سال ۲۰۱۵ میلادی شهر آشوری نمرود در شمال عراق را با بولدزر تخریب کرد. این شهر با شخصیت کتاب مقدس یعنی نمرود نام مشترک دارد بنابراین، احتمالا داعش با انگیزه الهیاتی این کار را انجام داده بود.
برای درک اینکه چرا داعش این کار را انجام می‌داد باید پیشینه فکری و ایدئولوژیک آن گروه را درک کنیم. دشمنی داعش نسبت به آثار تاریخی با سایر گروه‌های شبه نظامی اسلامگرای سنی مشترک است که حداقل به احیای دینی قرن هجدهم که منجر به تولد عربستان سعودی معاصر شد باز می‌گردد.
از جمله موارد پیش‌تر رخ داده به اصطلاح "پاکسازی فرهنگی" می‌توان به این موارد اشاره کرد: مقام‌های سعودی در دهه ۱۹۲۰ میلادی قبرستان بقیع را تخریب کردند. در واقع، آنان کل محوطه را که مربوط به قرن هفتم است و گمان می‌رود برخی از یاران پیامبر اسلام در آنجا دفن شده بودند را از بین بردند. سعودی‌ها این کار را صرفا از روی هوس انجام ندادند. آنان با یک جناح مذهبی به نام وهابی‌ها همسو بودند گروهی از بنیادگرایان سنی که مانند برخی از فرقه‌های مسیحی هر گونه عبادت را از طریق زیارتگاه‌ها و نماد‌های مذهبی رد می‌کنند. از دید آنان حمله به زیارتگاه‌ها و مقبره برای رد "شرک" اقدامی ضروری است. وهابی‌ها و بسیاری از اسلام گرایان رادیکال از نظر الهیاتی این موضوع را به داستان  گوساله طلایی در قرآن و انجیل نسبت می‌دهند که در آن قوم بین اسرائیل بتی را ساختند و برایش دعا می‌کردند و خشم خدا را برانگیختند.
در نتیجه، طیفی از اسلام گرایان این روایت را ممنوعیتی فراگیر برای پرستش تصاویر و زیارتگاه‌ها می‌دانند. زمانی که وهابی‌ها و سعودی‌ها کنترل خود را بر عربستان کنونی تثبیت کردند هر چیزی را که حتی ظن آن می‌رفت که اشاره‌ای به بت پرستی داشته باشد را نابود کردند. شبه جزیره عربستان دارای جوامع یهودی، قبایل بت پرست پیش از اسلام، زیارتگاه‌های زائران شیعه و صوفی و برخوردار از نفوذ عثمانی و مصر و پادشاهی هاشمی بود. سعودی‌ها درصدد برآمدند تا تمام این نشانه‌ها و نماد‌های مذهبی و هویتی را نابود کنند.
دیدگاه‌های وهابی‌ها در مورد پرستش شمایل هم چنان بر گروه‌های شبه نظامی سنی در سراسر جهان اسلام تاثیرگذار بوده است. طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی دو مجسمه ۱۷۰۰ ساله بودا را که در صخره‌ای در دره بامیان در مرکز افغانستان حکاکی شده بودند منفجر کردند که اعتراضات بین المللی زیادی را برانگیخت. آن دو مجسمه بلندترین مجسمه‌های بودا در جهان بودند که ارتفاع یکی از آن‌ها حدود ۱۶۵ متر بود.
هم چنین، القاعده و انصارالدین در سال ۲۰۱۲ میلادی  شهر باستانی تیمبوکتو در مالی را که در فهرست میراث جهانی سازمان ملل قرار دارد تسخیر کردند و دست کم نیمی از زیارتگاه‌های تقریبا ۶۰۰ ساله در آنجا را نابود کردند. پیش از آن گروه الشباب در سال ۲۰۰۸ میلادی زیاتگاه‌های صوفیان و قبور آنان را در سومالی تخریب کردند.
داعش اولین جنبش افراطی‌ای نبود که تمایلات خشونت آمیز، جاه طلبی‌های بزرگ و کنترل سرزمینی را با یکدیگر ترکیب کرد. پیش از آن نیز رژیم‌های انقلابی در جریان انقلاب‌های فرانسه، روسیه، چین کوبا و کامبوج ایجاد شدند و دست به اقدامات خشونت بار زده بودند. آن جنبش‌ها  به همان اندازه داعش با هنجار‌های بین المللی غالب دشمنی داشتند و هم چنین از خشونت بیرحمانه‌ای برای حذف یا ارعاب رقبا استفاده کردند و قدرت خود را به جهانیان بیش‌تر نشان دادند.
به طور معمول، ایدئولوژی‌های انقلابی این کار را به سه روش اصلی انجام می‌دهند. نخست آن که سازمان‌های انقلابی مخالفان خود را شرور، متخاصم و ناتوان از اصلاح تصویر می‌کنند. بنابراین، از دید آنان مصالحه غیرممکن است به این معنی که نظم قدیمی باید ریشه کن شده و جایگزین شود. انقلابیون در فرانسه قرن هجدهم پادشاهی‌های اروپا را به طرز جبران ناپذیری فاسد و ناعادلانه می‌دیدند دیدگاهی که اقدامات رادیکال را در داخل توجیه می‌کرد و جنگ با بقیه اروپا را تقریبا اجتناب ناپذیر می‌ساخت.
ولادیمیر لنین و بلشویک‌ها اصرار داشتند که صرفا یک انقلاب کامل می‌تواند شرارت‌های ذاتی سرمایه داری را از بین ببرد و مائو تسه تونگ به پیروان اش گفت: "امپریالیست‌ها هرگز چاقوی قصابی خود را زمین نخواهند گذاشت". داعش نیز فرقی نمی‌کرد. رهبران و ایدئولوگ‌های آن غرب را به طور ذاتی متخاصم و دولت‌های عربی و مسلمان موجود را ماهیتا بدعت گذار و بر خلاف ماهیت واقعی اسلام معرفی می‌کردند. از دید داعش سازش با این گونه کفار و مرتدین معنا نداشت و آنان باید حذف شده و با رهبرانی جایگزین می‌شدند که از برداشت داعش از شریعت پیروی کنند.
دوم آن که سازمان‌های انقلابی موعظه می‌کنند که پیروزی اجتناب ناپذیر است مشروط بر این که هواداران مطیع و ثابت قدم باشند. لنین استدلال می‌کرد که سرمایه داری به دلیل تضاد‌های خود محکوم به فنا است و مائو امپریالیست‌ها را "ببر‌های کاغذی" توصیف می‌کرد و هر دو به پیروان خود اطمینان می‌دادند که انقلاب در نهایت به پیروزی خواهد رسید. "ابوبکر البغدادی" رهبر داعش نیز نیز در نوامبر ۲۰۱۴ به پیروان اش گفت: "وضعیت شما خوب و در بهترین شرایط است. پیشروی متوقف نخواهد شد".
نکته سوم آن که رهبران جنبش‌های انقلابی معمولا الگوی خود را قابل اجرا می‌دانند. آنان پس از پیروزی به پیروان خود قول می‌دهند که انقلاب میلیون‌ها نفر را آزاد می‌کند، دنیای کامل تری ایجاد می‌کند یا برنامه‌ای را که از سوی درگاه الهی مقرر شده است محقق می‌کند. رادیکال‌های فرانسوی در دهه ۱۷۹۰ خواستار "جنگ صلیبی برای آزادی جهانی" شدند و مارکسیست - لنینیست‌ها معتقد بودند که انقلاب جهانی یک جامعه مشترک المنافع بی طبقه و بدون دولت را ایجاد می‌کند. در همین راستا داعش نیز در راستای لغو الگوی دولت – ملت و تاسیس یک خلافت جهانی گام برداشت.
تقریبا در هر جنبش توتالیتر (تمامیت خواه) چه سکولار و چه مذهبی عنصری نیهیلیستی وجود دارد. ممکن است به این دلیل باشد که تمامیت خواهی صرف نظر از این که تا چه اندازه طاقت فرسا و خشونت آمیز است اساسا شکننده می‌باشد. توتالیتاریسم ترسی تقریباً جهانی از تاریخ و هنر دارد که هر دو نشان می‌دهند که همه چیز می‌تواند متفاوت باشد و بوده است. تلاش نازیسم برای بازآفرینی تاریخ "ملت آلمان" به عنوان رایش سوم، پاکسازی هنرمندان توسط استالین، انقلاب فرهنگی در زمان مائوتسه تونگ، کشتارگاه‌های پوت پل در کامبوج، کیش شخصیت کیم جونگ اون در کره شمالی و ویرانی‌هایی که داعش در خاورمیانه به بار آورد همگی تلاش‌هایی برای پاک کردن گذشته هستند.
اساسا شورش انقلابی مآبانه گروهی، چون داعش با هدف پاک کردن حافظه و هویت بود. به تعبیری داعش می‌خواست حتی تاریخ نیز تحت کنترل آن گروه باشد. بسیاری از انقلابیون در سطح جهان نشان دادند که رسالت خود را بازنویسی گذشته می‌دانند. داعش آن گذشته را براساس افکار الهیاتی خود نوعی انحراف می‌دانست و اصرار داشت که خلافت اش هرگونه روایت از پیش موجود از اقدامات انسانی را منسوخ می‌داند.
در این راستا خمر‌های سرخ در کامبوج پس از به قدرت رسیدن در اوریل ۱۹۷۵ میلادی تا جایی پیش رفتند که "سال صفر" را اعلام کردند که قیاسی با سال اول تقویم انقلابی فرانسه بود. در جریان انقلاب فرانسه پس از الغای سلطنت فرانسه کنوانسیون ملی تقویم جدیدی را وضع کرد و آن تاریخ را آغاز سال اول اعلام کرد. ایده سال صفر این بود که همه فرهنگ و سنت‌های یک جامعه باید کاملا نابود شده یا دور ریخته شود و یک فرهنگ جدید انقلابی از نو باید جایگزین آن شود. اولین روز "سال صفر" توسط خمر‌های سرخ در تاریخ ۱۷ آوریل ۱۹۷۵ پس از تسلط آنان بر کامبوج اعلام شد تا به معنای تولد دوباره تاریخ کامبوج باشد.
 پل پوت رهبر کمونیست خمر‌های سرخ به دنبال تبدیل کامبوج به یک مدینه فاضله کشاورزی با تلاش برای تبدیل همه شهروندان به کارگران کشاورز روستایی و نه ساکنان تحصیلکرده شهری بود و در این راستا در تلاش برای ساخت جامعه‌ای بی طبقه هزاران نفر را قربانی کرد و بالاجبار آنان را از شهر‌ها روانه روستا‌ها ساخت. او باور داشت که ساکنان تحصلیکرده شهری توسط اندیشه‌های سرمایه داری و غربی فاسد شده اند. از دید او هر آن چه پیش از سال صفر وجود داشت باید ریشه کن می‌شد. دانستن هر چیزی مرتبط با پیش از سال صفر ممنوع بود.
برای کسب اطمینان از این که هیچ خاطره‌ای از جامعه قبل از سال صفر وجود نخواهد داشت خمرهای سرخ کتاب‌ها را سوزاندند. استفاده از عینک نیز جرم تلقی می‌شد، زیرا نشان می‌داد که فرد ممکن است از روی عادت کتاب بخواند. رژیم کمونیستی کامبوج به طور کلی روشنفکران از جمله وکلا، پزشکان، معلمان، مهندسان، و متخصصان را در تمام زمینه‌ها تهدیدی علیه خود قلمداد می‌کرد. سال صفر در واقع تلاشی از سوی خمر‌های سرخ برای پاک کردن تاریخ و حذف هر گونه بقایای گذشته بود. خمر‌های سرخ ظهور خود را طلوع عصری می‌دانستند که در آن نه خانواده‌ای وجود خواهد داشت، نه احساسی، نه ابراز عشق یا غم، نه دارو، نه بیمارستان، نه مدرسه، نه کتاب، نه یادگیری. جامعه‌ای بدون تعطیلات، بدون موسیقی، بدون آهنگ، بدون منصب، بدون پول و در آن تنها دو چیز وجود داشت: کار و مرگ.
نیهیلیسم منکر این است که جهان مادی و خود زندگی دارای ارزش یا معنای ذاتی هستند. در حالی که نیهیلیسم به طور اجتناب ناپذیری منجر به خشونت نمی‌شود اصول انکار جهان آن به الهام بخشیدن به کارزار متعدد تروریسم توسط هواداران آن کمک کرده است. در اروپا، جایی که آتئیسم (خداناباوری) پیش‌تر هنجاری شده بود بیان محلی نیهیلیسم الحادی بود. با این وجود، در جوامع با اکثریت جمعیت مسلمان گروه هایی، چون داعش و طالبان به دنبال یافتن نیهیلیسم در قالبی مذهبی برآمدند. آنان مفهوم دینی زندگی پس از مرگ را نیز برای حمایت از جهان بینی نیهیلیستی خود با بی ارزش قلمداد کردن اعمالی که در جهان مادی انجام می‌شود مطرح کرده اند.
گروه‌های نیهیلیست در سطح مردمی جذابیت ندارند. این گروه‌ها به خوبی می‌دانند که از حمایت مردمی برخوردار نیستند به همین دلیل است که وقتی مناطقی را تصرف می‌کنند شروع به کشتن مردمان محلی و آویزان کردن اجساد آنان در خیابان‌ها می‌کنند. آن گروه‌ها می‌خواهند مردم از آنان بترسند. تخریب اماکن مذهبی و فرهنگی و تاریخی نیز بخشی از روش تخریب گری آنان در طول تاریخ بوده که این کار را با توجیه‌های مختلفی انجام داده اند.


کد مطلب: 471446

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/report/471446/دلیل-دشمنی-تمامیت-خواهان-آثار-باستانی-طول-تاریخ-بوده

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1