کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت ارسالی:

نوشتار جوان بویراحمدی از ژوهانسبورگ؛ می‌شد آیا که منم یک هلدینگی بودم!؟

7 فروردين 1402 ساعت 12:48

به خاطر دارم که همزمان با تحصیل، برای اشتغال به هر دری میزدم و به برخی از شرکت‌های و کارخانه‌های دولتی مرتبط به رشته تحصیلی مراجعاتی داشتم، ولی به دلیل نداشتن دوست‌ فامیل و آشنا و کس و کار در این شرکت‌ها و کارخانه‌ها؛ هیچ نتیجه‌ای در برنداشت و با خودم می‌گفتم چرا این افراد مسئول و سراندرکار، حداقل درصد کمی از کار خود و اسخدام نیرو و... را برای خدا و رضایت خدا نمی‌گذارند و همه مسائل و امور را صرفاً برای آشنا و دوست و قوم و خویش خود می‌گذارند؟


چندان اهل نوشتم نیستم، یعنی اهل این نوع نوشتن رسمی و رسانه‌ای نبوده‌ام و در عالم ادبیات و نوشتار صرفاً به نوشتن نثر‌ها و یا ابیات و یا خاطره‌ای از خاطرات خود در دفترچه‌ها و پیج‌های شخصی خود در فضای دیجیتال و فضای انگاری هستم. اما اینجا لازم شد چند جمله‌ای بنویسم و مخاطبم رسانه‌ها و مردم استان کهگیلویه و بویراحمد باشد.
مدتی است که به جهت تحصیل و همچنین اگر فرصتی دست دهد به جهت مهاجرت و اقامت در کشوری دیگر برای اشتغال و زندگی به ژوهانسبورگ (پایتخت افریقای جنوبی) رفته‌ام و توانستم از یکی از بهترین دانشگاه‌ها پذیرش بگیرم و مشغول به تحصیل و همزمان به کار در حوزه‌های صنعت تجهیزات پزشکی و درمانی و داروئی مشغول به کار شوم.
به مناسب ایام باستانی و دلنشین نوروز و استفاده از این فرصت و برای تازه کردن دیدار با خانواده و دوستان و‌ فامیل و آشنایان، همزمان با تعطیلات عید، چند روزی به ایران آمده‌ام. در این دید و بازدید‌های نوروزی، برخی از میزبانان و جمع مهمانان مرتباً از گزارش هلدینگی سایت خبری کبنانیوز صحبت می‌کنند و برای همدیگر آن را دست به دست می‌کنند.
از آنجایی که بیکاری معضلی گریبانگیر همه این خانواده و فرزندان آنهاست و خود نیز به همین جهت برای پذیرش و تحصیل در خارج و تدارک آینده شغلی که در اینجا از آن ناامید شده بودم، این گزارش جالب بود و این شب‌ها در هر خانه‌ای مهمان بودم، مفصل از آن صحبت می‌شود و گویی آجیل این ایام خانواده‌ها در استان، همین گزارش هلدینگی و سوءاستفاده‌هایی که برخی از چهره‌ها برای کسب و کار و رونق‌فامیل خود از آن داشته‌اند سخن می‌گفتند.
این قصه عجیب و دلگیری است. هم برای آنانکه به دنبال نون و نوایی برای گرفتن مسئولیت در این شرکت‌ها و کارخانه هستند و هم برای آنانی که به دنبال اشتغال در آن‌ها هستند و هم برای آن چهره‌های سیاسی و اداری که مسئولان ارشد این هلدینگ‌ها شده‌اند و برای بقیه کار چاق می‌کنند.
یادم به خودم افتاد که دوران کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را که در بهترین و تاپ‌ترین دانشگاه‌های کشور تمام کرده بودم و برای اشتغال و سامان دادن زندگی‌ام، برای کار به هر دری میزدم و حتی مدتی از بیکاری مشغول مطالعه برای آزمون دکترا شدم و بعد از قبول شدن و حدود یک سال و نیم تحصیل در دوره دکترا، همزمان نیز همچنان به دنبال شغل می‌گشتم و نتیجه‌ای در برنداشت. همه می‌دانیم که رشته‌های فنی و حوزه‌های مرتبط با آن، در ایران وضعیت اشتغال بدتری به نسبت برخی دیگر از رشته‌ها دارند.
به خاطر دارم که همزمان با تحصیل، برای اشتغال به هر دری میزدم و به برخی از شرکت‌های و کارخانه‌های دولتی مرتبط به رشته تحصیلی مراجعاتی داشتم، ولی به دلیل نداشتن دوست‌ فامیل و آشنا و کس و کار در این شرکت‌ها و کارخانه‌ها؛ هیچ نتیجه‌ای در برنداشت و با خودم می‌گفتم چرا این افراد مسئول و سراندرکار، حداقل درصد کمی از کار خود و اسخدام نیرو و... را برای خدا و رضایت خدا نمی‌گذارند و همه مسائل و امور را صرفاً برای آشنا و دوست و قوم و خویش خود می‌گذارند؟
حین تحصیل، با توجه به اقداماتی که قبل از قبولی در دکترا انجام داده بودم، چاره کار را در این دیدم که هر جوری شده است از یکی از دانشگاه‌های خارج و با نگاه به موقعیت ماندگاری و گرفتن تابعیت و اشتغال، پذیرش بگیرم و بروم. خدا روشکر در حین تحصیل دکترا، موفق شدم و درس دکترا را نیمه کاره ر‌ها کردم و برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا راهی ژوهانسبورگ شدم.
شاید اگر من هم آشنا و یا‌ فامیلی داشتم در یک شرکت و هلدینگی (مرتبط و یا نامرتبط) مشغول به کار می‌شدم و تشکیل خانواده می‌دادم و الی آخر. و می‌ماندم و خیلی از فرصت‌های فعلی‌ام را از دست می‌دادم. خداروشکر که ما آشنایی نداشتیم که در حق ما پارتی بازی کند و حق برخی‌ها را بخورد و ما را استخدام کند تا ناچار به مهاجرت شدم و حال حاضر با‌امید بیشتری به دنیای جدیدی وارد شده‌ام و آینده شغلی و تحصیلی درخشان‌تری را پیش روی خود می‌بینم که اگر دچار این هلدینگ‌ها می‌شدم شاید چنین نمی‌شد.
البته با توجه به شنیده‌های این چند شب همنشینی‌های خانوادگی و‌ فامیلی و بحث‌ها و اطلاعاتی که در این خصوص گفته می‌شد، متوجه شده‌ام که این شرکت‌ها محل بریز و بپاش و حقوق‌ها و مزایا و پاداش‌های آنچنانی و چند صد میلیونی هستند که حتی بهترین مشاغل رسمی مثل قضات و پزشکان و اساتید دانشگاه هم حسرت آن را می‌خورند که جای تعجب بسیار است. این وضعیت را با شرایط کارخانه‌ها و شرکت‌ها و هلدینگ‌ها و بنگاه‌های اقتصادی و صنعتی در افریقای جنوبی که مقایسه می‌کنم خیلی متفاوت است.
آنچه را که اشتباه می‌بینم هم کار آنانکه به پارتی و‌فامیل بازی و طایفه گرایی روی آورده و با گرفتن مسئولیت به سوءاستفاده از قدرت و جایگاه خود برای نزدیکان حداکثر بهره‌ها را می‌برند اشتباه است و هم کار آنانکه به جای کار و تلاش و پیدا کردن چاره دیگر برای کسب و کار و درآمد زیاد، تمام هم و غم خود را بر رفتن به این شرکت‌های می‌دانند اشتباه است. ‌امیدوارم این رویه درست شده و اوضاع بسامان شود.
توضیح:
این نوشته توسط یکی از دانشجویان شهرستان بویراحمد نگاشته شده که هم اکنون در یکی از رشته‌های فنی مرتبط با حوزه‌های صنایع الکترونیک پزشکی در دانشگاه ژوهانسبورگ مشغول به تحصیل می‌باشد که خواهر‌ایشان که کارمند یکی از دستگاه‌های اداری استان است به این پایگاه ارسال کردند. ارسال این نوشته بهانه‌ای شد که جلسه دیداری با‌ایشان در دفتر پایگاه خبری کبنانیوز تدارک دیده شود. جلسه گفتگوی حدود یک ساعت و نیم که بسیار جذاب و شیرین بود و از هر دری صحبت‌های بسیاری گفته شد؛ خصوصاً در باب همین بحث شرکت‌ها و کارخانجات دولتی و مقایسه آن‌ها با حوزه صنعت و پزشکی در دنیا که اگر‌ایشان اجازه دادند، به صورت اجمالی، بزودی مختصری از گفتگو را در اختیار مخاطبان محترم کبنانیوز قرار خواهیم داد.
ایشان تمایل چندانی به گفتگو و خصوصاً مطرح شدن مشخصات خود نداشته‌اند و به همین جهت و رعایت‌امانت، از ذکر مشخصات شخصی وی امتناع می‌کنیم.

مخاطبان محترم منتظر شماره‌های بعدی پرونده ویژه برای فردا (اپیدمی هلدینگ گرایی در کهگیلویه و بویراحمد) باشید.


کد مطلب: 460293

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/report/460293/نوشتار-جوان-بویراحمدی-ژوهانسبورگ-می-شد-آیا-منم-یک-هلدینگی-بودم

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1