کبنا بررسی کرد
میراث لاهوتی در زمین لمیزرع اصلاحات کهگیلویه
21 مهر 1401 ساعت 0:30
لاهوتی مرد کم حرفی در فضای عمومی بود او فعالیت خود را با آموزگاری ادبیات شروع کرد و بعدها به دانشگاه رفت اما در تمام طول سالها از ادبیات، شعر و عرفان فاصله نگرفت و در جلسات مربوط به شاهنامه خوانی نیز شرکت میکرد. جریان سیاسی که وی رهبری آن را برعهده گرفت در وهله اول خود را رقیب موحد می دانست و شاید موحد و موحدی ها را خط قرمز خود می دانستند به گونه ای که بعدها در تقابل موحد و هاشمی پور برخی ها می گفتند لاهوتی بین این دو باز هم شکست موحد را ترجیح می دهد.
اگرچه سید قادر لاهوتی یک دانش آموخته ادبیات فارسی بود که شناخت و درک درستی از شعر و نثر کلاسیک فارسی داشت و گاه بیگاه و به هر مناسبتی با شناختی نسبتا خوب اشعار فردوسی، حافظ، سعدی و مولانا را تکرار می کرد اما خیلی زود پا به عرصه سیاست گذاشت و بخشی مهم و غیر قابل انکار از تحولات چهل سال گذشته ی کهگیلویه بوده است. وی از یک خانواده ی شناخته شده از سادات بخش مرکزی کهگیلویه بود. مسیرش با ادبیات شروع شد و البته تا آخر در این وادی ماند اما در تمام مدت سایه سیاست فرصت تنفس و تولید بیشتر در ادبیات را از وی گرفت. لاهوتی فارغ از فعالیت های دوره دانشسرا و بعد از آن فعالیت اجتماعی در سطح کهگیلویه بزرگ در جریانی که در آن زمان رهبری آن با بهرام تاجگردون بود حیات سیاسی خود را شروع کرد. او آن قدر به تاجگردون نزدیک بود که توسط وی بعنوان فرماندار گچساران معرفی شود. اما شخصیت خاص لاهوتی که در طول حیات سیاسی اش در ایل و تبار خود یک مسیر کاملا مخالف با نماد سیاسی و غالب منطقه یعنی سید محمد موحد را در پیش گرفته بود این بار نیز در نهایت با بهرام تاجگردون به اختلاف و جدایی منجر شد. اگر میان سید قادر لاهوتی که در ابتدا نام خانوادگی اش متاثر از فیزیک خاصش "راست بالا" بود با بهرام تاجگردون اختلاف و دلخوری قبلی نیز در میان بود کسی اطلاع رسمی ندارد اما انتخابات سوم خبرگان رهبری در آبان 1377 و یکسال بعد از شیرینی حوادث دوم خرداد 76 نه تنها آغاز اختلاف میان حاج بهرام و لاهوتی بود که به یک انشقاق بزرگ و رفع نشدنی در میان طیف اصلاح طلب کهگیلویه منجر شد.
حاج بهرام در یک انتحار سیاسی برای رقیب آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی برای نامزدی به نام حجه الاسلام مجیدی ستاد انتخاباتی دایر کرد. محمود منطقیان که آن زمان چهره جوان و در عین حال فعالی بود و سال قبل تر در میدان مرکزی دهدشت با ادبیات و لحنی همانند علی شریعتی برای محمد خاتمی سخنرانی می کرد به تبعیت از حاج بهرام مسئولیت ستاد مجیدی در کهگیلویه را بر عهده گرفت . اما لاهوتی راه خود را رفت و از ملک حسینی پدر حمایت کرد. هیچ گاه نامزد مورد حمایت حاج بهرام و منطقیان شناخته نشد و حتی گفته می شد ولی گرایش های نزدیک به طیف آیت الله مصباح داشت اما برای حاج بهرام چنین چیزی مهم نبود. وی میخواست آیت الله ملک حسینی را شکست دهد. یک سال بعد همزمان با انتخابات ششم مجلس شورای اسلامی در سال 1378 هم لاهوتی و هم منطقیان هر دو نامزد انتخابات شدند. مشخص بود آن دو هیچ شانسی در مقابل موحد نخواهند داشت . موحدی که در سال 1374 و به سختی توانسته بود محقق که یک روحانی کمتر سیاسی بود را شکست دهد . بعد از رد صلاحیت بهرام تاجگردون در سال 74 طیف و نیروهای وابسته به تاجگردون تصمیم گرفتند با حمایت از محقق رقیب قدرتمند خود را شکست دهند اما نه آن سال و نه بعد از آن جز در یک مورد آن جمله معروف روایت شده از زبان بهرام تاجگردون در دورههای ابتدایی حضور موحد در صحنه انتخابات ثابت شد که گفته بود: "اجازه ندهید موحد به مجلس راه پیدا کند که اگر به مجلس رفت بولدوزر نیز وی را از مجلس خارج نمیکند."
تاجگردون در حمایت از منطقیان به ورزشگاه آزادی دهدشت آمد و با تندترین ادبیات به لاهوتی تاخت. وی حتی مدعی شد که لاهوتی در زمانی که در فرمانداری گچساران مورد حمایت وی بوده است آن گونه که باید و شاید نیروی همراهی نبود و او بود که راست بالا را لاهوتی کرده است و لاهوتی فردای آن روز در همان محل و در پاسخ به تاجگردون گفت تو گردون بودی و منم تاجت کردم. آن انتخابات با پیروزی محمد موحد و قرار گرفتن منطقیان در جایگاه دوم و لاهوتی در جایگاه سوم به پایان رسید ولی روشن بود که کینه و اختلافی شروع شده است که بعید است زمانی تمام شود.
حتی قبل از انتخابات سال 78 نیز گروکشیها و اختلافات میان نیروهای منتسب به منطقیان و لاهوتی شروع شده بود و اوج این اختلافات در آموزشوپرورش کهگیلویه به چشم میآمد جایی که رضا گنجی پور از نیروهای نزدیک به لاهوتی سکان آن را بر عهده گرفته بود و کاملاً در اختیار لاهوتیان بود. بهطوریکه که نحوه برخورد حذفی با منطقیانیها را بیشتر از نیروهای موحد بود. هرچند نیروهای آموزشوپرورشی موحد نیز نسبت به وضعیت آموزشوپرورش گلهمند بودند و در همان سال دوم استقرار دولت اصلاحات وقتی حسین مظفر وزیر وقت آموزشوپرورش به دهدشت آمد سه نیروی شاخص وابسته به موحد یعنی ستار شیدایی، حسین فیاضبخش و محمود سعیدی در یک جلسه عمومی در سالن شهید مطهری تلاش کردند وزیر را قانع به خارجشدن از جمع و شنیدن شکایت آنها کنند که البته وزیر حاضر به خارجشدن از جمع نشد.
برخی پادرمیانیها و نفوذها هم نتوانست آتش اختلاف و دودستگی که میان لاهوتی و منطقیان افتاده بود را خاموش کند. سالهای پایانی دولت آنها ترجیح دادند وارد سیستم مدیریتی شوند. سید قادر لاهوتی ریاست دانشگاه تازهتأسیس پیامنور دهدشت را بر عهده گرفت و اندکی بعد محمود منطقیان با حکم سید ضیا رضا توفیقی ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه شد.
سال 1382 و انتخابات هفتم مجلس شورای اسلامی بار دیگر محل منازعه این دو رقیب هم جناحی بود. هیجان انتخابات در آن سال در اوج خود قرار داشت و علاوه بر منطقیان و لاهوتی یک چهره سوم یعنی شیخ دانش که خود زمانی از نزدیکترین افراد به محمد موحد بود نامزد انتخابات شد. کاملاً روشن بود که در چنین شرایطی باز هم موحد پیروز انتخابات خواهد شد. در همان زمان به نقل از مرحوم «شیده زابلی» یکی از شخصیتهای معروف دهدشت مزاحی نقل میشد که وی گفته است نفر اول و چهارم مشخص است رقابت بر روی جایگاه دوم و سوم است که در نهایت و در واقعیت نیز این مزاح درست از آب در آمد. همزمان با شروع فعالیتهای انتخاباتی هیجان و حساسیت به اوج رسید. مخالفین موحد سخنرانی وی در ورزشگاه آزادی دهدشت را به تشنج کشاندند تا خیلی زود مشخص شود این حرکتها مقدمه یک تنش بزرگتر است. موحد پیروز آن انتخابات شد. هرچند هنوز هم هستند کسانی که بر این باورند که اگر میان لاهوتی و منطقیان ائتلافی صورت میگرفت یکی از آن دو میتوانست پیروز انتخابات شوند. اما چنین ادعایی تنها میتواند یک احتمال باشد. کسانی که فضای عمومی کهگیلویه را شناخت دارند و البته سازوکارهای انتخابات را نیز میدانند بهخوبی بر این نکته واقفاند که اولاً ائتلاف در آن معنایی که در حوزه علوم سیاسی و فعالیتهای حزبی آمده است در کهگیلویه و با آن بافت و ساخت اجتماعی و فرهنگی کاری است دشوار و در ثانی بخش زیادی از آرا لاهوتی و منطقیان متأثر از مسائل منطقهای بود که هرگز با هر نوع ائتلافی تن به پیوستن به اردوگاه مقابل نمیدانند. و شاید هم همین دو دستگی باعث شکل گیری و جدیت و مطرح شدن این دو چهره سیاسی در شهرستان و استان شد. از طرف دیگر نفوذ این دو در تمام سال ها مانع از شکل گیری یک چهره مستقل و یا حد وسط میان این دو شد و سرنوشت امروز اصلاحات کهگیلویه را باید در چنین بستری دید و تحلیل کرد. تنش بزرگتر مربوط به انتخابات هفتم مجلس در عصر روز شنبه و بعد از اعلام آرا آغاز شد و دامن آن نه تنها آن سال که تا سال های بعد بر صحنه سیاسی کهگیلویه سنگینی می کرد. با اعلام پیروزی محمد موحد طرفداران سه نامزد شکست خورده یعنی منطقیان، لاهوتی و دانش در میدان مرکزی شهر تحصن و با حرکت به سمت فرمانداری و حمله به فرمانداری کهگیلویه و خانه برخی نزدیکان محمد موحد و خانه خود موحد در خیابانی که به جاده طولیان مشهور است ادامه داشت. اعتراضات همان شب به پایان رسید اما فردای آن روز و با حضور یگان ویژه مجهز و آماده ی خارج از استان برخوردهای زیادی با برخی از دستگیرشدگان و متهمان شروع شد. منطقیان و لاهوتی نیز احضار شدند و در مدت زمان طولانی آنها در راهروهای دادگاه ها در رفت و آمد بودند. با سفر محمد خاتمی به استان برای افتتاحیه سد کوثر و برخی پادرمیانی ها از شدت برخوردها کاسته شد. ترکش های آن اعتراضات و دلخوری شدید از موحد چند سال بعد و در نوروز 1385 همزمان با سفر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت به دهدشت خود را نشان داد و مردم و بویژه جوانان دهدشت با شروع سخنرانی موحد شروع به سر و صدا و دروغگو خطاب کردن موحد کردند و مانع از سخنرانی وی شدند تا بعدها موحد با کینه و بغض سنگینی نسبت به آن رویداد یاد کند.
اتفاقات و اعتراضات سال 1382 باعث شد هر سه نامزد چهار سال بعد یعنی در 1386 در صحنه نباشند. موحد که هم در این موارد فرد با تدبیر و معقولی نشان داده است و هم احتمالا پالس هایی دریافت کرده بود در بهبهان نامنویسی کرد و لاهوتی و منطقیان رد صلاحیت شدند. در آن دوره به نظر شرایط برای پیروزی منطقیان مساعد بنظر میرسید ولی رد صلاحیت هیچ مجالی نداد.
در آخرین روزهای مانده به انتخابات صلاحیت لطیف رستاد از نیروهای نزدیک به محمود منطقیان تایید شد و زمزمه هایی از حمایت اصلاح طلبان از وی به گوش رسید. رستاد وارد عرصه انتخابات شد. فضای عمومی استقبال خوبی از رستاد داشت و وی نشان داد توانایی سخنرانی و جذب آرا را نیز دارد ولی در میانه کار اختلافات قدیمی اصلاح طلبان خود را نشان داد. قادر لاهوتی حاضر به حمایت رسمی از رستاد نشد. بخش زیادی از نیروهای اطراف لاهوتی همچون گنجی پور، صدوقی، جلال منش و کریمی نژاد نه تنها از رستاد حمایت کردند که برای وی نیز سخنرانی کردند. اما در برخی محافل این گونه گفته می شد که نظر قادر لاهوتی بر بزرگواری است و وی معتقد است رستاد اصلاح طلب نیست.
انتخابات هر چه بود و هر چه گذشت با پیروزی بزرگواری به پایان رسید و در این انتخابات منطقیان با حمایت خود از رستاد که اتفاقا از منطقه دیگری بود توانست چهره خوبی از خود نشان دهد. نوع رفتار منطقیان که اصرار زیادی بر جذب داشت و آن زبان تند لاهوتی را نیز نداشت در طول تمام سال ها باعث نزدیکی بخش گسترده ای از نیروهای شاخص از منطقه ای شد که در کهگیلویه به ثلاث معروف است؛ نیروهایی همچون لطیف رستاد، کامل تقوی نژاد، محمد علی افشانی، حبیب الله رزمجو، شاپور شرافت و ...
دو سال بعد از رویداد انتخابات هشتم مجلس شورای اسلامی رویداد مهم و پرحادثه انتخابات دهم ریاست جمهوری در سطح کشور پیش آمد. در آن انتخابات بر خلاف پیش بینی ها منطقیان به ستاد مهدی کروبی رفت و قادر لاهوتی برای میرحسین موسوی فعال بود. نتیجه انتخابات اما نه به نفع موسوی بود و نه کروبی و اندکی بعد از انتخابات موج اعتراضات و حوادث معروف به سال 88 شروع شد که اثرات آن تا مدت ها بر صحنه سیاسی کشور سنگینی میکرد.
اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم در سال 90 کمترین حضور و فعالیت را داشتند گفته می شود در آن سال منطقیان از غلامرضا تاجگردون نیز حمایت کرد. لاهوتی هیچ گاه نگاه خوشی نسبت به غلام رضا تاجگردون نداشت و رابطه ای میان آن دو نیز دیده نشد که شاید بخشی از آن به همان اختلاف قدیمی لاهوتی و بهرام تاجگردون بر می گردد. هرچند در مراسم تشییع لاهوتی، غلامرضا تاجگردون حضور پر رنگی داشت و به گرمی مورد استقبال برادر و پسر بزرگ لاهوتی قرار گرفت و در بسیاری از عکس ها در مرکز عکس ها قرار گرفته بود. در خود کهگیلویه نیز منطقیان در جایی نقل کرده بود که به مجید باقریان یک نامزد ناشناخته از شهرستان بهمئی که صلاحیتش تایید شده بود رای داد.
کمتر کسی گمان می برد که این سطح از رخوت و سردی برای اصلاح طلبان قابل شکستن باشد و تا روزهای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری یازدهم چنین امیدواری دیده نمیشد. قبل از گرم شدن فضای انتخابات و ائتلاف آنها بر روی حسن روحانی، محسن رضایی با بهانه زاگرسی بودن در منطقه لر نشین فعالیت زیادی داشت و گفته میشود وی با محمود منطقیان دیدار داشت و منطقیان نیز وعده حمایت به وی داده بود اما روایت است وقتی برای هماهنگی دیدار رضایی با لاهوتی تماس گرفته شد لاهوتی زیر بار این یدار نرفت و به خانه یکی از نزدیکانش پناه برد.
اما چند روز پایانی ورق برگشت و اصلاح طلبان با تلاش زیاد و وحدت توانستند حسن روحانی را به ریاست جمهوری برسانند. منطقیان با دعوت کرامت کریمی و سید کمال دولتخواه از فعالترین جوانان آن زمان جریان اصلاحات در ستاد حسن روحانی سخنرانی کرد و سید ایرج کاظمیجو متنی یک خطی از طرف لاهوتی در حمایت از روحانی قرائت کرد.
پیروزی حسن روحانی آغاز یک جنگ جدید میان طیف های اصلاح طلبی بویژه در کهگیلویه بود. کمتر کسی فکرش را می کرد که جایگاه تعیین کننده استانداری کهگیلویه وبویراحمد به سید موسی خادمی از نیروهای نزدیک به محمود منطقیان برسد و تاثیر گذارتر آن که منوچهر سیف السادات از دوستان نزدیک منطقیان به خادمی نزدیک و بویژه در اوایل به وی مشاوره می داد. التبه بعدها که سیف السادات در سال 1394 قصد کاندیداتوری در کهگیلویه داشت با استقبال خوب لاهوتی مواجه شد که البته سیف نتوانست تایید صلاحیت خود را از شورای نگهبان بگیرد.
حلقه اصلی ستاد حسن روحانی به رهبری سید ضیا رضاتوفیقی و رضا عسکری علیه انتصاب سید موسی خادمی موضع گیری رسمی کردند و در خیابان فاطمی تهران تجمع کردند. در این اعتراضات طیف لاهوتی حضور نداشت اما خیلی زود مشخص شد که این طیف از اساس با موسی خادمی مخالف است و در چند سال دوره مدیریت خادمی نه تنها هیچ آشتی صورت نگرفت که روز بروز بر شدت اختلافات افزوده شد. برخی ها دلیل این سطح از اختلاف را به نزدیکی خادمی و منطقیان ربط می دهند و برخی علت را به گذشته های دور می برند و مدعیاند در زمانی که قرار بوده است سید قادر لاهوتی معاون اولیاء استاندار استان در دولت محمد خاتمی شود این سمت به موسی خادمی داده شد. هر چه بود اما اختلافات زیاد بود و در این بین برخی نیروهای نزدیک به لاهوتی توسط خادمی حمایت شدند و عملا از وی فاصله گرفتند. دارا کریمی نژاد، مجید محنایی و محمود داربام از جمله این نیروها بودند.
انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی نقطه اوج اختلافات بود. یکبار دیگر محمود منطقیان و قادر لاهوتی در انتخابات ثبت نام کردند اما هر دو رد صلاحیت شدند. چهره های شناخته شده دیگری نیز رد شدند از جمله علی اسماعیلی که در تهران نامنویسی کرده بود و ظاهرا برنامه برای کهگیلویه داشت که صلاحیتش احراز نشد و هم چنین منوچهر سیف السادات و لطیف رستاد. در این میان و در بین اصلاح طلبان یک گزینه کمتر شناخته شده و بدون سابقه مدیریتی به نام علی کامرانی تایید صلاحیت شد . کسانی که وی را از گذشته می شناختند میدانستند که وی فرد بسیار متعصب و پیگیری است و حمایت لاهوتی و اکثریت شورای اصلاح طلبان را پشت سر خود دارد. وی نامزد اصلاح طلبان در کهگیلویه معرفی شد ولی محمود منطقیان حاضر به حمایت از وی نشد. گزینه منطقیان ظاهرا مهدی وفایی بود که در دولت احمدی نژاد سابقه مدیریت داشت. گفته می شود لاهوتی گفته بود حاضر است بر وفایی کوتاه بیاید اما با اسکندر یارنسب که او هم به منطقیان نزدیک بود کوتاه نمیاد و علت بر می گشت به آن چه لاهوتی گمان می برد رابطه نزدیکی میان یارنسب و رستاد وجود دارد. رابطهای که شاید در واقعیت هم هیچ خبری نبود.
نیروهای جوان اطراف منطقیان به اردوگاه کامرانی پیوستند ولی گفته می شد حلقه موسی خادمی در استانداری نظرشان بر روی پیروزی عدل هاشمی پور است. لاهوتی و نیروهایش تمام قد پشت سر کامرانی ایستادند . خود لاهوتی در ورزشگاه شهید دولتخواه دهدشت طی چند جمله کوتاه و شعار « یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا» از طرفدارانش خواست به کامرانی رای دهند. بعد از آن کامرانی تا حدود زیادی رهبری اپوزیسیون مخالف خادمی را بر عهده گرفت. این اپوزیسیون همزمان با سفر حسن روحانی به استان در تابستان 1395 در ورزشگاه تختی یاسوج اقدام به تجمع و تلاش برای شعار دادن علیه خادمی نمودند که با دخالت نیروهایی که پیشتر توسط نزدیکان خادمی هماهنگ شده بودند جلوی اثرگذاری آنها و شنیده شدن صدایشان گرفته شد. در آن جمع و اطرافشان نواب لاهوتی فرزند بزرگ لاهوتی و همچنین علی پرواز، علی کامرانی و نعمت الله صدوقی نیز دیده میشد. کمی بعد از این اتفاق در یک نشست و دیدار دوستانه در خانه قادر لاهوتی وی با کلمات و ادبیات تندی به موسی خادمی حمله کرد و حتی از حملات وی حسن روحانی و رحمانی فضلی نیز بی نصیب نماندند. برخی نزدیکان رسانه ای خادمی اقدام به پاسخگویی به لاهوتی کردند ولی آن جوابیه ها از شدت آن حمله و اثرات آن نکاست . در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم سعی شد که این اختلافات به چشم نیاید. بعد از پیروزی مجدد حسن روحانی و زمانی که اعلام شد موسی خادمی به لرستان می رود طیف لاهوتی بیش از هر کس دیگری خوشحال بودند. علی احمدی وقتی معرفی شد علی کامرانی بدون آن که وی را بشناسد از وی حمایت کرد کاری که برای کاظم نظری نیز انجام داد تا عملا این دو را مدیون خود کرده باشد و در طول دوره کوتاه مدیریت احمدی وی و مجتبی مرادی رئیس دفتر ذی نفوذش حمایت های خوبی از این طیف کرده باشند و بسیاری از نزدیکان منطقیان در مناصب مدیریتی عذرشان خواسته شد.
اما جانشین احمدی نه همچون خادمی بخشی از طیف منطقیان بود و نه چون احمدی به سمت لاهوتی گرایش داشت و اتفاقا یک معاون سیاسی قدرتمند داشت که در اولین اقدام عذر سیاسی کاری علی پرواز را خواست البته او در کنار این کار حاضر نشد بار دیگر به نیروی ضعیف و پر هزینه جریان منطقیان یعنی کرامت کریمی میدان دهد و سعی بر حمایت از نیروهای میانه همچون اتابک و دارا کریمی نژاد را داشت.
دوره کلانتری با کمترین اتفاقات میان این دو طیف به پایان رسید. انتخابات یازدهم مجلس یکی از انتخابات های سرد سیاسی کهگیلویه بود. هیچ اصلاح طلبی در صحنه حاضر نبود و با وجود تایید صلاحیت رضا دهبانی پور از نیروی های نزدیک به محمود منطقیان اما منطقیان این بار حاضر به حمایت از وی نشد که بخشی از این عدم حمایت را باید در جو عمومی کشور و عدم فعالیت اصلاح طلبان دید.
انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم آخرین اتفاق سیاسی بود که مرحوم لاهوتی تجربه کرد اما وی نیز به مانند سایر اصلاح طلبان هیچ موضع و کنش سیاسی در این رابطه از خود نشان نداد. تا آن که در نوروز 1401 اخباری از دیدار مسئولان و شخصیتهای استان با سید قادر لاهوتی که گفته می شد عمل پیوند کلیه انجام داده است به بیرون مخابره شد. در ان زمان گفته میشد حال عمومی لاهوتی خوب است ولی از اواسط تابستان بود که اخباری از وخامت حال وی به گوش می رسید تا آنکه در روز شنبه 12 شهریور اعلام شد سید قادر لاهوتی چهره مطرح اصلاح طلب استان دار فانی را وداع گفت.
لاهوتی مرد کم حرفی در فضای عمومی بود او فعالیت خود را با آموزگاری ادبیات شروع کرد و بعدها به دانشگاه رفت اما در تمام طول سالها از ادبیات، شعر و عرفان فاصله نگرفت و در جلسات مربوط به شاهنامه خوانی نیز شرکت میکرد.
جریان سیاسی که وی رهبری آن را برعهده گرفت در وهله اول خود را رقیب موحد می دانست و شاید موحد و موحدی ها را خط قرمز خود می دانستند به گونه ای که بعدها در تقابل موحد و هاشمی پور برخی ها می گفتند لاهوتی بین این دو باز هم شکست موحد را ترجیح می دهد. در مراسمات مربوط به مرگ وی موحد از همان اولین لحظات در کنار خانواده و عزاداران وی حضور فعالی داشت و احتمالا این انتظار داشت که از تریبون های مراسم به صورت جدی تر از وی یاد شود اما تیم ستاد ارتحال لاهوتی ترجیح داد تنها گذرا به نام وی در کنار نمایندگان استان اشاره کند. آنها اما برعکس توجه ویژه ای به محمود منطقیان داشتند . منطقیان خود در مراسم تشییع بر پیکر لاهوتی از حال رفت و در روز ختم در دهدشت نیز در کنار ولی الله شجاع پوریان سخنران مراسم بود وی در یاسوج نیز در دقایق آخر مراسم در مسجد امام حسن مجتبی حاضر شد. منطقیان در سخنرانی خود در دهدشت گفت که سید نواب فرزند بزرگ لاهوتی از وی دعوت کرده است تا به عنوان سخنران در این مراسم حاضر شود.
قطعا و حداقل برای چندین سال دیگر جریان لاهوتی در عرصه عمومی کهگیلویه حضور خواهد داشت. بخش زیادی از ادامه کار آنها منوط به وضعیت سیاسی کشور و ادامه حیات اصلاح طلبان خواهد بود . اما بخش مهم تر به وجود یک رهبر مورد اجماع است. قطعا لاهوتی دوم برای این جریان در کار نخواهد بود ولی کسانی هستند که هم داعیه رهبری این جریان را دارند و هم ظرفیت هایی دارند . همان گونه که گفته شد لاهوتیان بر سر اینکه نیروهای لیدرشان روزی یا روزگاری از موحد حمایت کرده باشند بسیار حساس هستند موضوعی که عملا شانس نیروهایی همچون دارا کریمی نژاد که در دور گذشته گفته می شد از موحد حمایت کرده است و یا نعمت الله صدوقی را که در جلسه معروف جولکی بهبهان در نشست موحد برای انتخابات سال 1390 شرکت کرده بود بسیار کم می کند.
علی کامرانی یکی دیگر از داعیه داران خواهد بود ولی اینکه چنین نیرویی بتواند به اتکای حمایت چند جوان بعد از لاهوتی در میان لاهوتیان مورد پذیرش قرار بگیرد نیاز به زمان و پذیرش از حیث وجهه عمومی و اجتماعی دارد.
در این میان می توان از برخی شخصیت های معتدل نزدیک به این جریان که دارای اسم و اعتبار ملی است به عنوان گزینه های بالقوه برای رهبری این طیف یاد کرد . علی اسماعیلی یکی از چهره های شاخص اصلاح طلب استان است که در تقسیم بندی های کهگیلویه کمتر حضور داشته است و روابط بسیار نزدیکی با جوانان طیف لاهوتی دارد و مستعد رهبری این جریان است.
اگر معضل رهبری در این جریان حل نشود دیر یا زود بخش زیادی از جریان در سایر طیف های سیاسی کهگیلویه حل خواهد شد و یا اساسا سر از شکل و شمایل دیگر در خواهد آورد هرچند خواسته یا ناخواسته افرادی از این جریان به سمت های دیگر شیفت پیدا خواهند کرد چرا که عامل نگهدارنده آنها شخص سید قادر لاهوتی بوده است و لاغیر.
مراسم تشییع و تدفین لاهوتی را باید یکی از بزرگترین مراسمات از این دست بعد از مراسم تشییع آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی در استان دانست. در مرگ وی بسیاری از شخصیت های سیاسی کشور و در راس آنها سید محمد خاتمی پیام تسلیت دادند و گفته می شود بسیاری از شخصیت های سیاسی نیز طی تماس تلفنی با خانواده وی تسلیت گفتند. اکثر قریب به اتفاق شخصیت های سیاسی استان و بویژه بهرام تاجگردون و موسی خادمی و لطیف رستاد نیز برای وی پیام تسلیت صادر کردند .سخنرانی آیت الله سید شرف الدین ملک حسینی یکی از سخنرانی پر پیام وی در طول این سالها بود که با استقبال زیادی مواجه شد.
سید قادر یک استاد دانشگاهی سیاستمدار بود که ارتباطات بسیار نزدیک با مردم داشت و بهعبارتی در میان مردم زندگی می کرد. شیرعلی خرامین روانشناس و چهره اصولگرای استان که خود را از شاگردان سالهای ابتدایی آموزگاری لاهوتی خواند در مراسم ختم وی در یاسوج، سید قادر لاهوتی را بر اساس نظریه معروف آبراهام مزلو روانشناس آمریکایی یک فرد خودشکوفا خواند که می توان این تعبیر را تعبیر دقیقی دانست. درب خانه لاهوتی و هم چنین محمود منطقیان و همینطور محمد موحد از قدیم الایام تا کنون بر روی تمام مراجعه کنندگان باز بوده است و آنها با حوصله پیگیر کار و مشکلات مردم بودهاند. بنابراین اینکه گفته شود لاهوتی و منطقیان یک جایگاه را اشغال کرده بودند و آن جایگاه را به کسی نمی دادند اشتباه است و بعبارتی بخش بزرگی از این جایگاه را خود این اشخاص خلق و آن را به دست آوردند. کاری که حالا و گذر زمان نشان خواهد داد که چقدر سخت و دشوار است در آن منطقه از کشور کسی بتواند این نقش ها را بخوبی ایفا نماید. هرچند هیچ کدام از این عوامل قطعی و حتمی نیست و نمی تواند مانع از بروز اتفاقات بزرگ در عالم سیاست شود.
کد مطلب: 453338