جنگ جهانی سوم با استانداردهای غربی، خیلی نزدیک نیست / بازگشت به مناقشه جهانی نازیسم و یهود
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: تحلیلگران و برخی سیاستگذاران نظام جهانی با ظهور هرگونه تحول سیاسی و نظامی در جهان، خبر از بروز جنگ جهانی سوم داده و هشدارهای خود برای اثرگذاری بر افکار عمومی داخلی و خارجی را در دستورکار قرار میدهند.
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: تحلیلگران و برخی سیاستگذاران نظام جهانی با ظهور هرگونه تحول سیاسی و نظامی در جهان، خبر از بروز جنگ جهانی سوم داده و هشدارهای خود برای اثرگذاری بر افکار عمومی داخلی و خارجی را در دستورکار قرار میدهند.
جنگ جهانی سوم با استانداردهای غربی، خیلی نزدیک نیست
دیپلماسی ایرانی: در جهانی که ریسک کردن از مهمترین مؤلفههای سیاستگذاری آن بشمار میآید، اصرار بر احتمال وقوع جنگ جهانی سوم از سوی برخی سیاستگذران و رهبران درگیر در رقابت جهانی قدرت را میتوان یک سیاست زیرکانه و فریبنده برای توجیه رویکرد سیاستی بهخصوص سیاستگذاری تهاجمی و ستیزهجویانه آنان برشمرد که میخواهند افکار عمومی جهانی را درگیر ترس کنند تا چشم بر واقیعتهای وحشتناک کنونی جهان ببندند.
ریسک بالای برخی رهبران و سیاستگذاران قدرتهای بزرگ جهانی برای افزایش مداخله نظامی و اتخاذ رویکردهای تهاجمی در مناسبات جهانی، سبب شده است تا آنان هر روز به انتشار هشدارهایی پیرامون احتمال آغاز جنگ جهانی سوم بپردازند.
تحلیلگران و برخی سیاستگذاران نظام جهانی با ظهور هرگونه تحول سیاسی و نظامی در جهان، خبر از بروز جنگ جهانی سوم داده و هشدارهای خود برای اثرگذاری بر افکار عمومی داخلی و خارجی را در دستورکار قرار میدهند.
اکنون در سال 2022 و با گذشت بیش از دو ماه از تهاجم روسیه به اوکراین که با عنوان "عملیات ویژه نظامی در اوکراین" شروع شد، موج شدید و جدیدی از هشدارهای هراسافکن پیدایش جنگ جهانی سوم از سوی برخی سیاستگذاران و سیاستمداران غربی آغاز شده است.
اینگونه هشدارهای خاص در حال نفوذ به حوزههای ایدئولوژیک و تنشآفرینی دینی و نژادی است، حوزههایی خطرناک که مصداق آن در جنگ جهانی دوم قابل مشاهده است. سخنان سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه پیرامون ماهیت نازیسم دولت زلنسکی در اوکراین که با استناد به اینکه پدربزرگ ولودیمیر زلنسکی دارای تبار یهودی بوده، گفتهاند: «ممکن است من اشتباه کنم، اما هیتلر هم خون یهودی در بدن داشت.»1، را میتوان نوعی نزاع دینی و نژادی در راستای جنگ اوکراین قلمداد کرد.
ماهیت جنگ جهانی سوم و احتمال بروز آن در شرایط کنونی در ابهام است. اما برخی مؤلفههای تردید در وقوع جنگ جهانی سوم و بهرهبرداری سیاسی سیاستگذاران جهانی از جنگ اوکراین برای تضمین بقای خویش را در موارد زیر میتوان مورد بررسی قرار داد:
یکم - جنگ اوکراین 2022 و ابطال نظریه جنگ جهانی سوم فوری: از چند ماه قبل از آغاز جنگ اوکراین و حمله روسیه به این کشور در فوریه 2022، هشدارهایی پیرامون احتمال بروز فوری جنگ جهانی سوم در رسانههای و محافل کارشناسی غربی رونق گرفته و دولتهای غربی به شدت بر تشویش افکار عمومی با تهدید جنگ جهانی سوم در صورت حمله روسیه به اوکراین اصرار داشتند.
با شروع جنگ اوکراین و حمایتهای فراگیر تسلیحاتی و نظامی دولتهای اروپایی و آمریکا از اوکراین در مقابل روسیه و گذشت بیش از دو ماه از این جنگ که با انواعی از اتهامات جنگی مانند نسل کشی و کشتار جمعی توسط روسیه تشدید شده، پیشبینی پیدایش سریع جنگ جهانی سوم همزمان با حمله روسیه به اوکران محقق نشده است.
تحلیلگرانی که آغاز یک جنگ از سوی روسیه علیه منافع غرب را علت جامع برای آغاز جنگ جهانی سوم میدانستند، طی گذشت دو ماه از جنگ اوکراین متوجه شدهاند که منافع و امنیت ملی دولتهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا بسیار فراتر از امنیت و هستی دولتی مانند اوکراین و شهروندانش است که بخواهند خود را درگیر یک جنگ بزرگ به نام جنگ جهانی سوم کنند. دولتهای غربی و آمریکا در چارچوب یک جنگ محدود و نیابتی از سوی اوکراین علیه روسیه اقدام کرده و راضی هستند.
دوم - هراس افکنی و بستن چشم شهروندان: یکی از پیامدهای اصرار بر احتمال وقوع جنگ جهانی سوم را میتوان هراسافکنی و ایجاد ترس بزرگ در افکار عمومی برشمرد تا شهروندان به تجزیه و تحلیل احتمال جنگ جهانی در ذهن خویش مشغول شده و چشم بر واقعیتهای کنونی جهان بهویژه بحرانهای اقتصادی، کمبود شدید غذا، گرم شدن زمین، کمبود آب، خشکسالی، تغییرات شدید اقلیمی و ... بسته، چشمداشتهای خود از دولتهای مربوطه را کاهش دهند.
هشدارهای مکرر پیرامون وقوع جنگ جهانی سوم در بازه زمانی نزدیک، یک سیاست فریبنده برای تشویش اذهان شهروندان است تا قدرتهای بزرگ جهانی بهخصوص قدرتهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا بتوانند افکار شهروندان خود را از پیامدهای واقعی جنگ اوکراین برای سراسر جهان بهویژه خود این کشورهای غربی که همان افزایش تورم، افزایش شدید قیمت غلات و خواروبار، هزینه سوخت و ... است را منحرف کرده و به یک جنگ اتمی و جنگ جهانی سوم مشغول کنند.
این سیاست هراسافکنی با توسل به احتمال جنگ جهانی سوم، خواستههای شهروندان از دولتهای غربی را مدیریت نموده و آنان را از اعتراض و آشوب فراگیر علیه دولتهای غربی منصرف ساخته و تضمینی برای بقای حاکمیت دولتهای شکننده مانند دولت بوریس جانسون در انگلیس است.
سوم - جنگ جهانی با استانداردهای غربی: مؤلفههایی که از سوی رهبران و کارشناسان غربی (آمریکایی، روسی و اروپایی) برای بروز جنگ جهانی سوم تعیین شدهاند، بسیار مضحک هستند. مؤلفههایی مانند: کمکهای نظامی خاص مانند ارسال هواپیمای جنگنده، اعزام نیروی نظامی ناتو و ... به اوکراین که بیشتر بر تقابل میان ناتو و روسیه استوار بوده است و تلاش دارد تا قدرتهای بزرگ اروپایی مانند آلمان و فرانسه را به اقدام بیشتر علیه روسیه تحریک کنند.
تهییج قدرتهای بزرگ جهانی مانند ژاپن، اروپایی مانند آلمان، فرانسه و ... از سوی ایالات متحده آمریکا و انگلستان با نمایش و بازیگری ولودیمیر زلنسکی در اوکراین را میتوان مؤلفه اصلی هشدارهای اخیر برای وقوع جنگ جهانی برشمرد که بیشتر بر استانداردهای غربی استوار است. معیارهای غربی که همواره دارای یک تناقض یا دوگانگی بارز در برتری دادن منافع دینی و نژادی غرب بر سایر ادیان و نژادها همراه بوده است!
مؤلفههای یک جنگ جهانی با استانداردهای غربی را میتوان یک بازی نیرنگگونه برای حفظ منافع راهبردی استعمار غربی و آمریکایی برشمرد که جان و مال شهروندان خود را برتر از جان و مال سایر شهروندان جهان میدانند. مؤلفههای یک جنگ جهانی کدامند که غرب را به هراس افکنده است؟
مؤلفههایی مانند میزان خسارات مادی و اقتصادی، میزان تلفات انسانی و کشتار انسانها، تعداد کشورهای درگیر و ائتلافهای حامی آنان، مدت زمان آغاز، تشدید و فراگیری جنگ و ... را میتوان در جنگهای جهانی مورد بررسی قرار داد. اما اگر به تحولات یک دهه اخیر نگاهی گذرا داشته باشیم، متوجه میشویم برخی رویدادهای خساراتبار در جهان دارای ابعاد جهانی و شایسته عنوان جنگ جهانی سوم بودهاند، ازجمله:
- ایجاد داعش و جنگ بزرگ تروریستی در سوریه و عراق با خسارات مادی و انسانی بیشمار
- جنگ علیه ابزار تروریستی خود غربیها یعنی داعش با ایجاد یک ائتلاف جهانی
- ایجاد یک ائتلاف جهانی قدرتمند علیه تنها یک دولت ضعیف یعنی یمن، اجرای یک جنگ فراگیر و طولانی 8 ساله برای کشتار و نابودی شدید علیه این کشور
هر کدام از این موارد را میتوان شایسته یک جنگ جهانی علیه دولت یا محوری خاص در جهان دانست که البته با استانداردهای غربی همخوانی ندارند، بنابراین در ردیف جنگ جهانی و شایسته ابراز خطر از سوی دولتهای غربی و آمریکا قرار نمیگیرند.
چهارم - جنگهای محدود و تخلیه منازعات بزرگ: نظریههای بسیاری پیرامون علل و پیامدهای جنگ در درازای تاریخ طرح و آزموده شدهاند. نظریههایی که بیشتر بر ماهیت سیاسی و روانشناسی علل و پیامدهای جنگ استوار بوده و برخی نیز دارای توصیههای جالب هستند.
یکی از مهمترین این نظریهها که" جنگ میان ملل متمدن را صرفاً کُنشی هوشمندانه از سوی دولتها دانسته و جنگ را به عنوان عاملی جهت از میان رفتن تدریجی احساس تنفر میان ملل"2 معرفی میکند را شاید بتوان را یک نظریه کارآمد پیرامون جنگهای محدود و نیابتی بهخصوص جنگ کنونی اوکراین قلمداد کرد که میتواند حجم زیادی از تنفر و تنش میان روسیه و غرب را تخلیه نموده و نزاع راهبردی میان آنان را مدیریت کند.
پنجم - بازگشت به مناقشه جهانی نازسیم و یهود: جنگ اوکراین 2022 سبب تخلیه موجی از تنفر میان دولتهای غربی و قدرتهای بزرگ جهانی شده است. اما همین تخلیه تنفر میتواند به موجی جدید از تنش و تنفرآفرینی نژادی و دینی برای اثرگذاری بر شهروندان درگیر بحران منجر شود.
سخنان سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه پیرامون تبار یهودی آدولف هیتلر و همسان دانستن پیشینه هیتلر و زلنسکی با هدف تشریح اقدامات کنونی زلنسکی با جنایات هیتلر و از سوی دیگر واکنش وزارت امور خارجه روسیه به حضور مزدوران اسرائیلی در اوکراین3 را میتوان ازجمله اقدامات سیاستگذاران زیرک روسیه دانست که سعی در تحریک افکار عمومی شهروندان خود و اروپا علیه رئیس جمهور اوکراین دارند.
اگر این جمله جرج کنان، سیاستمدار آمریکایی و سفیر این کشور در اتحاد جماهیر شوروی را که میگوید: «رهبران روسی، داوران زیرک روانشناسی بشر هستند.»4 را بپذیریم، جنگ اوکراین و بلکه سخنان کنونی لاوروف را میتوان بخشی از سیاستهای زیرکانه رهبران روسی برشمرد که سعی در دستکاری روان و اذهان شهروندان در راستای اهدافی بزرگتر دارند.
لاوروف و پوتین به خوبی از ماهیت روانی و روانشناسی شهروندان غربی و اروپایی باخبر هستند، بنابراین بازآفرینی دوباره مناقشه نازیسم و یهود از سوی روسیه و سیاستمدار بزرگی مانند لاوروف را میتوان بخشی از تغییر مسیر سیاستگذاری راهبردی روسیه دانست که میتواند سبب هراس سایر سیاستگذاران و بازیگران جهانی برای گریز از جنگ فراگیر یا جهانی باشد.
*
جنگ کنونی اوکراین را میتوان جلوهای از سیاستگذاری خطرآفرین غربی محسوب کرد که قادر است اوکراین را به ایجاد یک دولت سرکش، شرور و یاغی در نظم جدید جهانی تبدیل کند. همانگونه که در مقاله "تقویت نظامی در نظم نوین جهانی و اروپایی همسان با الگوی تقویت نظامی ۱۹۹۰/ تشابهات جنگ اوکراین و عراق " منتشره در سایت دیپلماسی ایران به برخی پیامدهای حمایت فراگیر و بدون کنترل غربیها به اوکراین اشاره داشتم، اوکراین در حال تبدیل به یک دولت یاغی در آینده است که در تعریف روسیه و سرگئی لاوروف با آلمان نازی و رهبر آن هیتلر، همسان شده است.
هشدارهای کنونی پیرامون وقوع جنگ جهانی سوم را تنها میتوان در چارچوب بازی قدرت قدرتهای بزرگ جهانی بهخصوص ایالات متحده آمریکا و روسیه تحلیل کرده، بروز جنگ جهانی را با استانداردهای غربی امکانپذیر دانست که هنوز شرایط لازم برای آن فراهم نشده است.
استاندارهایی که اگر در مورد داعش دستنشانده غرب مورد بررسی قرار گیرند، نتایج بسیار شگفتی خواهند داشت. گروه و دولت جهانی داعش که اگر ایران و محور مقاومت نبودند، اکنون در مرزهای چین بوده و بخشی از چین را نیز در تصرف خود داشتند.
اما داعش و فرآیند خسارتبار ایجاد، ظهور و تقویت آن از سوی محور غربی، عربی و ترکی به عنوان یک جنگ جهانی و فراگیر مطرح نمیشود، زیرا پیکان حرکت داعش به سوی شرق و برخی قدرتهای بزرگ دشمن و رقیب غرب مانند ایران، هند، پاکستان و چین بود!
**
سیاستگذاران و رهبرانی که در حال حاضر به شدت بر هشدار بروز جنگ جهانی سوم اصرار دارند، همان حاکمانی هستند که برای تضمین بقای خود به تشویش و تهییج افکار شهروندان خود و سایر کشورهای جهان برای انحراف اذهان آنان نیاز دارند.
جنگ جهانی جدیدی در آینده نزدیک برای جهان بهخصوص پیامد جنگ کنونی اوکراین متصور نیست. آنچه هشدارهای جنگ جهانی سوم نامیده میشوند را باید سیاست زیرکانه سیاستگذاران و رهبران غربی برای بازآفرینی نظم جهانی و گسترش سلطه جهانی خود قلمداد کرد که با ابزار هراسافکنی در اذهان جهانی، آن را پیگیری میکنند.