کبنا بررسی کرد
دو سال بعد از 2 اسفند
2 اسفند 1400 ساعت 2:06
دو سال به سان باد پشت سر گذاشته شد برخیها تقریباً سال دوم و سوم را اوج کار میدانند و معتقدند در سال اول نمایندگان یا تازه کارند و یا ممکن است با دولتها همراه نباشند و در سال چهارم نیز از ابتدای سال فضا کاملاً انتخاباتی است و تنها در بازه بر سر کار آمدن یک دولت نزدیک و سال بعد از آن امکان و فرصت کار و خدمت وجود دارد. که با این فرض باید گفت: بازه زمانی از 2 اسفند 1400 تا 2 اسفند 1401 برای کار باقی مانده است.
دو سال از دو اسفند 1398 میگذرد. روزی که برای طرفداران سه کاندیدای پیروز در آن انتخابات بسیار شیرین و خاطره برانگیز بود. بیش از همه این طرفداران مهدی روشنفکر در بویراحمد بودند که اصطلاحاً سر از پا نمیشناختند. آنها به خلق یک اتفاق تاریخی همت گماشته بودند و روز 2 اسفند برای آنها نیز یک روز خاص بود و بعد از این روز نیز با وجود هشدارهای ابتدایی در رابطه با ورود ویروس کرونا به کشور تجمع بزرگی در جشن پیروزی وی در دشت سرنجلکل در جاده یاسوج به اصفهان برگزار شد. جشنی که با حاشیه بر دار کردن یک ماکت همراه بود. حرکتی که البته ابعاد آن روشن نشد و سبب واکنشهای تندی از سوی طرفداران غلام محمد زارعی گردید. واکنش روشنفکر و تیم رسانهایاش به این اتفاق منطقی بود و شاید آن حرکت سبب شد روشنفکر و تیمش از همان ابتدا با احتیاط و مراقبت بیشتری به سمت جلو حرکت کنند.
برای موحد و طرفدارانش در کهگیلویه بزرگ پیروزی در انتخابات یک اتفاق جدید نبود اما رد صلاحیت در سال 90 و شکست از عدل هاشمی پور در سال 94 به عنوان یک اتفاق تلخ و جبران آن با این پیروزی با اختلاف بیش از 20 هزار رأی سبب حلاوت بیشتر این پیروزی شد.
تاجگردونیها هم که تا این روز با ترس و لرز و تردید در انتخابات جلو آمده بودند اگر میدانستند چه حادثه تلخی در انتظارشان است هرگز خوشحال نمیشدند. سایه کرونا همه چیز را تحت الشعاع قرار داده بود. سایهای که نه تنها از آن کم نشده است که حالا در دومین سال در ششمین پیک قرار دارد و خواسته یا ناخواسته تأثیر خود را بر فضای عمومی و عملکرد سه نماینده استان کهگیلویه و بویراحمد گذاشته است. حداقل آن که نمایندگان کمتر در انظار عمومی ظاهر شدند و از شدت فعالیتهای میدانیشان بویژه در بدو نمایندگی کاسته شد.
برای گچسارانیها و طرفداران خانواده تاجگردون اما دو اسفند یادآور یکی دیگر از تلخترین اتفاقات آنها بعد از شکست بهرام تاجگردون در دو انتخاباتِ دومین دوره از نجفی رهنانی و بعد از آن در چهارمین دوره در سال هفتاد از محمد موحد و رد صلاحیت حاج بهرام در پنجمین دوره آن حوزه مشترک با کهگیلویه و قرار گرفتن در پشت سر حجه الاسلام محقق و شکست محقق از موحد و در نهایت ششمین دوره و ابطال انتخاباتی که حاج بهرام پیروز آن شده بود و هم چنین شکست بسیار نزدیک غلامرضا تاجگردون از سید قدرت حسینی در هشتمین دوره بود.
غلامرضا تاجگردون عرصه انتخابات را به سختی و با وجود نهی از فشارهایی که به واسطه بیماری در سال قبل از آن یعنی تابستان 97 برای وی پیش آمده بود شروع کرد. او و حسنوند نماینده اندیمشک و دزفول تنها نمایندگانی بودند که تأیید و رد صلاحیتشان در برگههای خروجی هیئتهای نظارت مشخص نبود و تصمیم نهایی به هیئت مرکزی نظارت واگذار شده بود که آن هیئت در نهایت صلاحیت تاجگردون را تأیید کرد. جو انتخاباتی در باشت و گچساران در یک حالت انفجاری قرار داشت که با دخالت نهادهای قضایی و امنیتی این جو تا حدود زیادی کنترل شد.
بعد از انتخابات و رأی مردم حوزه گچساران و باشت تا آخرین روزها سلامت انتخابات در آن حوزه تأیید و اعلام نشد اما در نهایت انتخابات تأیید شد ولی تاجگردون و هوادارانش بی خبر از حادثه تلخی که در انتظار آنهاست هرگز گمان نمیبردند که ممکن است مکانیزم رد اعتبارنامه نمایندگان که چندین دوره بلااستفاده بود آنها را بی نماینده نماید.
آغاز به کار مجلس همان و شروع یک پروژه کاملاً سیاسی که به ادعای مخالفان و حتی بعدها طراحان آن از جمله نظام الدین موسوی یک پروژه منطبق با اصول آیین نامهای مجلس نبود به حرکت درآمد. پروژهای که مدیریت آن بر عهده نماینده ذی نفوذ قم در مجلس یعنی علیرضا زاکانی بود. در پروژه رد اعتبارنامه تاجگردون به نظر میرسد بسیاری از مقررات مجلس نادیده گرفته شد و در یک رأی گیری بسیار نزدیک اعتبارنامه تاجگردون رد شد تا وی رسماً از نمایندگی عزل و گچساران و باشت بیش از یک سال را بدون نماینده سپری نمایند.
در آن مقطع تعارفات زیادی مبنی بر واگذاری کفالت آن حوزه مطرح شد ولی در عمل هیچ اتفاقی نیفتاد حوزه انتخابیهای که روزی محل قدم اول وزرا به استان بود مورد بی مهری حتی مدیران کل قرار بگیرد.
تاجگردونی ها در درون استان انگشت اتهام در سنگ اندازی علیه تاجگردون را متوجه احد جمالی میدانستند. معاون سیاسی و امنیتی که اختلافش با تاجگردون بعد از لو رفتن مکالمه تلفنی جمالی در پای کوه خاییز و آتش سوزی آن و ادبیات تندی که در مورد وحید محمدی تبار مدیرکل بیش از اندازه درگیر در فضای نمایش رسانهای وقت بحران استان بیان میکرد علنی شد. جمالی مدیریت ضعیف و آویزان به رسانههای محمدی تبار را کفارهای برای نظام میدانست و تاجگردون جمالی را کسی میدانست که باید دمش را گرفت و از استان بیرونش کرد. اما تاجگردون در یک بازی نابرابر قرار گرفته بود. نه از فراکسیون سِقط شده زاگرس در همان ابتدای مجلس کاری بر آمد و نه هم حتی از قالیبافی که احتمالاً در دل نمیخواست آئین نامه مجلس در روز روشن نادیده گرفته شود.
گچساران یک دو اسفند بدون از نماینده را در سال 99 نیز سپری کرد تا انتخابات میان دورهای همزمان با انتخابات ریاست جمهوری از راه رسد. پیشتر تاجگردونی ها برای این انتخابات برنامه جدی داشتند و ساسان تاجگردون برادر بزرگتر حاج غلام از معاونت وزارت تازه تأسیس میراث فرهنگی به بهانه انتخابات استعفا داده بود. در لرستان نیز عبدالرحیم رحیمی فرماندار بروجرد که با حمایت تاجگردون و امضای حکم توسط موسی خادمی به فرمانداری آنجا رسیده بود نیز برای انتخابات استعفا داد. این امیدواری برای طرفداران تاجگردون وجود داشت که اگر یکی از آن دو و بویژه ساسان تأیید صلاحیت میشد آنها میتوانستند هم صندلی نمایندگی ظاهراً ثبت شده به نام خاندانشان را حفظ کنند و هم انتقام شکستشان را از حسینیهای بحرینی ده بزرگی بگیرند که به نظر میرسید در پشت پرونده رد اعتبارنامه تاجگردون لابی و تلاشهای سید قدرت اثرگذار بوده است. اما نه تنها ساسان تاجگردون و رحیمی تأیید صلاحیت نشدند که سید قدرت حسینی عضو خانوادهی طرف دوم قاعده انحصار نمایندگی در گچساران و داعیه دار اصلی نمایندگی و طلبکار در موضوع رد اعتبارنامه نیز رد صلاحیت شد. فضای انتخاباتی کشور مطلقاً علیه اصلاح طلبان بود و این کار را برای تصمیم تاجگردونی ها سختتر میکرد. بحرینیهای ده بزرگی احتمالاً از احتمالات پیش رو ارزیابی داشتند و سید ناصر حسینی پور برادر کوچکتر سید قدرت در تهران نامزد شده بود تا بدور از حاشیه هم سرنوشت برادر بزرگ را به نظاره بنشینید و هم در نقش آلترناتیو خود را در صورت نیاز وارد صحنه نماید. شانس با سید ناصر حسینی پور یار بود و ابر و باد مه و خورشید و فلک به یاری سید ناصر حسینی پور آمدند تا او که کمترین سابقه و تحرک سیاسی را در کارنامه خود داشت در نهایت سردرگمی تاجگردونی ها و ضعف رقبای اصولگرا از جمله علیمراد جعفری روانه مجلس مطلقاً اصولگرا شود.
اما سید ناصر در این مدت کوتاه کارنامه پر انتقادی داشته است که در آخرین روزهای مانده به 2 اسفند یک انتصاب نزدیک به وی در دانشگاه علوم پزشکی و پیروزی در دوئلی که خود علیه پرویز یزدان پناه به راه انداخته بود تا حدودی میتواند به بهبود نگاهها به عملکرد وی کمک کند. سید ناصر که با ادبیات تند و بی پروا در جلوی اوجی وزیر نفت خیلی زود وی را قانع به عزل صیدالی مدیر شرکت نفت گچساران کرده بود بار دیگر با همان استراتژی و ادبیات به جنگ یزدان پناه رفت و وعده یک ماههی پایان بی مصرفی صندلیای را داد که یزدان پناه بر روی آن نشسته بود. علوم پزشکی بهترین پایگاه مهدی روشنفکر بود. یزدان پناه با حمایت زارع به ریاست دانشگاه رسید اما خیرش را روشنفکر برد و از دست دادن آن ضربه سنگینی برای روشنفکر خواهد بود. پایان کار یزدان پناه را باید پایان یکی از ضعیفترین و پر حاشیهترین دورههای کاری و مدیریتی علومپزشکی دانست. علاوه بر انتقادات در حوزه حمایت از نیروی انسانی و مدیران گچساران و باشت، سخنرانی ضعیف در جلوی رئیس جمهور و صحبت از اسنپ گرفتن و تهمت بی سند علیه رمضان زاده سخنگوی دولت اصلاحات تا عدم حضور و ظهور در صحنه مجلس، و وضعیت بودجهای و عمرانی در شهرستانی که زمانی نه چندان دور الگویی از عمران و کار بود باعث شده است انتقادات زودتر از آن که فکر میشد متوجه سید ناصر شود. او نیز نتوانست یک گزینه مقتدر برای عضویت در کمیسیونها باشد و تقریباً سرنوشت اولیه دو نماینده دیگر استان را پیدا کرد که در ابتدای عضویت نمایندگان در کمیسیونها بدون کمیسیون ماندند.
این عملکرد نمیتواند اندوخته مناسبی برای سید ناصر در دو سال دیگر باشد و حتی زمزمههایی از نارضایتی و دلخوری سید قدرت حسینی برادر بزرگتر به گوش میرسد و هیچ بعید نیست با کوچکترین امکان تأیید صلاحیت باردیگر سید قدرت خود وارد صحنه انتخابات شود.
اما در کهگیلویه اگرچه پیروزی محمد موحد یک تکرار بود ولی طرفداران وی اصرار داشته و دارند که این بار شرایط فرق میکند. آنها چه قبل از انتخابات و چه هنوز بر این باورند که در سه دورهای که موحد نماینده نبوده ست عزت کهگیلویه خدشه دار شده است. هر چند آنها حدود و ثغور عزت ادعایی خود را مشخص نمیکنند که برای نمونه در این دوره و یا دورههای متعدد قبلی نمایندگی موحد چه اتفاقاتی در کهگیلویه بزرگ افتاده است که در غیاب وی آن اتفاقات انجام نشد و یا عکس آن پیش آمد. موحد رقیب ضعیف شده خود یعنی عدل هاشمی پور و در غیاب چهرههای اصلاح طلب را شکست داد. چهرههای اصلاح طلب برخلاف سال 1394 ثبت نام نکردند و تنها در آخرین روزهای نزدیک به انتخابات بود که صلاحیت رد شده رضا دهبانی پور تأیید شد ولی شرایط برای ماندن وی در صحنه مهیا نبود و دهبانی پور از صحنه انتخابات کناره گیری کرد. در سال 94 علاوه بر پیگیری 4 سال قبل آن موحد و لیدرهایش، ضعف عدل هاشمی پور نیز مزید بر علت شده بود. هاشمی پور اگر چه فرد دوندهای نشان داده بود اما در روابط عمومی و حفظ نزدیکانش بسیار ضعیف عمل کرده بود و اتفاقاً یکی از اولین گروههایی که در 94 در اطراف هاشمی پور بودند اما خیلی زود با موحد در 98 جلسه برگزار کردند برخی از نظامیان بازنشسته و همکاران سابق هاشمی پور بودند. با این حرکت عملاً نشان داده شد که هاشمی پور، هاشمی پور سابق نیست. او البته باز هم رأی نسبتاً خوبی بدست آورد هر چند فاصله با موحد بسیار زیاد بود. بعد از انتخابات هاشمی پور به حاشیه رفته است و یک مقطع کوتاه در مجموعه کوثر به عنوان رئیس هیئت مدیره این مجموعه بزرگ و مهم انتخاب شد و بعد حکم وی لغو گردید و سپس احتمالاً با لابی حسنوند دوست قدیمیاش که در کمیسیون انرژی مجلس دهم هر دو رئیس و نائب رئیس بودند به عنوان رئیس هیئت مدیره پتروشیمی اندیمشک معرفی شد. پتروشیمیای که تنها بر روی کاغذ وجود دارد. اگر قرار است هاشمی پور دو سال آینده نیز اینگونه باشد نمیتواند یک رقیب برای موحدی باشد که انتقادات زیادی به انتصابات وی وارد است. انتصاباتی که البته از جهت کمیت و تعداد برگ برنده موحد به حساب میآید و تا حدودی صحبت از احیای عزت توسط موحد به همین مورد برمی برگردد و در هیچ دورهای نیز اینگونه دست موحد در انتصابات دست بالاتر نبوده است. انتقاد به کیفیت انتصابات است. انتقاد به کیفیت انتصابات در زیر حمایت موحد بسیار شدید شده است. انتقاداتی شبیه آنچه در بویراحمد نیز متوجه مهدی روشنفکر است. منتقدین بر این عقیدهاند که تاکنون فقط هم قبیلههای دو نماینده مورد عنایت بودهاند و بقیه طوایف و ایلات به فراموشی سپرده شدهاند. سطح دخالت نمایندگان در کهگیلویه و بویراحمد و سایر استانها و غیبت مقامات اجرایی که بطور نمونه در کهگیلویه و بویراحمد به گونهای است که مدیران صرفاً نیروی نماینده هستند و هیچ نسبت و ارتباطی با استاندار ندارند در نهایت به تشدید اعتراض این رویه در سطح ملی منجر شد و حتی شورای نگهبان نیز در این مورد ورود و نمایندگان دخالت کننده در انتصابات را تهدید به برخورد در موضوع پرونده بررسی صلاحیتها کرد. رویهای که همیشه بوده است یعنی نقش نماینده در عزل و نصبها، اما حالا به عنوان یک موضوع خطرناک به میان آمده است تا محدودیت سنگینی بر نمایندگان اعمال شود. با این وجود چه در دوره کلانتری و چه در در دوره جدید کاملاً مشخص است که مدیریتها به صورت نرم تقسیم شده است و تصمیم گیرنده اصلی در مدیریتها نمایندگان هستند و حتی استاندار نیز هماهنگ با این موضوع عمل میکند. خود استاندار نیز برآیند همین نفوذ و نظر نمایندگان است بعد از چراغ سبز وزیر کشور به نمایندگان برای کمک به او در انتخاب استانداران عملاً پای نمایندگان بصورت جدی و سهم خواهانه به این موضوع باز شد. در همین رابطه حتی گفته میشود که از نمایندگان یک لیست با ظرفیت 4 گزینه برای معرفی به عنوان استاندار خواسته شد. شنیدههای غیر رسمی حکایت از آن دارد که در چنین لیستی اولویت موحد بیش از هر کسی ذوالفقار زمان و تا حدودی صدرالله دولت بود و سید ناصر حسینی پور نیز بعد از مطرح شدن علی احمدزاده به جهت روابط خود احمدزاده در گذشته با رئیس جمهور و رئیس دفتر رئیس جمهور و هم چنین خطیب وزیر اطلاعات از احمد زاده حمایت کرد. مهدی روشنفکر نیز با وجودی که گفته میشود از جاوید حمایت میکرد اما بیشتر نام رمضان پیروز یکی از نیروهای هم استانی و از معاونین و نیروهای بسیار نزدیک به قالیباف را برای استانداری معرفی کرده بود.
موحد در این دوره سعی بر آن داشته است در ظاهر متفاوت عمل کند و فردی رسانهای و اهل تعامل با گروههای جدید نشان دهد. البته هیچ اتفاق جدید عمرانی در کهگیلویه نیفتاده است و تنها در همین اواخر بود که اصلاح و برگشت بودجه حذف شدهی سد آبریز موجی از هیاهوی عزت خواهی در میان حلقه رسانهای وی به راه انداخت. مشابه همین موج در هفته گذشته نیز در اطراف روشنفکر شکل گرفت و بعد از کلنگ زنی پروژهی تقریباً تعریف شده گازرسانی به منطقه زیلایی تیم رسانهای وی از نقش روشنفکر در این به تعبیر خودشان «ابر پروژه» گفتند و نوشتند. البته در کهگیلویه در دو سال گذشته مدام اخباری از کمکها و دریافت تجهیزات پزشکی نیز شنیده میشد که به واقع از کانال همکاری و همراهی سید کامل تقوی نژاد معاون وقت پشتیبانی وزارت بهداشت بوده است. جالب آن که با وجود این اتفاقات باز هم شاهد کمبود و نواقصات حتی در سطح سیستمهای ابتدایی سرمایشی در بیمارستان امام خمینی دهدشت هستیم.
موحد در حوزه تغییرات مدیریتی در ابتدای دوره نمایندگی خود با همکاری خوبی از سوی کلانتری و جمالی مواجه شد ولی امضای موحد در پای امضای سؤال و استیضاح رئیس جمهور سبب تیرگی این رابطه شد. هر چند از دل این تیرگی نیز وی موفق به همراهی برخی مدیران کل برای انتصاب نیروهایش در شهرستانها گردید.
پایان دوران روحانی و آغاز دولت سیزدهم تاکنون نشان داده است این دوره یک دوره عطف برای محمد موحد است. بیشترین تغییرات مدیریتی سهم نزدیکان موحد شده است و این موضوع واکنشهایی را در پی داشته است. در یک تحلیل حتی گفته میشود این تغییرات کاملاً از میان نیروهای هم طایفهای موحد است و در بالاترین سطح معاونت سیاسی و امنیتی به جواد هاشمی مهر سید که البته با وضعیت لغزان و نامشخصی برای حکم نهایی خود مواجه شده است و عدم تعیین تکلیف این معاونت در وضعیت سیاسی و مدیریتی استان نیز بی تأثیر نبوده است. اتهام انتصابات قبیلهای در بویراحمد نیز متوجه روشنفکر است و مخالفین مدعیاند که تغییرات در بویراحمد سهم نزدیکان و هم ایلیهای روشنفکر شده است. جالب آن که همین موضوع دو واکنش در میان طرفداران روشنفکر و موحد داشته است گروهی آن را نشانه قوت و قدرت نمایندهشان میدانند و گروهی علاقهای ندارند چنین مسائلی رسانهای شود و حتی اقدام به توزیع لیستی از مدیرانی نمودند که هم ایلی و هم منطقهای دو نماینده نبودند اما مورد حمایت قرار گرفتند ولی کیفیت لیست اول کجا و کیفیت لیست دوم کجا؟
در این دوره یک حلقه قدرتمند در اطراف موحد شکل گرفته است که گفته میشود این حلقه تصمیمات اصلی را میگیرند و رهبری این حلقه بر عهده ابراهیم موحد برادر کوچکتر موحد است که رسماً به عنوان رئیس دفتر ارتباطات مردمی وی معرفی شده است. هر چند برخیها از نوعی فشارها و اعمال نفوذ در برخی دیگر از سطوح نزدیکان و اعضای خانواده موحد نیز نام میبرند که موازی و یا بعضاً علیه حلقه ابراهیم موحد است. ابراهیم موحد برادر کوچکتر سید محمد موحد است که هیچ سابقه سیاسی یا شناخت سیاسی ندارد و تنها در ایام انتخابات در مناسبات ایلی و ریش سفیدی وارد کارزار جمع آوری رأی میشده است. او نه اهل سخنرانی خود را نشان داده است و نه اهل تحلیل و تفسیر حوادث است. با این وجود سید ابراهیم به صرف ارتباط خانوادگی قرار بوده است ارتباطات مردمی محمد موحد را مدیریت کند اما در حال حاضر عملاً به یک حلقه قدرتمند تبدیل شده است که معمولاً با یک پوشش نیمه رسمی در اکثر جلسات سیاسی و اداری و تودیع و معارفهها در استان و چهار شهرستان حوزه انتخابیه شرکت میکند.
تا همین جای کار موحد هر اندازه هم احیاناً ضعیف عمل کرده باشد خبری از رقیب جدی در کهگیلویه نیست. عدل هاشمی پور هیچ جایگاهی در دولت بدست نیاورده است و تکلیف اصلاح طلبان نیز روشن نیست و زمزمه چهره مستقل و جدی نیز به گوش نمیرسد. هر چند رضا دهبانی پور که در دور قبل در آخرین روزها صلاحیتش تأیید شد بعد از انتخابات سعی بر آن داشته است به صورت نرم در صحنه فعال نشان دهد و قطعاً برای انتخابات برنامه خواهد داشت. او از اولین نیروهایی بود که توسط بهادر کرمی رئیس وابسته به موحد دانشگاه یاسوج عذرش خواسته شد. دهبانی پور عملاً امکان اعلام رسمی کاندیداتوری در شرایط فعلی را نخواهد داشت ولی آینده او بسته به وضعیت سیاسی کشور و اصلاح طلبان و همچنین عملکرد موحد خواهد داشت. برخی نیز امیدوارند تحولات آتی در کشور به سمتی حرکت کند که گزینههایی همچون موسی خادمی بتوانند در صحنه انتخابات حاضر شود.
اما مهدی روشنفکر فردی که از وی به عنوان پدیده انتخابات در 94 یاد میشد و توانست تاریخ سازی انتخاباتی در 98 کند حالا یک طرف تحولات سیاسی و مدیریتی استان قرار دارد.
او احتمالاً برنامههای عمومی بیشتری برای شروع کار خود از روز 3 اسفند 98 داشت که متأثر از کرونا آن برنامهها کمرنگ شد. روشنفکر تعامل بسیار نزدیکی با تیم مدیریت قبلی استان داشت و در هر برنامه و مراسمی سعی در تجلیل و تعریف از کلانتری مینمود که کلانتری نیز تا حدودی مزد این رفتار را داد. سه فرماندار نزدیک به روشنفکر منصوب شدند و مدیرکل آموزش و پرورش استان که در آن زمان گفته میشد به موعد بازنشستگی رسیده است با حمایت روشنفکر ماند و جلوی معرفی گزینه مورد حمایت موحد و از قضا هم طایفهای روشنفکر توسط وی گرفته شد. در سه ادارهی کلی که زمینه تغییرات پیش آمد یعنی ورزش و جوانان، کار و امور اجتماعی و امور عشایری نیروهای نزدیک به حلقه اصلی وی به مدیرکلی منصوب شدند.
برخیها آغاز به کار یک دولت جدید و ایدئولوژیک را یک اتفاق خطرناک برای روشنفکر تعبیر میکردند و بر این باور بودند که بر روی کار آمدن دولتی همچون دولت رئیسی سبب ایجاد یک فضای مدیریتی تنگ و بسته به سود اصولگرایان سنتی که از قضا در بویراحمد روشنفکر را خصم اصلی خود میدانستند خواهد بود ولی هم روشنفکر تاکنون توانسته است این بازی را بخوبی مدیریت کند و هم اینکه دولت آن دولتی نبود که پیش بینی میشد و عملاً با تاکید رئیس جمهور و وزیر کشور و سایر وزرا اصل بر نظرخواهی از نمایندگان گذاشته شده است. روشنفکر از اولین کسانی بود که خیلی سریع بیانیه حمایت از رئیسی را صادر کرد و با زیرکی و در حالی که چهرههای اصولگرای در درون استان درگیر منازعات خود بودند یک چهره جوان و دستیار خود را به عنوان رئیس ستاد رئیسی معرفی کرد. این حرکت با واکنش تند اصولگرایان سنتی بویراحمد و استان مواجه شد و بهانهای برای سر باز کردن اختلاف ریشه دار روشنفکر و اصولگرایان سنتی گردید. روشنفکر در دولت جدید نیز تعامل و روابط خوبی با وزار برقرار کرده است و در معرفی و انتصاب استاندار و برخی از مدیران نیز نقش مستقیم داشته است. نمایندگی وی خواسته یا ناخواسته نمیتواند برکنار از انتقاد و یا نارضایتی برخی هوادارانش باشد اما تعیین اندازه ریزشها و رویشها فعلن در اردوگاه روشنفکریها که خود را جریان ندای وحدت میخوانند سخت است.
آینده سیاسی بویراحمد بسته به رقبایی دارد که برای روشنفکر شاخ و شانه خواهند کشید. اگر قرار بر تکرار چهرههای دو سال پیش باشد روشنفکر را خطر چندانی تهدید نمیکند. اما صحنه پیوسته بر یک حالت به جا نخواهد ماند و چهرههای جدید مترصد عرض اندام هستند. در جدیدترین مورد برخی رسانهها صحبت از احتمال کاندیداتوری ستار هدایتخواه کردهاند. برخی اطرافیان هدایتخواه و حتی سایر نامزدهای مناطق دیگر احتمالاً به این باور رسیدهاند که تنها کسی که بتواند هم یک اجماع ایجاد نماید و هم در این زمان از نفوذ برخوردار باشد ستار هدایتخواه خواهد بود. او البته این موضوع را نه تأیید کرده است و نه رد و حتی کمی بعید مینماید اما همین نشانهها نشان از سختی کار اصولگرایان و عزم جزم شدهی آنها برای جبران شکستهایی که از روشنفکر خوردهاند میدهد.
هدایتخواه نیز در کارنامه خود دو شکست تلخ و یک بلاتکلیفی تلختر در تهران را دارد و هر چند کار غیر ممکنی نیست که بخواهد مجدد در صحنه حاضر شود اما کار بسیار سخت و هزینه زایی است که ممکن است دارایی سیاسی وی را برای همیشه بر باد دهد. عرصه انتخابات در بویراحمد بزرگ بصورت تکراری شاهد فعالیت محمد بهرامی است که گویا اخوت دائمی با انتخابات، آمدن و شکست خوردن بسته است. غلام محمد زارعی نیز مانند دوره نمایندگیاش با کمترین حاشیه به ادامه سنوات خود مشغول است که با نفوذ و رفتاری که از آن به سوءاستفاده از جایگاه نمایندگی تعبیر میشود انتقالی خود را به وزارت نفت انجام داده بود در آن وزارتخانه حضور دارد. بعد از افشای یک نامه استخدامی غیر قانونی دختر یکی از نمایندگان مجلس یازدهم توسط وزیر نفت، تیم روابط عمومی اوجی برای منحرف کردن نگاهها لیست نمایندگانی که در دوره وزارت زنگنه به وزارت نفت منتقل شده بودند را منتشر کردند که نام زارعی و موحد نیز در میان آنها دیده میشد. سخنرانی غلام محمد زارعی در افتتاحیه ستاد مردمی رئیسی به ریاست نیروی مورد حمایت روشنفکر یکی از طنزهای سیاسی انتخابات در استان بود؛ هم از این جهت که زارعی چهار سال پیش به نفع روحانی سخنرانی کرده بود و هم از جهت شبه ائتلافی که با روشنفکر بسته بود. ولی هرچه بود برای زارعی عجیب نبود چرا که زارعی در عالم سیاست همین گونه شناخته میشود . سرنوشت منتظریان نیز در گرو تصمیمات جریان نامنسجم اصولگرایی خواهد بود او تلاش داشته است در صحنه فعال باشد اما منتظریان بدون حمایت پدر خواندههایی که روشنفکر این نام را بر آنها گذاشته بود عملاً هیچ کاری را به پیش نخواهد برد.
انتقادات کلی زیادی میتوان بر مجمع کوچک و کم اثر نمایندگان استان در سطح ملی وارد کرد. این سه نماینده تا کنون کمترین نفوذ و حضور ملی را داشتهاند و حتی از ایراد یک نطق ماندگار عاجز بودهاند. هر سه و بویژه موحد و روشنفکر در ابتدای کار نمایندگی به سختی به عضویت کمیسیونها در آمدند. در ادامه البته روشنفکر توانست در کمیسیون آموزش و پرورش جای پای خوبی پیدا کند و همزمان در چند کمیسیون دیگر نیز عضو شود ولی موحد با آن همه تجربه حتی به کمیسیون همیشگیاش یعنی کمیسیون اصل 90 قانون اساسی نیز نرفت و بعدها و با تأخیر در کمیسیون کم عضو قضایی عضو شد. سید ناصر حسینی پور نیز با توجه به سابقه حضور در شورای عالی امنیت ملی این انتظار میرفت که به کمیسیون مربوطه رود اما او هم در این حوزه توفیقی بدست نیاورد و در کمیسیون اصل نود قانون اساسی به عضویت در آمد. همین کم اثری و نداشتن نطقهای اثر گذار سبب شده است در بویراحمد طرفداران هدایتخواه گذشته را به رخ روشنفکر بکشند که در مقابل روشنفکریها، عملگرایی روشنفکر را امتیاز وی میدانند.
شاید بخشی از این سخت گیری و ترازوی مثقالی ارزیابی این سه نماینده به معیاری به نام غلام رضا تاجگردون بر میگردد ولی باید کمی منصف بود و نمایندگان فعلی را بدون معیار قرار دادن تاجگردون مورد ارزیابی قرار داد. بعید است امکان و ظرفیتی که تاجگردون داشت و برایش شکل گرفته بود به این زودی و سادگی قابل تکرار باشد. البته این سطح از تأیید جایگاه برای تاجگردون هرگز به معنای عدم وجود اشکال و ایراد بر کار وی نیست. در حوزه معرفی و حمایت از مدیران ملی هم استانی تاکنون شاهد کمترین اتفاقات با کیفیت پایین برای نیروی انسانی استان در سطح ملی بودهایم. در اوایل دولت که احمد وحیدی بواسطه هم دانشگاهی بودن با عبدالله مرادی که به قول سید ناصر حسینی پور " جوانی از گناوه لری" از دانشگاه دفاع به دفتر خود در ساختمان بزرگ وزارت کشور در خیابان فاطمی تهران برد چنین موضوعی سبب خوشحالی سید ناصر و کوباندن آن بر سر دولت قبلی شد که احتمالاً صاحب خاطرات کتاب " پایی که جا ماند" با زدن خود به ندانستن حداقل در آن دولت چهار تن از فرزندان استان سابقه معاونت وزیر در کارنامه خود به جا گذاشته بودند. گفته میشود تلاشهایی از سوی موحد برای حضور ذوالفقار زمان در سطح بالای وزارت میراث فرهنگی در حال پیگیری است که تاکنون جوابی نگرفته است. در موضوع بودجه و بعد از ارائه اولین بسته بودجهای دولت جدید به مجلس کارشناسان و بویژه تاجگردون خبر از یک فاجعه بودجهای دادند موضوعی که توسط نمایندگان و استاندار تکذیب شد که سال آینده و سرنوشت پروژهها واقعیت آن را روشن خواهد کرد. در همین مجمع کوچک ناهماهنگیهای زیادی دیده میشود که البته طبیعی است ولی جالب آن که گاهی گفته میشود یک تصمیم گرفته شده توسط یکی از نمایندگان بصورت مخفی نقض میشود. به طور نمونه بعد از تاکید استاندار بر عزم خود برای معرفی یک نیروی غیر بومی در رأس سازمان مدیریت و برنامه ریزی و هماهنگیهای غیر لازم آن با نمایندگان اما باز هم در دیدار نمایندگان و استاندار با رئیس جمهور دو تن از نمایندگان استان اقدام به دادن نام گزینه برای رئیس جمهور برای چنین سمتی کردهاند و در حال حاضر نیز یکی از نیروهای موحد که در دولت قبل نیز سابقه مدیریت داشت در حال جمع آوری امضا از همه جا برای رسیدن به چنین سمتی است که نحوه جمع آوری امضا بدعتی است که در این دوره به کرات شاهد آن بودهایم. علاوه بر این بدعت یک اتفاق دیگر در این دوره بیش از گذشته در استان سر باز کرده است و آن هم حضور مدیران دولت روحانی در ستادهای بسیار زیاد حجه الاسلام رئیسی در استان بود. ستادهایی که هر ساعت به اتکای یک امضای از تهران اعلام حضور میکرد و بخشی از اعضای آن هم از مدیران اصلاح طلب تشکیل شده بود. این جابجایی سبب ایجاد یک توقع برای این مدیران شده بود و کماکان ادامه دارد و این مدیران ماندن بر صندلی را حق خود میدانند که در مواردی نیز نمایندگان از آنها حمایت میکنند. هر چند چنین تغییری نتوانست به حفظ برخی کمک کند اما چنین رفتاری سروصدای زیادی در بین اصولگرایان تشکیلاتی استان به پا کرد. اصولگرایان تشکیلاتی بها دادن زیاد به نمایندگان را عامل این چرخشهای سیاسی میدانند و معتقدند که نمایندگان در معرفی مدیران هیچ توجهی به همسویی گزینهها با سیاستهای دولت ندارند و تنها به فکر رأی برای انتخابات هستند. همین ایراد در ادامه در قالبهای دیگری نیز تشدید شده است و منتقدین نمایندگان را متهم به نادیده گرفتن شایسته سالاری و مبنا قرار دادن منافع رایی و قومی میکنند. البته نمایندگان چنین موضوعی را قبول ندارند و روشنفکر در جمع ائمه جمعه هر نوع دخالت در انتصابات را قویاً رد کرد. اما در تیم رسانهای همین نمایندگان ارگانهای آنها بر وابستگی مدیران به نمایندگان تاکید دارند و از جمله نشانه آن تاکید مدیران جدید و تشکر از نمایندگان در مراسمات معارفهشان است. غلظت چنین موضوعی به حدی زیاد شد که امام جمعه گچساران در انتقاد و کنایه تندی به سید ناصر از روشنفکر و موحد خواست که سهمی در مدیریتها به گچساران و باشت دهند. جالب آن که ائمه جمعه از زاویه دیگری دخالت نمایندگان در انتصابات را نهی و خواستار برخورد با آن هستند.
دو سال به سان باد پشت سر گذاشته شد برخیها تقریباً سال دوم و سوم را اوج کار میدانند و معتقدند در سال اول نمایندگان یا تازه کارند و یا ممکن است با دولتها همراه نباشند و در سال چهارم نیز از ابتدای سال فضا کاملاً انتخاباتی است و تنها در بازه بر سر کار آمدن یک دولت نزدیک و سال بعد از آن امکان و فرصت کار و خدمت وجود دارد. که با این فرض باید گفت: بازه زمانی از 2 اسفند 1400 تا 2 اسفند 1401 برای کار باقی مانده است.
کد مطلب: 444930