تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۲۵
کد مطلب : ۴۴۴۷۶۲
کبنا گزارش میدهد؛
وعدههایی که در بافت گچساران فرسوده شدند ( + تصاویر )
۱
کبنا ؛
زمانی که واژه بافت فرسوده بر این مناطق اطلاق شد، نوعی ذهنیت در بین شهروندان شکل گرفت که این منطقه مستعد جرم است، به تدریج، با دیدن وضعیت معابر، نحوه ساخت خانهها، عرض کوچهها و فرسودگی خانهها و قدیمی بودن درب و پنجره منازل، بستر بیشتری برای هجوم رفتارهای آسیبزا به این مناطق شکل گرفت. همانطور که نظریه پنجرههای شکسته میگوید، همین وضعیت به تدریج باعث گسترش انواع آسیبهای اجتماعی به شکلی فزاینده شد.
به گزارش کبنا، سالهاست که مفهوم بسیار مهمی در مورد مناطقی از گچساران به کار برده میشود که الزامات خاصی را میطلبد اما مدیران و مسئولین چندان به این الزامات پایبند نیستند. از زمانی که به محلههای لبنان، رادک و سادات، عنوان بافت فرسوده اطلاق شد، سازوکارهای مدیریتی و بوروکراتیکی شکل گرفت، بودجهها و مصوباتی در نظر گرفته شد و وعدههای متعددی نیز داده شد، اما هنوز بافت همان بافت است و این بار این وعدههای مسئولین است که فرسوده شدهاند.
واقعیت به خودی خود معنا ندارد، زمانی که ما عنوانی را بر یک واقعیت، حمل میکنیم، آن واقعیت معانی خاصی به خود میگیرد. با اطلاق بافت فرسوده به این محلات، این ذهنیت در اعضای شهر شکل گرفت که محلات مذکور از وضعیت اجتماعی و عمرانی و ... مناسبی برخوردار نسیتند. صرف همین نامگذاری شرایطی را به دنبال داشت که دیگر محلههای شهری، این محلات فرسوده را ناامن تلقی کنند. در ادامه آن بخش از شهروندان که از وضعیت اقتصادی مناسبی نیز برخوردار نبودند به این مناطق مهاجرت کردند. به تدریج این بافت بیش از پیش فرسوده شد و زمینه برای شکلگیری انواع آسیبهای اجتماعی و بسترهای جرمخیزی فراهم گردید.
برای فهم بیشتر این وضعیت میتوان از نظریه «پنجرههای شکسته» که در جرمشناسی مورد استفاده قرار میگیرد استفاده کرد. بر اساس این نظریه، جرم و انحرافات اجتماعی نتیجه یک نابسامانی است. به عنوان مثال، اگر پنجرهای شکسته باشد و مرمت نشود آنکس که تمایل به شکستن قانون و هنجارهای اجتماعی را دارد با مشاهده بی تفاوتی جامعه به این امر دست به شکستن شیشه دیگری خواهد زند. دیری نمیپاید که شیشههای بیشتری شکسته میشود و این احساس بيقانوني و هرج و مرج از خیابان به خیابان و از محلهای به محله دیگر گسترش يافته و با خود اعلائم و پيامهايي را به همراه خواهد داشت. به عبارتي اين پيام را ميدهند كه از این قرار؛ هر کاری را که بخواهید مجازید انجام دهید بدون آنکه کسی مزاحم شما شود. ساختمانی را در نظر بگیرید که چند پنجره شکسته دارد. اگر این پنجرهها تعمیر نشوند، احتمالاً افراد خرابکار، در هنگام مشاهدهی این ساختمان (در مقایسه با یک ساختمان سالم) تمایل بیشتری به تخریب سایر پنجرهها خواهند داشت. حتی ممکن است وارد آن ساختمان شوند و اگر کسی ساکن آنجا نباشد، آنجا را اشغال کنند. یا یک مثال دیگر، فرض کنید در یک پیادهرو، قطعاتی از زباله ریخته شود. چند قطعه زباله جمع میشود و به سرعت زبالهها افزایش پیدا میکنند. در نهایت، مردم ظرف غذاهای خود را آنجا رها خواهند کرد و حتی شاید به ماشینها دستبرد زده شود. نویسندگان نظریه پنجرههای شکسته در نهایت این نتیجهگیری را به دست میدهند که سالهاست در پزشکی بحث بر این است که بهداشت بر درمان مقدم است. آمارها، پلیس و مردم هم نباید صرفاً به دنبال جرمها و آسیبهای فردی باشند (که شاکی مشخص دارد). باید بکوشیم جامعهای را حفظ و نگهداری کنیم که هر جنسی از پنجرههای شکسته را نداشته باشد.
حال بافتهای فرسوده شهر گچساران به دلیل مشکلاتی که در آنها وجود دارد، بستری برای جرمخیزی و انواع آسیبهای اجتماعی شدهاند. همین امر باعث مسائل امنیتی و افزایش احساس ناامنی در میان ساکنان این مناطق شده است. بسیاری از نظریهپردازان و تحلیلگران معتقدند که یکی از اصلیترین ارکان مدیریت شهری، ایجاد احساس امیت اجتماعی در میان شهروندان است. اما متأسفانه با شرایطی که در محلات سه گانه بافت فرسوده به وجود آمده است، احساس امنیت اجتماعی روز به روز در حال نزول است. اگر آسیبهای اجتماعی و جرائم مختلفی در این مناطق به چشم میخورد و مدام هم در حال افزایش است، بر اساس همین نظریه پنجرههای شکسته قابل تبیین است. زمانی که واژه بافت فرسوده بر این مناطق اطلاق شد، نوعی ذهنیت در بین شهروندان شکل گرفت که این منطقه مستعد جرم است، به تدریج، با دیدن وضعیت معابر، نحوه ساخت خانهها، عرض کوچهها و فرسودگی خانهها و قدیمی بودن درب و پنجره منازل، بستر بیشتری برای هجوم رفتارهای آسیبزا به این مناطق شکل گرفت. همانطور که نظریه پنجرههای شکسته میگوید، همین وضعیت به تدریج باعث گسترش انواع آسیبهای اجتماعی به شکلی فزاینده شد.
بنابراین مسئولین و مدیران یا نباید به این محلات ورود میکردند و یا باید به هر صورت احیای بافت فرسوده را ادامه میدادند و تا حصول به نتیجه نهایی آن را پیگیری مینمودند. اما حال که نیمهکاره آن را رها کردهاند، اتفاقاً موجبات ناامنی بیشتری را این محلات سه گانه فراهم نمودهاند. ناگفته پیداست که مدیران و مسئولین با هدف عمران و آبادانی دست به احیای این بافتها زدهاند. اما همیشه رفتارهای انسانی و اجتماعی، پیامدهای پیشبینینشدهای را نیز در پی دارند. حال پیامد پیشبینینشدهی این بازسازی نیمهکارهی بافت فرسوده شهر گچساران، دامن زدن به آسیبهای اجتماعی در آن است. از این رو علاوه بر بررسی علمی وضعیت حاکم بر این مناطق، باید در اسرع زمان اقدامات لازم در زمینه بازسازی این مناطق در دستور کار قرار گیرد.
بارها گفته شده است که ساکنان این مناطق از این طرح استقبال نکردهاند. اما همانطور که سایتهای استانی نیز نوشتهاند، اغلب ساکنان بافتهای فرسوده از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نیستند. یکی از سایتهای استانی در همین مورد نوشته بود: بیشتر ساکنین این محلات تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی هستند؛ بیشترین بیکاری در دل همین محلات است، چنانکه مشاهدهای سطحی در یکی از روزها از این محلات داشته باشیم، جوانان بیکاری را در کوچه و پسکوچههای این محلات مشاهده خواهید کرد. پیرمردها و پیرزنها و زنان بدسرپرست ساکنین همین محلات هستند.
در گفتوگویی که با برخی از ساکنین این محلات داشتیم اغلب از همین مسائل ابراز گلایه میکردند؛ شخصی از رشد و گسترش اعتیاد میگفت. یکی از ساکنین محله قدیمی محله رادات که سالها با انواع نامهنگاریها (که خود میگفت تاکنون هیچکدام به نتیجه نرسیدهاند) به دنبال حل مشکلاتی همچون نبود روشنایی، عریض کردن خیابانها، جدولگذاری کوچهها، سروساماندادن به وضعیت فاضلاب و مسائلی از این دست بود. یکی دیگر از اهالی میگفت که در این محلات فضای سبز و حتی پارکی نداریم که در آن گذران وقت کنیم. یکی از سالمندان که در یکی از کوچههای محل سادات نشسته بود از نبود حداقل چند صندلی در این محله ابراز نارضایتی میکرد. یکی دیگر از زنان در محله سادات اظهار داشت: متأسفانه در این منطقه حتی خانه بهداشت نیز وجود ندارد.
نگاهی به وضعیت جادهها، عرض کوچهها و امکانات نداشتهی این محلات، ذهن را به سمت پنجرههای شکسته میبرد و همانطور که گفته شد جرمخیزی را سبب میشوند.
نبود دسترسی مناسب به خدمات شهری و بهداشتی و از طرف دیگر وجود مشکلات فرهنگی و امنیتی و آسیبپذیری در برابر زلزله و نیز عدم تطابق با زندگی امروز شهری و شهرسازی مدرن، همگی موجب مشکلات روبنایی و زیرساختی فراوان به ویژه در زمینه هنجارهای اجتماعی شده است. در واقع، این مسائل هم هویت شهری گچساران را در معرض آسیب قرار دادهاند و هم موجب افزایش مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در گچساران شده است.
به گزارش کبنا، سالهاست که مفهوم بسیار مهمی در مورد مناطقی از گچساران به کار برده میشود که الزامات خاصی را میطلبد اما مدیران و مسئولین چندان به این الزامات پایبند نیستند. از زمانی که به محلههای لبنان، رادک و سادات، عنوان بافت فرسوده اطلاق شد، سازوکارهای مدیریتی و بوروکراتیکی شکل گرفت، بودجهها و مصوباتی در نظر گرفته شد و وعدههای متعددی نیز داده شد، اما هنوز بافت همان بافت است و این بار این وعدههای مسئولین است که فرسوده شدهاند.
واقعیت به خودی خود معنا ندارد، زمانی که ما عنوانی را بر یک واقعیت، حمل میکنیم، آن واقعیت معانی خاصی به خود میگیرد. با اطلاق بافت فرسوده به این محلات، این ذهنیت در اعضای شهر شکل گرفت که محلات مذکور از وضعیت اجتماعی و عمرانی و ... مناسبی برخوردار نسیتند. صرف همین نامگذاری شرایطی را به دنبال داشت که دیگر محلههای شهری، این محلات فرسوده را ناامن تلقی کنند. در ادامه آن بخش از شهروندان که از وضعیت اقتصادی مناسبی نیز برخوردار نبودند به این مناطق مهاجرت کردند. به تدریج این بافت بیش از پیش فرسوده شد و زمینه برای شکلگیری انواع آسیبهای اجتماعی و بسترهای جرمخیزی فراهم گردید.
برای فهم بیشتر این وضعیت میتوان از نظریه «پنجرههای شکسته» که در جرمشناسی مورد استفاده قرار میگیرد استفاده کرد. بر اساس این نظریه، جرم و انحرافات اجتماعی نتیجه یک نابسامانی است. به عنوان مثال، اگر پنجرهای شکسته باشد و مرمت نشود آنکس که تمایل به شکستن قانون و هنجارهای اجتماعی را دارد با مشاهده بی تفاوتی جامعه به این امر دست به شکستن شیشه دیگری خواهد زند. دیری نمیپاید که شیشههای بیشتری شکسته میشود و این احساس بيقانوني و هرج و مرج از خیابان به خیابان و از محلهای به محله دیگر گسترش يافته و با خود اعلائم و پيامهايي را به همراه خواهد داشت. به عبارتي اين پيام را ميدهند كه از این قرار؛ هر کاری را که بخواهید مجازید انجام دهید بدون آنکه کسی مزاحم شما شود. ساختمانی را در نظر بگیرید که چند پنجره شکسته دارد. اگر این پنجرهها تعمیر نشوند، احتمالاً افراد خرابکار، در هنگام مشاهدهی این ساختمان (در مقایسه با یک ساختمان سالم) تمایل بیشتری به تخریب سایر پنجرهها خواهند داشت. حتی ممکن است وارد آن ساختمان شوند و اگر کسی ساکن آنجا نباشد، آنجا را اشغال کنند. یا یک مثال دیگر، فرض کنید در یک پیادهرو، قطعاتی از زباله ریخته شود. چند قطعه زباله جمع میشود و به سرعت زبالهها افزایش پیدا میکنند. در نهایت، مردم ظرف غذاهای خود را آنجا رها خواهند کرد و حتی شاید به ماشینها دستبرد زده شود. نویسندگان نظریه پنجرههای شکسته در نهایت این نتیجهگیری را به دست میدهند که سالهاست در پزشکی بحث بر این است که بهداشت بر درمان مقدم است. آمارها، پلیس و مردم هم نباید صرفاً به دنبال جرمها و آسیبهای فردی باشند (که شاکی مشخص دارد). باید بکوشیم جامعهای را حفظ و نگهداری کنیم که هر جنسی از پنجرههای شکسته را نداشته باشد.
حال بافتهای فرسوده شهر گچساران به دلیل مشکلاتی که در آنها وجود دارد، بستری برای جرمخیزی و انواع آسیبهای اجتماعی شدهاند. همین امر باعث مسائل امنیتی و افزایش احساس ناامنی در میان ساکنان این مناطق شده است. بسیاری از نظریهپردازان و تحلیلگران معتقدند که یکی از اصلیترین ارکان مدیریت شهری، ایجاد احساس امیت اجتماعی در میان شهروندان است. اما متأسفانه با شرایطی که در محلات سه گانه بافت فرسوده به وجود آمده است، احساس امنیت اجتماعی روز به روز در حال نزول است. اگر آسیبهای اجتماعی و جرائم مختلفی در این مناطق به چشم میخورد و مدام هم در حال افزایش است، بر اساس همین نظریه پنجرههای شکسته قابل تبیین است. زمانی که واژه بافت فرسوده بر این مناطق اطلاق شد، نوعی ذهنیت در بین شهروندان شکل گرفت که این منطقه مستعد جرم است، به تدریج، با دیدن وضعیت معابر، نحوه ساخت خانهها، عرض کوچهها و فرسودگی خانهها و قدیمی بودن درب و پنجره منازل، بستر بیشتری برای هجوم رفتارهای آسیبزا به این مناطق شکل گرفت. همانطور که نظریه پنجرههای شکسته میگوید، همین وضعیت به تدریج باعث گسترش انواع آسیبهای اجتماعی به شکلی فزاینده شد.
بنابراین مسئولین و مدیران یا نباید به این محلات ورود میکردند و یا باید به هر صورت احیای بافت فرسوده را ادامه میدادند و تا حصول به نتیجه نهایی آن را پیگیری مینمودند. اما حال که نیمهکاره آن را رها کردهاند، اتفاقاً موجبات ناامنی بیشتری را این محلات سه گانه فراهم نمودهاند. ناگفته پیداست که مدیران و مسئولین با هدف عمران و آبادانی دست به احیای این بافتها زدهاند. اما همیشه رفتارهای انسانی و اجتماعی، پیامدهای پیشبینینشدهای را نیز در پی دارند. حال پیامد پیشبینینشدهی این بازسازی نیمهکارهی بافت فرسوده شهر گچساران، دامن زدن به آسیبهای اجتماعی در آن است. از این رو علاوه بر بررسی علمی وضعیت حاکم بر این مناطق، باید در اسرع زمان اقدامات لازم در زمینه بازسازی این مناطق در دستور کار قرار گیرد.
بارها گفته شده است که ساکنان این مناطق از این طرح استقبال نکردهاند. اما همانطور که سایتهای استانی نیز نوشتهاند، اغلب ساکنان بافتهای فرسوده از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نیستند. یکی از سایتهای استانی در همین مورد نوشته بود: بیشتر ساکنین این محلات تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی هستند؛ بیشترین بیکاری در دل همین محلات است، چنانکه مشاهدهای سطحی در یکی از روزها از این محلات داشته باشیم، جوانان بیکاری را در کوچه و پسکوچههای این محلات مشاهده خواهید کرد. پیرمردها و پیرزنها و زنان بدسرپرست ساکنین همین محلات هستند.
در گفتوگویی که با برخی از ساکنین این محلات داشتیم اغلب از همین مسائل ابراز گلایه میکردند؛ شخصی از رشد و گسترش اعتیاد میگفت. یکی از ساکنین محله قدیمی محله رادات که سالها با انواع نامهنگاریها (که خود میگفت تاکنون هیچکدام به نتیجه نرسیدهاند) به دنبال حل مشکلاتی همچون نبود روشنایی، عریض کردن خیابانها، جدولگذاری کوچهها، سروساماندادن به وضعیت فاضلاب و مسائلی از این دست بود. یکی دیگر از اهالی میگفت که در این محلات فضای سبز و حتی پارکی نداریم که در آن گذران وقت کنیم. یکی از سالمندان که در یکی از کوچههای محل سادات نشسته بود از نبود حداقل چند صندلی در این محله ابراز نارضایتی میکرد. یکی دیگر از زنان در محله سادات اظهار داشت: متأسفانه در این منطقه حتی خانه بهداشت نیز وجود ندارد.
نگاهی به وضعیت جادهها، عرض کوچهها و امکانات نداشتهی این محلات، ذهن را به سمت پنجرههای شکسته میبرد و همانطور که گفته شد جرمخیزی را سبب میشوند.
نبود دسترسی مناسب به خدمات شهری و بهداشتی و از طرف دیگر وجود مشکلات فرهنگی و امنیتی و آسیبپذیری در برابر زلزله و نیز عدم تطابق با زندگی امروز شهری و شهرسازی مدرن، همگی موجب مشکلات روبنایی و زیرساختی فراوان به ویژه در زمینه هنجارهای اجتماعی شده است. در واقع، این مسائل هم هویت شهری گچساران را در معرض آسیب قرار دادهاند و هم موجب افزایش مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در گچساران شده است.