دریافت لینک صفحه با کد QR
پشت پرده قتل خانوادگی؛
پرونده عجیب خرمدینها؛ از داس پدر رومینا تا ساطور پدر و مادر بابک
31 ارديبهشت 1400 ساعت 12:11
«قتل یک جغجغه روی تُشکِ بعد از ظهر / قتل یک قصه سرِ کوچهی خواب / قتل یک غصه به دستورِ سرود / قتل مهتاب به فرمانِ نئون / قتل یک بید به دستِ دولت / قتل یک شاعرِ افسرده به دستِ گلِ یخ» این اوج قساوتی است که در ذهن شاعرانهی سهراب سپهری میگنجید؛ قتل جغجغه و قصه و غصه و مهتاب و بید و نهایت شاعر افسرده به دست گل یخ، نه «قتل یک کارگردان به دست پدر و مادر او»!
چند روزی است که بخش زیادی از اخبار به پرونده قتل فجیع «بابک خرمدین» اختصاص پیدا کرده است. هر کجا که میرویم بالاخره یک جای صحبت به پدر و مادری میرسد که بدون عذاب وجدان، دستشان را به خون فرزندانشان آغشته کردهاند! در این میان اما برخی کارشناسان حجم بالای اخبار را برای اضطراب عمومی جامعه مضر میدانند و در عین حال برخی هم عمیقاً باور دارند که تمام ابعاد این پرونده باید منتشر و ریشهیابی شود.
بابک خرمدین، کارگردان سینما بود که صبح روز یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه، تکههایی از جسد مثله شدهاش از سطل زبالهای در شهرک اکباتان کشف شد. روز بعد والدین این کارگردان ۴۷ ساله سینما، درحالی که هیچ آثاری از پشیمانی در رفتارشان وجود نداشت به جرم خود اعتراف کردند. هنوز جامعه در شوک این جنایت بود که پدر بابک خرمدین در شامگاه سهشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه به دو جنایت دیگر با همدستی همسرش هم اعتراف کرد و گفت که در سالهای ۹۰ و ۹۷ داماد و دخترش را هم به شیوه بابک به قتل رسانده و اجسادشان را در نقاط مختلف شهر رها کرده است.
تاریخ حوادث ایران پروندهای به عجیبی خرمدینها دیده است؟
محمد بلوری، روزنامهنگار پیشکسوتی که او را به عنوان پدر حادثهنویسی مطبوعات ایران میشناسند، میگوید که داستان جنایی خرمدینها یکی از عجیبترین پروندههایی است که در دوره ۶۰ سال روزنامهنگاری دیده است و اگر میخواست برای این پرونده تیتر بزند، «جنایت وحشتناک بر اساس اوهام» را انتخاب میکرد.
این روزنامهنگار پیشکسوت در گفتوگویی با ایسنا درباره اینکه آیا در دوران روزنامهنگاری خود پروندهای مشابه قتل خانوادگی خرمدینها را که به این شدت اذهان عمومی را نگران و مضطرب کرده باشد را دیده است، میگوید: نمونه بارزی که به یاد دارم مربوط به بیش از ۵۰ سال پیش است. در آن پرونده، مردی حدوداً ۵۰ ساله در طی چند ماه، پنج مرد را با برنامهریزی کامل به خانه دعوت کرد و بعد از بیهوش کردن، آنها را به قتل رساند، جنازههایشان را مثله کرد و به دور انداخت.
او ادامه میدهد: مرد قاتل بر این باور بود که هر یک از این پنج مرد با زنش رابطه نامشروع داشتند و به همین دلیل دست به قتل آنها زد. وجه اشتراک این پرونده با پرونده قتل خانواده خرمدینها در این است که هر دو نفر با برنامهریزی قتلها را انجام دادند، از نظر سلامت روانی مشکلی نداشتند و هیچیک نیز اظهار پشیمانی نکردند.
بلوری یادآور میشود: جالب است که آن زمان و در پرونده قدیمی نیز مقامهای قضایی بر این باور بودند که با توجه به اینکه قتلها برنامهریزی شده بوده است، حکن مجرم حتماً اعدام است که اعدام هم شد؛ اما همان زمان برخی از روانشناسان عنوان کرده بودند که درست که تمام تصمیمات به صورت منطقی گرفته شده است، اما باید این نکته را در نظر داشت که استدلال فرد قاتل برای ارتکاب به جرم بر اساس اوهام بوده است.
محمد بلوری، روزنامهنگار پیشکسوت
او خاطرنشان میکند: در پرونده قتل خانواده خرمدین نیز باید همین نکته را در نظر داشت. آن هم با توجه به اینکه شاگردان بابک خرمدین تاکید میکنند که او استادی محترم و نجیب بوده است. درست است که پدر و مادر کاملاً برنامهریزی شده دست به قتل زدهاند، اما استدلال آنها بر اساس اوهام است. بنابراین پیشنهاد میکنم که در اعلام حکم قطعی این دو نفر کمی درنگ شود تا روانشناسان بتوانند کاملاً به این موضوع بپردازند و زوایای پنهان ماجرا را مورد بررسی قرار بدهند.
بلوری همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا در پوشش خبری اخبار حوادث اینچنین لازم است که تمام جزئیات توسط رسانهها منتشر شود، میگوید: البته که همیشه باید تمام حقایق را نوشت، اما واقعاً لازم نیست که به جزئیات ناراحتکننده نیز پرداخته شود و رسانهها باید در بیان برخی جزئیات پرونده با دقت نظر بیشتری عمل کنند. در واقع اخبار قتلهای اینچنینی باید حتماً بر اساس نظرات روانشناسان منتشر شود تا منجر به افزایش بیهوده اضطراب عمومی نشود؛ مخصوصاً در زمانهای که مردم، خودشان به سبب مشکلات اقتصادی و شیوع ویروس کرونا، گرفتار مشکلات زیادی هستند.
از مجرمین قهرمان نسازیم!
بهروز بهزادی، روزنامهنگار پیشکسوت و رئیس شورای سیاستگذاری روزنامه «اعتماد» درباره نحوه پوشش اخبار مربوط به قتل بابک خرمدین (کارگردان) و پرونده پدر و مادر این کارگردان به عنوان متهمان به قتل، اظهار کرد: اینکه حجم اخبار مربوط به این پرونده در چند روز گذشته زیاد بوده است، اصلاً اشکالی ندارد؛ اما باید یادمان باشد آنچنان ننویسیم که از این آدمها قهرمان ساخته شود.
او ادامه داد: یادم است وقتی خبرنگاری جوان بودم برای پوشش خبر اعدام یک مجرم، سر صحنه حاضر شدم و ناخودآگاه آنقدر قشنگ جریان را روایت کردم که روز بعد با دفتر روزنامه تماس میگرفتند و میگفتند چرا آن جوان را کشتند؟ آن زمان یاد گرفتم که نباید درباره موضوعاتی که مرتبط با جرم، جنایت و سیاست است. قهرمانسازی شود؛ چرا که موضوع بسیار خطرناکی است. درباره جریان قتل بابک خرمدین نیز امیدوارم دوستان رسانهای سعی کنند که با نگاه مشمئزکنندهای به این پرونده بپردازند تا احیاناً کسی الگوبرداری نکند.
این روزنامهنگار پیشکسوت خاطرنشان کرد: این خبر به قدری بزرگ است که نه تنها باید منتشر شود بلکه باید بارها و بارها درباره آن گفتوگو کرد و ابعاد اجتماعی آن را مورد بررسی قرار داد. سالها بر سر همه چیز سرپوش گذاشتیم و سانسور کردیم که جامعه دچار اضطراب نشود، اما کار به اینجا رسیده است که پدری داماد و دختر خود را میکشند، سالها هم میگذرد و جامعه هم اصلاً متوجه نمیشود!
بهزادی با تاکید بر اینکه «نباید به بهانه اینکه جامعه ناراحت میشود بر سر موضوعات مختلف سرپوش گذاشت»، افزود: اخبار حوادث نشانهای از آنچه در جامعه اتفاق میافتد، است. جامعه ما خشن شده است و رسانهها باید بتوانند علل این موضوع را جستوجو کنند. به عنوان مثال پرونده بابک خرمدین همانند یک عفونت در جامعه یا همانند تبی است که نشانه یک درد است. رسانهها باید بگردند آن درد و درمانهای آن را پیدا کنند.
بهروز بهزادی، روزنامهنگار پیشکسوت
همه به قتل بابک خرمدین واکنش نشان میدهیم اما...
کارگردان فیلم سینمایی «سه روز و سه قتل» با انتشار یادداشتی به قتل بابک خرمدین به دست پدر و مادرش واکنش نشان داد.
این روزها قتل هولناک بابک خرمدین نویسنده و کارگردان سینما به دست پدر و مادرش خبر و بحث روز است و همین امر باعث تحلیلهای روانشناختی نیز شده است. همچنین برای آسیب شناسی این اتفاق و ریشههای خشونت ورزی برخی رسانهها به بازخوانی آثار سینمایی ایران و جهان نیز پرداختهاند.
در همین رابطه مسعود امینی تیرانی کارگردان فیلم سینمایی «سه روز و سه قتل» که به تازگی آماده پخش شده و مسیر جشنوارهای خود را طی میکند در یادداشتی به مساله خشونت و پیامد آن که میتواند قتل باشد، پرداخته است.
در متن این یادداشت وی میخوانیم:
«همه ما بسادگی میتوانیم قاتل باشیم.
این تجربه و مضمونی بود که تلاش کردم در فیلم «سه روز و سه قتل» نمایش دهم.
مرز میان خواستن و نخواستن خشونت چنان در میان ما کمرنگ و ناپیدا شده است که گاهی نمیدانیم همه آنچه در لحظه لحظه این روز و شبها انجام میدهیم نمونهای از خشونت عریان است. نمونهای که به سادگی و در یک لحظه میتواند به قتل منجر شود. حالا همه به قتل بابک خرمدین واکنش نشان میدهیم ولی به لحظههایی قبل از آن که خشونت ذره ذره در همه وجودمان ریشه دوانده هیچ عکسالعملی نشان ندادهایم.
همه ما به خشونت عادت کردهایم و انگار در دورانی که مسوولان نمیخواهند تا به هشدارهای جدی که سالهاست با صدای بلند میگویند که جامعه از خشونت اشباع شده، گوش دهند و ما مردم هم هر روز بر شکلهای عریانتری از خشونت حریصتر میشویم، چارهای نداریم که تنها تماشاگر هر روزه قتلهایی فجیعتر باشیم.
ما همه قاتلیم!»
در خلاصه داستان «سه روز و سه قتل» آمده است: «۶ اجراگر وارد خانهای میشوند که سالها قبل، سه قتل در مدت سه روز در آن رخ داده است و اجساد برای پنج سال در آن خانه مدفون بودهاند.»
بهناز جعفری، حمید پورآذری، شادی کرم رودی، سونیا سنجری، میلاد رحیمی و سهند کبیری و امیر شکرگزار از اجراگران «سه روز و سه قتل» هستند و این فیلم تجربهای متفاوت در کارنامه بازیگری آنهاست زیرا هم از لحاظ فرم هم محتوا اثری کاملاً تجربی محسوب میشود.
عوامل این فیلم عبارتند از طراح و کارگردان: مسعود امینی تیرانی، اجراگران: بهناز جعفری، حمید پورآذری، شادی کرم رودی، سونیا سنجری، میلاد رحیمی، سهند کبیری، امیر شکرگزار، گروه ایده پردازی: منصور براهیمی، مجید شیخ انصاری، مسعود مددی، مشاوران کارگردان: عباس نظامدوست، امیر جلالیان، مدیر فیلمبرداری: داود ملک حسینی، تدوین: مسعود امینی تیرانی، مهدی باقری، دستیار کارگردان و برنامه ریز: پان ته آ حسینی، صدابردار: هادی معنوی پور، صداگذار: آرش قاسمی، طراح صحنه: فراز مدیری، مدیر تولید: میثم جمالی، مجری طرح: نیما عباسپور، سرمایهگذار و جانشین تهیهکننده: آرش شجاعی، تهیهکننده: جعفر صانعی مقدم، مشاور رسانهای: نغمه دانش آشتیانی.
از داس پدر رومینا تا ساطور پدر و مادر بابک
بابک خرمدین در کنار پدر و مادرش
مهرداد خدیر در ادامه یادداشت خود در «عصرایران» نوشت: شاعر، در اردیبهشت ۱۳۵۹ خورشیدی به خواب ابدی رفت و ما دراردیبهشت ۱۴۰۰ خورشیدی میشنویم «قتل یک کارگردان به دست پدر و مادر او»؛ داستانی که به همینجا هم ختم نمیشود: مُثله کردن جسد فرزند و حمل و انتقال در کیسههای زباله...
بابک خرمدین ۴۷ ساله - دانشآموخته و کارگردان و مدرس سینما - در خانهی پدری به فجیعترین شکل ممکن به قتل میرسد و بعد هم پیکر او را پدر با اطلاع مادر تکهتکه میکند....
از این وحشتناکتر قابل تصور نیست. حتی میتوان حدس زد اگر یکی از دانشجویان مقتول، طرح چنین قصهای را برای او میآورد تا به فیلم تبدیل شود نمیپذیرفت و میگفت میزان قساوت و جنایت در آن بالاست و باورپذیر هم نیست و حالا او قهرمان یا قربانی قصهای شده که خود احتمالاً حاضر به ساخت آن نبوده است.
در هر قتل، سوژهی اصلی مقتول است و همه میخواهند بدانند چه کسی و چگونه به قتل رسیده و این اتفاق چه زمانی و کجا رخ داده و به همین خاطر هر قتلی یک خبر به حساب میآید و مخاطب، جست و جو میکند ببیند آن که کشته شده چه کسی بوده است؟ مشهور یا شهروند عادی. جوان یا پیر. مرد یا زن. صبح اتفاق افتاده یا شب. در بیداری یا خواب. در خانه یا در محل کار یا در خیابان. با چاقو یا با سلاح گرم و پرسشهایی از این دست و بعد در پی این که انگیزهی قاتل یا قاتلان چه بوده و به چنگ قانون افتادهاند یا نه و اگر هنوز نه مظنونان اصلی چه کسانی هستند.
در برخی قتلها اما مهمتر از نام مقتول، نام قاتل است و سرآمد اینها قتل «میترا استاد» بود که مقتول را کسی نمیشناخت اما آن که او را کشت، شهرت فراوان داشت.
ماجرای بابک خرمدین اما از اینها هم فراتر است. مقتول، کارگردان بوده و در جشنوارهای هم برگزیده شده بود اما مانند برخی همصنفهای خود شهرت عمومی نداشت. با این حال، شغل او خاص بوده است. اما مهمتر از مقتول و خاص بودن شغل، نسبت قاتل (و همدست قاتل) با مقتول است که همه را شوکه کرده است: پدر و مادر!
خوانده و شنیده بودیم که گاهی پدر و فرزندی یا حتی مادر و فرزندی در حال مشاجرهی لفظی دست بر قضا یکی دیگری را هل داده یا سکته کرده یا بر اثر جنون آنی کاردی بر قلب دیگری فرود آورده و اتفاقی که نباید رخ میداده شکل گرفته و جانی ستانده و خونی ریخته شده و یک عمر پشیمانی و پریشانی و حیرت و حسرت به بار آورده اما این که پدر و مادر با هم و از پیش نقشه بکِشند تا بکُشند و جنازه را تکهتکه و با آرامش و همدستی با آسانسور به بیرون منتقل کنند شگفتآور است و باورناپذیر اما اتفاق افتاده است. در همین شهر و در شهرک اکباتان.
یک وجه بسیار قابل تأمل دیگر این قتل این است که درست در همان روزی رخ داد که خانم ابتکار معاون رییس جمهوری در امور زنان و خانواده این خبر را منتشر کرد: «امروز دولت، لایحهی پیشنهادی معاونت زنان و خانواده در مورد اصلاح مادهی ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی مربوط به تشدید مجازات پدر درصورت قتل فرزند را تصویب کرد. این لایجه که مورد تأیید قوهی قضاییه نیز هست حداکثر مجازات، ایجاد محدودیت در سرپرستی اطفال دیگر و عدم شمول ارفاق را در بر میگیرد.»
درست یک سال قبل، مردی با داس دختر نوجوان خود – رومینا- را به ظن رابطهی عاشقانه با پسری به قتل رسانده بود و وقتی از او پرسیدند چرا سراغ پسر نرفتی و دختر خودت را کشتی گفت: «اگر پسر را میکشتم به قصاص نفس محکوم میشدم در حالی که «ولی دم» دخترم، خودم هستم و میدانستم قصاص نمیشوم و نهایتاً چند سال زندانی خواهم شد».
همین پاسخ، حقوقدانان و مقامات دولتی و قضایی را به صرافت انداخت کاری انجام دهند. قانون قصاص را که به دلایل شرعی نمیتوانستند تغییر بدهند. از این رو بر آن شدند حداکثر مجازات از حیث جنبهی عمومی جرم را از ۱۰ سال به ۲۷ سال افزایش دهند که در حکم حبس ابد است و در کشورهایی که حکم اعدام ندارند نیز حداکثر مجازات برای قتل عمد در نظر گرفته میشود.
برخی رسانهها هم دربارهی تصویب لایحهی اخیر از تیتر «پایان تراژدی قتل به دست پدر» خبر دادند اما درست همان روز نه یک پدر که پدر و مادری با هم و نه یک دختر نوجوان که مردی ۴۷ ساله را به قتل رساندند و جنازهاش را هم قطعه قطعه کردند تا روشن شود قصه فراتر از اینهاست و حتی اگر مجازات اعدام هم بود چه بسا مرتکب میشدند.
وجه مشترک در هر دو ماجرا اما تصور یا واقعیت رابطههای آن دختر نوجوان و این مرد میانسال است. با این تفاوت که پدر رومینا نمیخواسته آن ازدواج رخ دهد و جنبهی غیرتی برای او میچربیده اما سرهنگ بازنشسته خرمدین ادعا کرده فرزند او در خانه رابطهی نامشروع برقرار میکرده و حس خوبی به او دست نمیداده و خود را شریک میدانسته واز این رو از او خواسته بودند خانه را ترک کند و برود ولی ترجیح میداده در خانهی پدری باشد و مادر از او و احتمالاً دوستان او پذیرایی کند. ادعای پدر البته هرگز قابل اثبات نیست و از کارگردان فقید هم شکایتی نشده بود.
در جامعهی سنتی مرد و زن قبل از ۳۰ سالگی تشکیل خانواده میدادند و از شمول و تیول پدر و مادر خارج میشدند و نهایت این بود که دو خانواده با هم زندگی میکردند. در جوامع مدرن و صنعتی هم فرزندان در دههی سوم عمر خانه و زندگی مستقلی تشکیل میدهند حالا چه با ازدواجهای رسمی و چه اشکال دیگر.
در جامعهی امروز شهری اما جوانی که در طبقهی متوسط پرورش یافته اگر بخواهد مستقل شود نیاز به پولی دارد که تأمین آن از عهدهی پدران حقوقبگیر و مستمریبگیر بر نمیآید و اگر بخواهد با حقوق خود این کار را بکند تمام دریافتی او صرف پرداخت کرایه خانه و هزینهی خورد و خوراک میشود مضافاً به این که ناگزیر خواهد بود به محلات پایینتر بکوچد و با دوستان و خاطرات کودکی وداع کند.
از این روست که در خانهی پدری میماند اما زیست مستقل و غالباً مجازی و روابط خود را دارد. نه اجاره خانه میدهد نه تعهدی دارد و غذای گرم و نرم مادر هم فراهم است و گاهی هم میهمانی و خارج شدن از دنیای مجازی و اگر خانه کمی بزرگتر باشد در همان اتاق خود مستقلاً زندگی میکند. کجا برود از اینجا بهتر؟!
این وضع اما برای همه پدر و مادرها قابل تحمل نیست. پدر بابک خرمدین میگوید از او خواسته بودم برود و خانه را ترک کند اما او خانه را خانهی خود هم میدانسته است. چه بسا تنها خانهی خود میدانسته و پدر و مادر را مزاحم اما مگر میشود تمام وظایف نهادهای متنوع اجتماعی را بر نهاد خانواده بار کرد و انتظار داشت زیر این بار له نشود و فرونپاشد؟ پس نهادهای دیگر چه کارهاند و چرا تمام فضاها اشغال شده و در عین حال خالی از حضور شهرونداناند؟
پیداست که به سبب اختلاف نسل و دو نوع تعلق خاطر-یکی خشک و نظامی و دیگری هنری- زبان هم را نمیفهمیدهاند و میتوان حدس زد که کمتر گفت و گوی سازندهای داشتهاند. پدر برای او خانه و خودرویی بوده که داشته و پولی که به خانه میآورده و مادر غذایی که فراهم میساخته حتی برای میهمان یا میهمانان. یا شاید نه. چه می دانیم. مرد هنرمند مثل خیلیهای دیگر پدر و مادر را دوست میداشته و آنها دوستش نمیداشتند.
هیچیک اما توجیه جنایت نیست. آن هم به این سبُعیّت و قساوت و بیرحمی و در اوج خشونت و خونسردی که شرح آن هم موی بر تن راست میکند.
در ماجرای قبلی پدر رومینا میدانست که به خاطر قتل فرزند قصاص نخواهد شد. از پدر و مادر بابک خرمدین هم باید پرسید با اطمینان از این که قتل فرزند قصاص نفس ندارد، جنایت کردهاند یا تصمیم خود را فارغ از هر کیفر گرفته بودند؟
به ماجرا به گونه دیگری نگاه کنیم. اگر مرد ۴۷ ساله میتوانست اوقات خود را در مکانهای عمومی سپری کند و کمتر در خانه باشد آیا اصطکاک به حدی میرسید که کشته شود؟ اگر پدر میتوانست اوقات خود را با همکاران قدیمی سر کند و او هم کمتر در خانه باشد چنین نقشهی هولناکی میکشید؟
بخشی از خانه نشستنها البته به خاطر کروناست و خاص ایران هم نیست و همهی جهان را درگیر کرده ولی بعضاً خود را میکشند نه دیگری را تازه آن دیگری هم فرزندشان نیست!
با این حال سهم اصلی را باید به انتقال فضای عمومی به خانه داد. در خانه کار کردن، در خانه با دوستان بودن و مانند این که تنشی چنین را به جان یک خانواده میاندازد.
در ماجرای رومینا هم او از مقامات خواسته بود تحویل پدرش ندهند و هشدار داده بود مرا میکشد اما نهاد واسطی نبود تا از او نگهداری کند.
آیا خانه، دیگر جای امنی نیست و خانواده همواره کانون گرم به حساب نمیآید یا استثثنا را نباید به قاعده تعمیم داد؟ کما این که اگر قاعده بود این همه شوک وارد نمیکرد. به پدران و مادرانی که نمیتوانند تحمل کنند خاری به بدن فرزندشان بخلد چه رسد به این که با ساطور تکهتکه کنند.
مراقب خودمان باشیم. ممکن است در همسایگی ما دیوی خانه کرده باشد. ممکن است درون خود ما دیوی لانه کرده باشد. میل بشر به شر را نباید دست کم گرفت.
راستی آیا روزی که خرم دین پدر نام پسر خود را بابک گذاشت میدانست که نام پسر او هم در تاریخ ثبت خواهد شد تا زین پس «بابک خرمدین» یاد آور دو تن باشد: در گذشتههای دور و در امروز ما. یکی سردار ایرانی که به دستور خلیفهی عباسی مثله شد و دیگری کارگردانی که پدر قطعه قطعهاش کرد.
پشت پرده جنایات خانوادگی
یک آسیبشناس با اشاره پرونده قتل بابک خرمدین که منجر به افشای قتل خواهر و داماد این خانواده هم شد، به بررسی ریشههای جنایات خانوادگی پرداخت.
غلامرضا علیزاده در گفتوگو با ایسنا، در تحلیل قتلها و جنایات خانوادگی اظهارکرد: پدیدههای آسیبهای اجتماعی دارای متغیرهای گوناگونی است که هرکدام از این متغیرها قطعهای از پازل جنایات سوء اجتماعی را تشکیل میدهد. در واقع میتوان اینطور گفت که گاهی چند متغیر و قرارگرفتن آنها در کنار یکدیگر است که منجر به وقوع جنایتی نظیر آنچه که در پرونده خانواده خرمدین شاهد بودیم، میشود.
وی ادامه داد: در این شرایط وظیفه جامعهشناسان و آسیبشناسان، شناسایی متغیرهای اجتماعی و بررسی دامنه اثرگذاری هر یک از این موارد است. باید دید چه عواملی سبب شده تا یک پدر و مادر فرزندان خود را به قتل رسانده و آنان را به شکلی فجیع مثله مثله کرده و در خیابان رها کنند. اینها موارد مهمی است که نباید مورد غفلت واقع شود.
این آسیبشناس چنین رفتارهایی ها را به متاستاز کردن سرطان در بدن انسان تعبیر کرد و گفت: این قبیل رفتارها ناشی از انباشت چندین متغیر و بروز ناگهانی آن است.
وی به آمار قتلهای خانوادگی در کشور اشاره کرد و گفت: ما شاهد آن هستیم که طبق اعلام منابع رسمی نظیر پلیس و دستگاه قضایی سهم زیادی از قتلها مربوط به قتلهای خانوادگی است. این موضوع زنگ خطری جدی برای سلامت کانون خانواده محسوب میشود و باید نهادهای حمایتگر از این کانون وارد عمل شوند، تا همچنان خانواده به عنوان محیطی امن و قابل اطمینان و محلی برای امنیت و آرامش اعضای خانواده باشد. کارکرد خانواده به مثابه محلی است که اعضای خانواده در هنگام مشکلات و سختیها به آن پناه برده و دیگر اعضاء تمام امکانات و توانشان را بر حل این معضل به کار میگیرند. بنابراین نباید اجازه داد که خانواده دچار تضعیف شود.
هفت عامل برای قتلهای خانوادگی
علیزاده در ادامه به تشریح عوامل مؤثر بر پیدایش و وقوع قتلهای خانوادگی پرداخت و با تقسیم آن به هفت عامل اصلی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، روانشناختی، حقوقی و حیثیت خانوادگی به تشریح هریک از این مواردپرداخت و تاکید کرد که گاهی ترکیب چندین مورد از این عوامل سبب ارتکاب قتل یا دیگر خشونتها در محیط خانواده میشود.
وی نخستین عامل را عوامل فرهنگی دانست و گفت: این عوامل شامل مواردی مانند شکاف نسلی، تضاد و تقابل ارزشهای اعضای خانواده و... است. در واقع زمانی که افراد یک خانواده مجبور میشوند که در زمانی طولانی و طی چندین سال با یکدیگر زندگی کنند. باید به ارزشها و باورهای یکدیگر هم احترام بگذارند، اما اگر به این امر توجه نشود، شکاف نسلی میان اعضای خانواده زیاد شده و طولانی شدن مدت زندگی فرزندان با والدینشان حتی میتواند این شکاف را به مرحله تضاد آشتی ناپذیر برساند.
این آسیبشناس ادامه داد: در برخی از این موارد توصیه میشود که فرزندان استقلال خود از خانواده را به ازدواج و تشکیل خانواده مشروط نکرده و اگر همچنان تا سنین بالا با خانواده خود زندگی میکنند و دارای این مشکلات هم شدهاند، محیط زندگی خود را از جدا کنند. چرا که در این مواقع به مرور عشق و محبت به تحقیر و نفرت تبدیل میشود و همین موضوع سبب میشود تا مناسبات عاطفی و مهرورزانه در خانواده رنگ ببازد.
علیزاده افزود: تضاد سبک زندگی است و انتخاب سبکی متفاوت از خانواده میتواند مشکلاتی را ایجاد کند، مثلاً اینکه شاید جوانان بخواهند تا نیمه شب تلویزیون تماشا کنند و پدر و مادر بخواهند زود بخوابند. انتظار بیش از حد والدین از فرزندانشان هم در همین حوزه عوامل فرهنگی جای میگیرد. گاهی این انتظار بالا سبب میشود تا والدین با فرزندان و حتی در مواردی فرزندان هم با والدین خود با زخم زبان و کنایه صحبت کرده و عدم موفقیتهای خود را به دیگری ربط دهند. اینکه والدین عدم موفقیت فرزندان خود را ناشی از بی لیافتی و بی عرضگی آنها بدانند و دست به تحقیرشان بزنند یا فرزندان هم والدینشان را افرادی بیعرضه خطاب کنند، از این دست موارد است.
به گفته این مدرس دانشگاه، تفاوت در شیوه گذراندن اوقات فراغت متفاوت والدین و فرزندان در خانواده هم گاهی میتواند موجب دلخوری طرفین و بروز مشکلات و بحثهای درون خانوادگی شود.
این آسیب شناس اجتماعی دومین عامل را عوامل اجتماعی دانست و گفت: همین حالا که کرونا گسترش پیدا کرده است. این موضوع میتواند به یکی از عوامل تشدید بحثها و اختلافات خانوادگی بدل شود. شیوع این ویروس سبب شده تا توقف والدین و فرزندان و همچنین فرزندان با فرزندان در محیط خانه بیشتر از قبل باشد. در این شرایط همه دچار تنش خواهند شد، پمپاز اخبار منفی از بیماری و شرایط جهان، آستانه تحمل افراد را کاهش میدهد و کاهش آستانه تحمل هم باعث افزایش درگیریها خواهد شد.
علیزاده افزود: کرونا باعث شده تا بسیاری از افراد کار خود را از دست بدهند. این افراد دیگر درآمدی ندارند و طبیعی است که وقتی شهروندی ببیند که بین اهداف اجتماعی و ابزاری که در اختیار دارد، تناسبی وجود ندارد، دچار پرخاش و رفتارهای تند میشود و این دست موارد نیز عمدتاً بیشتر در محیط خانه بروز پیدا میکند. در این شرایط دولتها باید از خانوادهها حمایت اجتماعی کافی را داشته باشند، نه اینکه بخشی از مسئولیت خود را نیز به گردن مردم بیاندازند.
وی عوامل اقتصادی را به عنوان عاملی دیگر برشمرد و اظهارکرد: بیکاری و عدم امکان کسب درآمد از سوی فرزندان موجب وابستگی اقتصادی آنان به والدین میشود. حالا تصور کنید، فردی ۴۰ ساله و بیکار باشد. والدین چنین افرادی هم عمدتاً بازنشسته هستند و مشکلات مالی فراوانی دارند. حالا اگر همین فرد فقط بخواهد یک ساندویچ بخورد، چه مبلغی را باید بپردازد و همین موضوع میتواند منجر به بحران و فشاری مضاعف در خانواده شده و دعواها و درگیریهای بعدی را پدید آورد. وقتی یک خانواده برخی از امکانات مالی را ندارد و به آنان فشار میآید، این فشار باعث درگیری شده و دو طرف به هم فشار روانی وارد میکنند.
به گفته علیزاده، نابرابریهای شدید اقتصادی در کشور و اینکه عدهای مولتی میلیاردها بوده و اکثریت مردم دارای مشکلات شدید اقتصادی باشند، موجب وارد شدن فشارهای روانی به خانوادهها میشود. در این شرایط ممکن است طرفین یکدیگر را تخریب و تحقیرکنند و انگشت اتهام در ایجاد وضع بد اقتصادی خانواده را به سمت یکدیگر ببرند. در جامعهای که دچار نابرابری طبقاتی شود، این نابرابریها وارد خانواده شده و تنشها افزایش پیدا میکند و حتی در مواردی که سطح عصبانیت بالا میرود به جنایت هم ختم میشود.
این آسیبشناس اجتماعی گفت: تورم و گرانی موجود در جامعه آستانه تحمل پذیری را پایین میآورد و تحریک پذیری عصبی را بالا میبرد که در نتیجه آن تنشها بین اعضای خانواده بالاتر میرود. تورم و گرانی در جامعه سطح تنشها را بالا برده و وقتی فرزندان خانواده در سنین بالا هم باشند باعث افزایش درگیریهای کلامی و فیزیکی و ... میان اعضای خانواده میشود.
علیزاده از عوامل سیاسی هم به عنوان یکی دیگر از این عوامل نام برد و گفت: تنشهای بین والدین و فرزندان یا حتی بین دو فرزند، به ویژه در شرایطی که توقف درون خانواده هم زیاد باشد، باعث ایجاد مشکلاتی از این دست خواهد شد. موافقت و مخالفت در بینش فرزندان و والدین، عدم احترام به سلایق و باورهای سیاسی، تفاوت دیدگاه نسبت به کشور و آینده آن، مهاجرت و ... از جمله این موارد است
وی در تشریح مسائل مربوط به عوامل روانشناختی نیز گفت: افسردگی سبب کاهش سطح تحمل افراد شده و در نتیجه آن پرخاشگری افزایش مییابد. افزایش سطح خشونت در بخشی از جامعه ما بسیار بالاست و متاسفانه در فیلمهای تلویزیونی هم کمتر به حرفهای مهرورزانه و محبت بین طرفین پرداخته میشود. در سطح بیرون هم ما شاهدیم که افراد با خشونت با هم رفتار میکنند. پس وقتی آستانه تحملها پایین آمده و اختلالات روانی افزایش پیدا کرده است ما باید در انتظار مشکلات زیادی در روابط بین فردی باشیم.
این استاد دانشگاه کاهش اعتماد اجتماعی نسبت به یکدیگر و کاهش اعتماد خانوادگی نسبت به یکدیگر را سبب کاهش تاب آوری روانی افراد در محیط خانواده برشمرد و گفت: این موارد در نهایت منجر به بیماریهای روحی و روانی و حتی جسمی خواهد شد.
علیزاده به عوامل حقوقی هم به عنوان ششمین عامل اشاره کرد و افزود: عوامل حقوقی نظیر عدم قصاص پدر در صورت قتل فرزند و مواردی از این دست، میتواند موجب شود که تنبیه والدین برای فرزندانشان به تنبیهی بزرگتر بدل شود.
وی عوامل ناموسی و حیثیت خانوادگی را آخرین عامل برشمرد و گفت: این رفتار عمدتاً در مورد دخترها یا پسرانی به کار گرفته میشود که رفتارشان متناسب با هنجارهای اجتماعی یا خانوادگی نیست و متاسفانه اقوام و قبیله هم مهر تأییدی بر رفتارهای خشونتبار گذاشته و قتلهای ناموسی رخ میدهد.
این آسیب شناس اجتماعی با اشاره به پرونده خانواده خرمدین، گفت: در این موارد ممکن است یک یا چند عامل گفته شده سبب ارتکاب این جرائم از سوی والدین نسبت به دختر، داماد و پسرشان شده باشد. البته با توجه به اینکه پرونده هنوز کامل نشده ممکن است با تشخیص پزشکی قانونی اختلالات روانی نیز در این زوج وجود داشته باشد که باید از سوی روانشناسان بررسی شود.
کد مطلب: 434415
کبنانیوز
https://www.kebnanews.ir