تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۱۱
کد مطلب : ۴۳۴۳۳۰
سیدحسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی و از اعضای نهاد اجماعساز اصلاحطلبان:
اصلاحطلبان به وظیفه تاریخی خود عمل کنند
۰
کبنا ؛
مدت اندکی تا انتخابات ریاستجمهوری باقی است و هنوز آنطور که انتظار میرود، رغبت عمومی برای شرکت در انتخابات در جامعه ایجاد نشده است. در چنین شرایطی و با دانستن اینکه با توجه به مشکلات عدیده موجود در کشور، دولت بعد کار بسیار سختی در پیش دارد، به گفته بسیاری از آگاهان سیاست، انتخابات پیشرو میتواند از جهات مختلف سرنوشتساز باشد. برای بررسی آنچه بهویژه در جبهه اصلاحات در حال وقوع است، ساعتی را با سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی و از اعضای نهاد اجماعساز اصلاحطلبان (جبهه اصلاحات ایران)، به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
یکی از موضوعات مهمی که همیشه برای اصلاحطلبان در هر انتخاباتی اهمیت داشته، مشارکت حداکثری است؛ به نحوی که هر وقت مشارکت بالا میرود، البته اگر اصلاحطلبان مانند سال 84 با نامزدهای متعدد وارد میدان نشوند، پیروز انتخابات اصلاحطلباناند و هر زمان که مشارکت پایین میآید، مانند انتخابات مجلس یازدهم، نیروهای اصلاحطلب توفیقی به دست نمیآورند. شرایط میل عمومی به مشارکت در مقطع کنونی را که مدت زیادی تا انتخابات ریاستجمهوری باقی نمانده، چطور ارزیابی میکنید؟
کشور در آستانه یکی از انتخاباتهای مهم است و در شرایط کنونی بیش از هر زمان نیاز است که مشارکت مردم بالا باشد تا هم دولت آینده در عرصه بینالمللی قوی باشد و هم توان حلوفصل مشکلات اقتصادی را داشته باشد. این در حالی است که متأسفانه از فضای اجتماعی علامتهای خوبی برای رقمخوردن انتخابات حداکثری مشاهده نمیشود. ریشه این موضوع هم در رنجش مردم از وضعیتی است که کشور تجربه میکند. در سالهای اخیر، فشارهای بیشماری بر زندگی مردم وارد شد که علت آن نیز ریشه در ناکارآمدی سیستم مدیریتی کشور و البته ناکارآمدی دولتهای قبل دارد. در دوران فعالیت دولتها در دو دهه اخیر، مطالبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم انباشته شد و در گذر زمان وقتی این مطالبات برآورده نشد و پاسخ درخوری به آنها داده نشد، دلخوریهای بسیاری برای مردم ایجاد کرد. رنجش مردم یک هشدار سیاسی است که اکنون در قالب تمایلنداشتن به شرکت در انتخابات متبلور شده است.
چرا دولتها نخواستند یا نتوانستند به این مطالبات جامه عمل بپوشانند؟
در مقام آسیبشناسی این موضوع باید گفت سه موضوع با یکدیگر ترکیب شده و این موضوع را در دوره زمانی طولانی ایجاد کردهاند. مشکل نخست به ساختارهای نظام و نوع شکلگیری قوا، ارتباط آنها با یکدیگر و ارتباط نهادهای حاکمیتی با یکدیگر و نقش نهادهای بالادستی مانند شورای نگهبان یا مجمع تشخیص مصلحت نظام برمیگردد که این موضوع یکی از دلایل ناکارآمدی و عدم توانایی در برآوردهکردن خواستههای مردم است. دومین عامل سیاستهای جاری در هر دولت است. متأسفانه در دو دهه اخیر سیاستهایی که اتخاذ شد، نتوانست کشور را در کوران رشد اقتصادی قرار دهد و مطالبات مردم را مرحله به مرحله برآورده کند که این مطالبات صرفا در حوزه اقتصاد هم نبود و در حوزه مطالبات سیاسی و اجتماعی نیز پاسخدهی لازم دیده نشد. سومین دلیل هم به اشخاص برمیگردد. واقعیت این است که بهترین افرادی که میتوانستند کشور را مدیریت کنند، مورد استفاده قرار نگرفتند و از منابع انسانی مؤثر استفاده درستی نشد.
راهحل چیست؟ آیا در دولت بعدی میتوان به اصلاح موارد یادشده امید داشت؟
تصورم این است که امکان اصلاح ساختارهای نظام در حال حاضر وجود ندارد؛ زیرا اختلافنظرهای بسیاری در این حوزه وجود دارد. درباره اصلاح ساختارها، یک سر محور طیفی قرار دارند که علاقه ندارند مقام ریاستجمهوری در کشور وجود داشته باشد و میگویند رهبر محور همه مسائل کشور باشد و این مقام نخستوزیر را تعیین و حتی به مجلس معرفی کند. آنها میگویند رهبر انتخاب منتخبان مردم در مجلس خبرگان است و این راهکار بر اساس نظر مردم نیز هست؛ اما آن سوی محور برخی 180 درجه با این نظر زوایه دارند. وقتی به چنین اختلافنظرهایی نگاه میکنیم، درمییابیم که اساسا امکان اصلاح ساختار وجود ندارد و نمیشود به این مسئله پرداخت و تنها میتوانیم فرد شایستهای را بهعنوان رئیسجمهور انتخاب کنیم.
آیا آن فرد منتخب در شرایط کنونی با توجه به اختیارات مصرح در قانون اساسی، توان اصلاح امور جاری را دارد یا باز هم پس از پایان دورهاش از دلایل ناتوانیاش سخن میگوید؟
رئیسجمهوری که روی کار میآید باید بتواند قدرت رهبری را پشت سر خود بیاورد و مقام معظم رهبری را با بحثهای دقیق خود متقاعد کند. در حقیقت باید توانایی جلب اعتماد رهبری را داشته باشد. از سوی دیگر باید بتواند توان مدیریتی و کارشناسی کشور به صورت همهجانبه را به کار بگیرد و در این زمینه اصلا سیاسیکاری نکند و فارغ از بحثهای سیاسی از نیروهای کارآمد هر طیفی و با هر گرایشی دعوت به همکاری کند تا با اقداماتی عملی، مشکلات کشور و مردم در حوزههای سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را حل کند. اگر این دو عامل با هم اتفاق بیفتند، میتوان امید داشت مطالبات عمومی برآورده و بهتدریج از میزان نارضایتیها کاسته شود و در آینده شاهد رضایتمندی کامل باشیم. این تنها راهی است که در حال حاضر وجود دارد و میتوان درباره آن بحث کرد تا کشور در مسیر پیشرفت و توسعه در همه ابعاد قرار بگیرد. من باور دارم نظام جمهوری اسلامی، بهعنوان یک نظام مردمی و برآمده از یک انقلاب مردمی، راهی جز بازسازی رابطه مجموعه نظام با مردم ندارد و هر اقدام دیگری جز این، مدیریت در کشور را از کارآمدی دور میکند.
حتما تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری همه اینها محقق نمیشود و نارضایتی به رضایتمندی هم تغییر وضعیت نمیدهد. شما هم گفتید مردم به دلیل همان عنصر نارضایتی میل به شرکت در انتخابات ندارند. در همین مدت باقیمانده چه میتوان کرد که مردم در انتخابات شرکت کنند؟
ما امیدواریم بررسی صلاحیتها به دور از گرایشهای سیاسی و حزبی انجام شود و شورای نگهبان بهعنوان یک نهاد بالادستی، به ضرورت مشارکت حداکثری در انتخابات باور داشته باشد و برای تحقق آن از ردصلاحیتهای گسترده بپرهیزد تا مردم هم احساس کنند یک رقابت همهجانبه در میان است و نامزد مطلوب خود را در میان نامزدها ببینند. اگر چنین شود، میتوان امید به مشارکت بالا داشت که متعاقب آن یک دولت فراگیر تشکیل شود تا کشور را در ریل حرکت به سوی تعالی سیاسی و اقتصادی قرار دهد.
شما میگویید باید یک دولت فراگیر تشکیل شود؛ این سخن میتواند معنای دولت فراجناحی را هم به ذهن برساند. آیا این تفکر پیش از انتخابات میتواند منجر به حمایت از یک نامزد غیراصلاحطلب شود؟ اگر چنین شود، تکلیف مخالفتهایی که در جریان اصلاحات با ادامه سیاست ائتلافی وجود دارد چه میشود؟
ما در جناح اصلاحات دارای ظرفیتهای متعدد انسانی هستیم و انشاءالله میتوانیم شخصیتی را معرفی کنیم که سه خصوصیت برجستهای را که گفتم، داشته باشد. البته این موضوع به نوع بررسی صلاحیتها از سوی شورای نگهبان بستگی دارد، اما اگر یکی از آن منابع انسانی ما بتواند تأیید شورای نگهبان را بگیرد، امیدواریم نظر مردم را هم جلب کند. علاوه بر همه اینها، آن نیروی اصلاحطلب باید توانایی اداره کشور را هم داشته باشد. بههرحال میدانیم که معرفی چنین شخصیتی با چنین ویژگیهایی کار سادهای نیست، اما اصلاحطلبان چنین توانی را دارند که یک نیرو از بین خود با داشتن این خصوصیتها به مردم معرفی کنند.
نامزد اصلاحطلبان حتما اصلاحطلب است و تحت هیچ شرایطی از نامزد ائتلافی استفاده نمیکنید؟
اولویت اصلاحطلبان حمایت از یک شخصیت اصلاحطلب است.
و کلام آخر؛
اصلاحطلبان باید به وظیفه تاریخی خود عمل کنند و بیدریغ بهترین گزینههای خود را به مردم معرفی کنند تا همه در وهله نخست امید داشته باشیم مشارکتی عظیم در انتخابات رخ دهد و سپس به تشکیل دولتی برآمده از خواست و اراده قاطع مردم و کارآمد امیدوار باشیم.
کشور در آستانه یکی از انتخاباتهای مهم است و در شرایط کنونی بیش از هر زمان نیاز است که مشارکت مردم بالا باشد تا هم دولت آینده در عرصه بینالمللی قوی باشد و هم توان حلوفصل مشکلات اقتصادی را داشته باشد. این در حالی است که متأسفانه از فضای اجتماعی علامتهای خوبی برای رقمخوردن انتخابات حداکثری مشاهده نمیشود. ریشه این موضوع هم در رنجش مردم از وضعیتی است که کشور تجربه میکند. در سالهای اخیر، فشارهای بیشماری بر زندگی مردم وارد شد که علت آن نیز ریشه در ناکارآمدی سیستم مدیریتی کشور و البته ناکارآمدی دولتهای قبل دارد. در دوران فعالیت دولتها در دو دهه اخیر، مطالبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم انباشته شد و در گذر زمان وقتی این مطالبات برآورده نشد و پاسخ درخوری به آنها داده نشد، دلخوریهای بسیاری برای مردم ایجاد کرد. رنجش مردم یک هشدار سیاسی است که اکنون در قالب تمایلنداشتن به شرکت در انتخابات متبلور شده است.
چرا دولتها نخواستند یا نتوانستند به این مطالبات جامه عمل بپوشانند؟
در مقام آسیبشناسی این موضوع باید گفت سه موضوع با یکدیگر ترکیب شده و این موضوع را در دوره زمانی طولانی ایجاد کردهاند. مشکل نخست به ساختارهای نظام و نوع شکلگیری قوا، ارتباط آنها با یکدیگر و ارتباط نهادهای حاکمیتی با یکدیگر و نقش نهادهای بالادستی مانند شورای نگهبان یا مجمع تشخیص مصلحت نظام برمیگردد که این موضوع یکی از دلایل ناکارآمدی و عدم توانایی در برآوردهکردن خواستههای مردم است. دومین عامل سیاستهای جاری در هر دولت است. متأسفانه در دو دهه اخیر سیاستهایی که اتخاذ شد، نتوانست کشور را در کوران رشد اقتصادی قرار دهد و مطالبات مردم را مرحله به مرحله برآورده کند که این مطالبات صرفا در حوزه اقتصاد هم نبود و در حوزه مطالبات سیاسی و اجتماعی نیز پاسخدهی لازم دیده نشد. سومین دلیل هم به اشخاص برمیگردد. واقعیت این است که بهترین افرادی که میتوانستند کشور را مدیریت کنند، مورد استفاده قرار نگرفتند و از منابع انسانی مؤثر استفاده درستی نشد.
راهحل چیست؟ آیا در دولت بعدی میتوان به اصلاح موارد یادشده امید داشت؟
تصورم این است که امکان اصلاح ساختارهای نظام در حال حاضر وجود ندارد؛ زیرا اختلافنظرهای بسیاری در این حوزه وجود دارد. درباره اصلاح ساختارها، یک سر محور طیفی قرار دارند که علاقه ندارند مقام ریاستجمهوری در کشور وجود داشته باشد و میگویند رهبر محور همه مسائل کشور باشد و این مقام نخستوزیر را تعیین و حتی به مجلس معرفی کند. آنها میگویند رهبر انتخاب منتخبان مردم در مجلس خبرگان است و این راهکار بر اساس نظر مردم نیز هست؛ اما آن سوی محور برخی 180 درجه با این نظر زوایه دارند. وقتی به چنین اختلافنظرهایی نگاه میکنیم، درمییابیم که اساسا امکان اصلاح ساختار وجود ندارد و نمیشود به این مسئله پرداخت و تنها میتوانیم فرد شایستهای را بهعنوان رئیسجمهور انتخاب کنیم.
آیا آن فرد منتخب در شرایط کنونی با توجه به اختیارات مصرح در قانون اساسی، توان اصلاح امور جاری را دارد یا باز هم پس از پایان دورهاش از دلایل ناتوانیاش سخن میگوید؟
رئیسجمهوری که روی کار میآید باید بتواند قدرت رهبری را پشت سر خود بیاورد و مقام معظم رهبری را با بحثهای دقیق خود متقاعد کند. در حقیقت باید توانایی جلب اعتماد رهبری را داشته باشد. از سوی دیگر باید بتواند توان مدیریتی و کارشناسی کشور به صورت همهجانبه را به کار بگیرد و در این زمینه اصلا سیاسیکاری نکند و فارغ از بحثهای سیاسی از نیروهای کارآمد هر طیفی و با هر گرایشی دعوت به همکاری کند تا با اقداماتی عملی، مشکلات کشور و مردم در حوزههای سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را حل کند. اگر این دو عامل با هم اتفاق بیفتند، میتوان امید داشت مطالبات عمومی برآورده و بهتدریج از میزان نارضایتیها کاسته شود و در آینده شاهد رضایتمندی کامل باشیم. این تنها راهی است که در حال حاضر وجود دارد و میتوان درباره آن بحث کرد تا کشور در مسیر پیشرفت و توسعه در همه ابعاد قرار بگیرد. من باور دارم نظام جمهوری اسلامی، بهعنوان یک نظام مردمی و برآمده از یک انقلاب مردمی، راهی جز بازسازی رابطه مجموعه نظام با مردم ندارد و هر اقدام دیگری جز این، مدیریت در کشور را از کارآمدی دور میکند.
حتما تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری همه اینها محقق نمیشود و نارضایتی به رضایتمندی هم تغییر وضعیت نمیدهد. شما هم گفتید مردم به دلیل همان عنصر نارضایتی میل به شرکت در انتخابات ندارند. در همین مدت باقیمانده چه میتوان کرد که مردم در انتخابات شرکت کنند؟
ما امیدواریم بررسی صلاحیتها به دور از گرایشهای سیاسی و حزبی انجام شود و شورای نگهبان بهعنوان یک نهاد بالادستی، به ضرورت مشارکت حداکثری در انتخابات باور داشته باشد و برای تحقق آن از ردصلاحیتهای گسترده بپرهیزد تا مردم هم احساس کنند یک رقابت همهجانبه در میان است و نامزد مطلوب خود را در میان نامزدها ببینند. اگر چنین شود، میتوان امید به مشارکت بالا داشت که متعاقب آن یک دولت فراگیر تشکیل شود تا کشور را در ریل حرکت به سوی تعالی سیاسی و اقتصادی قرار دهد.
شما میگویید باید یک دولت فراگیر تشکیل شود؛ این سخن میتواند معنای دولت فراجناحی را هم به ذهن برساند. آیا این تفکر پیش از انتخابات میتواند منجر به حمایت از یک نامزد غیراصلاحطلب شود؟ اگر چنین شود، تکلیف مخالفتهایی که در جریان اصلاحات با ادامه سیاست ائتلافی وجود دارد چه میشود؟
ما در جناح اصلاحات دارای ظرفیتهای متعدد انسانی هستیم و انشاءالله میتوانیم شخصیتی را معرفی کنیم که سه خصوصیت برجستهای را که گفتم، داشته باشد. البته این موضوع به نوع بررسی صلاحیتها از سوی شورای نگهبان بستگی دارد، اما اگر یکی از آن منابع انسانی ما بتواند تأیید شورای نگهبان را بگیرد، امیدواریم نظر مردم را هم جلب کند. علاوه بر همه اینها، آن نیروی اصلاحطلب باید توانایی اداره کشور را هم داشته باشد. بههرحال میدانیم که معرفی چنین شخصیتی با چنین ویژگیهایی کار سادهای نیست، اما اصلاحطلبان چنین توانی را دارند که یک نیرو از بین خود با داشتن این خصوصیتها به مردم معرفی کنند.
نامزد اصلاحطلبان حتما اصلاحطلب است و تحت هیچ شرایطی از نامزد ائتلافی استفاده نمیکنید؟
اولویت اصلاحطلبان حمایت از یک شخصیت اصلاحطلب است.
و کلام آخر؛
اصلاحطلبان باید به وظیفه تاریخی خود عمل کنند و بیدریغ بهترین گزینههای خود را به مردم معرفی کنند تا همه در وهله نخست امید داشته باشیم مشارکتی عظیم در انتخابات رخ دهد و سپس به تشکیل دولتی برآمده از خواست و اراده قاطع مردم و کارآمد امیدوار باشیم.