تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۱۴
کد مطلب : ۴۲۶۲۶۹
یاداشت /
مصایب اعتمادزدایی میان دولت و مردم ( به قلم؛ محسن خرامین )
۰
کبنا ؛محسن خرامین در یادداشتی در روزنامه همدلی نوشت: «جورجو آگامبن» اندیشمند انتقادی ایتالیایی در مصاحبهای میگوید:«قدرت عمومی در حال از دست دادن مشروعیتاش است و نوعی بدگمانی دو طرفه میان سیاستمداران و شهروندان در حال گسترش است.» این دیدگاه آگامبن را باید تاکیدی بر بیاعتمادی و تیرگی رابطه میان مردم و سیاستمداران در جهان امروز دانست. شکل حادی از این بیاعتمادی در سالهای اخیر در میان مردم و نهادهای قدرت در ایران تشدید و تقویت شده است. بیاعتمادی حتی در لایههای پایین جامعه و در بین مردم با یکدیگر نیز شیوع پیدا کرده است. دولت اسمی در ایران خود را در راس نمیبیند و در میان مردم و نهادهای صاحب قدرت دست و پا میزند که سعی دارد به جای نزدیک شدن به مردم، اعتماد حاکمیت را بهدست بیاورد. دولت و بقیه نهادهای قدرت نه تنها کوچکترین نشانهای از توجه به مطالبات مردم بروز نمیدهند، گویا در ایستادن در مسیری خلاف مطالبات عمومی، عمد نیز دارند. موازیکاری در راس هرم و میانه قدرت نیز سبب سلب مسئولیت از نهادهای مسئول شده است. بیاعتمادی را نباید صرفا از دریچه یک خلق و خوی رفتاری ذاتانگارانه دید، بلکه این موضوع در عرصه عمومی نتیجه و برآیند تصمیمگیریهای سیاسی و اقتصادی در چندین دهه است که اینک به مثابه ابزار کنشگری در جامعه در آستانه انفجار عمل میکند.
مردم با نمایش و تاکید بر بیاعتمادی مطلق نسبت به دولت اعتراض و انتقاد خود را بیان کرده وگاه نیز قصد کنشگری موثر دارند. از همین زاویه محدود کردن بیاعتمادی درحال تزاید در جامعه امروز ایران به سال پایانی دولت و انتساب آن به این اتفاق، از واقعیت به دور است. اعتراضات در سالهای 96 و 98 عمق بیاعتمادی و فاصلهگیری مردم از جریانها و گروههای سیاسی و بهویژه اصلاحطلب را بهخوبی نشان داد. بعد از آن هیچ طرح و برنامهای نبوده است که بیانگر اندکی اعتماد مردم به نهادهای قدرت و گروههای سیاسی باشد. هر شعار و خواستهای که از سوی این نهادها صادر میشود با بیتفاوتی وبیاعتمادی محض اکثریت مردم روبهرو میشود. عدم اعتماد به رسانههای رسمی از جمله صداوسیما را باید از همین زاویه نگریست.
آمار وزیر کشور در مورد مشارکت در انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی نیز این فاصله و بیاعتمادی را بیشتر نشان میدهد؛ مشارکتی که در دور دوم انتخابات در برخی حوزهها تا سطح انتخابات شورایاری محلات پایین آمد. از دل این بیاعتمادی نیز در نهایت کسانی که اساسا قائل به «اعتمادزایی» داخلی و بینالمللی نیستند، متولد خواهند شد و در جایگاههای تصمیمگیری قرار میگیرند.
اعتماد عمومی در جامعه از مولفههای ارزشمند در سنجش امنیت و رفاه عمومی یک جامعه است. حسن روحانی رئیس جمهوری در تاریخ ۲۴ بهمن ۹۵ در هشتمین جشنواره فارابی با تاكید بر اینكه ثروتی بالاتر از سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی وجود ندارد، این پرسشها را طرح کرده بود: «اگر در جامعه مردم به یكدیگر و به حكومت اعتماد نداشته باشند و چنانچه رابطه درست بین «مردم و مردم»، «مردم و حكومت» و «حكومت و مردم» نباشد، آیا میتوان جامعه را اداره كرد؟ و آیا در چنین جامعهای مردم احساس امنیت و آرامش میكنند؟»
حال بعد از گذشت بیش از سه سال از آن پرسشها باید در پاسخ گفت که با بیاعتمادی نمیتوان جامعه را اداره کرد و این درجه از بیاعتمادی موجود در جامعه امروز ایران نشانه خطرناکی بر از بین رفتن نظماجتماعی و نابودی بسیاری از سرمایههای اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و حتی تاریخی است که اگر نگوییم هرگز، به دشواری امکانجبران آن خواهد بود.
«اعتماد» از عناصر لازم و ابتدایی حکومتداری است که حکومتها باید در خلق و حفظ آن گام بردارند. سرعت و شدت در اعتمادزدایی این روزها در ایران بیدرنگ این مصرع از شعر احمد شاملو را به ذهن متبادر میکند که؛ هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست/ که من به زندگی نشستم.
مردم با نمایش و تاکید بر بیاعتمادی مطلق نسبت به دولت اعتراض و انتقاد خود را بیان کرده وگاه نیز قصد کنشگری موثر دارند. از همین زاویه محدود کردن بیاعتمادی درحال تزاید در جامعه امروز ایران به سال پایانی دولت و انتساب آن به این اتفاق، از واقعیت به دور است. اعتراضات در سالهای 96 و 98 عمق بیاعتمادی و فاصلهگیری مردم از جریانها و گروههای سیاسی و بهویژه اصلاحطلب را بهخوبی نشان داد. بعد از آن هیچ طرح و برنامهای نبوده است که بیانگر اندکی اعتماد مردم به نهادهای قدرت و گروههای سیاسی باشد. هر شعار و خواستهای که از سوی این نهادها صادر میشود با بیتفاوتی وبیاعتمادی محض اکثریت مردم روبهرو میشود. عدم اعتماد به رسانههای رسمی از جمله صداوسیما را باید از همین زاویه نگریست.
محسن خرامین روزنامهنگار
آمار وزیر کشور در مورد مشارکت در انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی نیز این فاصله و بیاعتمادی را بیشتر نشان میدهد؛ مشارکتی که در دور دوم انتخابات در برخی حوزهها تا سطح انتخابات شورایاری محلات پایین آمد. از دل این بیاعتمادی نیز در نهایت کسانی که اساسا قائل به «اعتمادزایی» داخلی و بینالمللی نیستند، متولد خواهند شد و در جایگاههای تصمیمگیری قرار میگیرند.
اعتماد عمومی در جامعه از مولفههای ارزشمند در سنجش امنیت و رفاه عمومی یک جامعه است. حسن روحانی رئیس جمهوری در تاریخ ۲۴ بهمن ۹۵ در هشتمین جشنواره فارابی با تاكید بر اینكه ثروتی بالاتر از سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی وجود ندارد، این پرسشها را طرح کرده بود: «اگر در جامعه مردم به یكدیگر و به حكومت اعتماد نداشته باشند و چنانچه رابطه درست بین «مردم و مردم»، «مردم و حكومت» و «حكومت و مردم» نباشد، آیا میتوان جامعه را اداره كرد؟ و آیا در چنین جامعهای مردم احساس امنیت و آرامش میكنند؟»
حال بعد از گذشت بیش از سه سال از آن پرسشها باید در پاسخ گفت که با بیاعتمادی نمیتوان جامعه را اداره کرد و این درجه از بیاعتمادی موجود در جامعه امروز ایران نشانه خطرناکی بر از بین رفتن نظماجتماعی و نابودی بسیاری از سرمایههای اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و حتی تاریخی است که اگر نگوییم هرگز، به دشواری امکانجبران آن خواهد بود.
«اعتماد» از عناصر لازم و ابتدایی حکومتداری است که حکومتها باید در خلق و حفظ آن گام بردارند. سرعت و شدت در اعتمادزدایی این روزها در ایران بیدرنگ این مصرع از شعر احمد شاملو را به ذهن متبادر میکند که؛ هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست/ که من به زندگی نشستم.