تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۲۴
کد مطلب : ۴۲۴۱۷۷
حلِ وضعیتِ نگران کننده دو دهۀ اخیر، نیازمند بسترسازیِ اساسی و اصولی است
نرخ ازدواج و طلاق در استان کهگیلویه و بویراحمد به کدام سو میرود؟ / آیا فروپاشیِ خانواده سنتی در کهگیلویه و بویراحمد فرضیهای درست است؟
۲
کبنا ؛گروه اجتماعی: در سالهای اخیر افزایش نرخ طلاق و کاهش نرخ ازدواج به مسألهای بسیار جدی بهویژه برای حاکمیت تبدیل شده است؛ از اینرو است که سر و کلۀ روانشناسان در تریبونهای مختلف برای تشویق به ازدواج روزبهروز بیشتر دیده میشود. روانشناسانِ محافظهکار اما در این میان یکی از از شاخصهای اصلیِ وضعیتی که به امروز منتهی شده است را یا نمیبینند و یا نمیخواهند ببینند؛ بسترهای اجتماعی اقتصادی از اصلیترین عوامل جهتدهنده به رفتارهای انسانی محسوب میشوند. در حالی که روانشناسانِ محافظهکار بیاعتنا به این عوامل، بر عواملی همچون انگیزه، هدف، خودپنداره، عزت نفس، اعتماد به نفس و... تأکید میکنند. غافل از اینکه تحقیقات نشان داده است که همین عوامل نیز خود تحت تأثیر شرایط اجتماعی- اقتصادی قرار دارند. اما بازگردیم به مسألۀ خودمان؛ نرخ ازدواج و طلاق در چند سال اخیر چه میزان تغییر کردهاند؟ سازمان ثبت احوال استان، مهمترین متولیِ آمارهای این حوزه است. بر اساس اطلاعات این سازمان، نرخ طلاق و ازدواج از دهۀ 80 تا دهۀ 90 را در جدولی ترسیم کردهایم. بعلاوه شاخصی نیز خود به آن اضافه کردهایم تحت عنوان «نسبت طلاق به ازدواج». بر اساس این شاخص، به میزان هر یک طلاق در سال، تعداد ازدواجها در همان سال به دست میآید و یا به عبارت دیگر منظور از این شاخص آن است که در هر سال تعداد ازدواجها چند برابر تعداد طلاقها است. بر اساس اطلاعات سازمان ثبت احوال تعداد ازدواج در سال 1382، 5872 و تعداد طلاق 369 مورد بوده است. در سال پایانی دهۀ 80 تعداد ازدواج 8575 و تعداد طلاق 834 مورد بوده است. دادهها نشان میدهد تعداد طلاقها حدود 5 /2 برابر افزایش یافته است. اما در دهۀ 90، شروع این دهه با تعداد ازدواج 8819 و تعداد طلاق 1021 بود و در 1398 تعداد ازدواج 5741 و تعداد طلاق 1229 مورد است. دادهها خود گویای همه چیز است و به خوبی نشان میدهد که میزان طلاق چقدر افزایش و در مقابل، مقدار ازدواج چقدر کاهش یافته است.
برای فهم هر چه بیشتر این تغییرات از شاخص نسبت ازدواج به طلاق استفاده کردیم؛ در سال 1382، به ازای هر یک عدد طلاق، ما حدود 15 یا 16 ازدواج در طول سال داشتیم؛ درواقع تعداد ازدواجها حدود 6/ 15 برابر بیشتر از تعداد طلاقها در سال بود. این مقدار در سال 1389 به 28 /10 کاهش یافت. در دهۀ 90 به استثنای یک سال، در تمام سالها همین روند کاهشی ادامه داشته است. در سال 1390 به ازای هر یک عدد طلاق، حدود 8 یا 9 عدد ازدواج وجود داشت. یعنی حدود 9 برابر. در سال 1398 این مقدار به 67/ 4 رسیده است. یعنی به ازای هر عدد طلاق تنها 4 یا 5 عدد ازدواج وجود داشته است. که نسبت به سال 1383 با نرخ 37/ 17 کاهشی بسیار جدی داشته است. وضعیت حاضر بسیار نگران کننده است. اگر چنین شیب نزولیای در دهۀ آینده هم ادامه داشته باشد شاید باید منتظر فروپاشی نسبی نهاد خانواده در استان باشیم. برای تصویرسازی ذهنیِ هر چه بیشتر نمودار زیر (نسبت ازدواج به طلاق) را آماده کردیم که در زیر میتوانید ببینید.
معمولاً اصلیترین عاملِ طلاق و کاهش ازدواج را عوامل اقتصادی میدانند؛ برای صحت این مسأله از سه شاخص نرخ رشد اقتصادی، نرخ تورم و بیکاری استفاده کردیم که همگی در جدول زیر آمدهاند. همانطور که معلوم است ارتباط مستقیمی میان عوامل اقتصادی و نرخ طلاق و ازدواج نیست؛ به نظر ما بین این دو رابطهای دورانی وجود دارد؛ یعنی در برخی سالها عوامل اقتصادی باعث کاهش ازدواج و افزایش طلاق شدهاند و در برخی سالها تأثیری نگذاشتهاند. بنابراین عوامل اقتصادی به تنهایی در شکلگیری این وضعیت تأثیرگذار نیستند. بلکه عوامل دیگری نیز در این زمینه دخیل هستند. در ادامه به بحث و نظر دربارۀ این عوامل میپردازیم.
همانطور که اشاره کردیم علاوه بر عوامل اقتصادی، عوامل دیگری نیز در این زمینه اثرگذار هستند. اما چون دادههای آماریِ دقیقی در این زمینه در دست نداریم ناچار شدیم دست به فرضیهسازی بزنیم و همچنین با برخی از جوانان مصاحبه کنیم. ما فرض گرفتیم که نگرشهای افراد به زندگی یکی از این عوامل هستند؛ در مصاحبهای که با چند نفر از شهروندان یاسوج داشتیم معلوم شد که این فرضیه چندان غلط نیست؛ به اذعان آنها امروزه ازدواج آن ارزشی را که در گذشته داشته است دیگر ندارد. به گفتۀ یکی از آنها دیگر چه ارزشی دارد ازدواج کنیم. یکی دیگر نیز میگفت که ازدواج تنها یک قرارداد است و هر گاه هر کدام احساس کردیم به درد هم نمیخوریم قرارداد ازدواج را فسخ میکنیم. با توجه به ارزشهایی که به طور سنتی در جامعۀ ایران وجود داشت و نیز بر اساس یافتههای موجود، با احتمال بسیار بالا میتوان اظهار نظر نمود که جامعۀ ایران در حال تغییرات ارزشی بسیار شدید است. مهمتر اینکه در گذشته علاوه بر سنتهای شدیدِ اجتماعی در ارزشگذاریِ ازدواج و قبح طلاق، دینداری نیز به عنوان یکی از عوامل بسیار اثرگذار بود. اما انگار امروزه شرایط جهانیشدن، ورود ارزشهای نو به جامعه، افزایش استفاده از رسانهها بهویژه شبکههای اجتماعی، طولانی شدن مدت تحصیل و...، نظام ارزشی جامعه را به سمت دگرگونی اساسی سوق دادهاند.
با مشاهدۀ رفتارهای جوانان استان کهگیلویه و بویراحمد میتوان به چنین تغییراتی پی برد؛ سبک پوشش، مدل مو، پرسهزنیهای مداوم با دوستان و در مکانهای مدرنی مثل پارکها و پاساژها، افزایش تمایل به تجملات، سبک زندگیِ جدید، مصرفگرایی رو به افزایش و...، هر کدام در این زمینه تأثیرگذارند. بنابراین با توجه به تغییرات ارزشی که این استان در حال رخ دادن است، به نظر میرسد خانواده به معنای سنتیِ آن، تغییرات بسیاری به خود ببیند. اگر نگاهی بدبینانه داشته باشیم حتی میتوانیم از فروپاشی نهاد خانواده صحبت کنیم. اما به نظر ما خانواده در این استان به سمت فروپاشی نمیرود، اما تغییرات بسیاری در آن رخ خواهد داد. در دادههایی که در بالا آوردیم نرخ ازدواج در سال 82 و 98 تقریبا به یک اندازه بود، اما نرخ طلاق بیش از سه برابر افزایش یافته است. برای سر و سامان دادن به وضعیت پیش آمده نمیتوان از روشهای دستوری استفاده کرد؛ مثلاً دولت دستور بدهد نرخ ازدواج باید افزایش یابد! و یا دولت افرادی که ازدواج میکنند را با مقداری کمک هزینه تشویق کند. این روشها دیگر کارگزار نیست. قضیه بسیار اساسیتر است. به نظر عالمان علوم اجتماعی، چنین مسائلی تنها با بسترسازیهای مناسب، اصولی و نگاه تاریخی قابل حل هستند. حال باید دید مسئولان کشوری و استان کهگیلویه و بویراحمد چه راهبردهایی برای این مسأله دارند.
-------------------------------------------
گزارشی از احسان خانمحمدی
برای فهم هر چه بیشتر این تغییرات از شاخص نسبت ازدواج به طلاق استفاده کردیم؛ در سال 1382، به ازای هر یک عدد طلاق، ما حدود 15 یا 16 ازدواج در طول سال داشتیم؛ درواقع تعداد ازدواجها حدود 6/ 15 برابر بیشتر از تعداد طلاقها در سال بود. این مقدار در سال 1389 به 28 /10 کاهش یافت. در دهۀ 90 به استثنای یک سال، در تمام سالها همین روند کاهشی ادامه داشته است. در سال 1390 به ازای هر یک عدد طلاق، حدود 8 یا 9 عدد ازدواج وجود داشت. یعنی حدود 9 برابر. در سال 1398 این مقدار به 67/ 4 رسیده است. یعنی به ازای هر عدد طلاق تنها 4 یا 5 عدد ازدواج وجود داشته است. که نسبت به سال 1383 با نرخ 37/ 17 کاهشی بسیار جدی داشته است. وضعیت حاضر بسیار نگران کننده است. اگر چنین شیب نزولیای در دهۀ آینده هم ادامه داشته باشد شاید باید منتظر فروپاشی نسبی نهاد خانواده در استان باشیم. برای تصویرسازی ذهنیِ هر چه بیشتر نمودار زیر (نسبت ازدواج به طلاق) را آماده کردیم که در زیر میتوانید ببینید.
معمولاً اصلیترین عاملِ طلاق و کاهش ازدواج را عوامل اقتصادی میدانند؛ برای صحت این مسأله از سه شاخص نرخ رشد اقتصادی، نرخ تورم و بیکاری استفاده کردیم که همگی در جدول زیر آمدهاند. همانطور که معلوم است ارتباط مستقیمی میان عوامل اقتصادی و نرخ طلاق و ازدواج نیست؛ به نظر ما بین این دو رابطهای دورانی وجود دارد؛ یعنی در برخی سالها عوامل اقتصادی باعث کاهش ازدواج و افزایش طلاق شدهاند و در برخی سالها تأثیری نگذاشتهاند. بنابراین عوامل اقتصادی به تنهایی در شکلگیری این وضعیت تأثیرگذار نیستند. بلکه عوامل دیگری نیز در این زمینه دخیل هستند. در ادامه به بحث و نظر دربارۀ این عوامل میپردازیم.
همانطور که اشاره کردیم علاوه بر عوامل اقتصادی، عوامل دیگری نیز در این زمینه اثرگذار هستند. اما چون دادههای آماریِ دقیقی در این زمینه در دست نداریم ناچار شدیم دست به فرضیهسازی بزنیم و همچنین با برخی از جوانان مصاحبه کنیم. ما فرض گرفتیم که نگرشهای افراد به زندگی یکی از این عوامل هستند؛ در مصاحبهای که با چند نفر از شهروندان یاسوج داشتیم معلوم شد که این فرضیه چندان غلط نیست؛ به اذعان آنها امروزه ازدواج آن ارزشی را که در گذشته داشته است دیگر ندارد. به گفتۀ یکی از آنها دیگر چه ارزشی دارد ازدواج کنیم. یکی دیگر نیز میگفت که ازدواج تنها یک قرارداد است و هر گاه هر کدام احساس کردیم به درد هم نمیخوریم قرارداد ازدواج را فسخ میکنیم. با توجه به ارزشهایی که به طور سنتی در جامعۀ ایران وجود داشت و نیز بر اساس یافتههای موجود، با احتمال بسیار بالا میتوان اظهار نظر نمود که جامعۀ ایران در حال تغییرات ارزشی بسیار شدید است. مهمتر اینکه در گذشته علاوه بر سنتهای شدیدِ اجتماعی در ارزشگذاریِ ازدواج و قبح طلاق، دینداری نیز به عنوان یکی از عوامل بسیار اثرگذار بود. اما انگار امروزه شرایط جهانیشدن، ورود ارزشهای نو به جامعه، افزایش استفاده از رسانهها بهویژه شبکههای اجتماعی، طولانی شدن مدت تحصیل و...، نظام ارزشی جامعه را به سمت دگرگونی اساسی سوق دادهاند.
با مشاهدۀ رفتارهای جوانان استان کهگیلویه و بویراحمد میتوان به چنین تغییراتی پی برد؛ سبک پوشش، مدل مو، پرسهزنیهای مداوم با دوستان و در مکانهای مدرنی مثل پارکها و پاساژها، افزایش تمایل به تجملات، سبک زندگیِ جدید، مصرفگرایی رو به افزایش و...، هر کدام در این زمینه تأثیرگذارند. بنابراین با توجه به تغییرات ارزشی که این استان در حال رخ دادن است، به نظر میرسد خانواده به معنای سنتیِ آن، تغییرات بسیاری به خود ببیند. اگر نگاهی بدبینانه داشته باشیم حتی میتوانیم از فروپاشی نهاد خانواده صحبت کنیم. اما به نظر ما خانواده در این استان به سمت فروپاشی نمیرود، اما تغییرات بسیاری در آن رخ خواهد داد. در دادههایی که در بالا آوردیم نرخ ازدواج در سال 82 و 98 تقریبا به یک اندازه بود، اما نرخ طلاق بیش از سه برابر افزایش یافته است. برای سر و سامان دادن به وضعیت پیش آمده نمیتوان از روشهای دستوری استفاده کرد؛ مثلاً دولت دستور بدهد نرخ ازدواج باید افزایش یابد! و یا دولت افرادی که ازدواج میکنند را با مقداری کمک هزینه تشویق کند. این روشها دیگر کارگزار نیست. قضیه بسیار اساسیتر است. به نظر عالمان علوم اجتماعی، چنین مسائلی تنها با بسترسازیهای مناسب، اصولی و نگاه تاریخی قابل حل هستند. حال باید دید مسئولان کشوری و استان کهگیلویه و بویراحمد چه راهبردهایی برای این مسأله دارند.
-------------------------------------------
گزارشی از احسان خانمحمدی