کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

بر اساس مشاهدات و احتمالات؛

رفتار شناسی زارعی، درخشنده‌پور، بهرامی، رمضانی و روشنفکر

18 آذر 1398 ساعت 3:33

نام نویسی از نامزدهای یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیه بویراحمد و دنا به پایان رسید. آیا سرمای اسفند 98 را برگزاری انتخاباتی پرشور، گرم خواهد کرد؟ این پرسشی است که این روزها هم از هم می‌پرسند؟ نیامدن ستار هدایت خواه و ثبت نام او در حوزه انتخابیه تهران تقریباً همه معادلات را تغییر داد. مهره مهم و کلیدی اصولگرایان که به هر دلایلی ترجیح داد به تهران کوچ کند.


نام نویسی از نامزدهای یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیه بویراحمد و دنا به پایان رسید. آیا سرمای اسفند 98 را برگزاری انتخاباتی پرشور، گرم خواهد کرد؟ این پرسشی است که این روزها همه از هم می‌پرسند؟ نیامدن ستار هدایت خواه و ثبت نام او در حوزه انتخابیه تهران تقریباً همه معادلات را تغییر داد. مهره مهم و کلیدی اصولگرایان که به هر دلایلی ترجیح داد به تهران کوچ کند.
خیابان گلستان 14 که ساختمان فرمانداری در آن بنا شده، این روزها ردپای مردان سیاست بویراحمد بود که گاهی حرکت‌های دیپلمات و گاهی هم پوپولیستی آنها نمایان بود.
غلام محمد زارعی، محمد بهرامی و مهدی روشنفکر چهره‌های بودند که نامشان را (15 آذر ماه 98) برای انتخابات یازدهم مجلس به ثبت رساندند. شاپور رمضانی (16 آذر ماه روز دانشجو) و نستور درخشنده پور (14 آذر ماه 98) نام نویسی کردند.
بعد از حضور و ثبت نام «اردوان ایزدپناه» (10 آذر ماه 98) با کت و شلوار سیاه و پیراهن سفید که چراغ انتخابات مجلس شورای اسلامی را در حوزه بویراحمد و دنا روشن کرد، ایزدپناه زخمی بر لب داشت، او احتمالاً استرس این رقابت نفس گیر را داشت. حضور نستور درخشنده پور، شاپور رمضانی، محمد بهرامی، غلام محمد زارعی و مهدی روشنفکر در روزهای پنجم و ششم شعله انتخابات را شعله ور تر کردند.
روز پنجم (14 آذر ماه 98) نستور درخشنده پور با همراهی همراهانش که عمدتاً از بزرگان ایل بزرگ تامرادی بود، تا درب فرمانداری بویراحمد آمدند. او کت و شلوار «مارک» با رنگ طوسی پوشیده بود که لوگوی شرکت شهرک جدید علوی بندرعباس بر آن حک شده بود. درخشنده پور شال گردن دیفکتو هم انداخته بود.
او به سبک دیپلمات‌ها یک دکمه کتش را بسته و دکمه دیگری را رها گذاشته بود. درخشنده پور خودش را «ریلکس» نشان می‌داد. رد کردن دانه‌های تسبیح نشان از فکر پر مخاطره‌اش داشت. قدم‌هایش را طوری بر می‌داشت که جمعیت پشت سرش هم بتوانند او را همراهی کند. تعدادی از کلاه نمدی‌ها او را همراهی می‌کردند. بعد از اینکه زیر قرآن او را عبور دادند، به محل ثبت نام رفت. و حدود دو ساعت ثبت نام او به طول انجامید.
درخشنده پور تسبیحی کوتاه با نخ سبز در دست و دو انگشتر بر انگشتانش داشت و عینکش را بر روی جیب کت «مارک» و طوسی رنگش انداخته بود. او لبخند می‌زد و خیلی آرام و گاهی هم جدی سلام می‌داد. پشت میز کاربر ثبت نام انتخابات که می نشست جدیتش را داشت و گاهی هم با انگشت اشاره اطرافیانش را می‌خواست. او به خوبی فضا را مدیریت می‌کرد. و نمی‌خواست چیزی از دستش برود. وقتی نوبت به سئوال خبرنگاران رسید، در جایگاه ویژه مصاحبه خبری حاضر شد. او بدون هماهنگی قبلی با کسی وارد گفت وگو با نمایندگان رسانه‌ها شد و هر کس هر سئوالی که می‌خواست، می‌کرد. در یک جا از سئوال خبرنگار کبنا نگران و کمی لحنش را تند کرد. اما بعداً از وی دلجویی کرد.
درخشنده پور خیلی جنتلمن و خوش پوش بود و همه سئوالات را مفصل پاسخ می‌داد. و نهایتاً آن حرفی را که باید می‌زد، زد و گفت: مردم نباید از چاله به چاه بیفتند.
مهدی روشنفکر نیز با همراهی همسرش «فروزان پارسانسب» وارد فرمانداری بویراحمد شد. فردی با دوربین عکاسی و فیلمبرداری او را همراهی و تمام حرکاتش را ثبت می‌کرد. «حبیب» داماد و «احسان» برادرش هم بودند. خیلی‌ها تصور می‌کردند که روشنفکر با حضور جمع زیادی از هوادارانش تا محل فرمانداری می‌آید. اما او به فکر مشاورانش گوش داد و با همسرش آمد، تاکتیک خود را تغییر داد و تنها [خانم] را به سیاسی‌ترین آوردگاه بویراحمد و دنا آورد. حرکت‌هایش معنادار بود. لبخند می‌زد، آرام جلو می‌رفت. ثبت نام او هم طول کشید. روشنفکر مثل نستور درخشنده پور با مدرک کارشناسی ارشد ثبت نام کرد.
 حرکت‌های او از قبل گویا تمرین شده بود. روشنفکر بعد از ادای احترام به شهدای گمنام و آرامگاه آیت الله ملک حسینی (ره) نماینده سابق ولی فقیه در استان در فرمانداری حاضر شد.
او خیلی جدی سلام می‌داد و با همه سلام و احوال پرسی می‌کرد. خشک راه می‌رفت و سلام می‌داد. حرکت اضافی نداشت. کت و شلوار تیره و چهار خانه پوشیده بود. بعد از احوال پرسی با تمام کاربران و اعضای ستاد انتخاباتی حوزه انتخابیه بویراحمد و دنا پشت میز ثبت نام نشست.
 «فروزان پارسا نسب» کنارش جلوس کرد و کاملاً حواسش جمع بود و تمام حرکات «روشنفکر» را زیر نظر داشت.
 روشنفکر روز جمعه را برای ثبت نامش انتخاب کرد، روزی که برای ایرانیان تعطیل است و معمولاً کنار خانواده بودن مهمترین کارکرد آن است. نماز جمعه جزء شعائر الهی در این روز به شمار می‌رود. هر چه که بود او تصمیم گرفت در این روز بیاید آن هم بدون حضور هوادارانش.
او بعد از ثبت نامش طبق معمول به جمع خبرنگاران آمد، با تعارف نمایندگان رسانه‌ها در جایگاه خبرنگاران قرار گرفت. خانمش نیز در جایگاه خبرنگاران کنار او نشست. یکی از خبرنگاران سئوالاتی که به نظر می‌آمد از قبل آن را روی کاغذ آماده کرده بود، پرسید. روشنفکر هم پاسخ‌هایش را دقیق داد. به نظر می‌آمد، مشاورین روشنفکر از قبل برای این نشست خبری برنامه ریزی کرده بودند. کاری که از نظم و دقت آنها نشأت می‌گیرد. روشنفکر در این نشست یک هدف را دنبال کرد و آن اینکه من طایفه گرا نیستم. او گفت: 50 درصد از ساکنین زادگاهم به دو نماینده رقیب من در دوره گذشته رأی دادند، در حالی که از زادگاه رقبای من به تعداد انگشتانم به من رأی ندادند. او این را هم گفت:  اگر کسی در زادگاه و خانواده‌اش مقبولیت نداشته باشد باید به عنوان اشکال از آن یاد کرد. 
خانم «مهدی روشنفکر» هم در این نشست تنها به سئوالی که به نظر می‌آمد، از قبل با او هماهنگش کرده بودند، پاسخ گفت و بیان کرد: زنان از صدر اسلام در امورات اجتماعی و سیاسی مشارکت داشتند و هر جا هم موفقیتی بوده، زنان نقش پررنگی ایفا کردند. و اگر جریان ندای وحدت پیروز شود، مطالبات زنان را پیگیری خواهیم کرد.

روشنفکر در نهایت هم عکس یادگاری با رسانه‌ها انداخت. او مدیریت شده به فرمانداری آمد و رفت. و اجازه نداد که حواشی احتمالی بر متن غلبه کند.
محمد بهرامی سیف آباد بعد از ادای احترام به شهدا و زیارت امامزاده و عبور از زیر قرآن، با همراهی طیفی از جوانان و اقشار مختلف مردم به فرمانداری بویراحمد آمد. فرزند بهرامی نیز در جمعیت پیدا بود. بهرامی کت و شلوار اتو کشیده، طوسی رنگ و پیراهن روشن به تن کرده بود. مرتب به افرادی که می‌رسید، سلام می‌داد. بر خلاف رویه سایر کاندیداها، اول پاسخگوی خبرنگاران بود، بعد به محل ثبت نام نامزدهای انتخابات مجلس رفت. بهرامی هنرمندانه رفتار می‌کرد. او تلاش کرده بود که بیشتر جوانان از هر طیفی کنارش قرار بگیرند. گاهی برای مدیریت فضا همراهانش را فرا می‌خواند و در گوش آنها چیزی می‌گفت.
بهرامی در پاسخ به سئوالات خبرنگاران دقت لازم را داشت و کامل پاسخ می داد. او هیچ رفتار تنش زایی با خبرنگاران نداشت و گفت: من به رسانه‌ها خسته نباشید می گویم و همه باید در مقابل مردم کاملاً پاسخگو باشد.

غلام محمد زارعی نماینده فعلی بویراحمد و دنا در گلزار شهدا یاسوج به شهدا ادای احترام و سخنرانی کرد. جمعیت قابل توجهی از هوادارانش جلوی فرمانداری بویراحمد ایستاده بودند. او در میان هوادارانش و با شعارهای «یا زهرا» (س) خودش را به درب فرمانداری رساند. مثل همیشه لبخند روی لبش، به همه تک به تک دست می‌داد و گاهی هم روبوسی می‌کرد. می‌خندید و سلام می‌داد. کارهایی که فقط از زارعی بر می‌آید. او در سلام کردن افراد برایش فرق نداشت. به هر کس که می‌رسید به گرمی سلام می‌داد. افراد زیادی دور او را می‌گرفتند. گاهی هم با گوشی همراه از زارعی عکس و یا فیلم می‌گرفتند. ثبت نام زارعی حدود یک ساعت به طول کشید. هر کس به او سلام می‌داد. زارعی از سر جایش بلند می‌شد و سلام می‌داد و گاهی آنها را می‌بوسید.
هنگام کنفرانس مطبوعاتی خبرنگاران هر سئوالی که به نظرشان می‌آمد، می‌کردند و زارعی با شیوه دیپلمات‌های خبره، بدون اینکه ذره‌ای اخم در صورتش باشد، پاسخ می‌داد. بعد از اتمام مصاحبه مطبوعاتی با بچه‌های خبرنگاران یکی یکی خش و بش می‌کرد. عکس یادگاری انداخت و بعد از اینکه چند نفر ارباب رجوع را پاسخ داد، از فرمانداری خارج شد.

شاپور رمضانی استاد دانشگاهی که حضورش در فرمانداری کاملاً متفاوت بود. نه از مقام زن استفاده کرد و نه از ارزش‌های جامعه اسلامی به نفع خودش بهره برد. او تنها آمد، با رعایت قانون، کت و شلوار سیاه اتو کشیده که اتوی شلوارش برنده بود. پالتو بارانی پوشیده بود و چتر سیاهی که در دست داشت. استاد دانشگاه بود. نه سلام کردنش را تمرین کرده بود نه حرف‌هایش را. 16 آذر ماه آمد که روز دانشجو نام داشت. او روز آزادی خواهی و استبدادستیزی را برای ثبت نام در انتخابات مجلس انتخاب کرده بود. هم با رفتارش روز دانشجو را پاس داشت و هم نشان داد، استادی هست که علم، دانشگاه و دانشجو و مقام آنها را می‌شناسد.
رمضانی احتمالاً حرف‌های زیادی برای گفتن داشت. او وقتی پا به محیط فرمانداری گذاشت در دستش چتری بود، احتمالاً به نشانه اینکه من چتری خواهم بود برای محافظت و اجرای دقیق قوانین. پوشه‌ای حاوی مدارکش جهت ثبت نام هم در دستش بود. بر خلاف محمد بهرامی، مهدی روشنفکر و نستور درخشنده پور و غلام محمد زارعی که پوشه مدارکشان را کسان دیگری برای آنها آورده بود. چرا که وقتی به محیط فرمانداری وارد شدند، در دست‌هایشان حتی برگ کاغذی نبود.
رمضانی برای خودش نوچه نتراشیده بود او بار خودش را بر دوش خودش گذاشت، شاید اینطوری می‌خواست، بگوید که من بار شماها [مردم] را هم بر می‌دارم. نه اینکه به نام مردم بار مردم را بیشتر خواهم کرد. کاری که عده‌ای بر سر فرهنگ و اقتصاد جامعه آوردند.
 رمضانی وارد محل ثبت نام شد به همه بلند سلام داد، دست برای همه کاربران تکان داد و خیلی تمیز و اتوکشیده نشست، جلوی کاربران، همه مدارکش را به ردیف و منظم در پوشه‌ای به همراه خودش داشت. طوری که برخی از کاربران به او می‌گفتند، خدا شما را خیر بدهد. او همه چیز را به همراه خودش آورده بود. لازم نبود که مانند سایر نامزدها به دنبال مدرک یا کاغذی بگردد. نظم و انضباط کاملاً در پوشه رمضانی حاکم بود. کفش‌های رمضانی واکس زده بود. او کاملاً ست کرده بود. لباسش مشکی و پیراهنی سفید با روان‌نویسی روی جیب آن. و شاید تنها عیب کارش شناسنامه وی که المثنی و طرح قدیم بود، که طبق بخشنامه جدید قابل پذیرش در ادارات نیست.
خبرنگاران در سئوال از «رمضانی» هیچ محدودیتی نداشتند، همانند زارعی، بهرامی، منتظریان و ... او در مقابل هیچ سئوالی بر آشفته نشد. و خبرنگاری را هم برای سئوال کردن از خود اجیر نکرده بود.
 این بود داستان نام نویسی از نامزدهای انتخابات مجلس حوزه انتخابیه بویراحمد و دنا، خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
آنچه که در بالا خواندید، برداشت‌ها و نظر نگارنده است که هنگام ثبت نام نامزدها مشاهده کرده است.


کد مطلب: 415398

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/report/415398/رفتار-شناسی-زارعی-درخشنده-پور-بهرامی-رمضانی-روشنفکر

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1