کبنا گزارش میدهد
حرفهای منتقدان در باره سخنان تاجگردون در آرو؛ غروب یا طلوع!
29 مهر 1398 ساعت 10:18
قطعاً تا وقتی چانه زنی در بالا دست و وجود فلان سردار و امام جمعه موقت در تهران گره گشای کار تاجگردون برای تأیید صلاحیت است بازی شورای نگهبان هم بازی بچه گانه ای است و همین بازی باعث شده است که دیگر میرشکال آن میرشکال سابق نباشد و با ترس و واهمهای خود را در میدان از پیش تعریف شده برای شکست بیابد، که چماق داری و چینشهای چند روزه قومیتی و بلیط های نیم بهای مدیریتی و درصدی وامهای محبت آمیز اثری برای او نخواهد داشت.
صحبتهای غلامرضا تاجگردون در روستای آرو واکنشهای زیادی در پی داشت. علاوه بر واکنش اردلان زینل زاده از کاندیداهای احتمالی گچساران که تلویحاً تاجگردون را عامل زیر خط فقر 60 میلیون ایرانی میداند و میگوید: «در مورد مشکلات گریبانگیر کشور و خاصه استان کهگیلویه و بویراحمد؛ باید گفت ریاست مجلسیون بر دولت و سایه سنگین و دخالتهای بی جای مجلسیون باعث بسیاری از مشکلات است. به تازگی استاندار کهگیلویه و بویراحمد متوجه سیستم معیوب و سایه سنگین نمایندگان و افرادی دیگر در استان شده است اما با وجود آنکه به نظر میآید میخواهد استقلال خود و مجموعه دولت را حفظ نماید تا به حال نتوانسته است دست این افراد را از مجموعه خود کوتاه کند. و این در حالی است که اندیشه میرشکاران اقتصاد ایران زمین، جلوس در منزلگه جوانکان بیکار به تطمیع سرابی از اشتغال بوده، که در این بین پیمانکارکانی فربه، به دلالیِ اعوان و انصاری گرد آورده و همچنان وکلای ما فارغ از تمامی خود کردهها، در جمع به کردههای دستگاههای اجرایی اشاره و به ناکرده های سیاست گذاری و ناتمشیتی در اقتصاد که وظیفه ذاتی خود آنان است الکن مانده و همچنان نوای پوپولیست برقرار.»
غروب تاجگردون در اربعین آرو
یعقوب درویشان از فعالان رسانهای استان کهگیلویه و بویراحمد نیز در مطلبی آورده است؛ «آرو، سرزمین مردمانی اصیل و فرهیخته، فهیم و نخبه خیز و همینطور جایگاه خوانین بویراحمد سفلی از دیرباز تاکنون بوده و میباشد. خوانین قشری از اجتماع بودند که برای سازماندهی و مدیریت جامعه و برقراری نظام مالیاتی و حل و فصل مشکلات جوامع توسط حکومتها و پادشاهان انتخاب میشدند. این قشر از جامعه از زمان حکومت ایلخانی مغول وارد عرصهی سیاسی و پیکرهی اجتماعی ایرانیان شدند. ایلخانان مغول برای مدیریت جوامع ایلی و عشایری آن زمان، دست به انتخاب برخی افراد میزدند تا در جمع آوری مالیاتها و تهیه آذوقه و تربیت لشکریان و مدیریت بهتر بر اجتماع آن روزها، از این افراد کمک بگیرند. این قشر خاص کم کم در لایههای اجتماعی ایران به فراخور حکومتهای مرکزی، روزگار متفاوتی داشتند. خوانین به خاطر مدیریت بهتر بر جوامع، از امکاناتی مانند تحصیلات و تربیت و آداب و رسومی بهره میبردند که طبقات پائین تر از این امکانات کمتر بهره میبردند. در هر دورهای که حکومتهای اسلامی در سرزمین ایران تشکیل میشدند و نهایتاً با طلوع طلیعهی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۵۷ این شیوهی مدیریت اجتماعی منسوخ و برچیده شد. انقلابی که باجانفشانی صدها هزار شهید از خرداد ۴۲ شکل گرفت و نهایتاً با رهبری فرزانهی امام خمینی (ره) به بار نشست تا بساط ظلم و جور برچیده شده و عدالت و مساوات در جامعهی اسلامی جایگزین نظام شاهنشاهی بشود. آرو، ماکت کوچکی از ایلات بویراحمد سفلی را در خویش جای داده است و جز چند طایفه، بقیه طوایف در آرو سکونت دارند. آنچه این مقال راباعث شد، سخنان تاجگردون در ارو بود که بسی جای تأمل و البته تأسف دارد. آقای تاجگردون در سرزمینی که هم انساب و هم اقوام هاشمی پور نمایندهی کهگیلویه؛ و هم اقارب زینل زاده رقیب تاجگردون در اسفند ۹۸ در آنجا سکونت دارند به هر دو نفر تاخته و سخنانی را در مورد این دو نفر بیان کردهاند! تاجگردون قافیه را باخته است. جایگاهش را در میان مردم از دست داده و به هر دری میزند تا شاید راه گریزی بیابد که البته پُر بیراهه میرود. به جدال تاجگردون و سایرین کاری ندارم هر چند حرف فراوان است اما مهم جمله ایست که تاجگردون با بیان آن خودش را به مردمانِ شریف آرو معرفی میکند: من فرزند مباشر خان هستم. در سرزمینی که هم تعدادی از بازماندگان خوانین بویراحمد سفلی و هم برخی از تیره و طوایف ایل بویراحمد زندگی میکنند و آرو سرزمین و زادگاه جوانان رشید و دلیری است که در راه اسلام و انقلاب جانفشانی کرده و به درجهی رفیع شهادت نائل آمدهاند؛ تاجگردون برای معرفی خود بدترین و اشتباهترین واژگان را انتخاب کرده و ضمن راه انداختن بازی نخ نمای رد صلاحیت و شورای نگهبان و هجوم به کسانی که نه در جلسهی ایشان حضور داشتند و نه هم مسیر تاجگردون هستند، به جای افتخار به برادر شهید بودن، خویش را فرزند مباشر خان میخواند. آقای تاجگردون ای کاش خون شهیدت را به بهای ناچیز کرسی بهارستان فراموش نمیکردی، ای کاش حرمت نگه میداشتید و در روز اربعین حسینی که میلیونها مسلمان و انسان آزاده در مسیر آرمانهای برادر بزرگوارت و امام و سالار شهیدان قدم میگذاشتند شماهم یک قدم نه بلکه یک کلام خودت را با آرمانهای برادر شهیدت معرفی میکردید. برای پدر بزرگوارتان علو درجات و همنشینی با شهدا و صالحین را خواهانیم اما همه میدانند که شما فرزند چه کسی هستید پس ای کاش در روز اربعین حسینی این چنین بازی سیاسی به راه نمیانداختید که در روز عزای سالار شهیدان امام حسین (ع) هم زبان به غیبت برخی مسلمان بگشائی و هم آرمان و راه شهیدت را فراموش کنی. مگر از جامعهی خوانین در سطح شهرستانهای باشت و گچساران آرای بیشتری داری یا از خانوادههای شهدا؟ انصافاً در خلوت خویش بنشین و به غلام تاجگردون بیاندیش. چه بر سرت آمده که در روز اربعین برخیها را نوکیسه خطاب میکنی و تلاش داری تا خودت را برتر و بالاتر از دیگران معرفی کنی؟ مگر معیار در جامعه و دین ما قرآن نیست؟ مگر قرآن تقوی را ملاک نزدیکی به خداوند معرفی میکند یا دارائی و نَسَب را؟ با خودت بیندیش چرا غلامِ نوجوان رزمنده اینک که در زمرهی ۵۰ چهرهی برتر نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته، اینچنین حریص دنیاست و غافل از آخرت؟ دین در برخی امور وجاهت شخصی دارد و اگر کسی سوگندی یاد کند یا کفاره میدهد یا فدیه و لاجرم به پایش چیزی ثبت میشود، اما آیا شما مدعی العموم هستید که چه کسی چه سوگندی میخورد؟ شما را چه میشود که اینگونه در روز اربعین عزای امام حسین علیه السلام، پای بر آرمانها و افتخارات گذشته و حضورت در راه سیدالشهدا (ع) میگذاری و خودت را به القابی بند میکنی که کمترین وجاهتی ندارند؟ آقای تاجگردون شما از فرزند مباشر خان بودن چه افتخاری نصیبت میشود بالاتر از همرزم شهدا و خانوادهی شهید بودن؟ آیا اگر تمام کرسیهای بهارستان را به نامت مادام العمر سند بزنند با یکی از سجادههای حسینهی برادر شهیدت برابری میکند؟ آیا فضیلت دو رکعت نماز آن پیرمرد دلشکسته که در حسینیهی شهیدت به بندگی خداوند متعال میپردازد با تمام دارائی و القاب و انساب خان و ایلخان همسنگ میشود؟ نه، نه، آقای تاجگردون، ای کاش پایتان به آرو باز نمیشد و ای کاش به جای جملهی من فرزند مباشرم میگفتی من غلام تاجگردون خادم مردم و خادم شهدا و خانوادهی شهیدم. آقای تاجگردون آیا در روزهای بیماریات که در بستر بیمارستان نبرد میکردی دستهای خانوادهی شهدا برایت به دعا بالا رفتند یا دستان خوانین و خان زادهها؟ آیا اگر حرمت و قداست قطرههای خون مبارک برادر شهیدت نبود اینک میتوانستی فریادت را بلند کنی و برخی جملات را بیان کنی؟ افسوس و صد افسوس که غافل ماندهای. حاج غلام، شما میتوانی هم برادر شهید باشید و هم فرزند مباشر خان، اما انصافاً کدامیک از این دو عنوان وجه معنوی بالاتری دارد و دلنشین تراست؟ اصلاً کدامیک گستردهتر هستند جامعهی خانوادهی شهدا یا خوانین؟ ای کاش خون و جایگاه برادر شهیدت را در روز اربعین مولایش فراموش نمیکردی، ای کاش به یاد بیاوری که یک زیلوی کهنهی حسینیهی شهید احمدرضا تاجگردون یک قطعهای از بهشت است، بهشتی که بر آن هزاران رکعت نماز به جای آوردهاند و برآن زیلو برای امام شهیدان و سایر شهدا و بزرگان چه اشکها که ریخته نشده و چه دستها که به دعا بالا نرفته، ای کاش میدانستی همان زیلو بالاتراز بهارستان و پاستور است که شما اینچنین برای رسیدن به بهارستان هم شهیدت را فراموش کردی و نسبتت با شهدا را.. آقای تاجگردون ای کاش مدافع آرمانهای برادر شهیدت بودی نه مُبَلِغِ اشرافیت و خان و مباشری…. آقای تاجگردون راه اشتباه رفته را میشود برگشت اما ادامه دادن راه اشتباه خیانت است. شما هم برادر شهیدی و هم فرزند مباشر خان، اما در نطقهای انتخاباتیات از خدماتت سخن بگو، از عملکردت برای جوانان، از اشتغالزائی ها و به کار گیری جوانان، از کارخانههایی بگو که چند بار افتتاح شدند و یا کارخانههایی که برایشان سوت و کف زدند ولی خبری از ساختنشان نشد. از جوانانی بگو که سالهاست چشم انتطار قولها و وعدههای تواند. از بلادیانی بگو که تبدیل شده به مکان متینگها و جشنهایت. از تبعیضهایت بگو و امتیازهای نور چشمیهایت. با نگاه به روحیهی اشرافی گری ات انگار شما درست میگوئید آقای تاجگردون، با نگاهی به عملکردت شما غلام فرزند مباشر خان هستی نه غلام خادم مردم و نه غلام همرزم و برادر شهید. آقای تاجگردون، آرو به معنای محل طلوع میباشد و آرو میتوانست محل طلوع مجددی برای شما باشد اما شما در آرو غروب کردید؛ غروب. در اربعین آرو غروب کردی برادر.»
حرفهای تاجگردون رنگ پاییز داشت
اسماعیل زارعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی استان کهگیلویه و بویراحمد نیز در مطلبی نوشت«در خزان پاییز 98 وقتی انتظار میرفت تاجگردون در همان شروع کار خود با نطقهای آتشین برگ ریزانی به جان درخت انتخاباتی رقبای خود بیندازد و با هوش و ذکاوتی مثال زدنی بتواند بحران میدانی شکست خود را مدیریت کند و به خود و هواداران جانی دوباره بدهد، دیدیم و شنیدیم با نطقی برگ ریزان از درخت واهمه و ترس خود دست شکست خوردهاش را رو و باز هم با بازی شورای نگهبان و احساسی کردن تقابلات و استفاده از نام و منسب پدری خان و خان بازی و مباشری و فلان خان داده است و ما مباشر زادهایم تا توانست التماس به دلهای پیر و طایفهای کرده است که دستی به یارای او دراز شود اما باز هم گره کور شکست خود را کورتر و ناامیدانه به نظاره خواهد نشست، پیشتر در یادداشتی با عنوان تاجگردون در برزخ میان فشار ویژه خوارها و خداحافظی نوستالوژیک! اشاره کرده بودم که چگونه تاجگردون درمانده است و بین ماندن و شکست خوردن و رفتن و خداخافظی نوستالژیک با یادگاریهای که از خود برای مردم باقی گذاشته است چه راهی را میرود و کدام را انتخاب خواهد کرد؟ که با نطق او در آرو عیان شده است که قرار بر ماندن است و شکست ویژهای برای او رقم خواهد خورد، قطعاً تا وقتی چانه زنی در بالا دست و وجود فلان سردار و امام جمعه موقت در تهران گره گشای کار تاجگردون برای تأیید صلاحیت است بازی شورای نگهبان هم بازی بچه گانه ای است و همین بازی باعث شده است که دیگر میرشکال آن میرشکال سابق نباشد و با ترس و واهمهای خود را در میدان از پیش تعریف شده برای شکست بیابد، که چماق داری و چینشهای چند روزه قومیتی و بلیط های نیم بهای مدیریتی و درصدی وامهای محبت آمیز اثری برای او نخواهد داشت.»
سید قدرت الله بیعت اصل از دیگر کاندیداهای احتمالی انتخابات گچساران و باشت با انتشار شعری در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نسبت به صحبتهای تاجگردون واکنش نشان داد و نوشت:
این شعر فاصله طبقاتی نام دارد از کتاب شعر حاج سید قدرت الله بیعت اصل که در صفحه اینستاگرامش پس از سخنرانی تاجگردون در آرو منتشر کرد.
به عمل کار برآید به سخنرانی نیست
این همه فقر فلاکت، و غمخواری نیست
فلاکت، فقروبیکاری، ریاضت
برای بعضی شده زجر وحقارت
یکی محزون، دگر هم گیچ وحیران
شده مدفون عدالت، با شهیدان
یکی گیرد حقوقهای نجومی
یکی در گور وگورستان زبونی
یکی میلیاردراست در ناز ونعمت
یکی سبزی فروش با کار وزحمت
یکی زجرمی کشد لحظه به لحظه
یکی پارو کند پولش به نقشه
یکی از فقر وبدبختی، فلاکت
فروشد، کلیهاش آخر هلاکت
یکی معتاد شود، دیگر فراری
یکی بار میکشد، با زجر وگاری
یکی خود میکشد چون داشت بیمار
یکی موهاش کند با عطر تیمار
یکی در وقت مردن کس ندارد
طعامی، یا کفن در بر ندارد
یکی با دست پینه در بیابان
برای قرص نانی میدهد جان
یکی در بهترین برجهای عالی
طنازی میکند با بی خیالی
یکی خود راکشد باچوبه دار
ندارد خانهای، یا پول ویا یار
یکی گریان قلک را پاره کرده
برای قرض نان این کار کرده
یکی هرروز خوردنان چای خالی
یکی میگووگاهی کبک وماهی
یکی در بستره مرگ بی قراره
یکی سرمست قدرت بی خیاله
یکی بانان قرض امروز و فردا
یکی با پول باداورد، به صحرا
امام فرمود به ملت، کوخ نشینان
به از گردن کشان وبرج نشینان
شما مسئول، وکیل، ارباب در خواب
چرا خاموش نشستی مرغ در آب
فقط در انتخابات مهربانید
چهار روزی شما خیلی عیانید
نه شب خواب ونه روز ارام دارید
چنان وعده دهید وشام دارید
چرا اکناف شهر تو خراب است
همه مخروبه و یاناتمام است
شمار بیکارها از حد گذشته
همه افسرده وپژمرده گشته
تو بیعت اصل بگو الام دردم
همه اگاه شوند ازظلم به مردم
ولی نعمتند مردم همیشه
نه مثل گرگها، در پوست، میشه
خدایا هرکسی خادم به ملت
کمککارش بود درراه خدمت
کسانی گرگ یا خفاش وزالوست
ذلیل وخوار گردان، هرکه با اوستپ
اینها بخشی از صحبتهای منتقدان غلامرضا تاجگردون است. تحلیلهای متفاوت و سئوالات زیادی را میتوان البته در رابطه با صحبتهای تاجگردون مطرح کرد. تصمیم تاجگردن برای انتخابات آینده چیست؟ آیا او پا به عرصه رقابت انتخابات میگذارد، یا خیر؟
کد مطلب: 414070