یادداشتی از محمد جلیل فر؛
صنعتی شدن کهگیلویه و بویراحمد
محمد جلیل فر
27 مهر 1398 ساعت 23:14
در مناطق گرمسیر استان کهگیلویه و بویراحمد، جذب توریسم داخلی و خارجی، منحصر به مکانهای تاریخی و باستانی است که تعدادشان زیاد نیست لذا برای جذب گردشگران، نیاز به ایجاد مناظر غیر طبیعی بوسیله طراحی و معماریهای جدید با نگاه ملی و جهانی است که به هزینههای قابل توجهی نیاز دارد و در چنین شرایطی از نظر اقتصادی شاید مقرون به صرفه نباشد.
پیگیری و اجرای برخی پروژههای عمرانی به منظور شتاب بخشی به توسعه استان، وجود نگاههای مختلف به مقوله توسعه و تلاش برای خروج مناطق استان از تنگناهای تاریخی مرا بر آن داشت تا مجدداً به مقوله توسعه استان با نگاهی نسبتاً عمیق دغدغه همیشگی خود را به عنوان بخشی از جامعه فرهنگی از آسیبها و مضرات صنعتی شدن استان در کنار مزایا و منافع آن به مسئولین و نخبگان یادآوری نمایم.
روشن است که توسعه هر منطقه از جهان به پتانسیلها و ظرفیتهای آن منطقه بستگی دارد و بطور کلی شامل سه مؤلفه منابع زمینی و زیرزمینی، آب و هوا (منابع طببعی) و منابع انسانی میباشند. برخی مناطق مانند شمال ایران سرزمینهای وسیع، آب و هوای خوب و خاک حاصلخیز دارند که برای کشاورزی مستعدند در برخی مناطق مانند جنوب ایران زمینهای لم یزرع وافر بوده و به لحاظ عدم وجود نسبی خاک حاصلخیز و همچنین آب و هوای نامساعد، قابلیت کشاورزی کمی وجود داشته از سوختهای فسیلی بعنوان منابع زیرزمینی بهره مندند. در نقاطی از جهان مانند سرزمین افریقا موادی گرانبها مانند الماس و طلا، سبب غنی شدن خاک آنجا شده اما بدلیل عدم رشد کافی نیروی انسانی، سرزمین افریقا در تاریخ جوامع جهان "فقیر" قلمداد میشود و این در حالیست که سرزمین ژاپن تا حد زیادی از چنین منابع و موهبتهای الهی برخوردار نبوده بلکه با تکیه بر منابع انسانی یعنی نیروی انسانی کارآمد و تولید فکر، اقتصاد آنجا در رده برترینهای جهان قرار گرفته است.
باید دانست همین پراکندگی منابع، به تجارت معنی و مفهوم میبخشد و یکی از جلوههای زیبای حکمت الهی است زیرا اگر منطقهای همه منابع را در اختیار داشت، ارتباط و تبادل کالا با سایر مناطق جهان برای آن منطقه توجیهی نداشت لذا عدم وجود برخی منابع توسعه در یک منطقه به معنای توسعه نیافتگی دائم نیست بلکه استفاده صحیح از سایر منابع میتواند خلاء منابع دیگر را پر نماید. اما در کهگیلویه و بویراحمد چه منابعی وجود دارد که برخی نخبگان استانی همواره تاکید دارند: «در بحث آمایش سرزمینی، کهگیلویه و بویراحمد باید به سمت صنعتی شدن برود و دیگر کشاورزی و دامپروری علاج درد ما نیست؟»
منطقی است که ایجاد کارخانجات مختلف و بسط شهرکهای صنعتی در شهرستانهای استان به شرط توجیه اقتصادی علاوه بر سرمایه گذاری سودآور و پربازده، تولید شغل محسوب شده معضل بیکاری را تا حدی حل کرده و متعاقب آن تولید کالا را افزایش داده رونق اقتصادی بوجود میآورد که این امر به افزایش صادرات غیرنفتی و حتی به روند مثبت شدن تراز بازرگانی کشور و افزایش آن کمک شایانی مینماید. از طرف دیگر آسیبهای اجتماعی ناشی از بیکاری و عدم اشتغال و درآمد پایین در چنین منطقهای شدیداً کاهش یافته آرامش نسبی اجتماعی بوجود میآید. بنابراین رونق اقتصاد در گرو خوب چرخیدن چرخهای صنعت است و بخش زیادی از جوامع توسعه یافته امروزی جوامع صنعتی و نیمه صنعتی هستند.
چند سالی است که نمایندگان، دلسوزان و مسئولان استان کهگیلویه و بویراحمد بسیار مشتاق و پیگیر اجرای طرحهای صنعتی در استان هستند که در صورت تأمین اعتبار از مرکز، وضعیت توسعه استان رشد قابل توجهی پیدا میکرد و البته این رشد صنعتی هم اکنون با شیب بسیار ملایمی ادامه دارد. سؤال اساسی و مهم اینجاست که آیا میتوان همه مناطق استان را از طریق ایجاد کارخانجات گوناگون صنعتی کرد؟ آیا برای اشتغال جوانان بیکار باید انواع طرحهای صنعتی را در هر منطقهای اجرا کرد؟ آیا باید با ایجاد کارخانجات و تاسیسات فنی گوناگون فضای استان را کاملاً صنعتی کنیم؟ برای پاسخ به این سوالها شناخت حداقلی از پتانسیل ذاتی مناطق استان ضروری است استان کهگیلویه و بویراحمد به دو اقلیم سردسیر و گرمسیر تقسیم شده که اختلاف دمای این دو بخش قابل توجه است. گرمسیر آن مانند گچساران، دهدشت، بهمئی و لنده، آب و هوایی شبیه خوزستان داشته از پوشش گیاهی مناسب و جنگل کافی برخوردار نیست. سردسیر آن مانند یاسوج و دنا، آب و هوایی دلپذیر و جنگلهای انبوه شبیه مازندران داشته که همان اصطلاح "شمالی در جنوب کشور" برای آن مناسب است.
برای مناطقی مانند بهمئی، لنده و دهدشت امکان ایجاد کارخانجات مختلف وجود داشته و حتی میتوان کهگیلویه بزرگ را با تزریق اعتبار کافی به شرط توجیه اقتصادی به یک قطب صنعتی تبدیل کرد. اما کشاورزی و دامپروری علاوه بر منبع ارتزاق بخش زیادی از مردم آن منطقه، امروزه به یک فرهنگ تبدیل شده که حذف آن فقط در صورت جایگزینی امکان پذیر است و به سادگی اتفاق نمیافتد بطوریکه بخشهای زیادی از منطقه لنده و بهمئی مستعد دامپروری و کشاورزی بوده و میتوان علاوه بر رونق صنعتی از طرحهای کشاورزی و دامپروری برای توسعه منطقه نیز کمک گرفت. حذف کشاورزی و دامپروری از چرخه زندگی مردم به بهانه گسترش صنعت برای توسعه منطقه نه تنها مفید نبوده بلکه آن را نوعی افراط در نگاههای توسعه محور میدانم. حتی اجرای طرحهای صنعتی مرتبط با دامپروری را برای ارتقاء سطح زندگی و رفاه این منطقه ثمربخش دانسته و در این زمینه بعنوان مثال میتوان به صنایع تولید و تبدیل لبنیات، برای تکمیل فرآیند تولیدات دامی اشاره کرد.
اما سرزمین کهگیلویه بزرگ مستعد تزریق پروژههای صنعتی کوچک و بزرگ بوده که تلاش مسئولین در این زمینه میتواند راهگشا باشد حتی منافع و مزایای چنین صنایعی بر مضرات آلودگی محیط زیست رجحان دارد در حالیکه طبیعت زیبای نیمه سردسیری و نیمه گرمسیری چاروسا و دیشموک مناسب ایجاد طرحهای صنعتی مرتبط با کشاورزی، دامپروری و تزریق اعتبارات کافی برای تولیدات سنتی، صنایع سبک و طرحهای گردشگری و جذب توریسم است.
البته توجه ویژه به شیمی سبز و اصول دوازه گانه آن در توسعه صنایع امری لازم است علمی که اولین بار در سال 1990 بین دولت آمریکا، صنعتگران و انجمن علمی برای جلوگیری از آلودگی هوا اعتبار یافت. شیمی سبز یعنی طراحی فراوردهها و فرایندهای شیمیایی که بکارگیری و تولید مواد آسیب رسان به سلامت آدمی و محیط زیست را کاهش میدهند یا از بین میبرند به بیانی دیگر شیمی سبز عبارت است از ساخت محصولات جدید با استفاده از روشهای جدیدی که متناسب با اهداف سه گانه محیط زیست پایدار، اقتصاد پایدار و اجتماع پایدار است.
در بحث آمایش سرزمینی که همان توزیع متوازن جغرافیایی کلیه فعالیتهای اقتصادی-اجتماعی بر اساس قابلیتها، منابع طبیعی و انسانی هر منطقه میباشد، معتقدم قبل از ایفای نقش اقتصادی استان و تعریف جایگاه آن در کشور، لازم است آمایش سرزمینی در درون استان مطالعه و اجرا شده، نوع و نقش مناطق گرمسیری و سردسیری را در این آمایش، معین و تفکیک نماییم مثلاً به مناطقی مانند گچساران صنایع تبدیلی وابسته به نفت و گاز و همچنین صنایع مرتبط با دامپروری و کشاورزی برای پوشش تولید در بخش روستایی پیشنهاد میشود در حالیکه صنایع تبدیلی مرتبط با کشاورزی و نیز دامپروری و ایجاد نیروگاه برای حوزه باشت میتواند راهگشا باشد. در حوزه چرام طرحها و صنایع وابسته به کشاورزی، دامپروری و نیروگاهی بیشتر اهمیت دارد در حالیکه در مناطق تقریباً خشک لنده و بهمئی صنایع وابسته به دامپروری و تولیدات دامی توجیه اقتصادی بیشتری دارد. البته فراهم نمودن بستر ایجاد صنایع در حوزههای مختلف، به دو مؤلفه توسعه راه و تسهیل حمل و نقل و همچنین ذخیره و انتقال آب در مناطق خشک و نیمه خشک، وابستگی شدید دارد. بویژه اینکه طرحهای انتقال آب به مناطق خشک و نیمه خشک علاوه بر رونق کشاورزی میتواند در تغییر آب و هوا هم مؤثر باشد همین جا لازم میدانم به هدررفت زیاد آبهای سطحی از مناطق مختلف استان یعنی خروج این آبها از استان و استفاده آنها در استانهای مجاور با تأسف اشاره نمایم که لازم است در زمینه مهار آبهای سطحی استان مانند ایجاد سدهای آبی خاکی با استحکام بالا و سدهای برق آبی به منظور حفظ نزولات آسمانی جهت رونق کشاورزی و تولید انرژی از ناحیه دستگاههای مسئول مطالعات و اقدامات جدیتری انجام شود. همینطور راه خروج از معضل قرار گرفتن شهرستان لنده در بن بست جغرافیایی و دوری شهرستان بهمئی از مرکز، توسعه محورهای مواصلاتی به مناطق دهدشت و بخش سردسیری بهمئی گرمسیر است که قسمت دوم میتواند پتانسیل مناطق نیمه کوهستانی و استخراج معادن احتمالی را به ظرفیت منابع شهرستانهای لنده و بهمئی بیفزاید و بدون توسعه راههای ارتباطی، رونق صنعت شعاری بیش نیست.
در همین مناطق گرمسیری مانند دهدشت علاوه بر امکان توسعه صنایع مرتبط با کشاورزی، دامپروری و صنایع مرتبط با استخراج معادن، بدلیل نیروی کار فراوان، هزینه تولید محصولات برخی صنایع غیرمرتبط با پتانسیلهای طبیعی کاهش یافته و ایجاد چنین کارخانجاتی به شرط یافتن بازار فروش و امکان صدور کالاهای تولیدی، مقرون به صرفه است. متاسفانه گاهی به بهانه جذب اعتبارات ملی ممکن است برخی سرمایه گذارها با شعار ایجاد رونق اقتصادی در منطقه و با حمایت مسئولین، طرحی صنعتی بدون توجیه اقتصادی با هدف جذب تسهیلات بانکی اجرا نموده که در پایان راه، علاوه بر ورشکستگی و زایل شدن سرمایه، اعتبارات مربوطه در مسیرهای دیگر مصرف شده، فرصت اختصاص پروژههای مناسبتر از آن منطقه سلب میشود. از طرف دیگر ایجاد صنایع زنجیری و وابسته به هم که یک حلقه آن در استان ما و خوراک آن از استان دیگر است و همچنین ایجاد صنایع بسیار پیشرفته با تکنولوژی پیچیده و هزینههای سرسام آور در برخی شهرستانهای کوچک، نه تنها توجیه چندانی نداشته بلکه کلاهی اقتصادی است که بر سر مردم ما گذاشته میشود.
از نگاه آمایش سرزمینی درون استانی، نقش اقتصادی حوزه سردسیر یعنی مناطق بویراحمد و دنا که قسمت اصلی هدف نگارنده را تشکیل میدهد چگونه ایفا میشود؟ به بیانی دیگر آیا میتوان به بهانه توسعه صنعت، طبیعت زیبای این مناطق را که توصیف آن مسئولیت ساکنان را افزایش میدهد بر هم زد؟
بر دوستان و شیفتگان طبیعت روشن است آب و هوای مساعد و دلپذیر، بویژه در فصول بهار و تابستان که طبیعت از لباس سفید خود بیرون آمده و جامه سبز به تن میکند، سرزمین ناب و رؤیایی بویراحمد و دنا را به نگینی درخشان در زاگرس تبدیل نموده است. وجود سرزمین پوشیده از جنگلهای انبوه، مناظری چشم نواز و شگفت انگیز را برای هر بینندهای به تصویر کشیده است. بوی عطر گلها و انواع گیاهان وحشی و صدای آواز قناریها در کوهساران این منطقه دلربا، نفس هر خسته دلی را تازه و به روح لطیف پیکر کم رمق مجاوران و مسافران، طراوت و شادابی میبخشد. آبهای روان، زلال و سرد حاصل از چشمههای جوشان و رودهای خروشان منطقه بویراحمد و دنا چنان است که تن رنجور هر رهگذری را احیا و زمستانی سرد را در دل تابستانی گرم تداعی میکند. انواع درختان راست قامت و متواضع در تپهها و کوههای سر به فلک کشیده، به گونهای همسایه هم شدهاند که مانند چتری آسمانی، زمین غنی شده از انواع بوتهها و گیاهان باخاصیت منطقه سردسیر را، چه مهربانانه و زیبا در پناه خود قرار داده و این سایه برآمده از یکرنگی و اتحاد سبز برگهای پهن درختان، حاشیه امنی از تابشهای پرانرژی آفتاب عالمتاب را برای ساکنان بوجود آورده است. فضای سبز پوشیده از چمنزارهای زنده و یکدست این دیار باصفا، نشاط و هیجان را به ساکنین و میهمانان همیشگی خود هدیه میدهد. هوای خنک حاصل از شرایط اقلیمی منطقه، با تزریق جانی تازه بر مشام دوستداران و عاشقان طبیعت، حسی زیبا و بیادماندنی بر جای میگذارد. وجود باغات متعدد با تولید محصولات متنوع آنها علاوه بر اشتغال پایدار بخشی از مردم بویراحمد و دنا، امروزه به عنوان قسمت مهمی از صادرات غیرنفتی استان محسوب میشود.
بنابراین طبیعت زیبای بویراحمد و دنا که بخشهای مهم پتانسیل ذاتی آن مورد توجه نگارنده قرار گرفته، موهبتی الهی است که حتی تولید نسخه کوچکی از آن در مناطق گرمسیری با سرمایه گذاریهای کلان بدست نمیآید.
حال چگونه قدر این همه نعمت و فرصت را بدانیم؟ آیا منطقی است به بهانه توسعه صنعت برای ایجاد اشتغال و کاهش تعداد جمعیت بیکاران، طبیعت زیبا و جنگلهای در هم تنیده بویراحمد و دنا را با ورود انواع آلایندههای صنعتی نابود کرد؟ آیا یکی از وظایف اساسی ادارات منابع طبیعی، حفظ طبیعت و جنگل با شعار "نگذارید بمیرد جنگل که جهان خواهد مرد" نیست؟ بنابراین در بحث آمایش سرزمینی درون استانی، برای حفظ محیط زیست کم نظیر و جذاب استان، نباید بگذاریم بویراحمد و دنا به سمت صنعتی شدن برود که در آن صورت طبیعت بکر و دست نخورده آن زیر پای چرخهای آلوده صنعت له شده و چهره زیبای آن مانند اراک در زیر دود ناشی از ذرات معلق خروخی پسماند صنایع گم خواهد شد. به اعتقاد نگارنده تعریف خودمانی و عامیانه آمایش سرزمین چنین است: " هر کی هر چه داره بیاره وسط ". با این تعریف، بویراحمد و دنا برای اینکه سهمی در توسعه استان و کشور داشته باشند فقط لازم است با همان شرایط طبیعی خودشان یعنی طبیعت زیبا و بکر به میدان بیایند و بهترین روش توسعه بویراحمد و دنا را حفظ طبیعت آنها در خلال تغییرات توسعه محور میدانم.
همین طبیعت زیبای بویراحمد و دنا که یاسوج را پایتخت طبیعت ایران لقب داده است، پتانسیل مهمی برای گردشگری محسوب شده و امروزه در کنار درآمدهای نفتی استان، بعنوان یک منبع درآمد پایان ناپذیر برای استان به حساب میآید. بدلیل اهمیت موضوع گردشگری و درآمدهای ناشی از آن، امروزه اکثر کشورها و استانها بصورت علمی و منظم با برنامه ریزی دقیق به استقبال آن رفتهاند بطوریکه گردشگری امروزه یک صنعت است و برای هر منطقه به شرط داشتن پتانسیلهای طبیعی، یک بخش مهم درآمدزایی محسوب میشود. بنظر میرسد در مناطق بویراحمد و دنا که حدفاصل مسیر سردسیری چشم نواز یاسوج - دهدشت را نیز در بر میگیرد، بجز توسعه صنعت گردشگری مبتنی بر جذب توریسم و ایجاد برخی صنایع سبک وابسته به کشاورزی و تولیدات دامی که با رعایت شیمی سبز، میزان آلایندگی محیط را در حد صفر نگه میدارند، هیچ صنعت دیگری برای ترقی منطقه ضرورت ندارد و چنانچه در گذشته، رویه محافظت از طبیعت منطقه اعمال نشده است، در آینده با تخریب و فرسایش محیط زیست، تاوان ایجاد پروژههای نامتناسب پرداخت خواهد شد.
بنابراین ضرورت دارد برای توسعه و پیشرفت مناطق سردسیر، صنعت گردشگری بعنوان مهمترین و پردرآمدترین صنعت مورد توجه قرار گرفته و چنانچه الزامات آن رعایت و بخوبی مدیریت شود، به تنهایی بزرگترین منبع درآمد استان خواهد بود که برای اینکار لازم است ابزارهای آن بدرستی بکار گرفته شود. در مناطق سردسیر لوداب و مارگون نیز حفظ طبیعت اولویت اصلی برای رونق بخشیدن به صنایع کشاورزی و دامپروری است بطوریکه در کنار محصولات کشاورزی متنوع باغات، طرحهای تولیدات دامی و فرآوری محصولات تبدیلی، خود بخش مهمی از فرآیند درآمدزایی و اشتغال جوانان استان محسوب میشود و صنایعی مانند کارخانه تولید سیمان مارگون اکوسیستم منطقه را بهم میریزد بطوریکه باعث آلودگی محیط سرسبز آنجا، فرار پرندگان بومی، پخش ذرات معلق مضر در هوا و مشکلات زیست محیطی دیگر میشود. البته که همین پروژه منافعی مانند اشتغال و سودآوری برای منطقه، استان و کشور دارد ولی همه محاسن آن به آسیبهای زیست محیطی برجای مانده نمیارزد.
زیبایی منطقه به تنهایی کارساز نبوده بلکه فرهنگ مردم بویژه رفتار با گردشگران داخلی و خارجی، شرایط فرودگاهها، رستورانها، تفرجگاهها، بیمارستانها، کلنیک ها، هتلها، سوئیتها و ... باید در سطح خوبی باشند که مهمترین عامل جذب جهانگردان را پس از مناظر طبیعی و غیر طبیعی، سطح فرهنگ مردم منطقه میدانم و در این زمینه آموزشهای همگانی ضرورت دارد. البته رفتار متناسب با گردشگران بوسیله احترام و داشتن اطلاعات کافی، بخوبی پاسخگوی نیازهای آنها بوده که نباید با رفتار و برخورهای ساده اشتباه شود. در زمینه جذب توریسم، لازم است اعتبارات کافی برای سامان دادن بخشهای گوناگون با معماری و طراحی عالی، هزینه شود و یکی از خلاقترین افراد استان برای سازمان گردشگری و جذب توریسم داخلی و خارجی انتخاب شود بطوریکه بتواند با ایجاد بسترهای مناسب و مدیریت فرآیند گردشگری، درآمد خوبی برای استان کسب نماید. در مناطق گرمسیر استان کهگیلویه و بویراحمد، جذب توریسم داخلی و خارجی، منحصر به مکانهای تاریخی و باستانی است که تعدادشان زیاد نیست لذا برای جذب گردشگران، نیاز به ایجاد مناظر غیر طبیعی بوسیله طراحی و معماریهای جدید با نگاه ملی و جهانی است که به هزینههای قابل توجهی نیاز دارد و در چنین شرایطی از نظر اقتصادی شاید مقرون به صرفه نباشد. در مجموع در شرایط فعلی شاید بتوان برای سردسیر، شعار توسعه صنعت توریسم و برای گرمسیر، توسعه صنایع منهای توریسم را شعار کلی، اولویت دار و محوری توسعه استان قرار داد.
--------------------------------------------------------
محمد جلیل فر
کارشناس ارشد شیمی و
دانشجوی دکتری علوم سیاسی
مهرماه ۱۳۹۸
کد مطلب: 414048