واکنش وکیلی به قتل همسر دوم «محمدعلی نجفی»؛
اتفاقات عجیب و رفتار عجیبتر!
محمدعلی وکیلی
11 خرداد 1398 ساعت 9:38
مسائلی که جدی گرفته نمیشوند تا تبدیل به بحران شوند. در یک سو استادی خوشنام و پرافتخار، که ناگاه ورق روزگار برایش برگشت و عاقبتش اینگونه شد و زندگیای که از هم پاشید و در سوی دیگر روحانی بختبرگشتهای که قربانی خشم و کمعقلی یک مجنون میشود. جامعهای که رها شده است و هر خشم و اختلافی در آن میتواند تبدیل به بحرانی خانهسوز شود.
هفته گذشته، دو خبر محیرالعقول به گوش جامعه رسید؛ یکی قتل همسر دومِ دکتر نجفی و دیگری قتل امامجمعه کازرون. اولی توسط خود دکتر نجفی بود و دومی توسط فردی گمنام. نجفی استاد برجسته دانشگاه شریف و وزیر و شهرداری خوشنام و دومی فردی است بنام حمید درخشنده که ظاهراً عقل و فهم درست و حسابی هم ندارد و سخنان عجیبوغریب میگوید. نجفی فردی بود که مدیریت و سواد و سلامتش زبانزد بود ولی قاتل دومی شیرینمغزِ روانپریش و کمبهره از سواد.
گسترش خشونت از نجفی تا درخشنده امر عجیبی است. این نشان میدهد که خشونت دارد در جامعه ایران تبدیل به یک «پدیده اجتماعی» میشود. باید زنگ خطر جدی به صدا درآید. شوربختانه اما واکنشها نشان میدهد چندان این اتفاقات را جدی نگرفتهایم. درنظر من بدترین اتفاقی که در سایه این دو اتفاق میتوان دید همین است؛ اینکه جامعه به اخبار عجیب عادت کرده است! در واقع عجیبتر از این اتفاقات این است که دیگر از هیچ خبری تعجب نمیکنیم! برخورد ما با اتفاقات هفته گذشته شامل طنزهای پیامکی و طعنههای سیاسی بود اما خبری از شوک اجتماعی نبود. این سطح از بیتفاوتی بسیار عجیب است.
تا کنون دوگونه واکنش در جامعه به این اتفاق رخ داده است. از یک سو اقرار و اصرار یک مرد به قتل همسرش نفرتی برانگیخته است چراکه به هرحال سخن از قتل یک انسان است. گرفتن حق حیات بدترین رذایل است. از سوی دیگر گمانهزنی درخصوص انگیزه و دلایل این عمل است و باعث نوعی توجیهگری در قضاوتها شده است. هرچه هست اتفاق غریبی است. عجیبتر از آن البته رفتار برخی از سیاسیون و صداوسیما بود. رفتاری که از صدها قتل نفس بدتر بود. نجفی شکسته است. حکایت نجفی حکایت تراژیک شکست یک مرد در نیمه آخر عمرش است. مردی که یک نیمه از عمرش پر است از افتخارات علمی و مدیریتی و دارای شهرت و سلامت کمنظیر، اما در نیمه دوم به ناگاه ضربه فنی میشود! شکست این مرد، هیچ «مردی» را خوشحال نمیکند. بر تل شکست دیگران هلهلهکردن بویی از مردانگی ندارد. اینکه صداوسیما با ذوقزدگی بیوصف و شادمانی بیحد، تصویر شکستخورده و خمیدهشده یک فرد را نمایش میدهد در هیچ مرامی نمیگنجد. اوج بیرسمی است، اینسان سوءاستفاده سیاسی از این صحنه! حکایت نجفی و نجفیها تن هر مردی را میلرزاند که نباید به ایمان خود چندان نازید و عاقبتِ خیر به راحتی نمیپاید. درس اخلاقی ماجرای نجفی و نجفیها، دعای عاقبتبهخیری برای یکدیگر است. عاقبتِ نجفی خدا کند برای هیچ مسلمان و غیرمسلمانی اتفاق نیفتد.
اما درسهای اجتماعی نیز میتوان از اتفاقات هفته گذشته گرفت. در آینه این دو اتفاق، باید خود را ببینیم. آن زمان که خبر و عکسها و سلفیهای عاشقانه نجفی با همسر دومش در رسانهها منتشر شد، موجب بهت و حیرت بود و در نگاه برخی از لحاظ عملی خارج از عرف و انتظار، کمتر از قتل نبود اما انگار حساسیت ما نسبت به حوادث عجیب، به قدری کم شده است که انگار خودِ خبر قتل نیز ما را تکان نمیدهد. مانند خیلی از آلارمهای مسائل اجتماعی که شنیده نمیشوند تا اینکه بحران متولد میشود. شوربختانه اما انگار امروز بحران هم دیگر چشممان نمیگیرد! ما باید در اتفاقات هفته گذشته جامعه خود را ببینیم. گذشته از نمایش مضحک صداوسیما، دو اتفاق هفته گذشته، نمایش جامعه ما بود. مسائلی که جدی گرفته نمیشوند تا تبدیل به بحران شوند. در یک سو استادی خوشنام و پرافتخار، که ناگاه ورق روزگار برایش برگشت و عاقبتش اینگونه شد و زندگیای که از هم پاشید و در سوی دیگر روحانی بختبرگشتهای که قربانی خشم و کمعقلی یک مجنون میشود. جامعهای که رها شده است و هر خشم و اختلافی در آن میتواند تبدیل به بحرانی خانهسوز شود.
کد مطلب: 410030