نامهای سرگشاده از مجتبی اندرزیان؛
مجتبی اندرزیان خطاب به علیرضا کفایی، رئیس جبهه اصلاحات استان کهگیلویه و بویراحمد: چرا از اصول اساسی اصلاحطلبی فاصله گرفتهایم؟ / بیتفاوتی جامعه، نتیجه ضعف کنشگری سیاسی / از گفتار تا عمل، فاصلهای عمیق!
29 ارديبهشت 1404 ساعت 17:17
مجتبی اندرزیان، فعال اجتماعی و سیاسی کهگیلویه بزرگ، در نامهای سرگشاده خطاب به اصلاحطلبان استان کهگیلویه و بویراحمد، ضمن نقد عملکرد این جریان، بر ضرورت بازنگری در اصول اصلاحطلبی و ارائه مانیفست شفاف تأکید کرد. او با طرح پرسشهایی بنیادین، بحران سرمایه اجتماعی و بیتفاوتی جامعه را نتیجه ضعف کنشگری سیاسی دانست.
مجتبی اندرزیان، فعال اجتماعی و سیاسی کهگیلویه بزرگ، در نامهای سرگشاده خطاب به اصلاحطلبان استان کهگیلویه و بویراحمد، ضمن نقد عملکرد این جریان، بر ضرورت بازنگری در اصول اصلاحطلبی و ارائه مانیفست شفاف تأکید کرد. او با طرح پرسشهایی بنیادین، بحران سرمایه اجتماعی و بیتفاوتی جامعه را نتیجه ضعف کنشگری سیاسی دانست.
به گزارش کبنانیوز، این نامه به شرح زیر است.
یَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (آیه 2 سوره صف)
استاد ارجمند جناب آقای کفایی و عزیزان جبهه اصلاحات استان
با سلام و احترام
این روزها، فضای سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد خبر از شکاف عمیق میان دولت و حامیان ستادی آن بهویژه از طریق رسانهها میدهد. باتوجهبه شرایط خطیر کشور و بحرانهای توسعه در استان، بر خود لازم دانستم چند کلامی بهصورت مکتوب با شما عزیزان بهویژه پیران خردمند جریان اصلاحات استان سخن بگویم.
آشنایی اینجانب با جریان اصلاحات استان، مربوط به انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی است که اتفاقاً آشنایی دستوپاشکسته ایست چرا که تاکنون توفیق زیارت مستقیم بسیاری از شما عزیزان را نداشتهام، اما همواره باور داشتهام که آنچه طیفهای مختلف و گروههای سنی متفاوت جبهه اصلاحات را به هم نزدیک میکند افکار و اندیشههاست. افسوس که این باور روزبهروز در حال ضعیفشدن است بهگونهای که مرا به نگارش این مطلب واداشت، تا نقدی بر جریان اصلاحات استان و درعینحال ارائه راهحل برای تأثیرگذاری مؤثرتر در فضای سیاسی استان داشته باشم. امیدوارم جسارت بنده را بپذیرید و زبان گفتگو را با شعار "زندهباد مخالف من" بپذیرید.
در ابتدای ایام انتخابات وقتی به گفتگو با دوستان جریان اصلاحات میپرداختم، چند نکته حائز اهمیت بود. اولاً، همه عزیزان اصلاحطلب پندهای اخلاقی و نکات سیاسی را که جریان اصولگرا از زبان آیات و روایات بیان میکنند، آنها از زبان فیلسوفان و جامعهشناسان دانشگاهی بیان میکردند و معتقد به تئوریهای آکادمیک بودند. ثانیاً، همزمان با این گفتگوها بهنقد و بیان اختلاف درونی با سایر اعضای جریان اصلاحات استان میپرداختند که بسیار نامیمون بود، آنچنانکه آنهمه دانش و زیبایی سخن را به آنی زشت میکردند. عمدتاً اختلافات رنگ بوی قومی و منطقهای داشت بهگونهای که بدون لکنتزبان احترام آنان که استخوان در راه اصلاحات خورد کردهاند را حفظ نمیکردند. ثالثاً، برای اثبات جایگاه خود بیش از آنکه به تلاشها و دستاوردهای شخصی رجوع کنند، خود را منتسب به افراد پایتختنشین، دوست صمیمی آنها و یا مورد وثوق بزرگان درگذشته جریان اصلاحات استان جلوه میدادند. رابعاً، وقتی از عزیزان میپرسیدم طیف شما در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... مقید به کدام مبانی فکری است، زبان عمدتاً قاصر میآمد و چند کلامی نقد شرایط موجود جامعه ردوبدل میشد، همان چیزی که نقل همه محافل جامعه است.
صادقانه بگویم، احساس غریبگی میکردم با جریان اصلاحات استان اما لازمه سیاستورزی سکوت و تحسین عزیزان بود به امید آنکه بتوان با گفتگوهای بیشتر قدمهای مؤثرتر برداشت.
پس از انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی که بهصورت کلامی و نه عملی توسط جریان اصلاحات استان همگام با سایر استانها تحریم گردید، در اندک زمانی کشور عزیزمان با اتفاق ناگوار شهادت رئیسجمهور سابق و هیئت همراه مواجه گردید و متعاقباً انتخابات ریاستجمهوری پیش آمد. با همه حواشی این انتخابات منجر به پیروزی کاندیدای جبهه اصلاحات جناب آقای دکتر پزشکیان گردید. مهمترین نکته این انتخابات مشارکت حداقلی بود که در انتخابات مجلس این مشارکت حداقلی را جبهه اصلاحات به نام خود مصادره کرده بودند؛ اما ثابت شد که جامعه بدون تأثیرپذیری از جبهه اصلاحات نسبت به سرنوشت سیاسی خود بیتفاوت شدهاند و به دوطبقه فرادست و فرودست تقسیم شدهاند.
سخن اصلی اینجانب با حضرتعالی و سایر عزیزان اصلاحطلب حول این مسئله مهم است که گویا هنوز باور ندارید بیتفاوتی جامعه در رویدادهای سیاسی هیچگونه همپوشانی با کنشگری اصلاحطلبان ندارد و افزایش آرای دکتر پزشکیان در دور دوم بهخاطر ترس از پیروزی رقیب بود. در واقع 60 درصد رای دهندگان، از هر دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب ناامید شدهاند. باوجود بحران سرمایه اجتماعی در فضای سیاسی، رویکرد نقدمحوری، طلبکارانه و انتشار مطالب انتقادی جبهه اصلاحات نسبت به انتصابات، رفتار و گفتار سایر سیاسیون مسلماً دردی از جامعه دوا نخواهد کرد و تنها مصونیتی در برابر پرسشگری جامعه و همفکران ایجاد میکند.
بهراستی جبهه اصلاحات که خود را همدرد و همگام با گفتمان جامعه میداند و مدعی آزادی بیان و اطلاعات هست، چرا به طور واضح مانیفست خود را پیرامون موضوعات مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، نظامی، امور بینالملل و... ارائه نمیدهد. بهراستی در کدام دولت مورد حمایت جبهه اصلاحات اقتصاد بازار و مردمی حاکم بود؟ چرا تاکنون دولتهای اصلاحطلب دلار را تکنرخی نکردهاند و بر اقتصاد دستوری و رانتی پافشاری میکنند؟ چگونه است که باوجود تورم افسارگسیخته و حضور نماینده اصلاحطلب در رأس بودجه کشور، در 3 سال پیاپی تسهیلات خوداشتغالی 150 میلیون تومان بوده است؛ اما تسهیلات ارزی هنگفت برای فرادستان در نظر گرفته میشود؟ در حوزه فرهنگ، جبهه اصلاحات استان چه رویکردی نسبت به افول فرهنگ و هنر توسط هنرمندان بیسواد دارد؟ راهحل جبهه اصلاحات برای گذار از فرهنگ سیاسی قومی و عشیرهای چه بوده است؟ در حوزه اجتماعی، راهحل جبهه اصلاحات برای کاهش آمار خودکشی، خشم افسارگسیخته جامعه و تلاش برای افزایش امید به زندگی چیست؟ و سؤالهای بیشماری که میتوان پرسید...
چکیده سخن، مادامیکه با نگاه فرایندی اصلاحطلبی را برای تحول مثبت جامعه نخواهیم سرمایه اجتماعی رو به افول خواهد گذاشت؛ بنابراین بجای سهمخواهی از دولت، سعی کنیم برای توسعه، امید و آرامش جامعه کنشگری نماییم.
در پایان، همراه با این نقدها و سؤالات، چهار پیشنهاد یا راهحل کلی را خدمتتان عرض مینمایم:
کد مطلب: 499715