دریافت لینک صفحه با کد QR
به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی؛
من یار مهربانم
27 آبان 1401 ساعت 23:19
اومدیم از کتاب بگوییم از فضای مجازی لعنت شده گفتیم. این لعنتی همه جوره از کتابِ بخت برگشته جلو زده!! خب چه کنیم حالا به فرض که نصف کتابهای جهان را هم خواندهای. وقتی اینستاگرام و توییتر نداری که پزش را بدهی به چه درد میخورد. اصلاً کتابخوان و روشنفکری که اینها را نداشته باشد که کتاب کتابخوان نیست که روشنفکر نیست!!!
یادداشتی از سیده فرزانه رخشا؛ برای ما؛ نسلی که شعر کتاب یار مهربان اول شاید اولین شعری بود که یاد گرفتیم هنوز هم اسم یار مهربان که بیاید ناخودآگاه بهیاد کتاب میافتیم. یادم میآید وقتی کسی از من همین سوال کلیشهای که هنوز هم از بچهها میپرسیم(صد البته غلط است. خب که چه بچه را برای بار اول است میبینی، نمیدانی چه بگویی، به زور میخواهی سرصحبت را بازکنی و میپرسی بلدی شعر بخوانی؟!!) بلدی شعر بخوانی؟ فوری میگفتم: من یار مهربانم/ دانا و خوشبیانم/ گویم سخن فراوان/ با آنکه بی زبانم.... و بعد توی ذهن خودم تحلیل میکردم یعنی چه؟! با آنکه بی زبانم گویم سخن فراوان؟! خودم جوابهای مختلف میدادم و میگفتم: یعنی کتاب خیلی خوب است اگر دوست آدم باشد ممکن است حتی دانشمند و معذوف شود. و خیالبافی میکردم بزرگ که شدم حتماً یک کتابخانه بزرگ میخرم. اصلاً یک کتابفروش میشوم...
بهخاطر همین با کتاب دوست شدم و یاد دارم روزی که معلمم سر کلاس پرسیده بود به نظرتان میشود همه کتابهای دنیا را خواند؟ من گفتم: بله چرا نشود؟!! معلم خندید و گفت: نه نمیشود تو نهایتا بتوانی هزارتا کتاب بخوانی اما همهاش نه. من هم توی دلم میگفتم: من میخوانم. همه کتابهای دنیا را میخوانم. یک اتاق بزرگ اندازه اتاق پذیرایی را میگذارم برای کتابهایم. قفسههایی پر از کتاب...
همه اینها را گفتم که بگویم من از بچگی عاشق کتاب بودم و همیشه در کنار درسهایم کتاب میخواندم تا جایی که خانوادهام نگران بودن چشمهایم از کار نیفتد یا خنگی چیزی نباشم!! دوستهایم هم بهم میگفتن: چیزخون!! مادرم آنقدر سرکتاب خواندن دعوایم میکرد که مجبور بودم جلد کتابهای درسیام را بکنم و بیندازم روی کتابهای غیردرسیام!! دون کیشوت را زمانی خواندم که ۱۳ سالم بود و میگفتم دن کیشوَت! شاید نمیدانستم جریان از چه قرار است؛ اما میخواندم . کلاس دوم دبیرستان که بودم جلد چهارم جنگوصلح را سر وقت اضافه کلاسها میخواندم. معلمم آمد کتاب را از دستم گرفت و بعد با نگاهی عاقلاندر سفیه گفت: کتابی که مقدمه ندارد به درد نمیخورد! گفتم: ببخشیدآقا ولی این جلد چهارم کتاب است. کتاب را پس داد و گفت: آها! خیلی هم کتاب نخوان ممکن است بعدها به مشکل بر بخوری! منظورش این بود که خل شوم. نمیدانم خلوضع هستم یا نه؟! اما کتاب خواندن را دوست دارم و حالا دلم خواست به بهانه هفته کتابخوانی که این روزها آنقدر هم مهربان نیست یادداشتی بنویسم. البته تقصیر کتاب بیزبان چیست؟! ناشرها، کاغذها، دولت، مردم که نمیخرند! نمی دانم این روزها قربانش بروم چنان گران شده که من از خیرِ خیالِ داشتن آن کتابخانه بسیار بزرگ گذشتم و چرا منت جیب خالیام را بکشم کتابخانهها که هستند فقط کافیست کد ملیام را برای کتابدار بخوانم و یک سال عضو کتابخانه شوم. فرض کنم مال خودم است. چه فرقی دارد؟! کتاب هم نتوانستم بخرم؛ نخرم!! اگر کتابخوان واقعی باشی چه فرقی میکند کتابخانه خودت یا کتابخانه عمومی. از اینها گذشته این یار مهربان مثل گذشتهها توی چشم و جذاب نیست. تقصیر کسی هم نیست. رقیبهای زیاد از حد توی چشم دارد. هرچند با یک حساب سرانگشتی متوجه میشوی هزینه اینستاگردی و خرید بستههای اینترنت با خرید کتاب فرق چندانی ندارد. اما خدا لعنت نکرده اینستاگرام، یوتیوب، توییتر و امثالهم هم حسابی دانا و خوش بیاناند؛ سخن هم گویند فراوان. تازه در طعمها و رنگهای مختلف!! خب معلوم است کتاب که این همه ویژگی و بهقول امروزیها آپشن را ندارد از این فضا عقب میماند. تازه مادرتان هم متوجه نمیشود چه میخوانید، چه میبینید و چه میکنید!!! خیلی راحت میتوانید بگویید به استادم ایمیل میزنم. نهایت بگوید چش و چالت کور شد آنقدر توی اون گوشی چپیدی. تو هم هندزفری بزنی و بلند شوی بروی توی اتاقت و سرسنگین شوی. نمیتواند تهدیدت کند که این همه کتاب را یکجا آتیش میزنم یا از خانه پرتشان میکنم بیرون!! خودش هم دلش نمیآید بگوید این آیفون ۱۳ که به هزار قرض و قوله خریدی را اصلا ذهن اقتصادی شدهاش اجازه نمیدهد همچین حرفی را بزنند!!
اومدیم از کتاب بگوییم از فضای مجازی لعنت شده گفتیم. این لعنتی همه جوره از کتابِ بخت برگشته جلو زده!! خب چه کنیم حالا به فرض که نصف کتابهای جهان را هم خواندهای. وقتی اینستاگرام و توییتر نداری که پزش را بدهی به چه درد میخورد. اصلاً کتابخوان و روشنفکری که اینها را نداشته باشد که کتاب کتابخوان نیست که روشنفکر نیست!!!
دردسرتان ندهم. این را بگویم و خلاص دنیای کتاب و کتابخوانی اگرچه دنیای شیرین نیست ولی دنیای متنوع و رنگارنگ مجازی هم بسی شیرین است. چه بپذیریم چه نپذیریم از کتاب جلو زده است. حالا کتاب از آن جهت ممکن است پسندیدهتر باشد که همیشه دم دست است. اگر صد سال بعد نوهتان یادداشتتان را بخواند که نوشتهای؛ من گلستان سعدی را خواندم یا جنگ و صلح و دون کیشوت را. بچه بگوید: چه جالب حالا میروم از توی کتاب خانه پدربزرگ یا مادربزرگ برش میدارم؛ اما این فضای مجازی ممکن است پس فردا روزی اندر محاق شود و آن وقت تو میمانی و این پیجهای ریپورت شده و از دسترس خارج شده!! بعد ممکن است لنگهاش را هم پیدا نکنی، بایکوت و تحریم شده باشد و خب از حق نگذریم بگوییم که یار مهربان دیرین ما همچنان مهربان است و نیاز به کمی مهربانی دارد. اما از انصاف نگذریم و فردوسی پاکزاد گفتنی: "ز کار زمانه میانه گزین/ چو خواهی که یابی ز خلق آفرین"
کد مطلب: 454457
کبنانیوز
https://www.kebnanews.ir