یادداشت ارسالی؛
آقای استاندار از عقدهی عروسان دم ِبخت اما بی رخت و تخت و دست از زندگی شسته در لوداب هم گریه کنید
محمد یوسفینسب
2 فروردين 1401 ساعت 12:12
آقای استاندار برای زنان، دختران و کودکانی که از شدت بلوط چینی و غصه طالعبینی، از مرگ آن و عشقِ نان و عقدهی عروسان دم ِبخت اما بی رخت و تخت دست از زندگی شستند؟ برای آمار بالای خودکشی هم گریه کن! این همه محرومیت، بی توجهی و بی عدالتی تا کی؟؟
محمد یوسفینسب: منطقه لوداب با جمعیتی بالغ بر ۱۷ هزار نفر و ۱۲۸ روستا با فاصله ۲۰۰ کیلومتری در شمال غربی مرکز استان قرار گرفته است. شغل اکثر مردم منطقه کشاورزی و دامداری میباشد. این مقدمه را گفتم تا چند کلمهای در مورد محرومیت و عقب ماندگی این دیار برای شما عزیزان بنالم. نالیدن از فقر و بدبختی این مردم، مردمی که شاید حرفهایشان را زدند، خواستههایشان را مطالبه کردند، داد زدند، ولی حیف که نه نتیجهای داشت و نه سودی.
مسائل این منطقه را از هر دیدی بنگریم در آخر به خط قرمز «محرومیت» میرسیم.
از قضا محرومیت درد و بلایی مزمنی است که در هر رنگ و لباسی به جان این مردم افتاده و انصافاً خوب هم پیروز شده است. این همه فقر چرا و تا کی؟؟ مردمی که زیر خط فقر زندگی میکنند از نظر بهداشت، وضعیت نابسامانی دارند، از وسایل کمک آموزشی و تحصیلی حتی در سطح پایین بیبهرهاند، دارای رشد سریع جمعیت و جوانانی بیکار با تحصیلات ناتمام و ناامید از آینده، دارای دهکدههایی به ظاهر شهر و بدون هیچگونه امکانات رفاهی و تفریحی و هزار و یک کمبود دیگر و کمبود...کمبود... (نمونه شهر گراب سفلی)
خانوادههایی که از برآورده کردن نیازهای اولیه خود ناتوانند، و والدینی که همیشه باید در مقابل دستان فرزندان خود با چشمانی گریان حرفی برای گفتن نداشته باشند. آخر این همه محرومیت برای چه؟ منطقهای که همیشه باید کوله بار محرومیت را یدک بکشد، و در واقع مظلوم واقع شده تا جایی که در ایام انتخابات به لوداب سرنوشتساز و قهرمان معروف شده، ولی متاسفانه بعد از انتخابات فراموش و تا انتخابات آینده دوباره بر سر زبانها میافتد، تا جایی که تردد مسئولان استانی ایام انتخابات، جهت جذب آرا در این منطقه تنشهایی را ایجاد میکند اما متاسفانه در بحث خدمات رسانی و تخصیص امکانات و اعتبارات و حتی تهیه یک گزارش ساده از مشکلات مردم، توسط مسئولان و صدا و سیما که صدای مردم است محروم شده است. مگر مردم لوداب چه چیزهایی کمتر از مناطق گچساران، باشت، چرام و دیگر مناطق دارند که گزارشی روزانه از مشکلات آنها تهیه میشود. مگر جایی که شهر قلمداد میشود نباید امکانات و خدمات رفاهی از قبیل خدمات عمومی، وسایل حمل و نقل عمومی، بانک و غیره برای آنها فراهم شود. آیا منطقهای که بیش از ۱۷ هزار نفر جمعیت و بیش از ۵۰۰ نفر فرهنگی دارد استحقاق یک شعبه بانکی را ندارد؟ منطقهای که ۵۲ شهید تقدیم انقلاب نموده، و به جرأت میتوان گفت که هر کدام از آنها در عملیاتها خطشکن و مؤثر بودند تا جایی که یکی از آنها به نام سردار شهید نورالله یزدان پناه از طرف مقام معظم رهبری نشان افتخار دریافت نمود. آیا چون این شهدا در مناطق محروم متولد شدند باید در برگزاری مراسمات، بازدیدها و خدمات رسانی به روستاهای آنها، باید رنگ و بوی محرومیت را مشاهده کرد؟ منطقهای که این همه تحصیل کرده در مقاطع دکترا، فوق لیسانس دارد آیا نباید در انتصابات جنبهی شایستهسالاری لحاظ شود؟
چرا جادههای ارتباطی از شهر گراب به بعضی روستاهای همجوار بیشتر به جادههای مال رو شبیه است؟ چرا به خاطرِ نداشتن پزشک متخصص و عدم امکانات و تجهیزات هر ساله افراد زیادی جان خود را از دست میدهند؟ چرا با این همه تعدد وسایل نقلیه، خبری از پمپ بنزین در منطقه نیست؟ چرا هزینهای برای راه اندازی پارک و فضای سبز جهت تفریح و گذراندن اوقات فراغت مردم، مخصوصاً کودکان و نوجوانان به شهر گراب اختصاص داده نشده؟ چرا برای حمل اجساد متوفیان در منطقه از ماشین حمل زباله استفاده میشود که نتیجه آن بازتاب در رسانههای غربی را به همراه دارد؟
چرا به وضعیت آب آشامیدنی سالم در منطقه و روستاهای پایین دست هیچ گونه توجهی نشده که بیماریهای ناشی از آن حیرت آور است؟ چرا به وضعیت گاز رسانی روستاهای منطقه توجهی نمیشود که تخریب و قطع درختان جنگلی را به همراه دارد؟ چرا توزیع امکانات و تاسیسات و تخصیص اعتبارات فقط مختص به مناطق خاصی است؟ چرا هر سال جوانان ما به دلیل اشتغال در مشاغل کاذب باید کیلومترها به استانهای تهران، زاهدان، شیراز، اصفهان و عسلویه سفر کنند و دور از خانواده و پدر و مادر در مسیر رفت و برگشت خانوادهها را به عزا بنشانند؟ چرا شبکه صدا و سیما با خانوادههای شهدا، جانبازان و اسرای منطقه هیچ گونه مصاحبهای انجام نداده؟ مگر در این زمینه هم باید تبعیض قائل شوند؟ چرا بحث اشتغال زایی جوانان منطقه در فکر هیچ یک از مسئولان استانی و کشوری جایی برای سؤال ندارد؟ چرا بحث خودکشی جوانان و نوجوانان در منطقه لوداب و حتی سطح استان شتاب چشمگیری گرفته است؟ چرا تولد، زندگی و مرگ باید با محرومیت همراه باشد؟ چرا باید هنوز درچهرهی مردم رنگ فقر و محرومیت را مشاهده کرد؟ چرا فقرا هر روز فقیرتر میشوند؟ چرا شبکههای مخابراتی در لوداب اکثر اوقات با مشکل آنتندهی مواجه هستند که باید برای انجام یک تماس تلفنی ساده و دسترسی به اینترنت باید به تپهها و نقاط مرتفع پناه برد؟ چرا به مشکلات پل ارتباطی روستاهای پایین دست بر روی رودخانه توجهی نمیشود که این عامل موجبات تلفات انسانی و وارد شدن خسارات به بخش کشاورزی و دامداری این روستاها شده است؟ (آب مورد و پایین دست).
و هزاران سؤال و چرای دیگر، که همگی نشان از اوج محرومیت و بدبختی در لوداب میباشد.
آیا از زمان پیروزی انقلاب تا الان به رهنمودهای امام (ره) در رابطه با مناطق محروم توجهی شده؟ آیا از زمان فوق تاکنون یکی از مسئولان کشوری از وزیر گرفته تا معاونین یا حتی دستاندرکاران دولت و وزارتخانهها به این منطقه محروم سرزده و از نزدیک مشکلات مردم را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده؟ البته ناگفته نماند که چند مدت پیش کلیپی از استاندار جناب آقای احمدزاده در فضای مجازی در رابطه با مشکلات و محرومیت منطقه دیشموک همراه با گریه و زاری منتشر گردید، از عواطفتان سپاسگزارم، اما خدمتتان معروض میدارم اگر توفیقی پیدا کنید و سرکی به منطقه محروم لوداب بزنید و مشکلات روستاهای گلال، کلمک، دلیتا، گردنگاه، اشکفت سیاه، آبلمی و غیره و ۳۵ روستا که با مشکلات آب آشامیدنی در جنگ هستند و به مدت ۱۲ روز جهت مصرف روزانه در تانکر آب ذخیره میکنند که به هیچ وجه، هیچ مسئولی حاضر نخواهد شد از آن آب برای استفاده احشام مصرف کنند را رصد نمایید، آن موقع علاوه بر گریه و زاری در سوگ عمق محرومیت آن روستاها و مردم باید عزای عمومی اعلام کنید؟ آقای استاندار اشکهای حقیقیات را در فضای مجازی دیدم، گریه کن!
برای زنان، دختران و کودکانی که از شدت بلوط چینی و غصه طالعبینی، از مرگ آن و عشقِ نان و عقدهی عروسان دم ِبخت اما بی رخت و تخت دست از زندگی شستند؟ برای آمار بالای خودکشی هم گریه کن! این همه محرومیت، بی توجهی و بی عدالتی تا کی؟؟
کد مطلب: 446083