تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۳۸
کد مطلب : ۴۴۱۲۷۰
یادداشتی از محسن خرامین؛
شکست پروژه مقصرتراشی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛محسن خرامین - متهم کردن حسن روحانی و دولتش به قصور و عمد در ایجاد و بروز مشکلات و بحرانهای مختلف کشور در 8 سال گذشته پروژهای رسانهای و سیاسی بود که از همان ماههای شروع به کار دولت یازدهم آغاز شد و در سالهای پایانی عمر دولت دوازدهم به اوج خود رسید و کماکان و با گذشت چند ماه از عمر دولت سیزدهم به ریاست سید ابراهیم رئیسی ادامه دارد. ادعای گره نزدن اقتصاد و معیشت مردم به مذاکرات از سوی ابراهیم رئیسی و دستگاه پرسروصدای تبلیغاتی وی در حقیقت شلیک مستقیمی بود بر استراتژی و کل دستاورد ناقص حسن روحانی و مهمترین وزیر دولتش یعنی محمدجواد ظریف و هم یک چراغ راه برای دولت جدید بود تا این گونه القا شود که این دولت دلبسته مذاکره با بیرون نیست یا در ظاهر بر این باور است که به داخل ایمان دارد و چاره بخش زیادی از مشکلات را در داخل کشور دنبال میکند. هر چند در همین طرح و شعار جدید یعنی ادعای گره نزدن اقتصاد و معیشت مردم به مذاکرات و بیرون رگههایی از یک میل دائمی نسبت به مذاکرات دیده میشود و این دولت نیز مذاکره را از اساس رد نمیکند. در سالهای گذشته در بروز و شکلگیری کوچکترین مشکلات یا بحرانهای بزرگ تنها یک علت تصویر میشد و آن ضعف مدیریت حسن روحانی و امید بستن وی و دولتش به مذاکرات با خارجیها و از جمله آمریکایی بود که با تحریف سخن حسن روحانی آن را کدخدای مورد علاقه او میخواندند. در دولت و تیم مذاکرهکننده قبلی به مذاکرات در سطح بسیار امیدبخش و تأثیرگذاری برای اقتصاد و امنیت کشور نگاه میشد. اصولگرایان این تحرکات و تأکیدات دولتیهای سابق بر مقوله مذاکره را نوعی فضاسازی و چراغ سبز نشان دادن به خارجیها و ایجاد فشار در داخل کشور میدانستند و معتقد بودند ادعای نقش و تأثیر فشارها و تأثیر تحریمها بر اقتصاد و معیشت کشور تناسبی با واقعیات داخلی کشور ندارد. با همه این موارد تنها در یک دوره کوتاه مذاکرات به نتیجه رسید اما آنچه در نهایت بر سر نتیجه مذاکرات تحت عنوان برجام آمد بر باد رفتن کل تاکتیک مذاکره در ساختار سیاسی کشور بود که بعد از خروج ترامپ از برجام عملاً یک شکست تاریخی برای طرفداران مذاکره و یک برگ برنده همیشگی برای مخالفان آن خلق شد. توافق برجام در یک مقطع کوتاه سبب برخی امیدواریها و به ادعای برخی کارشناسان و دولتیها گشایش و تأثیرات مثبت اقتصادی در کشور شد، اما عمر برجام آنقدر کوتاه بود که نه میتوان ادعای موافقان آن را کاملاً پذیرفت و نه به استدلال مخالفان استناد کرد. هماینک سرنوشت پرونده هستهای و موضوع مذاکرات بسیار پیچیده شده و شرط و شروطهای بعضاً نامرتبط با اصل مذاکرات مطرحشده است که عملاً مذاکره را به یک مسیر غیرممکن و میدان «کل کل کردن» میکشاند. با این وجود تمرکز اصلی مجموعه وزارت خارجه و بخشهای رسانهای زیادی از دولت بر همین مقوله است و بر عکس ادعایی که مذاکره را فرعی برای دولت میدانند، این مسئله محور و مرکز اخبار و اظهارات دولتیهاست. بازار و بهویژه بازار ارز و همچنین افزایش همیشگی قیمتها بیش از هر جای دیگر از اظهارات و اتفاقات در رابطه با موضوع مذاکرات فرمان میگیرد و نوسانات ارز و بازار ارتباط مستقیمی با این اتفاقات و تحرکات دارد. شرایط اقتصادی کشور هیچ سیگنالی از بهبود اوضاع صادر نمیکند که افزایش قیمتها و نارضایتیها حتی به رسانههای اصولگرا و تعدادی از نمایندگان مجلس نیز رسیده است و در عمل مشخصشده که وزرای جدید و در رأس آنها معاون اول و معاون اقتصادی پرسروصدای رئیس جمهور و اکثر وزرای اقتصادی فارغالتحصیل دانشگاه امام صادق (ع) برنامه و طرح خاصی در چنته ندارند. تا اینجای کار آنچه از این دولت دیدهشده غلبه حاشیه بر متن است که مهمترین نمود آن در انتصاب نزدیکان و فامیل مقامات و بهویژه دامادسالاری بوده است. برخیها پیشتر خوشبینانه یا امیدوارانه بر این باور بودند که مقصر تنها روحانی و دولتش است و سن بالای دولتیها، دلدادگی و شیفتگی برخی از اعضای کابینه به غرب، عدم اعتماد به داخل، عدم انسجام در دولت یا عدم هماهنگی و وحدت رویه در میان دولت و سایر نهادها را از جمله دلایل بروز این تقصیر و کوتاهی بزرگ میدانستند و جالب آنکه هنوز هم بر آن موضع هستند و در حال تشکیل پرونده قضایی برای حسن روحانی و وزرایش هستند. اکنون اما تداوم مشکلات و برخی تحلیلها از احتمال بروز اَبَر بحرانهای در راه، هم سبب افزایش نگرانیها شده و هم تاییدی بر این موضوع است که تغییر افراد در یک ساختار تکراری و نامبتنی بر سازوکارهای گردش نخبگان، کمکی به بهبود اوضاع نخواهد کرد و دولت روحانی عملاً امکان و توانی بیش ازآنچه از خود بهجا گذاشت و میراثی که نمودهای آن را در قیمت بالای ارز و کالاها و بیاعتمادی عمومی میتوان دید، نداشت و این بدترین و یاس آورترین برداشتی است که مردم میتوانند از این جابجایی دولت در ایران داشته باشند. قابل پیشبینی بود که مدعیان سالهای گذشته که دولت و حسن روحانی را به مثابه مشکل اول و آخر کشور معرفی میکردند و خود و روحیه شبیه روحیه خود را حلال مشکلات کشور میدانستند دیر یا زود در مواجهه با مشکلات و واقعیات به بنبست و تکرار روزهای تلخ گذشته خواهند رسید، اما اینکه خیلی زود و تا این اندازه دست خالی بودن جریان حاکم بر دولت در مقابل مشکلات نشان از عمیق بودن مشکلات و ضرورت یک اراده جدی و ملی برای حل مشکلات را میطلبد و پنهان شدن در پشت سر مقصرین ساختگی دیگر جواب نمیدهد.