تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۱۲
کد مطلب : ۴۲۹۵۵۵
یادداشت ارسالی؛
سقوط تفکر تاجگردونی، شرط لازم برای توسعه و صعود سیاسی فرزندان باشت و گچساران
جان محمد وطن پرست
۱۳
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ متن ارسالی؛ در طول چند سال گذشته، همیشه به عنوان عضو کوچک جامعه سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد، تلاش کردهایم تقابل و تحلیلی نسبت به افراد نداشته باشیم و صرفاً تفکرات و سازوکارها را با اندیشه کج و معوج خویش نقد کنیم که یکی از دلایل این موضوع، حساسیت مردم نسبت به اشخاص میباشد به گونهای که ساختارها و تفکرات را پیش پای افراد قربانی میکنند زیرا به هنگام کوچکترین نقدی، سریعاً، نقد را به توهین معنی کرده و به شعرا متوسل شده و در نقد منتقد میگویند بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگی به زشتی برد و اما هیچگاه از خویش نپرسیداند:
به یزدان، که گر ما خرد داشتیم/ کجا این سرانجام بد داشتیم.... یا گاها گفتهاند نباید فرزندان استان را کوچک کرد اما هیچگاه فکر نکردهاند دلیل صدها مشکل و معضل درون همین استان و دهها مشکل اعصاب و روان و اعتیاد و کوچک شدن نخبگان و فرزندان مظلومشان ممکن است اشتباهات همین افراد خوش سخن و خوش رو و خوش تیپی باشد که سینهچاکشان هستند.
ولی در این زمان، واجب دیدم تا در نقد شخصی قلم بزنم که همیشه با وجود نقدهای بسیار، حامی ایشان بودهام اما با تمام محاسن سیاسی و مدیریتی خویش، متاسفانه امروز گرفتار نوع خطرناکی از خودبرتربینی و تکبر سیاسی اجتماعی گشته و با ابزار مختلفی همچون پول و بازی با واژهها و هیاهوسازی رسانهای و تقابلهای طایفهای و منطقهای (بویراحمد _ باوی یا باویکهگیلویه)، در حال به بردگی گرفتن احساسات پاک مردمیست که شاید حیا و بزرگمنشی ایلیاتی و اجدادیشان، تا به امروز اجازه نداده در مقابل این نگاه سیاسی جناب تاجگردون، ایستادگی و تقابل کنند به عنوان شخصی که تعلق خاطر دائمی، نسبت به هیچ شخص نداشتهام و همیشه تلاش کردهام ملاک قضاوت را اساسنامه تفکرات قرار دهم نه اصول اشخاص!! مواردی را در نقد عملکرد متناقض و گاها متکبرانه مکتب تاجگردونیسم، خدمت مردم شریف، نجیب و شجاع استان بالاخص مردم غیرتمند، همیشه در صحنه اما مظلوم گچسارن و باشت بیان میکنم:
۱_جناب تاجگردون و رسانه ایشان، همیشه از دو نوع تقابل استقبال کرده و توانسته با بازی با احساسات مردم، از طریق تیم رسانهای خالیوودی خویش، که مریدان حلقه به گوش ایشان میباشند حداکثر استفاده را ببرد!! اول، تقابل اصولگرایان سنتی با ایشان و دوم تقابل با بویراحمد و کهگیلویه با پیدا کردن کوچکترین بهانه منطقهای همچون سوءاستفاده از اشتباهات کلامی امثال هدایتخواه و دختر ایشان در شبیه سازی ایشان به یزید یا حرکات کرونایی جناب موحد!! در مقابل اصول گرایان تندروی گچساران، مظلوم نمایی کرده و با هیولا و پروندهساز نشان دادن طرفهای مقابل، خود را منجی و قهرمان بلامنازع اصلاحات گچساران مینامد و در مقابل دومی با میرشکار نامیدن خویش و روشن کردن آتش تفرقه افکنی میان عزیزان بویراحمدی، کهگیلویه و گچساران، جلب و جذب حداکثری داشته است.
۲_ اینجانب با اطلاع از چنین شخصیت زیرک اما تناقضگویی در سیاست به عنوان یک شهروند مقیم بویراحمد، مواردی را در نقد ایشان ذکر میکنم.
اما قبل از ادامه مطلب باید بگویم در سی و اندی سن و سال زندگی خویش، هیچ گاه کوچکترین تعصب کورکورانهای نسبت به گچساران و بویراحمد برای تقسیم منابع و فرصتها نداشتهام و به همان دلیلی که اعتقاد دارم باید به استانهای نفتخیز و فقیر جنوب، توجه ویژهای شود در درون استان نیز اولویت و توجه ویژه به گچساران، لیکک و بهمئی را خواستاریم و این موارد را دهها نفر از جوانان شجاع و بزرگمنش بابکانی، دولتیاری، سادات، گوهرگانی، عالیشاهی، لاری، بابامیرشیخی، گشین و ...و ایل سربلند قشقایی، که از سیستان بلوچستان و تا فارس، خوزستان با انها اشنایی و رفاقت داشته و دارم مهر تأیید خواهند زد و همیشه در جنگ و ستیز بودهام با آن دسته اندک از اصلاح طلبان بویراحمدی که ماندلایی و مهاتما گاندی در محافل سخن میرانند غرب و شرق را تحلیل میکنند و دلیل پیشرفت غرب را، میدان دادن به افراد شایسته، بدون توجه به نژادها و آئینها میدانند و آن را بر سر حکومت میزنند اما تا به بویراحمد و انتصابات درون استانی میرسند بوی جهالت و تعصبات کورکورانه در تقابل با عزیزان گرمسیری با اینهمه فصل مشترک، بلند میشود و هنوز این افراد به دلیل این نوع جهل سیاسی و تناقض گویی، ظرفیت پذیرفتن مرکزیت اداری_سیاسی استان را پیدا نکردهاند.
و برخی از اصول گرایان مدعی مقیم بویراحمد، که جهالت دینی و سیاسی از ریش، تسبیح و جانمازشان بالا میرود و شعار بازگرداندن عزت به بویراحمدشان، در تمام این سالها به معنای برکناری مدیران عزیز گرمسیری تفسیر شده، در حالی همین افراد حاضرند یا ادعا میکنند جان و مالشان را در راه مردم فلسطین، یمن و عراق و سوریه به عنوان برادران امتی با انهمه اختلاف ملی و مذهبی و فرهنگی فدا کنند!! در حالی عزت بویراحمد، چیزی جز شایسته سالاری، بدون توجه به جغرافیا و نژادها و همچنین فشردن دست مهمان از هر گوشه این مرزبوم نخواهد بود. اگرچه بسیارند شهروندانی در بویراحمد و دنا، که کوچکترین تقابل مناطق استان را، حماقت و جهل مرکب میدانند و عزیزان هم استانی را از هر گوشهای به گرمی در آغوش میگیرند. و در گچساران و باشت نیز اندک جاعلان و جاهلانی در جریانات سیاسی حضور دارند که همیشه سعی کردهاند از این تقابلها و تفرقهافکنیها بهره حداکثری ببرند.
۳ -قضاوت در مورد شایسته سالاری و عدالتمحوری قابل قبول، و میرشکار بودن جناب تاجگردون برای گچساران و باشت را به مردم شریف و نجیب و نخبگان و محرومین این مناطق واگذار میکنم و اینکه آیا ایشان میرشکار اطرافیان نزدیک و وابستگان خویش بوده است یا میرشکار محرومین و نخبگان و طوایف مختلف گچساران؟ اگرچه تیم رسانهای جناب تاجگردون، از ایشان چهرهای ساختهاند که برخی از مردم احساس میکنند اگر غُلام تاجگردون نباشد و غُلامِ غلام نباشند تاجی بر سر خود و فرزندانشان نخواهد رفت یعنی ناخواسته نوعی بردگی سیاسی اجتماعی را پذیرفتهاند و به فرزندان خویش نیز آموزش میدهند که شرط بزرگی شما بردگی تفکرات تاجگرونها خواهد بود. تفکر بالانگری که عدهای در بویراحمد و کهگیلویه نیز داشتهاند و با ملی خواندن این افراد، توسط نوچههای حلقه به گوش انان، خود را تنها قیمهای مردم، و مردم را عقیمهای سیاسی _ اجتماعی دانستهاند اما امروز، مردم فهمیدهاند چه خیانتی در تمام این سالها به فرزندان خود با این نگاه جاهلانه و پذیرفتن بردگی و بندگی این گونه افراد کردهاند. و اگر بزرگان سیاسی گچساران و باشت با حفظ احترام و قدرشناسی تمام محاسن برادر عزیز جناب تاجگردون، با شجاعت کناره گیری و همراهی با مردم و میدان دادن به شخصیت اصلاحطلب دیگری را، از خانواده تاجگردون نخواهند در سیاست بردگی و حلقه به گوشی سیاسی را برای فرزندان خویش به یادگار و شاید به ارث خواهند گذاشت.
۴_ جناب تاجگردون و تیم رسانهای ایشان از همان حربهای که در گچساران و باشت، با تفرقه افکنی، تقابل و ایجاد حساسیت استفاده کردند تا از اختلافات جریانی، فامیلی، طایفهای و حتی منطقهای و در تقابل با بویراحمد و کهگیلویه بیشترین بهره را ببرند در موضوع اعتبار نامه، نیز بهره حداکثری را بردند.
ابتدا از تقابل اصولگراهای تندرو و پروندهسازی اصول گرایان سنتی گچساران و باشت برای تاجگردون گفتند اما این نوع تقابل کارساز نشد.
در مجلس در روز ابتدایی، از یک طرف، جناب تاجگردون خطاب به هیات رئیسه فرمودند در عدالت شما کوچکترین تردیدی نیست و در ادامه، از جهنم و قیامت با آن زبان خشکیده خویش، که به زور آب دهان خویش را قورت میداد سخن راندند.
در مرحله بعدی تیم رسانهای ایشان، واژه لر را به گروگان گرفتند و از پروژه هدفمند حذف قهرمان بینظیر لر در مجلس، توسط ارکان مختلف نظام به صورت غیر مستقیم رونمایی کردند.
در ادامه، پا را فراتر نهادند و زاگرس را با تمام بلوطها و نژادها و خونهای ریخته بر زمینش در طول تاریخ، برای قربانی شدن پیش پای جناب تاجگردون نذر کردند و به صورت غیر مستقیم ادعا داشتند ارکان و اصحاب قدرت، قصد تقابل با فرزند قهرمان و خلف زاگرس را دارد اما کم کم با عبور اعتبارنامه ایشان از اصحاب قدرت و ارکان و نهادهای مختلف و رسیدن به مجلس در ایستگاه پایانی، جناب تاجگردون، برای اینکه مردم متوجه نشوند چگونه بازی خوردهاند و با شعور انها بازی شده است تمام انتقادات خود را از ارکان و دستگاههای دیگر، به سمت احمد توکلی انتقال داد تا هم مردم و هم نظام را تا اینجا با فریبی دیگر، حفظ کرده باشند و مردم از این جعل سیاسی و کلاه برداری رنجیدهخاطر نشوند و بدانند لر ستیزی و زاگرس ستیزی وجود دارد اما تنها احمد توکلی متهم میباشد و در پایان، بعد از اینهمه بازی با احساسات پاک مردم و به خدمت گرفتن زاگرس و شهدا و دین، به صورت تأسف برانگیزی، این دوئل، توسط جناب تاجگردون، تقریباً به تقابل شیشه کثیف و دستمال کثیف معنی شد و ادعا کردند اگر من شیشه کثیف باشم شماها دستمال تمیز نیستید تا به مردم بگوید احتمالاً از روز اول تقابل شیشه کثیف و دستمال کثیف بوده و تمام این رفتارها و تقابلهای جناحی، نژادی و زاگرسی و .... صرفاً ابزاری برای گرفتن اعتبارنامه بوده است.... و امروز ادعا میکند عدهای از نمایندگان از بنده حلالیت میطلبند آنهم در حالی که به شیشه کثیف بودن خود تا حدودی اعتراف کرده بود و امروز باید مردم بدانند راز حلالیت طلبیدن دقیقاً در چیست؟
۵_بدون شک تاجگردون باید رد صلاحیت میشد (اگرچه شاید به قول جناب تاجگردون مجلس خود دستمال تمیز نباشد) حتی اگر تنها گناه ایشان همان مدرک جعلی باشد که تشنه بودن جناب تاجگردون، برای پیشوند دکتری و عدم اعتماد به نفس علمی را بر خلاف تصورات عموم و نخبه بودن، در وجود ایشان از نظر روانشناختی نشان میداد زیرا یک نخبه، خود به جایگاهها و مدارک ارزش میبخشد نه در تلاش است تا با مدارک و جایگاهها و پیشوندها ارزش پیدا کند!! اگرچه بعدها زاکانیها خود با انتصاب برادر داماد خویش در دفتر پژوهشها، در امتحان مربوط به خود، نیز رفوزه شد و تا حدودی صحت برخی ادعای برادر محترم جناب تاجگردون تأیید شد.
۶_روزی که جناب تاجگردون در انتخابات ریاست جمهوری ادعا کرد با روحانی به جهنم میرود اما با تفکرات امثال رئیسی به بهشت نمیرود، مردم و به ویژه جوانان صادق و شجاع هماستانی، بر اساس این صحبتها و اعتماد به تاجگردون، به دلیل سابقه طولانی مدیریتی ایشان در سطح کلان، از تفکرات امثال رئیسی هیولایی خوناشام ساخته بودند و به دنبال فرصتی بودند تا در مقابل تفکرات امثال رئیسی حتی شاید به خیابان بیایند و چه بسیار جوانان و دانشجویانی که با احساساتی شدن توسط امثال تاجگردونها به نام اصلاحات، در طول این چهل سال، برای اعتراض به خیابانها رفتند در اثر بدبینی به نظام به دلیل صحبتهای امثال تاجگردونها زیر پرچم اصلاحات، و نبود فرهنگ اعتراض مدنی، اعتراضات را به آشوب تبدیل کردند و گاها با برخوردهای اشتباه برخی دستگاهها در اوینها و کهریزکها حذف یا حصر شدند یا فرار از این کشور را بر قرار ترجیح دادند اما هیچ کدام از ما حامیان اصلاحات هیچگاه فکر نمیکردیم همین جناب تاجگردون میرشکار دو نبشی استان، به گفته جناب امیر ابادی نماینده قم، (اضافه کردن ۳۰۰ میلیارد برای سردار نقدی) بیت المال را بیت الحال همان افراد دانسته و سر کیسه بودجه را برای همان تفکراتی که ادعا میکرد با انها به بهشت هم نمیرود در کمیسیون برنامه و بودجه، دائماً شل کرده است تا شاید به جناب تاجگردون در مراودات و معادلات و گردنههای صعب العبور، شل بگیرند و شاید هم شل گرفتن سر کیسه بیتالمال، دلیل اصلی بود که تاجگردون ادعا میکرد حتی در مجلس اصول گرا نیز، یکهتاز خواهم بود انهم اصولگرایانی که بسیاری از انها، چهل سال بر سر هم میکوبند نه برای اصلاح و نه برای نیل به آرمانهای انقلاب!! بلکه برای به قدرت رسیدن!!! و جناب نبویان نماینده اصولگرای مجلس، بعد از رد اعتبارنامه جناب تاجگردون، در برنامه چهار خط اعلام کردند: تاجگردون در جلسه خصوصی با بنده میگفتند من اصلاح طلب نیستم و سمت شما قرار دارم.
۷_ تاجگردون سالها ادعا میکرد اصول گرایان سنتی گچساران و باشت برای تحصیل قدرت و حفظان، تمام ابزار به ویژه ابزار دینی، شهدا و ولایت فقیه را به گروگان میگیرند اما در هنگام بررسی اعتبار نامه ایشان همه شاهد بودیم برای حفظ قدرت، تیم رسانهای با چراغ سبز ایشان با چه غوغاسالاری، ولایت فقیه، شهدا و دین را انگونه پله کرده بودند و به چه تصاویر و فیلمهای زیر خاکی متوسل شده بودند تا توسط مثلث برمودای سیاسی تازه به قدرت رسیده مجلس به پایین کشیده نشوند.
۸_ تاجگردون برای توجیه اموال و دارایی، به ویژه املاک و زمینهای خویش ادعا کرده بودند پدر مرحوم ایشان مباشر خان بوده است اما جای سؤال بود چگونه بسیاری از اعضای خانواده محترم خوانین، امروز خود با بدبختی، امرار معاش میکنند اما به مباشر ایشان صدها هکتار زمین رسیده است و موضوعی که در آن زمان نقل قول میشد و اگر واقعیت داشته باشد مایه تأسف و سرافکندی خواهد بود این بود که عدهای از موافقان رد اعتبار نامه تاجگرددون، ادعا میکردند لولههای آب و سرمایهها همیشه به سمتی حرکت میکرد و میچرخید که زمینها و املاک مربوط به تاجگردون و اطرافیان ایشان قرار داشت و چه برکتی ایشان برای همسایگانش داشت.
۹_انحصارطلبی و تفکر بالانگری و تمامیتخواهی از دیرباز تا به امروز محکوم بوده و محصولی جز عقبماندگی نخواهد داشت در عجبم چرا جناب تاجگردون و برادر ایشان احساس میکنند فقط انها صلاحیت قیم بودن مادامالعمر گچساران و باشت را دارند و فعالان سیاسی این منطقه را تا این اندازه دست و پا چلفتی و عقیم میدانند که حاضر نیستند حتی ۲ سال بهانان فرصت دهند! بی شک مسیر و فرصتهایی که در اختیار امثال تاجگردون بوده اگر در اختیار بسیاری از جوانان استان قرار میگرفت امروز صدها نخبه سیاسی و علمی ملی در این استان داشتیم با این تفاوت که نه تشنه مدرک دکتری بودند و نه صدها تناقض در رفتار و گفتار خویش داشتند و نه شاهد تفکر ارباب رعیتی در مناطق گچساران و باشت بودیم و با کادرسازی، امروز جناب تاجگردون به خود اجازه نمیداد برادر خویش را احسن العالمین و احسن الخالقین و دیگران را حامیان مادرزاد بداند.
۱۰_ جناب تاجگردون با استفاده از شهدا و دین و نژاد و زاگرس ثابت کرد دقیقاً روی دیگر همان سکه ایست که سالها ان روی دیگرش را به سوءاستفاده و پرونده سازی محکوم میکند. و اگر به رفتار و گفتار تاجگردونها و... توجه کنید متوجه نوعی غرور و خود برتربینی بسیار کاذب و پوشالی خواهید شد، که به دلیل بزرگنمایی رسانهای و عدم اگاهی مردم و سیستم معیوب و بده بستانهای سیاسی، توسط برخی مدعیان بُتشکن اصلاحطلب، به بتی در گچساران و باشت تبدیل شده است.
چهرهای که دوست دارد همه چیز ملت به میل ایشان باشد نه ایشان به میل ملت!!
۱۱_موضوع تأسف بار دیگر در انتخابات مجلس گچساران و باشت، مشاهده جوانان شجاع و صادقی بود که به واسطه سوءاستفاده نامزدها، تفنگ در دست در متینگهای و کارناوالهای انتخاباتی حضور داشتند آنهم نه به رسم و سنت مهمان نوازی و تیراندازی، بلکه برای هشدار به رقبا!! و هیچ وقت از خود نپرسیدند قرار است این تفنگها که حرمت حفظ آب، خاک و ناموسی دارند به سمت چه کسی و به چه دلیل، نشانه گرفته شوند و تاجگردون و تاجگردونها که حس قدرتدوستی و تقابلهای سیاسی چشمشان را کور کرده بود در حالی این موضوع را به شدت محکوم و توبیخ نمیکردند که ادعا داشتند برای عزت گچساران و باشت امدهاند اما هر لحظه ممکن بود برای گذاشتن تاج شاهی و قدرت بر سر تاجگردونها و سید قدرتها، فشار دادن یک ماشه تفنگ به جنگ و دعوایی خانمان سوز و چندین ساله در میان مردم نجیب و صادق و مظلوم و طوایف این دیار ختم گردد.
۱۲_ امروز اگر قرار باشد و بتوانم به عنوان کوچکترین فعال سیاسی و یک شهروند در انتخابات آینده گچساران حضور داشته باشم بدون ذرهای تردید با الگو گرفتن از شهید کرامت ایزدپناه، که در تمام طول عمر با برکتش در مقابل هر گونه تکبر و تفکر کدخدایی (به معنای بالانگری و خودبرتربینی) بدون توجه به روابط نسبی و سبی، با وجودی خود، از خانواده بزرگترین کدخدایان خوشنام آن زمان استان بود ایستاد قطعاً به عنوان یک بویراحمدی در کنار شجاعت و صداقت یک نامزد همچون جناب رحیمی با تمام ضعفهای ایشان قرار خواهمگرفت و بردگی صداقت و شجاعت هر شخصیتی را در گچساران خواهمپذیرفت تا در مقابل تکبر و تفکر ارباب _رعیتی جناب تاجگردون با وجودی خود را منتسب به بویراحمد میداند قرار بگیرم و ضمن احترام فراوان به جناب تاجگردون، برای موفقیت نقطه مقابل تفکر ایشان، هر هزینه را خواهم پذیرفت. و امروز خطاب به جناب رحیمی و امثالهم میگویم کناره گیری شما از انتخابات گچساران، نه تنها ژنتیک و شجاعت تاریخی بزرگان سلطه ناپذیر خویش و گچساران و باشت را زیر سؤال خواهد برد بلکه برای یک اصلاح طلب و پذیرش چنین نظام سیاسی دیکتاتور مابانه و متکبرانه، یک ننگ بزرگ محسوب میشود.
آنهم شخصیتی که با تمام محاسن دوست داشتنیش، هنوز کسی نمیداند دقیقاً در کدام جبهه توپ میزند اگرچه سفره نام به واسطه ایثار و از خودگذشتی و خونبهای اصلاحات میباشد. و تجربه نشان میدهد فرستادن تاجگردون ها به مجلس نه تنها تقابل و انتقام گیری از اصول گرایان پایتخت نیست بلکه به اقرار همکاران ایشان؛ جناب تاجگردون در کمیسیون برنامه و بودجه به گونهای عمل کرده که انگار قویترین واکسنهای شل کننده سر کیسه بیتالمال برای منتسبان و منتصبان به اصول گرایان را تزریق کرده است و همین تفکر ایشان باعث گریده میان ایشان و اصلاحطلبان اصیل گسلی فعال ایجاد گردد.
۱۳_ امروز باید فعالان سیاسی استان و به خصوص جوانان به این اندازه از درک و فهم سیاسی رسیده و شجاعت داشته باشند که در مقابل هر گونه بالانگری و تفکر ارباب _رعیتی ایستادگی کنند و اجازه ندهند عدهای با عقیم و بی خاصیت دانستن مردم، فرصتها را از دیگر نخبگان بگیرند و بسوزانند تا امروز ادعا کنند در میان تمام شمایی که سالها برای من جنگیدهاید عرقها ریختهاید انسان لایقی برای مجلس و جانشینی خویش نمیبینم.
۱۴-روزی مطلبی از فعال سیاسی هم استانی سیروس پراور، در حمایت از تاجگردون را خواندم که در بخشی از مطلب به تکبر و تفکر ارباب رعیتی تاجگردون اعتراف کرده بودند و مهتمرین خواسته تاجگردونها را اول بودن میدانستند! و اینکه جناب تاجگردون میدان دادن را بلد نیست و هیچ گاه دوست ندارد برای خدمت به مردم در در مقام یک مشاور و وزیر باشد!
همچنین جناب پراور در مطلب خویش بیان فرمودهاند استان را با نام تاجگردون میشناسند!!
آری، چون این مردم میباشند که مشخص میکنند هر منطقه و سرزمینی را دیگران چگونه و به چه نمادی بشناسند وقتی ما مردم میخواهیم باید در سطح کلان سیاسی استان را با نفت و تاجگردونها و دلاویزهایش بشناسند در حالی ما میتوانستیم با پرورش صدها نخبه بینالمللی و شهید زرینها به عنوان بزرگترین تکتیراندازان تاریخ جهان، گچساران و استان را جهانی کنیم.
در بخشی از مطلب، جناب پراور ادعا کرده بودند تاجگردون خطاب به ایشان گفته شانس دیده شدن نداشتهای!! اما بنده متوجه شدم، مظلومیت پراورها و صدها جوان مستعد سیاسی همچون پراورها در این استان از سر شانس و اقبال نبود بلکه این جوانان هیچ گاه توسط تاجگردونها و حاج فلانیها و دکتر بهمانیها و سید بیسارها به هر دلیلی از فقر گرفته تا حیای ایلاتی و .... دیده نشدند چون گستره و زاویه دید این افرد همیشه میلی و متکبرانه بود اما باز پراورها غیرت، قلم و شجاعتشان را برای بالا رفتن همین افرادی که هیچ گاه انها را ندیدند به کار گرفتند تا مظلومیتشان هر روز بیشتر از دیروز شود.
اگرچه در قسمتی از مطلب جناب پراور بیان داشتند تاجگردون دیگر شوق قدرت ندارد زیرا اشباع شده و در اندیشه خدمت است اما فشار به ساسان تاجگردون برای حضور در انتخابات گچساران و عقیم دانستن فعالان سیاسی این منطقه نشان داد تاجگردون بیش از هر چیز شوق قدرت دارد و خدمت را برای قدرت میخواهد نه قدرت را برای خدمت!! و در انتخابات ریاست جمهوری تنها به این دلیل شرکت خواهد کرد که باز هم با هیاهوی رسانهای خویش، از یک ثبتنام موفقیتی المپیکی بسازد و ادعا کند سایه خانواده و نام ایشان ایشان بر سر همه فعالان سیاسی گچساران و باشت همچنان باقی خواهد ماند وگرنه خود میداند بخش بزرگی از پیشرفتش در سیستم معیوب اداری_ سیاسی موجود را، مدیون دو نبشی بودن خود و شل کردن سر کیسه بیتالمال در تخصیص بودجه (به نقل جناب امیرابادی نماینده قم) برای اصحاب قدرت از اصول گراها تا اصلاح طلبان میباشد و بسیاری از افراد اگر میخواستن دو پهلو باشند امروز به مراتب جایگاه بالاتری در قدرت داشتند اگرچه امروز جایگاه اجتماعی والایی در میان مردم به دلیل شجاعت و صداقت خویش دارند.
به قول یکی از بزرگ مردان سیاسی استان، در کشورهای جهان سوم:
_ هر خانه کوچکی نشان مردان بزرگ نیست اما قطعاً مردان بزرگ خانههای کوچک دارند.
__ جایگاه دادن، دوست داشتن، خوش اخلاقی و احترام به افراد، به تنهایی نشانه بزرگی نیست زیرا اربابان به بردههای خویش نیز جایگاه میدادند و انها را گاها بیش از حد معمول احترام میکردند و دوست میداشتند
علاوه بر این موارد، نشانه مردان بزرگ این است که جایگاه سیاسی خویش را انحصاری نداند و به افراد مستعد میدان دهد تا انان نیز، فرصت خودنمایی و خدمت داشته باشند.
از برخی جوانان عزیز و شجاع گچسارانی به عنوان برادر کوچکتر خواهشمندم سعی کنید به جای اینکه اسیر بازیهای رسانهای بعضی افراد با چهار کلیپ و آهنگ شاهنامهای و لری و تفنگ برنویی که امروز همه ان را به دوش میگیرند قرار بگیرید و همچنان اختلافات طایفهای در گچساران و باشت را داشته باشید و یا تقابل با بویراحمد را برای سبد رایی پررنگ کنند ان هم در مقابل بویراحمدی که جوانانش، به دلیل انحصار طلبی و تمامیتخواهی سیاستمدارانی از جنس تاجگردون سالهاست از شدت بیکاری و دهها معضل اجتماعی دیگر، امروز به پیران سن پایین معروف شدهاند که دست پایشان در سن جوانی میلرزد بیاید در مقابل تفکری قرار بگیرید که احساس میکنند نباشند شما دست پا چلفتی خواهید بود و دست و پای خویش را برای مدیریت گچساران و باشت گم خواهید کرد....
قلبها و ذهنهای بزرگ، اختلافات سیاسی و طایفهای را به راحتی، نادیده خواهد گرفت اما در مقابل تکبر و خود برتربینی هیچگاه، کوتاه نخواهند آمد.
و یک موضوع را برای همیشه به ذهنها بسپاریم
رودخانه با وجودی ماهیتش بخشندگی و آبادانیست و بدون هیچ چشم داشتی میبخشد آباد میکند و میرود تا شاید به دریا بپیوندد اما آب اضافه بر ظرفیتش را، جز برای خرابی و ویرانی به کار نخواهد گرفت. پس بیاییم به افراد فراتر از ظرفیتشان جایگاه ندهیم زیرا عدهای وقتی توسط مردم بالا میروند دیگر تحت هیچ شرایطی میلی به پایین آمدن ندارند..
در پایان قضاوت و تصمیم را به مردم و فعالان سیاسی گچساران و باشت میسپارم مردمی که در تمام این سالها، نسبت به آب و خاک و ناموسشان حس برادری داشتهام و برادران محترمی همچون تاجگردونها را تا زمانی بزرگ میدانم که اینگونه به تناقضگویی عادت نکرده باشند و با برتر و بدون رقیب دانستن خود و خانواده خویش، مانع خودباوری و بزرگ شدن فرزندان این دیار گردد.
سر تخت شاهی بپیچد سه کار
نخستین ز بیدادگر شهریار
دگر آنکه بی سود را برکشد
ز مرد هنرمند سر درکشد
سه دیگر که با گنج خویشی کند
به دینار کوشد که بیشی کند
با آرزوی موفقیت و سربلندی برای مردم شرافتمند همیشه در صحنه و مظلوم گچساران و باشت.
به یزدان، که گر ما خرد داشتیم/ کجا این سرانجام بد داشتیم.... یا گاها گفتهاند نباید فرزندان استان را کوچک کرد اما هیچگاه فکر نکردهاند دلیل صدها مشکل و معضل درون همین استان و دهها مشکل اعصاب و روان و اعتیاد و کوچک شدن نخبگان و فرزندان مظلومشان ممکن است اشتباهات همین افراد خوش سخن و خوش رو و خوش تیپی باشد که سینهچاکشان هستند.
ولی در این زمان، واجب دیدم تا در نقد شخصی قلم بزنم که همیشه با وجود نقدهای بسیار، حامی ایشان بودهام اما با تمام محاسن سیاسی و مدیریتی خویش، متاسفانه امروز گرفتار نوع خطرناکی از خودبرتربینی و تکبر سیاسی اجتماعی گشته و با ابزار مختلفی همچون پول و بازی با واژهها و هیاهوسازی رسانهای و تقابلهای طایفهای و منطقهای (بویراحمد _ باوی یا باویکهگیلویه)، در حال به بردگی گرفتن احساسات پاک مردمیست که شاید حیا و بزرگمنشی ایلیاتی و اجدادیشان، تا به امروز اجازه نداده در مقابل این نگاه سیاسی جناب تاجگردون، ایستادگی و تقابل کنند به عنوان شخصی که تعلق خاطر دائمی، نسبت به هیچ شخص نداشتهام و همیشه تلاش کردهام ملاک قضاوت را اساسنامه تفکرات قرار دهم نه اصول اشخاص!! مواردی را در نقد عملکرد متناقض و گاها متکبرانه مکتب تاجگردونیسم، خدمت مردم شریف، نجیب و شجاع استان بالاخص مردم غیرتمند، همیشه در صحنه اما مظلوم گچسارن و باشت بیان میکنم:
۱_جناب تاجگردون و رسانه ایشان، همیشه از دو نوع تقابل استقبال کرده و توانسته با بازی با احساسات مردم، از طریق تیم رسانهای خالیوودی خویش، که مریدان حلقه به گوش ایشان میباشند حداکثر استفاده را ببرد!! اول، تقابل اصولگرایان سنتی با ایشان و دوم تقابل با بویراحمد و کهگیلویه با پیدا کردن کوچکترین بهانه منطقهای همچون سوءاستفاده از اشتباهات کلامی امثال هدایتخواه و دختر ایشان در شبیه سازی ایشان به یزید یا حرکات کرونایی جناب موحد!! در مقابل اصول گرایان تندروی گچساران، مظلوم نمایی کرده و با هیولا و پروندهساز نشان دادن طرفهای مقابل، خود را منجی و قهرمان بلامنازع اصلاحات گچساران مینامد و در مقابل دومی با میرشکار نامیدن خویش و روشن کردن آتش تفرقه افکنی میان عزیزان بویراحمدی، کهگیلویه و گچساران، جلب و جذب حداکثری داشته است.
۲_ اینجانب با اطلاع از چنین شخصیت زیرک اما تناقضگویی در سیاست به عنوان یک شهروند مقیم بویراحمد، مواردی را در نقد ایشان ذکر میکنم.
اما قبل از ادامه مطلب باید بگویم در سی و اندی سن و سال زندگی خویش، هیچ گاه کوچکترین تعصب کورکورانهای نسبت به گچساران و بویراحمد برای تقسیم منابع و فرصتها نداشتهام و به همان دلیلی که اعتقاد دارم باید به استانهای نفتخیز و فقیر جنوب، توجه ویژهای شود در درون استان نیز اولویت و توجه ویژه به گچساران، لیکک و بهمئی را خواستاریم و این موارد را دهها نفر از جوانان شجاع و بزرگمنش بابکانی، دولتیاری، سادات، گوهرگانی، عالیشاهی، لاری، بابامیرشیخی، گشین و ...و ایل سربلند قشقایی، که از سیستان بلوچستان و تا فارس، خوزستان با انها اشنایی و رفاقت داشته و دارم مهر تأیید خواهند زد و همیشه در جنگ و ستیز بودهام با آن دسته اندک از اصلاح طلبان بویراحمدی که ماندلایی و مهاتما گاندی در محافل سخن میرانند غرب و شرق را تحلیل میکنند و دلیل پیشرفت غرب را، میدان دادن به افراد شایسته، بدون توجه به نژادها و آئینها میدانند و آن را بر سر حکومت میزنند اما تا به بویراحمد و انتصابات درون استانی میرسند بوی جهالت و تعصبات کورکورانه در تقابل با عزیزان گرمسیری با اینهمه فصل مشترک، بلند میشود و هنوز این افراد به دلیل این نوع جهل سیاسی و تناقض گویی، ظرفیت پذیرفتن مرکزیت اداری_سیاسی استان را پیدا نکردهاند.
و برخی از اصول گرایان مدعی مقیم بویراحمد، که جهالت دینی و سیاسی از ریش، تسبیح و جانمازشان بالا میرود و شعار بازگرداندن عزت به بویراحمدشان، در تمام این سالها به معنای برکناری مدیران عزیز گرمسیری تفسیر شده، در حالی همین افراد حاضرند یا ادعا میکنند جان و مالشان را در راه مردم فلسطین، یمن و عراق و سوریه به عنوان برادران امتی با انهمه اختلاف ملی و مذهبی و فرهنگی فدا کنند!! در حالی عزت بویراحمد، چیزی جز شایسته سالاری، بدون توجه به جغرافیا و نژادها و همچنین فشردن دست مهمان از هر گوشه این مرزبوم نخواهد بود. اگرچه بسیارند شهروندانی در بویراحمد و دنا، که کوچکترین تقابل مناطق استان را، حماقت و جهل مرکب میدانند و عزیزان هم استانی را از هر گوشهای به گرمی در آغوش میگیرند. و در گچساران و باشت نیز اندک جاعلان و جاهلانی در جریانات سیاسی حضور دارند که همیشه سعی کردهاند از این تقابلها و تفرقهافکنیها بهره حداکثری ببرند.
۳ -قضاوت در مورد شایسته سالاری و عدالتمحوری قابل قبول، و میرشکار بودن جناب تاجگردون برای گچساران و باشت را به مردم شریف و نجیب و نخبگان و محرومین این مناطق واگذار میکنم و اینکه آیا ایشان میرشکار اطرافیان نزدیک و وابستگان خویش بوده است یا میرشکار محرومین و نخبگان و طوایف مختلف گچساران؟ اگرچه تیم رسانهای جناب تاجگردون، از ایشان چهرهای ساختهاند که برخی از مردم احساس میکنند اگر غُلام تاجگردون نباشد و غُلامِ غلام نباشند تاجی بر سر خود و فرزندانشان نخواهد رفت یعنی ناخواسته نوعی بردگی سیاسی اجتماعی را پذیرفتهاند و به فرزندان خویش نیز آموزش میدهند که شرط بزرگی شما بردگی تفکرات تاجگرونها خواهد بود. تفکر بالانگری که عدهای در بویراحمد و کهگیلویه نیز داشتهاند و با ملی خواندن این افراد، توسط نوچههای حلقه به گوش انان، خود را تنها قیمهای مردم، و مردم را عقیمهای سیاسی _ اجتماعی دانستهاند اما امروز، مردم فهمیدهاند چه خیانتی در تمام این سالها به فرزندان خود با این نگاه جاهلانه و پذیرفتن بردگی و بندگی این گونه افراد کردهاند. و اگر بزرگان سیاسی گچساران و باشت با حفظ احترام و قدرشناسی تمام محاسن برادر عزیز جناب تاجگردون، با شجاعت کناره گیری و همراهی با مردم و میدان دادن به شخصیت اصلاحطلب دیگری را، از خانواده تاجگردون نخواهند در سیاست بردگی و حلقه به گوشی سیاسی را برای فرزندان خویش به یادگار و شاید به ارث خواهند گذاشت.
۴_ جناب تاجگردون و تیم رسانهای ایشان از همان حربهای که در گچساران و باشت، با تفرقه افکنی، تقابل و ایجاد حساسیت استفاده کردند تا از اختلافات جریانی، فامیلی، طایفهای و حتی منطقهای و در تقابل با بویراحمد و کهگیلویه بیشترین بهره را ببرند در موضوع اعتبار نامه، نیز بهره حداکثری را بردند.
ابتدا از تقابل اصولگراهای تندرو و پروندهسازی اصول گرایان سنتی گچساران و باشت برای تاجگردون گفتند اما این نوع تقابل کارساز نشد.
در مجلس در روز ابتدایی، از یک طرف، جناب تاجگردون خطاب به هیات رئیسه فرمودند در عدالت شما کوچکترین تردیدی نیست و در ادامه، از جهنم و قیامت با آن زبان خشکیده خویش، که به زور آب دهان خویش را قورت میداد سخن راندند.
در مرحله بعدی تیم رسانهای ایشان، واژه لر را به گروگان گرفتند و از پروژه هدفمند حذف قهرمان بینظیر لر در مجلس، توسط ارکان مختلف نظام به صورت غیر مستقیم رونمایی کردند.
در ادامه، پا را فراتر نهادند و زاگرس را با تمام بلوطها و نژادها و خونهای ریخته بر زمینش در طول تاریخ، برای قربانی شدن پیش پای جناب تاجگردون نذر کردند و به صورت غیر مستقیم ادعا داشتند ارکان و اصحاب قدرت، قصد تقابل با فرزند قهرمان و خلف زاگرس را دارد اما کم کم با عبور اعتبارنامه ایشان از اصحاب قدرت و ارکان و نهادهای مختلف و رسیدن به مجلس در ایستگاه پایانی، جناب تاجگردون، برای اینکه مردم متوجه نشوند چگونه بازی خوردهاند و با شعور انها بازی شده است تمام انتقادات خود را از ارکان و دستگاههای دیگر، به سمت احمد توکلی انتقال داد تا هم مردم و هم نظام را تا اینجا با فریبی دیگر، حفظ کرده باشند و مردم از این جعل سیاسی و کلاه برداری رنجیدهخاطر نشوند و بدانند لر ستیزی و زاگرس ستیزی وجود دارد اما تنها احمد توکلی متهم میباشد و در پایان، بعد از اینهمه بازی با احساسات پاک مردم و به خدمت گرفتن زاگرس و شهدا و دین، به صورت تأسف برانگیزی، این دوئل، توسط جناب تاجگردون، تقریباً به تقابل شیشه کثیف و دستمال کثیف معنی شد و ادعا کردند اگر من شیشه کثیف باشم شماها دستمال تمیز نیستید تا به مردم بگوید احتمالاً از روز اول تقابل شیشه کثیف و دستمال کثیف بوده و تمام این رفتارها و تقابلهای جناحی، نژادی و زاگرسی و .... صرفاً ابزاری برای گرفتن اعتبارنامه بوده است.... و امروز ادعا میکند عدهای از نمایندگان از بنده حلالیت میطلبند آنهم در حالی که به شیشه کثیف بودن خود تا حدودی اعتراف کرده بود و امروز باید مردم بدانند راز حلالیت طلبیدن دقیقاً در چیست؟
۵_بدون شک تاجگردون باید رد صلاحیت میشد (اگرچه شاید به قول جناب تاجگردون مجلس خود دستمال تمیز نباشد) حتی اگر تنها گناه ایشان همان مدرک جعلی باشد که تشنه بودن جناب تاجگردون، برای پیشوند دکتری و عدم اعتماد به نفس علمی را بر خلاف تصورات عموم و نخبه بودن، در وجود ایشان از نظر روانشناختی نشان میداد زیرا یک نخبه، خود به جایگاهها و مدارک ارزش میبخشد نه در تلاش است تا با مدارک و جایگاهها و پیشوندها ارزش پیدا کند!! اگرچه بعدها زاکانیها خود با انتصاب برادر داماد خویش در دفتر پژوهشها، در امتحان مربوط به خود، نیز رفوزه شد و تا حدودی صحت برخی ادعای برادر محترم جناب تاجگردون تأیید شد.
۶_روزی که جناب تاجگردون در انتخابات ریاست جمهوری ادعا کرد با روحانی به جهنم میرود اما با تفکرات امثال رئیسی به بهشت نمیرود، مردم و به ویژه جوانان صادق و شجاع هماستانی، بر اساس این صحبتها و اعتماد به تاجگردون، به دلیل سابقه طولانی مدیریتی ایشان در سطح کلان، از تفکرات امثال رئیسی هیولایی خوناشام ساخته بودند و به دنبال فرصتی بودند تا در مقابل تفکرات امثال رئیسی حتی شاید به خیابان بیایند و چه بسیار جوانان و دانشجویانی که با احساساتی شدن توسط امثال تاجگردونها به نام اصلاحات، در طول این چهل سال، برای اعتراض به خیابانها رفتند در اثر بدبینی به نظام به دلیل صحبتهای امثال تاجگردونها زیر پرچم اصلاحات، و نبود فرهنگ اعتراض مدنی، اعتراضات را به آشوب تبدیل کردند و گاها با برخوردهای اشتباه برخی دستگاهها در اوینها و کهریزکها حذف یا حصر شدند یا فرار از این کشور را بر قرار ترجیح دادند اما هیچ کدام از ما حامیان اصلاحات هیچگاه فکر نمیکردیم همین جناب تاجگردون میرشکار دو نبشی استان، به گفته جناب امیر ابادی نماینده قم، (اضافه کردن ۳۰۰ میلیارد برای سردار نقدی) بیت المال را بیت الحال همان افراد دانسته و سر کیسه بودجه را برای همان تفکراتی که ادعا میکرد با انها به بهشت هم نمیرود در کمیسیون برنامه و بودجه، دائماً شل کرده است تا شاید به جناب تاجگردون در مراودات و معادلات و گردنههای صعب العبور، شل بگیرند و شاید هم شل گرفتن سر کیسه بیتالمال، دلیل اصلی بود که تاجگردون ادعا میکرد حتی در مجلس اصول گرا نیز، یکهتاز خواهم بود انهم اصولگرایانی که بسیاری از انها، چهل سال بر سر هم میکوبند نه برای اصلاح و نه برای نیل به آرمانهای انقلاب!! بلکه برای به قدرت رسیدن!!! و جناب نبویان نماینده اصولگرای مجلس، بعد از رد اعتبارنامه جناب تاجگردون، در برنامه چهار خط اعلام کردند: تاجگردون در جلسه خصوصی با بنده میگفتند من اصلاح طلب نیستم و سمت شما قرار دارم.
۷_ تاجگردون سالها ادعا میکرد اصول گرایان سنتی گچساران و باشت برای تحصیل قدرت و حفظان، تمام ابزار به ویژه ابزار دینی، شهدا و ولایت فقیه را به گروگان میگیرند اما در هنگام بررسی اعتبار نامه ایشان همه شاهد بودیم برای حفظ قدرت، تیم رسانهای با چراغ سبز ایشان با چه غوغاسالاری، ولایت فقیه، شهدا و دین را انگونه پله کرده بودند و به چه تصاویر و فیلمهای زیر خاکی متوسل شده بودند تا توسط مثلث برمودای سیاسی تازه به قدرت رسیده مجلس به پایین کشیده نشوند.
۸_ تاجگردون برای توجیه اموال و دارایی، به ویژه املاک و زمینهای خویش ادعا کرده بودند پدر مرحوم ایشان مباشر خان بوده است اما جای سؤال بود چگونه بسیاری از اعضای خانواده محترم خوانین، امروز خود با بدبختی، امرار معاش میکنند اما به مباشر ایشان صدها هکتار زمین رسیده است و موضوعی که در آن زمان نقل قول میشد و اگر واقعیت داشته باشد مایه تأسف و سرافکندی خواهد بود این بود که عدهای از موافقان رد اعتبار نامه تاجگرددون، ادعا میکردند لولههای آب و سرمایهها همیشه به سمتی حرکت میکرد و میچرخید که زمینها و املاک مربوط به تاجگردون و اطرافیان ایشان قرار داشت و چه برکتی ایشان برای همسایگانش داشت.
۹_انحصارطلبی و تفکر بالانگری و تمامیتخواهی از دیرباز تا به امروز محکوم بوده و محصولی جز عقبماندگی نخواهد داشت در عجبم چرا جناب تاجگردون و برادر ایشان احساس میکنند فقط انها صلاحیت قیم بودن مادامالعمر گچساران و باشت را دارند و فعالان سیاسی این منطقه را تا این اندازه دست و پا چلفتی و عقیم میدانند که حاضر نیستند حتی ۲ سال بهانان فرصت دهند! بی شک مسیر و فرصتهایی که در اختیار امثال تاجگردون بوده اگر در اختیار بسیاری از جوانان استان قرار میگرفت امروز صدها نخبه سیاسی و علمی ملی در این استان داشتیم با این تفاوت که نه تشنه مدرک دکتری بودند و نه صدها تناقض در رفتار و گفتار خویش داشتند و نه شاهد تفکر ارباب رعیتی در مناطق گچساران و باشت بودیم و با کادرسازی، امروز جناب تاجگردون به خود اجازه نمیداد برادر خویش را احسن العالمین و احسن الخالقین و دیگران را حامیان مادرزاد بداند.
۱۰_ جناب تاجگردون با استفاده از شهدا و دین و نژاد و زاگرس ثابت کرد دقیقاً روی دیگر همان سکه ایست که سالها ان روی دیگرش را به سوءاستفاده و پرونده سازی محکوم میکند. و اگر به رفتار و گفتار تاجگردونها و... توجه کنید متوجه نوعی غرور و خود برتربینی بسیار کاذب و پوشالی خواهید شد، که به دلیل بزرگنمایی رسانهای و عدم اگاهی مردم و سیستم معیوب و بده بستانهای سیاسی، توسط برخی مدعیان بُتشکن اصلاحطلب، به بتی در گچساران و باشت تبدیل شده است.
چهرهای که دوست دارد همه چیز ملت به میل ایشان باشد نه ایشان به میل ملت!!
۱۱_موضوع تأسف بار دیگر در انتخابات مجلس گچساران و باشت، مشاهده جوانان شجاع و صادقی بود که به واسطه سوءاستفاده نامزدها، تفنگ در دست در متینگهای و کارناوالهای انتخاباتی حضور داشتند آنهم نه به رسم و سنت مهمان نوازی و تیراندازی، بلکه برای هشدار به رقبا!! و هیچ وقت از خود نپرسیدند قرار است این تفنگها که حرمت حفظ آب، خاک و ناموسی دارند به سمت چه کسی و به چه دلیل، نشانه گرفته شوند و تاجگردون و تاجگردونها که حس قدرتدوستی و تقابلهای سیاسی چشمشان را کور کرده بود در حالی این موضوع را به شدت محکوم و توبیخ نمیکردند که ادعا داشتند برای عزت گچساران و باشت امدهاند اما هر لحظه ممکن بود برای گذاشتن تاج شاهی و قدرت بر سر تاجگردونها و سید قدرتها، فشار دادن یک ماشه تفنگ به جنگ و دعوایی خانمان سوز و چندین ساله در میان مردم نجیب و صادق و مظلوم و طوایف این دیار ختم گردد.
۱۲_ امروز اگر قرار باشد و بتوانم به عنوان کوچکترین فعال سیاسی و یک شهروند در انتخابات آینده گچساران حضور داشته باشم بدون ذرهای تردید با الگو گرفتن از شهید کرامت ایزدپناه، که در تمام طول عمر با برکتش در مقابل هر گونه تکبر و تفکر کدخدایی (به معنای بالانگری و خودبرتربینی) بدون توجه به روابط نسبی و سبی، با وجودی خود، از خانواده بزرگترین کدخدایان خوشنام آن زمان استان بود ایستاد قطعاً به عنوان یک بویراحمدی در کنار شجاعت و صداقت یک نامزد همچون جناب رحیمی با تمام ضعفهای ایشان قرار خواهمگرفت و بردگی صداقت و شجاعت هر شخصیتی را در گچساران خواهمپذیرفت تا در مقابل تکبر و تفکر ارباب _رعیتی جناب تاجگردون با وجودی خود را منتسب به بویراحمد میداند قرار بگیرم و ضمن احترام فراوان به جناب تاجگردون، برای موفقیت نقطه مقابل تفکر ایشان، هر هزینه را خواهم پذیرفت. و امروز خطاب به جناب رحیمی و امثالهم میگویم کناره گیری شما از انتخابات گچساران، نه تنها ژنتیک و شجاعت تاریخی بزرگان سلطه ناپذیر خویش و گچساران و باشت را زیر سؤال خواهد برد بلکه برای یک اصلاح طلب و پذیرش چنین نظام سیاسی دیکتاتور مابانه و متکبرانه، یک ننگ بزرگ محسوب میشود.
آنهم شخصیتی که با تمام محاسن دوست داشتنیش، هنوز کسی نمیداند دقیقاً در کدام جبهه توپ میزند اگرچه سفره نام به واسطه ایثار و از خودگذشتی و خونبهای اصلاحات میباشد. و تجربه نشان میدهد فرستادن تاجگردون ها به مجلس نه تنها تقابل و انتقام گیری از اصول گرایان پایتخت نیست بلکه به اقرار همکاران ایشان؛ جناب تاجگردون در کمیسیون برنامه و بودجه به گونهای عمل کرده که انگار قویترین واکسنهای شل کننده سر کیسه بیتالمال برای منتسبان و منتصبان به اصول گرایان را تزریق کرده است و همین تفکر ایشان باعث گریده میان ایشان و اصلاحطلبان اصیل گسلی فعال ایجاد گردد.
۱۳_ امروز باید فعالان سیاسی استان و به خصوص جوانان به این اندازه از درک و فهم سیاسی رسیده و شجاعت داشته باشند که در مقابل هر گونه بالانگری و تفکر ارباب _رعیتی ایستادگی کنند و اجازه ندهند عدهای با عقیم و بی خاصیت دانستن مردم، فرصتها را از دیگر نخبگان بگیرند و بسوزانند تا امروز ادعا کنند در میان تمام شمایی که سالها برای من جنگیدهاید عرقها ریختهاید انسان لایقی برای مجلس و جانشینی خویش نمیبینم.
۱۴-روزی مطلبی از فعال سیاسی هم استانی سیروس پراور، در حمایت از تاجگردون را خواندم که در بخشی از مطلب به تکبر و تفکر ارباب رعیتی تاجگردون اعتراف کرده بودند و مهتمرین خواسته تاجگردونها را اول بودن میدانستند! و اینکه جناب تاجگردون میدان دادن را بلد نیست و هیچ گاه دوست ندارد برای خدمت به مردم در در مقام یک مشاور و وزیر باشد!
همچنین جناب پراور در مطلب خویش بیان فرمودهاند استان را با نام تاجگردون میشناسند!!
آری، چون این مردم میباشند که مشخص میکنند هر منطقه و سرزمینی را دیگران چگونه و به چه نمادی بشناسند وقتی ما مردم میخواهیم باید در سطح کلان سیاسی استان را با نفت و تاجگردونها و دلاویزهایش بشناسند در حالی ما میتوانستیم با پرورش صدها نخبه بینالمللی و شهید زرینها به عنوان بزرگترین تکتیراندازان تاریخ جهان، گچساران و استان را جهانی کنیم.
در بخشی از مطلب، جناب پراور ادعا کرده بودند تاجگردون خطاب به ایشان گفته شانس دیده شدن نداشتهای!! اما بنده متوجه شدم، مظلومیت پراورها و صدها جوان مستعد سیاسی همچون پراورها در این استان از سر شانس و اقبال نبود بلکه این جوانان هیچ گاه توسط تاجگردونها و حاج فلانیها و دکتر بهمانیها و سید بیسارها به هر دلیلی از فقر گرفته تا حیای ایلاتی و .... دیده نشدند چون گستره و زاویه دید این افرد همیشه میلی و متکبرانه بود اما باز پراورها غیرت، قلم و شجاعتشان را برای بالا رفتن همین افرادی که هیچ گاه انها را ندیدند به کار گرفتند تا مظلومیتشان هر روز بیشتر از دیروز شود.
اگرچه در قسمتی از مطلب جناب پراور بیان داشتند تاجگردون دیگر شوق قدرت ندارد زیرا اشباع شده و در اندیشه خدمت است اما فشار به ساسان تاجگردون برای حضور در انتخابات گچساران و عقیم دانستن فعالان سیاسی این منطقه نشان داد تاجگردون بیش از هر چیز شوق قدرت دارد و خدمت را برای قدرت میخواهد نه قدرت را برای خدمت!! و در انتخابات ریاست جمهوری تنها به این دلیل شرکت خواهد کرد که باز هم با هیاهوی رسانهای خویش، از یک ثبتنام موفقیتی المپیکی بسازد و ادعا کند سایه خانواده و نام ایشان ایشان بر سر همه فعالان سیاسی گچساران و باشت همچنان باقی خواهد ماند وگرنه خود میداند بخش بزرگی از پیشرفتش در سیستم معیوب اداری_ سیاسی موجود را، مدیون دو نبشی بودن خود و شل کردن سر کیسه بیتالمال در تخصیص بودجه (به نقل جناب امیرابادی نماینده قم) برای اصحاب قدرت از اصول گراها تا اصلاح طلبان میباشد و بسیاری از افراد اگر میخواستن دو پهلو باشند امروز به مراتب جایگاه بالاتری در قدرت داشتند اگرچه امروز جایگاه اجتماعی والایی در میان مردم به دلیل شجاعت و صداقت خویش دارند.
به قول یکی از بزرگ مردان سیاسی استان، در کشورهای جهان سوم:
_ هر خانه کوچکی نشان مردان بزرگ نیست اما قطعاً مردان بزرگ خانههای کوچک دارند.
__ جایگاه دادن، دوست داشتن، خوش اخلاقی و احترام به افراد، به تنهایی نشانه بزرگی نیست زیرا اربابان به بردههای خویش نیز جایگاه میدادند و انها را گاها بیش از حد معمول احترام میکردند و دوست میداشتند
علاوه بر این موارد، نشانه مردان بزرگ این است که جایگاه سیاسی خویش را انحصاری نداند و به افراد مستعد میدان دهد تا انان نیز، فرصت خودنمایی و خدمت داشته باشند.
از برخی جوانان عزیز و شجاع گچسارانی به عنوان برادر کوچکتر خواهشمندم سعی کنید به جای اینکه اسیر بازیهای رسانهای بعضی افراد با چهار کلیپ و آهنگ شاهنامهای و لری و تفنگ برنویی که امروز همه ان را به دوش میگیرند قرار بگیرید و همچنان اختلافات طایفهای در گچساران و باشت را داشته باشید و یا تقابل با بویراحمد را برای سبد رایی پررنگ کنند ان هم در مقابل بویراحمدی که جوانانش، به دلیل انحصار طلبی و تمامیتخواهی سیاستمدارانی از جنس تاجگردون سالهاست از شدت بیکاری و دهها معضل اجتماعی دیگر، امروز به پیران سن پایین معروف شدهاند که دست پایشان در سن جوانی میلرزد بیاید در مقابل تفکری قرار بگیرید که احساس میکنند نباشند شما دست پا چلفتی خواهید بود و دست و پای خویش را برای مدیریت گچساران و باشت گم خواهید کرد....
قلبها و ذهنهای بزرگ، اختلافات سیاسی و طایفهای را به راحتی، نادیده خواهد گرفت اما در مقابل تکبر و خود برتربینی هیچگاه، کوتاه نخواهند آمد.
و یک موضوع را برای همیشه به ذهنها بسپاریم
رودخانه با وجودی ماهیتش بخشندگی و آبادانیست و بدون هیچ چشم داشتی میبخشد آباد میکند و میرود تا شاید به دریا بپیوندد اما آب اضافه بر ظرفیتش را، جز برای خرابی و ویرانی به کار نخواهد گرفت. پس بیاییم به افراد فراتر از ظرفیتشان جایگاه ندهیم زیرا عدهای وقتی توسط مردم بالا میروند دیگر تحت هیچ شرایطی میلی به پایین آمدن ندارند..
در پایان قضاوت و تصمیم را به مردم و فعالان سیاسی گچساران و باشت میسپارم مردمی که در تمام این سالها، نسبت به آب و خاک و ناموسشان حس برادری داشتهام و برادران محترمی همچون تاجگردونها را تا زمانی بزرگ میدانم که اینگونه به تناقضگویی عادت نکرده باشند و با برتر و بدون رقیب دانستن خود و خانواده خویش، مانع خودباوری و بزرگ شدن فرزندان این دیار گردد.
سر تخت شاهی بپیچد سه کار
نخستین ز بیدادگر شهریار
دگر آنکه بی سود را برکشد
ز مرد هنرمند سر درکشد
سه دیگر که با گنج خویشی کند
به دینار کوشد که بیشی کند
با آرزوی موفقیت و سربلندی برای مردم شرافتمند همیشه در صحنه و مظلوم گچساران و باشت.
به اُمید آنکه روزی این قلم شیوا و پرمحتوا برای شکستن هیمنیه امثال وکیلی و غریبپور بچرخد.