یادداشتی از جواد فروغی فر؛
بلوطهای زاگرس و چنارهای البرز
30 خرداد 1399 ساعت 13:39
امروز فرزندان کهگیلویه و بویراحمد باید هم در رقابتی نابرابر با سایر افرادی که با هر اختلاف درونی در حذف فرزندان کهگیلویه و بویراحمد متحد هستند، بجنگند و هم مراقب «چِرنگ» های شعله افکنان نابخرد و ساده لوح باشند. به هر حال شاید سالها طول بکشد تا چرخ «گردون» «تاج» خود را بر روی استان کهگیلویه و بویراحمد بگستراند و بلوطهای با صلابت، خودساخته و بی منّت از همه چیز را نصیب ما بکند. ولی شعله افکنان نابخرد به قول لری خودمان میتوانند هر «بزرگی» را «واری» بکنند حتی بلوطهای چندین هزار ساله را و «اعتبار» نام «خائیز» و «خومی» و «دیل» و «نیل» را خدشه دار کنند.
یادداشتی از جواد فروغی فر - (حقوق خوان)؛ 1-دو روز قبل بسان هر روز از اتوبان نیایش، عازم محل کارم بودم. ترافیکی سنگینتر از روزهای قبل وجود داشت، تصورم بر وقوع یک تصادف بود، ولی آژیرهای ممتد و پرشمار ماشینهای متعدد آتش نشانی، حکایت از یک آتش سوزی بزرگ داشت. جلوتر رفتم دیدم درخت کوچکی-بله یک درخت کوچک بی ثمری-با آتیش کوچک کارتن خوابها به صورت جزئی آتش گرفته است. ناگهان یاد هزاران درختان بلوط دیل و خائیز افتادم که چه مظلومانه و غریبانه و بی فریاد ولی باصلابت و ایستاده، مرگ خود را به نظاره ایستادهاند ولی سر خم نکردهاند. بغض همیشگی سراغم آمد که چه تفاوتی است بین بید و چنارهای تهران که هر روز توسط پارکبانان محافظت و آبیاری میشوند، هرس میشوند، انواع کودها و مکملها را دریافت میکنند و با هر برفی، شاخه تکانی میشوند تا نشکنند چون استحکام چندانی ندارند، و با این همه نوازشها و تقویتها سالها طول میکشد تا اندازه «دُمبیل» بلوطی شوند؟ ولی بلوطهای با «اصالت» و با «صلابت» کهگیلویه و بویراحمد بی منّت هر انسانی و بدون هرگونه «دوپینگ» ی، خود میرویند و خود پرورش مییابند و با غفلت «بزرگوار» نابخردی، چنان طعمهی آتشی میشوند که غیر قابل مهار میباشد. براستی تفاوت درختان پرهزینه، بی ریشه و ثمر و شکنندهی تهران با بلوطهای کم هزینه، خودساخته و با ریشه و صلابت کهگیلویه و بویراحمد چیست؟
2-در تهران به ازاء هر درختی که میخشکد، چندین نهال کاشته میشود تا جای خالی آن درخت ضعیف و بی بار و بی ریشه، آشکار نشود. اما در زاگرس هر درختی که خشک میشود و یا هر درخت سبزی را آتش میزنند تا زغال باکیفیتی بشود برای کباب و قلیانِ قهوه خانههای پُر متقاضی و پُر درآمد تهران. پس باید بسوزد بلوط و بماند «چنار» و «بید».
3-حکایت چنارها و بیدهای کلان شهرهای شمالی و بلوطهای کهگیلویه و بویراحمد برای فرزندان استان هم صادق است، چنان که امروز شاهد هستیم یکی یکی حذف میشوند و میسوزند و صد افسوس که هم بلوطها توسط خودیها آتش زده میشوند و هم فرزندان استان با «کد» ها و «گرا» هایی که از درون جغرافیای سرزمینی کوچک استان کهگیلویه و بویراحمد توسط افراد با جغرافیای فکری کوچک به تهران ارسال میشود، حذف میشوند و میسوزند. کاش قدر نعمتهای «خدادادی» و «غریب» خود را قدر بدانیم و وجدان خود را «وکیل» ی قرار بدهیم هنگام قضاوت آنها تا شاید اینچنین شاهد شعله «افشانی» آتشی نباشیم که حتی دودش در چشم خودمان نیز فرو برود.
4-شاید بید و چناری را بشود با انواع «مکمل»ها و «مراقبت»ها دو ساله بزرگ کرد ولی بلوطهای زاگرس نشین، باید دهها و شاید قرنها سال بگذرد تا دوباره درختی شوند که کم آبی و انواع آفات نتوانند وی را از پای در بیاورند بلکه شعلهی کوچکِ «نادانی» که زیر «سایهی» همان درخت سالها آرمیده بود چنان وی را رنجور و بی دفاع کند که ایستاده مرگ خود را نظاره گر باشد.
5-امروز فرزندان کهگیلویه و بویراحمد باید هم در رقابتی نابرابر با سایر افرادی که با هر اختلاف درونی در حذف فرزندان کهگیلویه و بویراحمد متحد هستند، بجنگند و هم مراقب «چِرنگ» های شعله افکنان نابخرد و ساده لوح باشند. به هر حال شاید سالها طول بکشد تا چرخ «گردون» «تاج» خود را بر روی استان کهگیلویه و بویراحمد بگستراند و بلوطهای با صلابت، خودساخته و بی منّت از همه چیز را نصیب ما بکند. ولی شعله افکنان نابخرد به قول لری خودمان میتوانند هر «بزرگی» را «واری» بکنند حتی بلوطهای چندین هزار ساله را و «اعتبار» نام «خائیز» و «خومی» و «دیل» و «نیل» را خدشه دار کنند.
لذا امروز که بلوطهای خائیز و دیل با «چِرنگ» آن فرد نابخرد، مرگ خود را به نظاره نشستهاند ولی اصالت خود را از دست نداده و هم چنان خود را «تاج» زاگرس میدانند، فرزندان کهگیلویه و بویراحمد نیز فریاد «از پشت کوه آمدهام» را با صلابت تکرار خواهند کرد گرچه «چِرنگ» آن «بزرگوار» باعث هجوم شعلههای آتش از همه طرف شده است و باید در میان شعلههای آتش، ایستاده مرگ خود را نظاره گر باشند.
کد مطلب: 422262