یادداشت ارسالی:
انقلاب تاجگردون
20 خرداد 1399 ساعت 18:37
این حق بود که بر باطل پیروز شد، مَردی که هشت سال توانست حقوق غَصب شده مردم گچساران و باشت را بعد از سه دهه بازگرداند آیا جایز بود توسط کسانی که نشستن زیر کَپر پیرزن گَشینی و بوسیدن دَست پیرمرد پیچابی و هم سفره شدن با مادر شهیدی که سینه سوخته هست، را یک حِقارت و کوچکی میدانستند و محرومیت و محرومیت زدایی را فقط پُشت تِریبون جَهل فریاد میزدند و بویی از مَردانگی و خداترسی نَبُرده بودند؟!،؟؟ حَذف گردد...!!؟
«فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ.»
مبادا در مبارزه کوتاهی کنید و به دشمن پیشنهاد سازش دهید. شما بالاترید چون خدا با شماست و مطمئن باشید نتیجه مقاومت را بیکم و کاست به شما میدهد.
به قول، فریدریش نیچه! فیلسوف آلمانی.
بزرگترین نشانی که سرنوشت میتواند به ما هدیه کند این است که اجازه دهد ما مدتی در کنار مُخالفانِ خود بجَنگیم، زیرا از این راه پیروزی بِزُرگی را برای خود رقم میزنیم.
بی شک خداوند حکیم و بلند مرتبه همیشه یار یاور مردان و زنان مؤمنی است که در راه خدا قدم بر میدارند و بر خدای خویش توکل میکنند تا بر دشمنان خود پیروز شوند، خُدای غلامرضای تاجگردون آنقدر بزرگ و علیم هست که بندهی خود را بر آنانی که در یک دست پرچم حق گرفته و در دست دیگری تَبر برداشتهاند و عزم بر ساقط کردن حق گرفتهاند پیروز گرداند!، دیگ رو سیاهی بازیگران آماتور دنیای سیاست آنقدر سیاه و سیاه شده، که ضرب المثل دیگ به دیگ برآنان کفایت میکند.؟! یار و یاور مردمان سینه سوخته گچساران و باشت این بار نیز به لُطف خدا و دعای پیرزنانی که غافل از بازی کثیفی که رُقبای ضعیف سیاسیش برایش ساخته؛ و از باتلاقی مملو از تُهمت، اِفتراء، حِسادت، که در مسیر توسعه، تلاش، محرومیت زدایی، آبادانی و عُمرانی" غُلام گچساران و باشت گذاشته بودند آنقدر با افتخار و غرور آفرین عبور کرد که بر محبوبیت او افزود!
در یک پازل، شخص باید قطعات یا اطلاعات پازل را به شکل منطقی در کنار هم قرار دهد تا به راه حل صحیح و سرگرم کننده پازل دست پیدا کند.
ژانرهای متفاوتی از پازلها وجود دارند، مانند، پازل روابط.
غلامرضا تاجگردون درگیر بازی پازل روابط شُده بود که این پازل تمامی قطعات آن حتی میشه گُفت که قبل از انتخابات مجلس یازدهم برای این مَرد خدایی چیده شده بود. پازلی که هریک از مخالفان ایشان قطعهای از آن را در دستشان گذاشته بودند، و میخواستن بدون در نظر گرفتن قوانین پازل" بازی کثیف خود را به اتمام رسانند، در طرف دیگر غلامرضایی بود که خوب میدانست که در بازی پازل علاوه بر روابط! قانونی دیگر وجود دارد که قوهی بیشتری دارد، به اسم قانون پازل مَنطق؟؟!
نُبوغ و دانش شخص هست که میتوانند پازل منطق را اتمام بخشد، مسیر سخت و دشوار و پُر از پیچ خَم!؟ بر خلاف آنان غلامرضای تاجگردون به تنهایی تمام قطعات پازل را در دست داشت.
قطعهای از پازل! انقلابی او بود. قطعهای از پازل! محرومیت زدایی اوبود. قطعهای از پازل! آبادانی و عُمرانی او بود. قطعهای از پازل! توسعه بخش کشاورزی اوبود. قطعهای از پازل! اعتبارات او بود. قطعهای از پازل! توسعه بخش مسکن او بود. قطعهای از پازل! توسعه راه و جادهای او بود.
قطعهای از پازل! حق چهل ساله مردمان محروم دیارش بود.
قطعهای از پازل! صدای مردمانی بود که مدتها شنودهای نداشت.
آخرین قطعه این پازل چِهل هزار رایی بود که در سوم اسفند ماه ایشون را پیروز انتخابات کرد،
به فرموده" امام علی علیه السلام: اَلْکـیسُ صَدیقُهُ الْحَقُّ وَ عَدُوُّهُ الْباطِلُ؛
انسان زیرک، دوستش حق است و دشمنش باطل.!
این حق بود که بر باطل پیروز شد، مَردی که هشت سال توانست حقوق غَصب شده مردم گچساران و باشت را بعد از سه دهه بازگرداند آیا جایز بود توسط کسانی که نشستن زیر کَپر پیرزن گَشینی و بوسیدن دَست پیرمرد پیچابی و هم سفره شدن با مادر شهیدی که سینه سوخته هست، را یک حِقارت و کوچکی میدانستند و محرومیت و محرومیت زدایی را فقط پُشت تِریبون جَهل فریاد میزدند و بویی از مَردانگی و خداترسی نَبُرده بودند؟!،؟؟ حَذف گردد...!!؟
«ذلِکَ بِأَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ.
دلیل شکست آنها این است که کافران از باطل پیروی میکنند و مومنان از حق پیروی میکنند.
و باز هم طلوعی دیگر برای دکتر غلامرضا تاجگردون، بمان و بِساز دیارت را......؟ دُعای آنانی که جزء الله فریاد رسی ندارند و چَشمان کَم سوی آنها مدتها بود که خدمتگذاری از جِنس خودشان ندیده بودند! پُشت پناهت باد»...«بی شک بنده محبوب خدایی که مُداوم، پیروز میدانی.»
مردان خدا پرده پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
--------------------------------------------
مهراب ظفری چهارراه گشین
کد مطلب: 421872