یادداشت ارسالی:
ترامپ، حماقت استراتژیک، تسریع روند پایان هژمون
17 دی 1398 ساعت 19:31
آنچه مسلم است، گرچه ایالات متحده آمریکا و دونالد ترامپ آغازگر این رویارویی خطرناک بوده است لیکن بازیگرانی در این عرصه در حال تعیین قواعد وزمین بازی هستند که نتیجه غایی آن برای ایالات متحده آمریکا چیزی جز افول هیمنهی نظامی وقدرت اقتصادی ودرنهایت پایان هژمون نخواهد بود.
یکی از راهکارهای پیش بینی وارزیابی تحولات در بستر چالشهای امنیتی و استراتژیک تحلیل روندهاست. بدین معنا که از منظر تجزیه وتحلیل حوادث وچیدمان پازل گونه آنها میتوان گزینههای محتمل وقابل وقوع در آینده راپیش یابی وپیش بینی نمود.
ازاین منظر حادثه ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و همراهانش را میتوان در دایره تحولات ژئو استراتژیکی که بی گمان منطقه غرب آسیا وحتی بیش از آن فرامنطقه رافرا خواهد گرفت ارزیابی نمود.
در این راستا چند گزاره به اختصار ودر حد بضاعت قابل تأمل مینماید.
گزاره اول؛ حجم و وسعت اتفاق؛ این که آیا تصمیم سازان و تصمیم گیران دستگاه حاکمه ایالات متحده آمریکا و به طور ویژه دونالد ترامپ
پیش از تصمیم واقدام از پیامدها وسطوح بازخورد وپاسخ جبهه مقابل خود (ایران و متحدان استراتژیک) آگاه بوده و آگاهانه دست به این اقدام زدهاند ویا اینکه ناآگاهانه و تحت تأثیر وفشار اسراییل و سعودیها وهمچنین تحریکات احساسی مشاوران جنگ طلب کاخ سفید در ورطه یک بحران امنیتی خطرناک گام نهادهاند.
قرائن، امارات واظهارات شتابزده ومتناقض دونالد ترامپ و وزیر امورخارجه اش با دیگر مقامات ایالات متحده درستی فرض دوم وعدم آگاهی از وسعت اقدام وحجم پیامدهای این اتفاق را نمایان میسازد.
گزاره دوم؛ پیش بینی واکنشها و سطوح پاسخ؛
اولین پاسخ؛ از سوی عراق به عنوان کشوری که امریکا با نقض حاکمیت درخاکش اقدام تروریستی برعلیه مقام رسمی وژنرال ارشد کشور دیگر (ایران) و مقام عالیرتبه نظامی خود عراق (شهید ابومهدی المهندس) تصویب خروج فوری نظامیان و لغو پیمانهای امنیتی باایالات متحده بود که با سرعت وقاطعیت وبه هنگام انجام گردید. امری که ازسوی آمریکائیها قابل پیش بینی و نبوده و از سوی آنان دوراز انتظار به نظر میرسد. سخن اخیر دونالدترامپ درمورد مطالبه هزینه برچیدن پایگاههادرعراق نیز از سر استیصال و شاهدی براین مدعاست.
پاسخهای ایران؛ به عنوان مهمترین وقدرتمندترین بخش جبهه رویاروی ایالات متحده قطعی وحتمی خواهد بود این پاسخها را میتوان از دومنظر کوتاه مدت (تاکتیکی) و بلند مدت (استراتژیکی) تحلیل وارزیابی نمود. اهم پاسخهای تاکتیکی ایران میتواند هدف قراردادن مواضع و منافع حیاتی ایالات متحده در خاک متحدان منطقهای از قبیل شریانهای اقتصادی وزنجیره تأمین انرژی واز دیگر سو پایگاههاو مستشاران نظامی و باشد. این تاکتیک میتواند دو دستاورد استراتژیک برای ایران داشته باشد، اول اینکه متحدان منطقهای فعلی ومتحدان احتمالی امریکا درآینده که محتمل بود پایگاه و مراکز حافظ منافع بیشتری در اختیار ایالات متحده قرار دهند دچار تردید خواهند شد واز این اقدامات صرف نظر خواهند نمود، از آن جهت که ممکن است با ماجراجویی امریکا درجنگی ناخواسته و فراگیر داخل شوند. دوم آنکه سرخوردگی و ترس در میان نیروهای نظامی و لجستیکی ایالات متحده به قدری فزونی خواهد یافت که مجبور به ترک تمامی یابخش اعظم منطقه غرب آسیا خواهند بود. این گذاره درجبهه روبه روی آمریکا بالعکس عمل خواهد نمود زیرا باعث تقویت انگیزه و اعتماد به نفس و همچنین روحیه تقویت حضور فعال، مؤثر وپیشدستانه در جمهوری اسلامی ایران و همپیمانانش محور مقاومت خواهد بود.
گزاره سوم که از همان ساعات اولیه مقدمات و اقدامات عملی آن چه به صورت خودجوش و چه به صورت سازمان یافته آغاز وعملیاتی گردید گسترش حملات سایبری و نفوذ به مراکز حساس و تصمیم ساز ایالات متحده وهمپیمانانش خواهد بود که با توجه به توان سایبری ایران از درجه اهمیت بالا وتعیین کنندهای برخوردار است.
گزاره دیگر که به مانند موارد پیشین به قطعیت نزدیک مینماید پاسخ ایران از طریق حملات کوبنده و گیج کننده در پهنه دریا و حمله به رزم ناوهای استراتژیک و ناوچههای نظامی آسیب پذیر ایالات متحده در خلیج فارس و دهانه اقیانوس هند میباشد که در صورت تحقق این پاسخ تبعات فاجعه باری در تغییر توازن ژئواستراتژیک غرب آسیا به زیان آمریکا و همپیمانان غربی خواهد داشت.
پاسخ نیابتی و غیر مستقیم ایران؛ با تحلیل روندهای طی شده سالهای اخیر از سوی محور مقاومت پاسخ قطعی این هم پیمانان و بازوهای توانمند ایران در پهنه ژئو پلتیکی به گسترهی تمامی غرب آسیا تا شاخ آفریقا و حتی سواحل مدیترانه ائم از حزب الله لبنان، حزب الله عراق، انصارالله یمن، حزب الله حجاز (متشکل از شیعیان قطیف شبه جزیره عربستان) مقاومت غزه و...میتوانند گزاره پاسخهای دردناک و غیر منتظره را عملیاتی نمایند.
نکتهی دیگری که نباید از نظر دورداشت حمایت ضمنی والبته نه نظامی و میدانی بازیگران دیگری نظیر چین و روسیه وتاحدی ترکیه وهند به دلیل تبعات مثبت و فایده مند پایان هژمون آمریکا درمنطقه برای این کشورها وبهره مندی بیشتر از منابع و بازارهای هدف منطقه غرب آسیاست و قطعاً حمایت دیپلماتیک و ایستادن در کنار ایران و محور مقاومت در دراز مدت به منفعت آنان خواهد بود. اعلام محکومیت این حادثه تروریستی از سوی آنان وشماتت ایالات متحده نیز شاهدی براین مدعاست.
آنچه مسلم است، گرچه ایالات متحده آمریکا و دونالد ترامپ آغازگر این رویارویی خطرناک بوده است لیکن بازیگرانی در این عرصه در حال تعیین قواعد وزمین بازی هستند که نتیجه غایی آن برای ایالات متحده آمریکا چیزی جز افول هیمنهی نظامی وقدرت اقتصادی ودرنهایت پایان هژمون نخواهد بود.
آنچه به اختصار و درحد بضاعت عرضه گردید تحلیل روندی پاسخهای محتمل و کوتاه مدت تاکتیکی و تاثیرات استراتژیک آن بر منطقهی پرتنش و بحران خیز غرب آسیاست که موارد مطرح شده قابل بحث ومداقه بیشتری است و میتوان گزارههای دیگری نیز برآن افزود که از حوصله این مقال افزون است.
سخن آخر آنکه؛
با حماقت استراتژیک ترامپ به پایان هژمون نزدیک میشویم.
تاچه پیش آید.
-------------------------------------------------------------------
سید علی مصطفوی
پژوهشگر مرکزپژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه
کد مطلب: 416352