سخنی با غلامرضا تاجگردون؛
حفظ حرمت صاحبخانه، اولین قدمِ اثبات دوستی و برادری!
سیده فاطمه زهرا تقوی
26 خرداد 1398 ساعت 0:32
فرزندان محله، فرزندان غلام رضا صدیق، صاحب خانههایی که برایشان جشن گرفتید، دیشب عزادار عزیزانشان بودند، عزادارِ پدری که دیگر نیست، مادری که دیگر درد نمیکشد، فرزندی که دیگر از بیکاری با دلی پر درد محله را بالا پایین نمیکند! ایرادی بر جشن و پایکوبی وارد نیست، اما همین کِی و کجایِ ساده میشود تیری به قلب همانهایی که روزی درِ خانه اشان را با کمالِ مهمان نوازی به رویتان باز کردند و دوش به دوشتان قدم برداشتند تا بسازید آنچه را که دیشب با کمال غرور افتتاح کردید!
متن ارسالی: ۷ سال پیش در چنین روزهایی، نمایندهی فهیم مردم گچساران و باشت در مجلس دستِ دوستی به سمت اولاد زهرا دراز کرده و دَم از شأن و حرمت بالای سادات میزند!
و اما امروز؛ شاهد برگزاری جشنی به نام محله و بکامِ جریانِ سیاسی حاکم، که با به پایان رسیدنِ شب و سر دادن شعارهایی مضحک، کم کم به میتینگ انتخاباتی تبدیل شده و صحنهی خطُ نشان و به چالش کشیدن رقبای احتمالی میشود!!!
آن هم درست در مقابل خانههای داغ دار!!!
خانهای جوان در سردخانه دارد و رخت عزا بر تن، خون گریه میکند تا طلوع آفتاب که به دست خاکِ سرد بسپارد جوانِ آرزو به دل، سرخورده و ناکامش را!
جوانی از طایفهی پرصلابت، غیور و همیشه در صحنهی برآفتاب!
پر پر شدنِ شایان پرور، اولین شبش در سردخانه، با جشن و آتش بازی گذشت بدون حفظ حرمتِ خانوادهی داغدیده اش!!!
خانهای دیگر تنها سه شب از پرکشیدنِ مادرشان میگذرد!
سه شبی که فقط خدا میداند و فرزندان، که بی مادر چگونه سر شده و به صبح رسیده است!
مادری فرهنگی و زحمت کشیده، مادری خسته از روزهای سخت و طاقت فرسای درد و بیماری!
سیده گوهرتاجِ پندگیر، مادری نمونه و زنی بزرگ از طایفهی عظیم الشأن سادات امامزاده علی (ع)!
ایرادی بر جشن و پایکوبی وارد نیست، اما همین کِی و کجایِ ساده میشود تیری به قلب همانهایی که روزی درِ خانه اشان را با کمالِ مهمان نوازی به رویتان باز کردند و دوش به دوشتان قدم برداشتند تا بسازید آنچه را که دیشب با کمال غرور افتتاح کردید!
فرزندان محله، فرزندان غلام رضا صدیق، صاحب خانههایی که برایشان جشن گرفتید، دیشب عزادار عزیزانشان بودند، عزادارِ پدری که دیگر نیست، مادری که دیگر درد نمیکشد، فرزندی که دیگر از بیکاری با دلی پر درد محله را بالا پایین نمیکند!
در کنارتان که نه، در پستو ترین جای خانه اشان پنهان شدند تا صدای شادی و هلهلهی جلوی خانه اشان را نشنوند!!!
نمک یک انگشت است برادر!
حرمتِ روزهای شادی که کنارتان بودند را با روزهای غمگینی که کنارشان نبودید، خــــــوب پاسخ دادید!!
حال آنکه از آن دو سه خانوادهی سادات که ادعای پوچِ بزرگی و ریش سفیدی طایفه را داشته و از بانیانِ جشن و پایکوبی در کنار فعالان سیاسی و انتخاباتی بودند، بیشتر از این انتظار نمیرفت و اثباتی شد بر عدمِ دلسوزی و همدلی اشان با طایفه!
باشد که بجای اینگونه حرکتهای بی ثمر، شاهدِ ایجاد اشتغال و حذف شغلهای کاذب، پرخطر و خودکشیِ جوانان محله امان باشیم!
به امید آن روز و روزهای روشن برای شهرم ...
----------------------------------------
سیده فاطمه زهرا تقوی
---------------------------------------
کد مطلب: 410378