میرشکالی که رستم و شغاد نمیخواند به درخت دوخته خواهد شد/ نه باوی کابل است و نه رستمان در خواب؛
تاجگردون تا کجا میرود؟
سید رضا حسینی
31 فروردين 1398 ساعت 11:18
باوی که از گذشته تا کنون به یاد ندارد فرزندش را رها کرده باشد اکنون شاهد است هر روز فرزندی از فرزندانش توسط مهاجری پر زور که هر بار و در هر جمعی به فراخور علاقه آن جمع تغییر ایل داده و گاه باوی و گاه بویراحمد و حتی گاهی واو ما بین کهگیلویه و بویراحمد میشود کنار گذاشته میشود. تکرار این وضع زنگ خطری است برای فردی که خود را مدیون مردمی میداند که تمام قد از ایشان حمایت کردند اما امروز با بی مهری و کج سلیقگی فرزند خود قرار گرفتهاند ....
به نام نامی دوست که هرچه داریم از اوست ...
این روزها همه درحال یارگیری برای آینده انتخاباتی خود هستند هر فرد طیف یا گروه یا کلونی را برای خود نشان کرده است. مرسومترین روشها در انتخابات یارگیری جدید و حمله به کلونیهای رقیب بوده و هست.
تاجگردون نیز این روزها غافل از خیمه خود سخت بدنبال یارگیری و دادن امتیازات مختلف و به نوعی باجهای متفاوت به گروهها و طوایف مختلف است. نوعی بازی خطرناک در شرایطی متفاوتتر ازهمیشه شرایطی که با نگاههای مختلف انتخاباتی همراه ست. مهمترین بخش در هر انتخاباتی حفظ و قوام نیروهای خودی است تا بتوان در شرایط حساس از آنها استفاده نمود.
در دو دوره نمایندگی تاجگردون فراز و فرودهای متفاوتی برای ایشان در حوزه انتخاباتی رخ داده است که گاها میتوان به وضوح ملاحظه کرد که حفظ و جایگاه افراد برای ایشان در مواقعی خطری بزرگ بوده و ایشان تنها راه را فقط در حذف گزینهها دیدهاند. این بازی ابتدا با نام هادی زارع پور شروع شد، مردی آرام متین و دارای پیشینه روشن و تفکری مشخص در عرصه سیاست و اصلاحات.
تنها راه کنار گذاشتن هر فرد در جریان فکری اصلاحات برای تاجگردون دادن پست و جایگاه حتی الامکان بیرون از گچساران است که هادی زارع پور نیز از این قاعده مستثنی نبود.
نفر دوم و شاید تاثیرگذارترین فرد برای تاجگردون در منطقه عبدالرحیم رحیمی بود که با همه توان در راستای اقتدار و رشد سیطره تاجگردون گامهای محکم و استواری برداشت، کسی که حاج بهرام دستانش را بعنوان گزینه بعد از خود بالا برد اما به مرور و با بیماری غلامرضا همه چیز رنگ دیگری به خود گرفت و شایعاتی مبنی بر تغییر رفتار رحیمی و آغاز تحرکات انتخاباتی به گوش میرسید به گونهای که شایع شد ایشان چند نشست نیز برگزار کرده است و البته کیست که نداند رحیمی بی میل نیست صندلی پر درد سر فرمانداری را با تخت نمایندگی مجلس عوض کند؟
پس از بهبود تاجگردون و بازگشت به عرصه سیاست و انتخابات تنها راهی که برای رحیمی به ذهنش رسید تحت فشار قرار دادن وی و اجبار به رفتن بود که به خوبی اجرا شد.
البته این اتفاق برای تاجگردون جایی شیرینتر شد که موسی خادمی استاندار لرستان که همواره از کار رحیمی رضایت داشت ایشان را به فرمانداری بروجرد گمارد، جایی که در نظر تاجگردون عرب نی انداخت، تصاویر بسته چهره رحیمی در روز تودیع و معارفه خود گویای این حکایت قدیمی است.
گزینه سوم عبدالکریم عبدی پور نیمدوری بود که با وعده فرمانداری و ریاست آموزش و پرورش فقط خلسهای برایش بجای گذاشت تا دل طرفداران پروپاقرص اصلاحات در حوزه باوی را خدشه دار کند، عدهای میگویند طرح نام عبدی پور نیز بازی دیگری از سوی تاجگردون بود تا از آن طریق بتواند سران اصلاحات گچساران را منفعل نگه دارد تا کار خود را به سرانجام برساند.
قربانی بعدی سیاست تاجگردون ظهرالدین پورالحسینی بود که ایشان به واسطه تجربه و تسلط و ندادن امتیاز به دفتر نمایندگی و بیت تاجگردون مورد غضب مرد مجلس نشین قرار گرفت و کنار گذاشته شد.
و اما نفت مهمترین حوزه تاثیرگذار در شهرستان چه از لحاظ جمعیتی و چه وسعت و چه ترکیب.
نفت میوهای بود دست نخورده که پس از سیاسی شدن در زمان حسینی نظم و دیسیپلین و اقتدار همیشگیاش را از دست داد تا پس از آن سیاسیون از بیرون گود برایش تصمیم بگیرند.
تاجگردون اما بعد از پاکدل گزینههای مختلفی را در قالب مدیر در نفت گمارد، گزینههایی غیربومی که برای انجام مأموریتهای محوله از خیابان مدرس یکی یکی میآمدند و چند صباحی بعد پس از مصرف غزل خداحافظی میخواندند.
آخرین نفر قرعه بنام یک بویراحمدی جوان از حوزه سردسیر رسید، صیدالی از زمان تصدی گری اش در نفت بسیار محافظه کار بوده و در ظاهر گاهی به نعل گاهی به میخ کارهای خود را پیش میبرد و البته در پشت پرده به صورت دستوری مهمترین حذفها را در نفت رقم زد.
کوچ اجباری سعید غلامی و حذف به ناحق مرد محجوب نفتیها (سید فاخر موسوی) که تنها بخاطر اشتباهی فاحش از افرادی دیگر باحکمی عجیب بدون هیچ حمایتی جابجا شد.
جالب است بدانید که اتفاقی که بهانه حذف موسوی قرار گرفت پس از ایشان در مدت مدیریت نعمت اسدی به کرات اتفاق افتاد اما با حمایت مدیرعامل همراه بود و اتفاق خاصی گریبان او را نگرفت.
هر روز به نیروهای وفادار و اصیل نفت فشارهای بیشتری وارد میشود و حمایتها به مراتب کمتر میشود.
داستانی عجیب از حوزهای بزرگ و تاثیرگذار.
باوی که از گذشته تا کنون به یاد ندارد فرزندش را رها کرده باشد اکنون شاهد است هر روز فرزندی از فرزندانش توسط مهاجری پر زور که هر بار و در هر جمعی به فراخور علاقه آن جمع تغییر ایل داده و گاه باوی و گاه بویراحمد و حتی گاهی واو ما بین کهگیلویه و بویراحمد میشود کنار گذاشته میشود. تکرار این وضع زنگ خطری است برای فردی که خود را مدیون مردمی میداند که تمام قد از ایشان حمایت کردند اما امروز با بی مهری و کج سلیقگی فرزند خود قرار گرفتهاند ....
داستان شاهنامهای که شاید پایان خوشی برای نماینده نداشته باشد ...
----------------------------------------
سید رضا حسینی
----------------------------------------
کد مطلب: 408799