پاسخی به یک مطلب:
گناه «سید قدرت» دستگیری از شما در اوج استیصال و درماندگیتان بود
3 دی 1397 ساعت 21:08
در پایان نویسنده پیشبینی کرده و از آینده و رأی و نظر مردم باشت و گچساران سخن گفته، خدمت ایشان عرض میکنم، مردم باشت و گچساران خیلی وقت است، که از چپ و راست عبور کردهاند، و انتخابشان بر اساس سیاستهای کلان کشور است، امروز تشخیص میدهند که جناب اقای تاجگردون برای انان مفید و مؤثر تر است، از ایشان حمایت میکنند، فردا تشخیصشان این که جناب اقای حسینی برای انان موثرتر است، او را انتخاب میکنند. درست همانگونه که قبلاً در دولت اصولگرایان اقای حسینی را او در دولت اصلاح طلبان جناب اقای تاجگردون را انتخاب نمودند. اما اگاه باشید، چه جناب اقای تاجگردون و چه جناب اقای حسینی انتخاب مردم باشد، بار شما به مقصد نمیرسد.
امروز مطلبی با نوشته خانمی به اسم سولماز طاهری بویراحمدی[کلیک کنید] یکی از دوستان برایم ارسال کرد و خواهان جوابیهای شد.
واقعیتش این است، وقتی که خوندم بی اعتبار از کناران گذاشتم و با خودم گفتم:بگذار فراموش شدگان، در فراموشی بمانند. و با رویای زندگی خود که از آن تهی یافتهاند، با آن تعاریف دلخوش کنند و با آن زندگی کنند، زندگی را سرکنند.
اما بعد از ارسال از طرف یکی دو عزیز دیگر، که روح انان با این نوشته جریحه دار شده بود بران شدم چند خطی بنویسم، تا انان را آزرده خاطر نکنم.
آنچه نویسنده مرقوم داشته بود، با آنچه من از کتابهای تاریخی بویراحمد خوانده بودم، در تعارض دیدم، لذا سری به گنجه کتابخانه زدم و کتاب کوچ کوچ، کدخدازاده و خانزاده ای از ایل و تبار خانها را که چندسال پیش مطالعه کرده، بیرون اوردم، و با خود گفتم دوباره مطالعه کنم، شاید برداشت اولیه من از این کتاب که گنجینهای ماندگار برای شناخت ایل بویراحمد و گذشته تاریخان دیار است، اشتباه بوده است.
دوباره خوانی این کتاب بار دیگر روح و روانم را تلطیف داد و به وجد آورد. و به سالهای دهه بیست برد.
بدنبال جملاتی از سطرهای کتاب میگشتم، که خانزاده کی عطا طاهری به قدرتمند بودن کدخدایان و بزرگان طوایف که نسبت به خانها داشتند. نگاهی دوباره انداختم.
در صفحه۱۰۵کتاب به شاهنامه خوانی سخن ور و کدخدای کی گیوی کی ولی خان اشاره داره که در هنگام شاهنامه خوانی به ناصرخان اشاره می کند و میخواند.
قباد گزین را ز البرز کوه/من اوردمش در میان گروه (که البته در افواه عمومی شنیدیم که جلیل و بابکانی ها ناصرخان را بر اریکه قدرت سوار کردند)
که اشاره دارد اگر ناصرخان، امروز خان است، به حمایت من است که بر این صندلی تکیه زده است.
و یا در صفحه ۳۷۶ همین کتاب، از خشم و غصب علی خان کی گیوی میگوید، که با قنداق تفنگ خان را مضروب کرده و همسرش با جیغ و داد و نوزاد در بغل بین خان و علی خان حائل میگردد تا مانع از کشته شدن خان گردد.
و در صفحه ۳۷۷ همین کتاب کی مندنی جهانبین که در ارتباط داخلی طرفدارکی علی خان است، پیشنهاد میدهد که باید ناصرخان همراه محمدحسین خان کشته شود.
و علی خان به برادر میگویددرست همین است که هردو برادر زنهایمان را بکشیم که آسوده از کینه توزی این خاندان باشیم.
آنچه مرقوم شد، گوشههایی از تاریخ گذشته بویراحمد است، که خوانین اکثر قدرت خود را از کدخدایان طوایف خود میگرفتند. و نشانههایی از سرباز فرمانده دران نمیبینیم و در دیگر نوشتههای این کتاب و سایر کتب، رابطه خانها و کدخدایان به بذل و توجه خانها به کدخدایان را نشان میدهد، که سبب تحکیم قدرت و ماندن انان بر اریکه قدرت بوده است.
در پایان نویسنده پیشبینی کرده و از آینده و رأی و نظر مردم باشت و گچساران سخن گفته، خدمت ایشان عرض میکنم، مردم باشت و گچساران خیلی وقت است، که از چپ و راست عبور کردهاند، و انتخابشان بر اساس سیاستهای کلان کشور است، امروز تشخیص میدهند که جناب اقای تاجگردون برای انان مفید و مؤثر تر است، از ایشان حمایت میکنند، فردا تشخیصشان این که جناب اقای حسینی برای انان موثرتر است، او را انتخاب میکنند. درست همانگونه که قبلاً در دولت اصولگرایان اقای حسینی را او در دولت اصلاح طلبان جناب اقای تاجگردون را انتخاب نمودند. اما اگاه باشید، چه جناب اقای تاجگردون و چه جناب اقای حسینی انتخاب مردم باشد، بار شما به مقصد نمیرسد.
لذا این ترفند شما، که گله مند از تحریف تاریخی هستید که به نفع شما بیان نشده، در تصمیم مردم فهیم و اندیشمند گچساران و باشت اثری نخواهد داشت.
سخنگوی بزرگان بویراحمد نیستم اما قطعاً فرزندان انان سربازان که شما یاد کردید، شما را بی جواب نخواهند گذاشت.
کلام آخر که قطعاً موجب ناراحتی و عصبانیت سیدقدرت، باتوجه به روح بزرگی که به نسبت بخشش و چشم پوشی از خطای دیگران در او سراغ دارم را بر این نگارنده به دنبال خواهد داشت. اما میگویم، بگذار از من دلخور و ناراحت گردد. چرا که بعضیها شایسته این بزرگ منشی نیستند.
شاید گناه سید قدرت این باشد، در روزگاری که حتی دوستان شما، در حمایت شما بر نیامدند، و در اوج استیصال و درماندگی بودید.
این سیدقدرت بود که دستگیر شما بود نه جناب آقای تاجگردون و نه هیچ کس دیگری.
بگذار ناراحت شود، اما بر این عقیدهام، آنکس که نمکدان میشکند، سزاوار تواضع و فروتنی نیست.
-------------------------------------------------
سیدسعادت الله حسین پور ده بزرگ
کد مطلب: 405726