یادداشت|
مصائب شهردار تهران و ساختار متصلب قدرت در ایران
محسن خرامین
12 آبان 1397 ساعت 9:20
بد نیست حالا که شهردار تهران بهانه این نوشته شد به دلایل بیشتری از ادعایمان در ذبح افشانی به پای کسانی که شهرداری را ملک و میراث پدری خود میدانند اشاره شود؛ اول اینکه ممکن است برخی ادعا کنند افشانی با قانون بازنشستگی کنار گذاشته میشود و این یک قانون است و استثنایی هم ندارد که این کاملاً قبول و ما هم امیدواریم هیچ استثنایی نداشته باشد و همه سطوح را در برگیرد ولی به نظر میرسد این قانون از اول هم مشخصاً برای زدن افشانی بوده است و خواهیم دید بعد از این تبصرهها وماده هایی که آنرا از خاصیت خواهند انداخت که اگر این گونه نبود از روز اول همه تنها بر افشانی زوم نمیکردند.
محسن خرامین؛ غیر قابل نفی است که تقسیم بندی قومیتی در نگاه به مسائل کلان سیاسی و مملکتی که در مورد شهردار تهران گاه با تحقیر و تمسخر یک قوم و جغرافیای خاص از سوی بعضی چهرههای سیاسی و ژورنالیستی -که دائماً در پی اثبات ارادت خود به پدرخواندهها هستند-هم همراه بوده، برای پیشبرد مقاصد سیاسی بعضی محافل انتخاباتی که به اشتباه تشکلهای سیاسی نام گرفتهاند، رویکرد شرافتمندانهای به نظر نمیرسد. این چند سطر نیز دفاعی سلبی است، از خود و هویت تاریخی بخش بزرگی از این سرزمین که در مقابل فشارها بر محمد علی افشانی شهردار تهران تبلور یافته است.
بخش زیادی از ادبیات فارسی و فرهنگ عامه ما مشحون از تاکید بر جهان وطنی و برابری انسانهاست اما در نقطه مقابل نمیتوان از مخاصمات و منازعات در درون این ادبیات چشم پوشی کرد. تاریخ و ساختار و مناسبات اجتماعی به شکل عریانتر و بیشتری در برگیرنده منازعات و تخاصمات میباشد منازعاتی که از یک مال (ده) شروع میشود و تا سطوح بالای قدرت ادامه دارد و ترکیبی از دوگانه هسته اقلیت قدرت- اکثریت ضعیف غیر (دیگران) است.
ظهور مدرنیته و انتقال برخی مظاهر آن از قبیل دولت مدرن، احزاب، بروکراسی، و شکل ضعیفی از حاکمیت قانون در صد ساله اخیر این امیدواری را پدید آورد که مناسبات بر محور شایستگیها و توانمندیها خواهد چرخید ولی با اندک مداقه ای در اوضاع فعلی مدیریت کلان کشور آنچه دیده میشود کاریکاتور مضحکی از همان تمایزات تاریخی، قومی و تقسیم بندیهای جغرافیایی و دوگانه هسته قدرت و غیر است که خروجی آن به جای فراکسیونهای سیاسی فراکسیونهای منطقه مانند فراکسیون ترکها، زاگرس نشینان و... است.
تحلیل این اتفاقات تنها در ذیل روابط و مناسبات قدرت امکان پذیر است روابطی که از کوچکترین و دورافتادهترین نقطه و کوچکترین هستهها تا بزرگترین آنها ادامه پیدا میکند.
هسته قدرت واجد برخی ویژگیهای خاص است از جمله قدرت در مقابل هر ورود «غیر» ی به سختی مقاومت نشان میدهد و مدام در درون خود به بازتولید و بازآفرینی و در نهایت شکل گیری وضعیت فسادآلودی مشابه وضعیت فعلی میپردازد.
حکایت شهردار تهران و حوادثی که در کوتاه مدت برایش رقم خورد را باید از زاویه «ساختار قدرت» دید. قصد انکار ضعفها و برخی اشکالات افشانی از جمله یکی دو مورد انتصابات و هم چنین عدم ارتباط مناسب با رسانهها را ندارم که ریشه این ضعفها را نیز بیش از هر چیزی تاریخی و متاثر از همین ساختار می دانم.
افشانی به جهت برخی منازعات در درون گروههای مستقر در قدرت آنهم بیشتر از جنبه سلبی وارد ساختار شد. (در گذشته نیز به سختی کسی موفق به ورود به حلقه قدرت میشد و صرفاً برخی از سر حادثه، وصلتهای اتفاقی یا از اثبات جاننثاری وارد این چهارچوب میشدند که معمولاً نیز موقتی بود.)
او از روز اول با حجمی از فشار و سهم خواهی مواجه شد که در نهایت بهسادگی تمام و در کوتاهترین زمان قربانی شد. در این بین بیش از هر موضوعی متهم به قوم گرایی گردید و برای اولین بار بود ادعا شد تهران متعلق به همه است الا کهگیلویه و بویراحمدیها. نکته دیگر این که منتقدین و معترضین به افشانی در این اتهام بی پایه (برعکس این اتهامات گفته میشود افشانی از گذشته تاکنون از هم استانیهای خود در عرصه مدیریتی حمایتی نداشته است و چنین نگاهی ندارد) کسانی بودند که سنگ برخی خانوادههای خاص را به سینه میزدند و برای خود مافیای رسانهای تشکیل دادهاند، این طیف نگاهشان در رسانهها مبتنی بر رابطه آمریت_ تابعیت است و هر کدام برای یک پدرخوانده قلم میزنند.
حکایت این خانوادهها و پدر خواندهها نیز جالب است آنها مدام در قدرت حضور دارند و صرفاً از یک صندلی به صندلی دیگر جابجا میشوند. به طور مثال کسی که تا دیروز در شهرداری بوده است به دانشگاه آزاد میرود و آن یک که از دانشگاه آزاد رانده شده است به شهرداری می اید.
این حضور همیشگی و ابدی در قدرت است که سبب پیدا شدن اصطلاحات و گروههایی همچون آقا زاده و ژن خوب در ساختار سیاسی کشور میشود. به سختی و نزدیک به محال کسی خارج از این چهارچوب موفق به ورود به این جمع میشود.
اگر هم اندک اتفاقی بیفتد معمولاً این قرعه به نام برخی دلالان و واسطههای مورد حمایت همان بالاییها می افتد که این جدید الورودها خیلی زود با القابی همچون نوکیسه و تازه به دوران رسیده از دایره خارج میشوند (البته در چنین فضایی استعداد ظهور نوکیسگان بسیار زیاد است نو کیسههایی که شب 140 امضا برای فوریت یک طرح جمع میکنند و فردا خود علیه فوریتشان رای میدهند).
جریانهای سیاسی و اعضای این جریانها در جایی که پای منافع شخصی به میان میآید تفاوتی با هم ندارند و جملگی حکایت همان جمله معروف نوام چامسکی اندیشمند امریکایی هستند که گفته است: فرق بین حزب جمهوری خواه و دمکرات فرق بین نوشابه پپسی و کوکا کولا است.
نکته دیگر این که هسته قدرت فقط چشیدن و بالاکشیدن را خوب یاد گرفته است و هیچ عادت پاسخگویی ندارد. خروجی مدیریت آنها فساد، بیکاری، تورم، نرخ بالای دلار، بحران محیط زیست، آلودگی تهران و .... است ولی به گونهای طلبکارانه و دلسوزانه در مورد افشانی حرف میزنند که گویی مقصر همه مصائب تهران و کل کشور مدیریت از اول توام با فشار و معلق شش ماهه افشانی بوده است.
تجربه افشانی که به گواه بسیاری در دو حوزه برخورد با فساد و شفافیت و اجرای پروژههای عمرانی کارنامه قابل قبولی داشته است قبل از آنکه یک تجربه درس آموز برای بیان محدودیتهای تاریخی مردم یکی از مناطق کشور باشد بیشتر تکرار زمختی هسته قدرت در ایران است که نمیخواهند به غیر از خودشان دیگرانی نیز در قدرت سهیم باشند و دیگران را به مثابه یک مزاحم میبینند حتی اگر بهترین و زیباترین شعارها همچون «شایسته سالاری» و «ایران برای همه ایرانیان» را سر داده باشند. (رای بالا مجلس به وزیر در آستانه استیضاح صمت یعنی محمد شریعتمداری برای یک وزارت خانه جدید گواه این گزارههاست).
بد نیست حالا که شهردار تهران بهانه این نوشته شد به دلایل بیشتری از ادعایمان در ذبح افشانی به پای کسانی که شهرداری را ملک و میراث پدری خود میدانند اشاره شود؛ اول اینکه ممکن است برخی ادعا کنند افشانی با قانون بازنشستگی کنار گذاشته میشود و این یک قانون است و استثنایی هم ندارد که این کاملاً قبول و ما هم امیدواریم هیچ استثنایی نداشته باشد و همه سطوح را در برگیرد ولی به نظر میرسد این قانون از اول هم مشخصاً برای زدن افشانی بوده است و خواهیم دید بعد از این تبصرهها وماده هایی که آنرا از خاصیت خواهند انداخت که اگر این گونه نبود از روز اول همه تنها بر افشانی زوم نمیکردند. محدود تجربههای قبلی نیز موید همین نکته هستند بهطور مثال آیا در بحث حقوقهای نجومی فقط صفدر حسینی مستوجب برخورد و هیاهو بود که با او شروع شد و تنها با او تمام شد؟ و یا حتی نوع مواجهه با محمدعلی وکیلی که در موارد مشابه نه تنها کسی سراغ دیگران نمیرود بلکه شاهد توجیه تراشی هستیم. پس باید نتیجه گرفت قضیه بیش از آن که قانون و ظرفیت فردی باشد ریشه در همان محدودیتهای تاریخی و مقاومت هسته قدرت دارد.
دوم اینکه حتی اگر چنین قانونی هم تصویب و اجرایی نمیشد نباید تردید داشت که با بهانه دیگری عذر افشانی در ادامه خواسته میشد و حسن این قانون آن است حداقل آبرومندانه کنار گذاشته میشود. بسیاری این قانون را نوعی توجه و حمایت از جوانان میدانند ولی من به عنوان یک جوان هیچ حس خوبی به این قانون ندارم چون اساساً اکثر جوانان فعال و آگاه هیچ رابطه استخدامی با سیستم اداری ندارند و نکته دیگر اینکه و خواهیم دید بعد از اجرای قانون هیچ اتفاقی برای جوانان و ساختار مدیریتی در کشور نخواهد افتاد و قبل و بعد آن یکسان خواهد بود.
مضحکترین واکنش به ماوقع شهردار و نگاه هسته قدرت به غیر را باید در توئیت عطالله مهاجرانی دید که حرکت نمایندگان در تلاش برای تصویب یک فوریت در استثنا کردن شهردار تهران را با تصویب قانونی در قبل از انقلاب برای دادن تابعیت ایرانی به فوزیه مصری برای ازدواج با محمدرضا شاه پهلوی تشبیه کرده بود ولی جالب آنکه همین فرد با اینهمه ادعا خود او در مقام معاون پارلمانی رییس جمهور وقت از اولین کسانی بود که در تاریخ جمهوری اسلامی دنبال تغییر قانون اساسی و مادم العمر کردن ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی بوده است. همان کسی که به اتهامش نسبت به گرفتن مواجب از دربار سعودی و پرونده دکل نفتی پسرش جواب روشنی نداده است.
تصلب و نفوذناپذیری ساختار قدرت مختص ایران و نیست و در مقیاس جهانی و تمام سطوح زندگی بشری نیز وجود دارد هر چند نباید انکار کرد غلظت آن با توجه به زمینههای جغرافیایی و تاریخی در اینجا بیشتر است. در عین حال نباید مطلقاً ناامید بود و از نقادی و محکوم کردن وضعیت حاکم دست کشید. کاری که زمان میبرد و به نظر برخی در نهایت به بازتولید شکل دیگری از همین وضع فعلی منتج خواهد شد.
کد مطلب: 404256