اصول روزنامه نگاری حرفهای را رعایت کنیم
ذهنیت توطئهاندیش علیه فرزندان کهگیلویه و بویراحمد
دکتر احسان شاه قاسمی
25 مهر 1397 ساعت 14:46
روزنامه نگاری کاری حرفهای است؛ استفاده از واژهها و اصطلاحاتی همچون «موج سازمان یافته تخریب»، «اتاق فکر»، «از خوان بزرگ شهر تهران»، «برای شهردار شدنش "محلل" میخواهد»، «موج سنگین رسانهای»، «خودجوش و بدون توقع»، «زهی خیال باطل»، و بیش از 15 اصطلاح مشابه دیگر نشان دهنده غیرحرفهای بودن نویسنده مقاله و ذهنیت توطئه اندیش او است.
متن ارسالی
فرهنگ لری چنان جذاب و گیراست که تقریباً کسی نیست که از منطقه خارج شود و هر روز جویای اخبار منطقه نشود. جالب است که حتی کسانی که در کشور دیگری اقامت دارند و به نظر میرسد قصد بازگشت هم ندارند چنان در شبکههای مجازی فعالند و بر استفاده از واژگان اصیل تاکید دارند که گویی هرگز از منطقه خارج نشدهاند. بنده هم به عنوان قطرهای جدا مانده از دریا رویدادها در منطقه را زیر نظر دارم و بنا به اقتضائات حرفهام که آموزش رسانه و روزنامه نگاری است، هر گاه فرصت داشته باشم رسانههای استان را مرور میکنم.
روزنامه نگاری کاری دشوار و بی مزد است. روزنامه نگاران چنان شرایط دشواری را سپری میکنند که بر کار آنها نامی جز عشق نمیتوان گذاشت. با این حال، گاهی خواندن وب سایتهای استان، ما که در کار تحلیل و تدریس رسانهها هستیم را غمگین میکند، چرا که گاهی برای ما آشکار میشود که برخی روزنامه نگاران (در زمانهایی خاص، و صد البته نه همیشه) قلم مقدس خود را در راه آرمانهای دیگری غیر از شفافیت، نقد قدرت و خیر همگانی به کار میگیرند. من و مایی که از بیرون منطقه این مطالب را میخوانیم، از دیدن تفرقهها و تفرقه افکنی ها رنج میبریم.
اخیراً یکی از روزنامه نگاران استان مقالهای با عنوان «توصیهای به مدیرعامل کهگیلویه و بویراحمدی "ایرنا" پشت برادرت را خالی نکن، ارزش ندارد» در این سایت آورده و مدت اندکی پس از آن مقاله دیگری با عنوان «"ضیا هاشمی" دیروز علیه وکیلی و تاج گردون، امروز علیه "افشانی"» در همین سایت منتشر کرده که به رغم رویّه معمولم مبنی بر پاسخ ندادن به نقدهای شخصی به افراد، تصمیم گرفتم پاسخی به این نقد بدهم. پاسخ بنده، هم از نقطه نظر یک معلم رسانه و هم از نگاه یک همشهری دلسوز ارائه میشود.
نخست، روزنامه نگار باید در انتخاب واژهها و اصطلاحات دقت کند؛ روزنامه نگاری کاری حرفهای است؛ استفاده از واژهها و اصطلاحاتی همچون «موج سازمان یافته تخریب»، «اتاق فکر»، «از خوان بزرگ شهر تهران»، «برای شهردار شدنش "محلل" میخواهد»، «موج سنگین رسانهای»، «خودجوش و بدون توقع»، «زهی خیال باطل»، و بیش از 15 اصطلاح مشابه دیگر نشان دهنده غیرحرفهای بودن نویسنده مقاله و ذهنیت توطئه اندیش او است. متاسفانه برخی افراد فکر میکنند دیگران پیوسته به دنبال توطئه علیه آنها هستند. شیوه نگارش هر دو نوشته هم متاسفانه ضعف حرفهای نویسنده را نشان میدهد و مثلاً در جایی برای تاکید گذاشتن بر تعجب نویسنده از رفتارهای سید ضیاء هاشمی، دو علامت تعجب به جای یکی گذاشته شده است. جالب است که نویسنده با این قلم غیرحرفهای، نتیجه میگیرد «سید ضیا هاشمی هیچگاه تجربه مدیریت رسانهای نداشته و البته سوابق روشنی هم در این حوزه ندارد». نخست، سید ضیاء هاشمی بیش از 25 ساله سابقه حرفهای رسانهای دارد و در این مدت کمی که مدیر عاملی خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران است، تحولات مثبتی که در خبرگزاری جمهوری اسلامی ایجاد کرده انکار ناپذیر است (یکی از مهمترین این تحولات، دادن اختیارات به سردبیران بوده که باعث شده خبرنگاران با انگیزه بیشتری کار کنند و نتیجه آن را در کار حرفهای ایرنا و افزایش چشمگیر بازدید کنندگان آن میبینید). ثانیاً، اگر سید ضیاء هاشمی تجربه مدیریت رسانهای ندارد، چطور می گویید این سابقهی نداشته، ناروشن است؟
در هر دو این مقالهها گفته شده ایرنا علیه افشانی وارد عمل شده است. بر اساس کدام مستندات؟ مقالهای در روزنامه ایران و یک چند رسانهای در مجموعه ایرنا؟ مگر میشود نویسنده محترم نداند که بخشهای مختلف خبرگزاری جمهوری اسلامی مستقل عمل میکنند؟ شیوه عمل ایرنا استفاده از نوعی «عاملیت محاطی» است که در آن روزنامه نگاران نباید از خطوط قرمز کشور رد شوند اما در درون این دایره اجازه کار خلاق دارند. روزنامه نگاران محدود شده خلاقیت خود را رها میکنند و تبدیل به کارمندان بی انگیزهای میشوند که من اطمینان دارم نویسنده محترم مقاله نتیجه کار آنها را در دورههای مدیریتی پیشین ایرنا دیده است. افزون بر آن، ایرنا این همه مقاله منتشر کرده و اقدامات درست شهرداری و مدیریت جدید آن را معرفی و تحسین کرده است، مگر میشود شما این اقدامات را ندیده باشید (باز هم می گویم که همین مقالات مثبت را هم روزنامه نگاران مستقل نوشتهاند، نه با دستور سید ضیاء هاشمی).
بحثهای مربوط به ککاگری که نویسنده مطرح کرده را بنده ترجمه محترمانه عبارت «باندبازی» می دانم. دکتر هاشمی و مهندس افشانی در مجموعه دولت هستند و مشکلی با هم ندارند و در این مدت پشتیبان هم بودهاند. هر دو نماینده محترم دیگر آقایان تاجگردون و وکیلی پیشتر رسماً سخنرانی کرده و در منصب سرپرستی وزارت علوم و پس از آن از دکتر هاشمی حمایت کردهاند. آقایان زارعی و عدل هاشمی هم به صورت جدی از دکتر هاشمی حمایت کردند و میکنند و سایرین هم کوتاهی نداشتهاند؛ و صد البته، سید ضیاء هاشمی هم در حق این بزرگان و همین طور در حق نویسنده محترم این دو مقاله کوتاهی نکرده است. از آن گذشته، سخن من با نویسنده محترم این دو مقاله این است که آیا ما باید تبعیض را با تبعیض پاسخ دهیم؟ آیا باید ما هم خویشاوندسالاری پیشه کنیم و افراد ضعیف را به نظامهای مهم حاکمیتی وارد کنیم؟ این کار خطرناک است و گرچه معدودی (مطمئن باشید جا برای بیش از 5 درصد ما نیست!) از همشهریان ما را موقت سر کار میگذارد اما ظرف یک یا دو سال هم مهندس افشانی و هم سید ضیاء هاشمی را به عنوان نمایندگان ما در تشکیلات قدرت، ضایع خواهد کرد (جالب است که همین روزها عزیز دیگری در یکی از سایتهای استان سید ضیاء هاشمی را متهم به قوم و خویش سالاری کرده است!). افزون بر آن، نویسنده محترم را دعوت به بسط نگاه میکنم. نه تنها ما نباید در برابر سایر هموطنان دست به تبعیض بزنیم (یا تبعیض را با تبعیض پاسخ دهیم)، بلکه باید طوری رفتار کنیم که اگر مردم سرزمینهای رفته در ورای ارس و هرات و حتی کردستان عراق و آن سوتر بخواهند برگردند، مطمئن باشند ما آنها را همچون خودمان شهروند درجه یک خواهیم دانست.
----------------------
دکتر احسان شاه قاسمی
عضو هیات علمی در گروه ارتباطات دانشگاه تهران
کد مطلب: 403800