یادداشت|
عرصه عمومی و مساله قومیت در ایران
صیاد خردمند
17 خرداد 1397 ساعت 0:26
بسیاری بر این باورند که برای کاهش و پایان دادن به مساله قومیتها نیازمند بسط گفتمان دموکراتیک در عرصه اجتماعی، و اشاعه یافتن گفت و گوی ملی میان قومیتها میباشیم. چنین امری در سایه جامعه مدنی و توجه به عرصه عمومی میسر خواهد شد.
متن ارسالی
قومیت یکی از مهمترین مباحث و مسائل مطرح در ایرانِ معاصر است. هرازگاهی تنشهای قومی در پارهای از نقاط کشور رخ میدهد که نمایان گر تبدیل شدن «قومیت» به موضوعی قابل طرح برای نویسندگان و پژوهشگران و دغدغه ایست قابل تامل برای سیاست ورزان و سیاست پیشگان! در چند سال اخیر همواره در تعیین کابینه دولتها و ورود نمایندگان به مجلس شورای اسلامی علاوه بر جناح و خظ مشی سیاسی یا جنسیت افراد مورد نظر مولفه قومیتی آنها نیز مورد توجه قرارگرفته است.
در واقع با آنکه بحث اقوام و مسئله قومیت در ایران بیش از نیم قرن است که به عنوان مسئلهای مهم در ردیف دیگر مسائل مهم مملکتی خود را نشان داده است؛ ولی هنوز هم از شناسایی عمومی و رسمی آن به عنوان یک مسئله مهم اجتماعی و سیاسی اجتناب میشود. این پدیده در ابتدا و برای مدت زمانی طولانی به صورت مسئلهای بالقوه، ناپایدار و غیره مهم تلقی میشد و تصور این بود که گاه به گاه و پراکنده خود را نشان میدهد و بعد از اندک زمانی به دست فراموشی سپرده میشود.
اما امروزه حساسیت نسبت به مساله قومیت تا اندازهای بالا گرفته که در ساخت و پخش برنامههای تلویزیونی و ورزشگاههای فوتبال و ... میتوان آنرا مشاهده کرد به زبانی دیگر قومیت از مقولهای فرهنگی و هویتی به مساله سیاسی و گاها امنیتی بدل گشته است.
سیاست همسان سازی فرهنگی در ابعاد و گونههای مختلف در ایران معاصر انجام پذیرفته و تاثیرات آن به اشکال مختلف در زیست سیاسی، اجتماعی جامعه ایرانی هویدا است. در دوره پهلوی اول راه رسیدن به دروازه مدرنیته و تجدد در زیرپا گذاشتن و حذف خرده فرهنگ و خرده هویتها و حذف تفاوتهای قومیتی دیده شد به گونهای انسان ایرانی میبایست به سان سوژهای تحت انقیاد دولت _ ملت قرار گیرد و زیست فردی و اجتماعیاش در قالب ملیت اش تعریف گردد، چنین سیاستی در دوره حکومت مندی پهلوی دوم در قالبهای فاخر، نمادین، افراطی و همچنین در نسخهای از ناسیونالسیم احساسی ادامه یافت.
خمیرمایه بسیاری از گزارههای منتشر شده در این دوره ارتقا و ترفیع جایگاه و منزلت ایران و ایرانی، تفاخر به قدمت تاریخی و نیاکان، اندیشه ایرانشهری و... بوده است
اما تجربه انقلاب اسلامی با تأکید بر اتحاد و جهان وطنی اسلامی توأم شد رنگ باختن بسیاری از ارزشهای ملی گرایانه در این دوره و در نتیجه فروریختن پارهای از ارکان هویت ملی ایرانی تحت عنوان مبارزه با «ملی گرایی» و یا نقد سیاستهای نظام پهلوی، بستری ر تلاش و تکاپوی فعالین قوم گرا گشود که تا این زمان به هیچ وجه بر آنها باز نبود. و آنها نیز در بهره برداری از این فرصت کوتاهی نکردند. یکی از مهمترین مضامینی که در این رویارویی هدف حمله قرار گرفت، برداشت مرسوم از ایرانیّت و وحدت ملی ایرانیان بود؛ برداشتی که به زعم برخی گروهها، نه مفهومی برآمده از بیش از دو هزار سال هویت ایرانی که محصول نظریه پردازیهای نظام پهلوی بود.
ما ایرانیان دارای هویت قومی میباشیم که بر اساس موقعیت جغرافیایی یا وراثت با آن پیوند میخوریم و خود را بهعنوان عرب، کرد، لر، فارس و… معرفی میکنیم در کنار این هویتها دو هویت تاثیرگذار دیگر مانند هویت ملی، و دینی را نیز به همراه خود به دوش میکشیم و از طریق آنها به معرفی خود میپردازیم، حال در شرایط کنونی، فرض کنیم که میان هر کدام از این هویتها مناقشه و جدالی ایجاد شود و این هویتها» بودن در کنار همدیگر «را برنتابند، و این آغاز و نقطه شروع بحران هویتی است! بحرانی که در هر نسل و سن سالی قدرت نفوذ دارد ولی شدت ویرانگری آن در نسل جوان بسی بیشتر میباشد،
هویت دینی از طریق پایبندی به ارزشها و مناسک مذهبی خود را نشان میدهد و شدت و ضعف آن میزان دین مداری افراد را جلوه میدهد در کنار آن هویت ملی از طریق مولفههای مانند فرهنگ، زبان، آداب رسوم، مشاهیر، ادبیات و… خود را عرضه میکند در شرایط طبیعی این هویتها تقابلی باهم ندارند و در بعضی مواقع نیز میتوانند تکمیل کننده یکدیگر باشند حال وضعیتی را در تصور کنید که هر یک از این هویتها ماهیت وجودی خود را در تقابل با دیگری تعریف کند، آنجاست که وضعیت کنونی جامعه ما را به تصویر میکشد که از یک طرف برخیها بهصورت افراطی سعی در برتری گزیدن اسلامیت بر ایرانیت دارند و از طرف دیگر بسیاری دیگر به بازگشت به ایران قبل از اسلام نظر دارند و آن را در قالب مدل ناسیونالیسم افراطی در جامعه بازتولید میکنند، در شرایط کنونی ما کدام یک را برگزینیم؟ ایرانیت را؟! اسلامیت را؟! یا ترکیبی میانه هردو را؟
بخش دیگر هویت که در جامعه ما چالش برانگیز جلوه میکند هویت قومیتی» میباشد، مک لین «قومیت را چگونگی تعلق به یک گروه قومی تعریف میکند، قومیت شامل آگاهی نسبت به ریشههای تاریخی و سنتهای مشترک است «و یا برخورداری گروه از ریشه جغرافیایی، زبانی، مذاهب و الگوهای سکونت مشترک، برخورداری از ملاحظات سیاسی مشابه به ویژه در رابطه با سرزمین و نهادهای سیاسی و برخورداری از نوعی احساس تمایز و متفاوت بودن از دیگران میباشد، جامعه ایران به دلیل تنوع فرهنگ، زبانها، مذاهب، اقلیتها جامعه موزاییکی مینامند، این تفاوت به مثابهی شمشیری دولبه میتواند عمل کند از یک طرف قادر است به سطح غنا و تضارب فرهنگی بیفزاید و تساهل و مدارا در کنار یکدیگر را درجامعه تولید و بازتولید کند ولی از جانب دیگر به سوی انشقاق حرکت کند و بر طبل جدایی بکوبد.
بسیاری بر این باورند که برای کاهش و پایان دادن به مساله قومیتها نیازمند بسط گفتمان دموکراتیک در عرصه اجتماعی، و اشاعه یافتن گفت و گوی ملی میان قومیتها میباشیم. چنین امری در سایه جامعه مدنی و توجه به عرصه عمومی میسر خواهد شد.
هابرماس تعبیر حوزه عمومی را در اطلاق به عرصهای اجتماعی به کار میبرد که در آن افراد از طریق مفاهمه و استدلال مبتنی بر تعقل و در شرایطی عاری از هرگونه فشار، زور و در شرایط برابر برای تمام طرفهای مشارکت کننده مجموعهای از رفتارها، مواضع و جهت گیریهای ارزشی و هنجاری را تولید میکند. حوزه عمومی عرصهای است که در آن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم میآیند. حوزه عمومی به معنی دقیق کلمه عرصهای است که هیچ حد و حدودی بر فعالیت آن وضع نشده باشد، حوزه عمومی حوزه عقلانی و حقیقت یاب و حقیقت ساز جامعه است. این حوزه، عرصه فکر، گفت وگو، استدلال و زبان است. شرایط مکالمه باز و آزاد در حوزه عمومی متضمن این اصل است که هیچ فرد یا گروهی نمیتواند در خارج از این حوزه (یعنی در عرصه قدرت) مدعی شناخت بهتر خیر و صلاح جامعه باشد..
ایران امروز نیازمند گفت و گوی برابری خواهانه و مساوات طلبانه در عرصه قومیتهاست که در کنار نهادهای مذهب و ملیت جایگاه قومیتها مهم قلمداد شده و رویکردهای برتری طلبانه تعدیل و حذف گردد.
----------------------------
صیاد خردمند
کارشناسی ارشد جامعه شناسی
---------------------------------------
کد مطلب: 400554