تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۰۹
کد مطلب : ۴۹۳۶۵۵
یک کارشناس تحولات سوریه را مورد بررسی قرار داد
چه شد که اسد اینقدر سریع سقوط کرد؟ اکنون چه میشود؟ پای یک معامله بزرگ در میان است؟ چرا ایران از تحولات سوریه جا ماند؟
۰
کبنا ؛تحلیل گفتوگوی محمد خواجوایی، مدیر گروه مطالعات لبنان پژوهشکده تحقیقات استراتژیک خاورمیانه، به چندین جنبه کلیدی اشاره دارد که به درک تحولات اخیر در سوریه کمک میکند.
خواجوایی به وضوح بیان میکند که تحولات اخیر در سوریه جنبه نظامی نداشته و بیشتر به یک فروپاشی داخلی و توافقات سیاسی مربوط میشود. او تأکید میکند که ارتش سوریه بدون مقاومت قابل توجهی عقبنشینی کرده و این نشاندهنده عدم انگیزه و فروپاشی داخلی دولت است. این نکته نشان میدهد که بحران سوریه نه تنها به دلایل نظامی بلکه به دلیل مشکلات داخلی و عدم انسجام سیاسی دولت بشار اسد شکل گرفته است.
خواجوایی به احتمال وجود یک معامله سیاسی برای سقوط دولت اسد اشاره میکند و ترکیه و روسیه را به عنوان بازیگران کلیدی در این فرآیند معرفی میکند. او معتقد است که این تحولات نمیتواند تنها ناشی از معادلات داخلی سوریه باشد و به نوعی تحت تأثیر قدرتهای بزرگ قرار دارد. این تحلیل نشاندهنده این است که تحولات سوریه به شدت تحت تأثیر روابط بینالمللی و استراتژیک است.
خواجوایی به تأثیرات اسرائیل در تحولات سوریه نیز اشاره میکند و تأکید میکند که اسرائیل به دنبال تضعیف محور مقاومت و جدا کردن سوریه از این محور است. این نکته نشاندهنده این است که تحولات سوریه نه تنها به مسائل داخلی بلکه به استراتژیهای منطقهای و بینالمللی نیز وابسته است.
خواجوایی آینده سوریه را مبهم میداند و به احتمال تجزیه یا تکرار سناریوی لیبی اشاره میکند. این نکته نشاندهنده عدم وجود یک اپوزیسیون قوی و خطرات ناشی از تنوع و تعدد نیروهای نظامی در سوریه است.
این گفتوگو به خوبی نشان میدهد که تحولات سوریه یک پدیده پیچیده و چندبعدی است که تحت تأثیر عوامل داخلی و بینالمللی قرار دارد. تحلیل خواجوایی بر اهمیت درک دقیق از روابط قدرتهای بزرگ و تأثیرات آن بر تحولات داخلی تأکید دارد و نیاز به بازنگری در استراتژیها و تحلیلهای ایران را مطرح میکند. این نکات میتوانند به فهم عمیقتری از وضعیت کنونی سوریه و چالشهای پیش روی آن کمک کنند.
چه شد که اسد اینقدر سریع سقوط کرد؟ اکنون چه میشود؟ پای یک معامله بزرگ در میان است؟ چرا ایران از تحولات سوریه جا ماند؟
مخالفان مسلح سوری صبح روز یکشنبه از کنترل خود بر شهر دمشق و «رفتن» حکومت «بشار اسد» رئیس جمهوری سوریه خبر دادند که واکنش های داخلی و بین المللی را به همراه داشت. یک کارشناس معتقد است که ممکن است سوریه با این تغییر همراهی کرده و امتیازاتی نیز گرفته از جمله تضمین حضور راهبردی روسیه در سوریه.
محمد خواجوایی، مدیر گروه مطالعات لبنان پژوهشکده تحقیقات استراتژیک خاورمیانه، درباره جنبه غیرنظامی سقوط اسد به انتخاب گفت: آنچه در طول ده روز اخیر رخ داد، سقوط یکی پس از دیگری شهرها بود و به هیچ عنوان جنبهی نظامی نداشت. مسألهی اساسی اینجاست که در سوریه اصلاً تحول نظامی شکل نگرفت چون ارتش سوریه هیچ کجا مقاومت نکرد و بدون اینکه حتی مخالفان به آن نقطه برسند، آن نقاط را تخلیه میکردند. این موضوع حکایت از چند مسأله دارد، از جمله فروپاشی از درون دولت که هیچ انگیزهای برای مقاومت ندارد. بنابراین آنچه رخ داد، هیچ ارزش نظامی ندارد. از طرفی به نظر میرسد که در این نوع حرکت، شکلی از معامله و توافق بزرگ صورت گرفته که چند و چون آن مربوط به قدرتهای بزرگ است. این میزان پیشروی و عدم مقاومت و به نوعی تحویل دادن آسان دولت، نمیتواند براساس معادلات داخلی سوریه رقم خورده باشد.
وی درباره احتمال یک معامله سیاسی جهت سقوط دولت اسد بیان کرد: چند و چون معاملهی سوریه مشخص نیست اما میتوانیم حدسهایی بزنیم. یکی از طرفهای مداخلهگر، ترکیه بود و از طرفی ممکن است که یکی از طرفهای این معامله، روسیه باشد که با این تغییر همراهی کرده است. اگرچه امتیازاتی نیز گرفته از جمله تضمین حضور راهبردی روسیه در سوریه و دو پایگاه اصلی نظامی در لاذقیه و طرطوس که قابل لمس است. لازمهی این معامله، همراهی بخشی از ارتش و دولت در سوریه است. اینکه ما شاهد بودیم هیچ حرکت جدی رخ نداد، نشان داد که بازی، بازی بزرگان است. این معامله میتواند طرفهای دیگری هم داشته باشد اما دو طرفی که به نظر میرسد در تحولات روزهای اخیر تأثیرگذار بودند، ترکیه و سوریه بودند. ما از نشانهها این موضوع را متوجه میشویم، یعنی پیشروی سریع مخالفان و در مقابل فقدان هیچ مقاومتی در دولت سوریه که میتواند همراهکنندهی این فرآیند روسها باشند.
او افزود: احتمالاً توافقاتی نیز برای آیندهی سیاسی و خانواده بشار اسد صورت گرفته باشد و این تغییر آرام رخ دهد. اتفاقات چند روز اخیر، هیچ نسبتی با تحولات ده سال اخیر در سوریه نداشته است. جنگ سال 2011 تا 2017، جنگ بسیار وحشتناکی بود و نزدیک 500 هزار نفر کشته شدند؛ حالا در چنین کشوری وقتی در طول ده روز و با کمترین کشته، شهرها سقوط کرد نشان از یک توافق سیاسی است. بدون چنین توافقی در داخل نظام و قدرتهای بزرگ، چنین اتفاقی نمیافتد.
وی در رابطه با اشغال مناطقی از سوریه توسط اسراییل اظهار داشت: ما در سوریه شاهد وضعیتی هستیم که هر طرف منطقهای و بینالمللی تأثیرگذار در این روند، به دنبال بهرهبرداری است. رفتاری که از ترکیه شاهد بودیم که بتواند از این فرصت برای تغییر استفاده کند، به شرایط خود سوریه بازمی گردد. بحران اقتصادی و تضعیف حامیان اسد، شرایط را برای سقوط اسد ایجاد کرد. آمریکاییها نیز به علت پیوند با کردهای سوریه، شاهد بودیم که در طول ده روز اخیر، مواضع کردها تقویت شد. از طرفی اسراییل نیز ملاحضات راهبردی نسبت به سوریه دارد. چون سوریه بخشی از محور مقاومت بود که در مقابل اسراییل قرار داشت و اسراییل تلاش کرد که این محور را تضعیف کند، به دنبال استمرار این روند بود. تضعیف دولت بشار اسد و سقوط آن با این هدف که سوریه دیگر از محور مقاومت جدا شود، در راستای منافع اسراییل است. در کوتاه مدت اسراییل از اینکه مخالفان بشاراسد، بر سر قدرت قرار گرفتند، خبر خوبی برای اسراییل است. اقدامی هم که اسراییل درتصرف بخشهایی از سوریه انجام داد، با هدف تثبیت موقعیت اسراییل در معادلات آینده سوریه است. اسراییل دنبال جدا کردن سوریه از پیکر محور مقاومت است. سوریه دیگر بخشی از محور لجستیکی محورمقاومت نباشد و طبیعتا قطع این مسیر به معنای این است که حزب الله هم با بحران جدی رو به رو میشود که مهمترین مسیر تأمین اسلحه را از دست داده است. در این صورت اسراییل میتواند معادلهی مدنظر خود را انجام دهد. در شرایط کنونی هم اسراییل دنبال تثبیت معادلهی خود در سوریه است.
خواجویی درباره موضع ایران نسبت به تحولات سوریه گفت: من فکر میکنم ایران بی نهایت شوکزده شده است. اتفاقاتی که در روزهای اخیر افتاد، کاملاً برای ایران غافلگیرکننده بود. تحلیل ایران در وزارتخارجه و نیروهای نظامی، اینطور نبود که مخالفین بشار اسد توانایی تصرف کل کشور را در ده روز داشته باشند. ما کاملاً این سردرگمی را در روزهای اخیر در رویکردهای ایران هم دیدیم. مشخص نیست ایران چه سیاستی را در پیش دارد. در یک زمانی ایران از نیروهای تروریست برای مخالفین بشار اسد استفاده نمیکرد و آنها را مخالفان مسلح خطاب میکرد اما باز هم در برخی از اخبار آنها را تروریست خطاب کردند. صحبتهای عراقچی درباره ضرورت گفتگو بین دولت و مخالفان مشروع در سوریه و رد کردن آن توجه لاریجانی، نشان از عدم تحلیل دقیق در دستگاه سیاسی ایران است. تحولات یکسال اخیر، مشخصاً بعد از 7 اکتبر که ضربهی بزرگی به محور مقاومت زد، تا ورود لبنان به جنگ و اتفاقات سوریه، تماماً نشان میدهد که کل دستگاه ادراکی و محاسباتی ایران، ارزیابی درستی از تحولات نداشته است. اولین درس برای ایران این است که کل فرآیندهای تصمیمسازی و ادراکی و شناختی دستگاههای تصمیم گیر، باید مورد بازبینی قرار بگیرد. وقتی این حجم از ناکامی در یکسال رخ میدهد، نشان از برآورد نادرست نهادها از تواناییها و نقاط آسیب دارد. عمدتاً در ایران کسانی مشورت میدهند که با رویکردهای غیرواقع بینانه و ایدئولوژیک مسائل را بررسی میکنند.
وی تصریح کرد: آینده تحولات در سوریه مبهم است و باید ابعاد این توافق پنهان مشخص شود. سوریه اپوزیسیون قوی ندارد که دولت ساز باشد. تعدد نیروهای نظامی در سوریه این سناریو را تقویت میکند که هر بخش از کشور در اختیار یک قوم قرار بگیرد و اختلافات داخلی بین گروههای معارض بیشتر شود. مهمترین سناریو قابل پیشبینی برای سوریه، تکرار تجربه لیبی است. سناریو بدبینانه نیز تجزیه سوریه است.
خواجوایی به وضوح بیان میکند که تحولات اخیر در سوریه جنبه نظامی نداشته و بیشتر به یک فروپاشی داخلی و توافقات سیاسی مربوط میشود. او تأکید میکند که ارتش سوریه بدون مقاومت قابل توجهی عقبنشینی کرده و این نشاندهنده عدم انگیزه و فروپاشی داخلی دولت است. این نکته نشان میدهد که بحران سوریه نه تنها به دلایل نظامی بلکه به دلیل مشکلات داخلی و عدم انسجام سیاسی دولت بشار اسد شکل گرفته است.
خواجوایی به احتمال وجود یک معامله سیاسی برای سقوط دولت اسد اشاره میکند و ترکیه و روسیه را به عنوان بازیگران کلیدی در این فرآیند معرفی میکند. او معتقد است که این تحولات نمیتواند تنها ناشی از معادلات داخلی سوریه باشد و به نوعی تحت تأثیر قدرتهای بزرگ قرار دارد. این تحلیل نشاندهنده این است که تحولات سوریه به شدت تحت تأثیر روابط بینالمللی و استراتژیک است.
خواجوایی به تأثیرات اسرائیل در تحولات سوریه نیز اشاره میکند و تأکید میکند که اسرائیل به دنبال تضعیف محور مقاومت و جدا کردن سوریه از این محور است. این نکته نشاندهنده این است که تحولات سوریه نه تنها به مسائل داخلی بلکه به استراتژیهای منطقهای و بینالمللی نیز وابسته است.
خواجوایی آینده سوریه را مبهم میداند و به احتمال تجزیه یا تکرار سناریوی لیبی اشاره میکند. این نکته نشاندهنده عدم وجود یک اپوزیسیون قوی و خطرات ناشی از تنوع و تعدد نیروهای نظامی در سوریه است.
این گفتوگو به خوبی نشان میدهد که تحولات سوریه یک پدیده پیچیده و چندبعدی است که تحت تأثیر عوامل داخلی و بینالمللی قرار دارد. تحلیل خواجوایی بر اهمیت درک دقیق از روابط قدرتهای بزرگ و تأثیرات آن بر تحولات داخلی تأکید دارد و نیاز به بازنگری در استراتژیها و تحلیلهای ایران را مطرح میکند. این نکات میتوانند به فهم عمیقتری از وضعیت کنونی سوریه و چالشهای پیش روی آن کمک کنند.
چه شد که اسد اینقدر سریع سقوط کرد؟ اکنون چه میشود؟ پای یک معامله بزرگ در میان است؟ چرا ایران از تحولات سوریه جا ماند؟
مخالفان مسلح سوری صبح روز یکشنبه از کنترل خود بر شهر دمشق و «رفتن» حکومت «بشار اسد» رئیس جمهوری سوریه خبر دادند که واکنش های داخلی و بین المللی را به همراه داشت. یک کارشناس معتقد است که ممکن است سوریه با این تغییر همراهی کرده و امتیازاتی نیز گرفته از جمله تضمین حضور راهبردی روسیه در سوریه.
محمد خواجوایی، مدیر گروه مطالعات لبنان پژوهشکده تحقیقات استراتژیک خاورمیانه، درباره جنبه غیرنظامی سقوط اسد به انتخاب گفت: آنچه در طول ده روز اخیر رخ داد، سقوط یکی پس از دیگری شهرها بود و به هیچ عنوان جنبهی نظامی نداشت. مسألهی اساسی اینجاست که در سوریه اصلاً تحول نظامی شکل نگرفت چون ارتش سوریه هیچ کجا مقاومت نکرد و بدون اینکه حتی مخالفان به آن نقطه برسند، آن نقاط را تخلیه میکردند. این موضوع حکایت از چند مسأله دارد، از جمله فروپاشی از درون دولت که هیچ انگیزهای برای مقاومت ندارد. بنابراین آنچه رخ داد، هیچ ارزش نظامی ندارد. از طرفی به نظر میرسد که در این نوع حرکت، شکلی از معامله و توافق بزرگ صورت گرفته که چند و چون آن مربوط به قدرتهای بزرگ است. این میزان پیشروی و عدم مقاومت و به نوعی تحویل دادن آسان دولت، نمیتواند براساس معادلات داخلی سوریه رقم خورده باشد.
وی درباره احتمال یک معامله سیاسی جهت سقوط دولت اسد بیان کرد: چند و چون معاملهی سوریه مشخص نیست اما میتوانیم حدسهایی بزنیم. یکی از طرفهای مداخلهگر، ترکیه بود و از طرفی ممکن است که یکی از طرفهای این معامله، روسیه باشد که با این تغییر همراهی کرده است. اگرچه امتیازاتی نیز گرفته از جمله تضمین حضور راهبردی روسیه در سوریه و دو پایگاه اصلی نظامی در لاذقیه و طرطوس که قابل لمس است. لازمهی این معامله، همراهی بخشی از ارتش و دولت در سوریه است. اینکه ما شاهد بودیم هیچ حرکت جدی رخ نداد، نشان داد که بازی، بازی بزرگان است. این معامله میتواند طرفهای دیگری هم داشته باشد اما دو طرفی که به نظر میرسد در تحولات روزهای اخیر تأثیرگذار بودند، ترکیه و سوریه بودند. ما از نشانهها این موضوع را متوجه میشویم، یعنی پیشروی سریع مخالفان و در مقابل فقدان هیچ مقاومتی در دولت سوریه که میتواند همراهکنندهی این فرآیند روسها باشند.
او افزود: احتمالاً توافقاتی نیز برای آیندهی سیاسی و خانواده بشار اسد صورت گرفته باشد و این تغییر آرام رخ دهد. اتفاقات چند روز اخیر، هیچ نسبتی با تحولات ده سال اخیر در سوریه نداشته است. جنگ سال 2011 تا 2017، جنگ بسیار وحشتناکی بود و نزدیک 500 هزار نفر کشته شدند؛ حالا در چنین کشوری وقتی در طول ده روز و با کمترین کشته، شهرها سقوط کرد نشان از یک توافق سیاسی است. بدون چنین توافقی در داخل نظام و قدرتهای بزرگ، چنین اتفاقی نمیافتد.
وی در رابطه با اشغال مناطقی از سوریه توسط اسراییل اظهار داشت: ما در سوریه شاهد وضعیتی هستیم که هر طرف منطقهای و بینالمللی تأثیرگذار در این روند، به دنبال بهرهبرداری است. رفتاری که از ترکیه شاهد بودیم که بتواند از این فرصت برای تغییر استفاده کند، به شرایط خود سوریه بازمی گردد. بحران اقتصادی و تضعیف حامیان اسد، شرایط را برای سقوط اسد ایجاد کرد. آمریکاییها نیز به علت پیوند با کردهای سوریه، شاهد بودیم که در طول ده روز اخیر، مواضع کردها تقویت شد. از طرفی اسراییل نیز ملاحضات راهبردی نسبت به سوریه دارد. چون سوریه بخشی از محور مقاومت بود که در مقابل اسراییل قرار داشت و اسراییل تلاش کرد که این محور را تضعیف کند، به دنبال استمرار این روند بود. تضعیف دولت بشار اسد و سقوط آن با این هدف که سوریه دیگر از محور مقاومت جدا شود، در راستای منافع اسراییل است. در کوتاه مدت اسراییل از اینکه مخالفان بشاراسد، بر سر قدرت قرار گرفتند، خبر خوبی برای اسراییل است. اقدامی هم که اسراییل درتصرف بخشهایی از سوریه انجام داد، با هدف تثبیت موقعیت اسراییل در معادلات آینده سوریه است. اسراییل دنبال جدا کردن سوریه از پیکر محور مقاومت است. سوریه دیگر بخشی از محور لجستیکی محورمقاومت نباشد و طبیعتا قطع این مسیر به معنای این است که حزب الله هم با بحران جدی رو به رو میشود که مهمترین مسیر تأمین اسلحه را از دست داده است. در این صورت اسراییل میتواند معادلهی مدنظر خود را انجام دهد. در شرایط کنونی هم اسراییل دنبال تثبیت معادلهی خود در سوریه است.
خواجویی درباره موضع ایران نسبت به تحولات سوریه گفت: من فکر میکنم ایران بی نهایت شوکزده شده است. اتفاقاتی که در روزهای اخیر افتاد، کاملاً برای ایران غافلگیرکننده بود. تحلیل ایران در وزارتخارجه و نیروهای نظامی، اینطور نبود که مخالفین بشار اسد توانایی تصرف کل کشور را در ده روز داشته باشند. ما کاملاً این سردرگمی را در روزهای اخیر در رویکردهای ایران هم دیدیم. مشخص نیست ایران چه سیاستی را در پیش دارد. در یک زمانی ایران از نیروهای تروریست برای مخالفین بشار اسد استفاده نمیکرد و آنها را مخالفان مسلح خطاب میکرد اما باز هم در برخی از اخبار آنها را تروریست خطاب کردند. صحبتهای عراقچی درباره ضرورت گفتگو بین دولت و مخالفان مشروع در سوریه و رد کردن آن توجه لاریجانی، نشان از عدم تحلیل دقیق در دستگاه سیاسی ایران است. تحولات یکسال اخیر، مشخصاً بعد از 7 اکتبر که ضربهی بزرگی به محور مقاومت زد، تا ورود لبنان به جنگ و اتفاقات سوریه، تماماً نشان میدهد که کل دستگاه ادراکی و محاسباتی ایران، ارزیابی درستی از تحولات نداشته است. اولین درس برای ایران این است که کل فرآیندهای تصمیمسازی و ادراکی و شناختی دستگاههای تصمیم گیر، باید مورد بازبینی قرار بگیرد. وقتی این حجم از ناکامی در یکسال رخ میدهد، نشان از برآورد نادرست نهادها از تواناییها و نقاط آسیب دارد. عمدتاً در ایران کسانی مشورت میدهند که با رویکردهای غیرواقع بینانه و ایدئولوژیک مسائل را بررسی میکنند.
وی تصریح کرد: آینده تحولات در سوریه مبهم است و باید ابعاد این توافق پنهان مشخص شود. سوریه اپوزیسیون قوی ندارد که دولت ساز باشد. تعدد نیروهای نظامی در سوریه این سناریو را تقویت میکند که هر بخش از کشور در اختیار یک قوم قرار بگیرد و اختلافات داخلی بین گروههای معارض بیشتر شود. مهمترین سناریو قابل پیشبینی برای سوریه، تکرار تجربه لیبی است. سناریو بدبینانه نیز تجزیه سوریه است.