تاریخ انتشار
چهارشنبه ۴ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۳۹
کد مطلب : ۴۹۱۰۲۱
یادداشت؛
چرخه بسته مدیریتی؛ آیا زمان گردش نخبگان در کهگیلویه و بویراحمد فرانرسیده است؟
۲
کبنا ؛غلامرضا تاجگردون، نماینده مردم گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی، در آستانه معارفه یدالله رحمانی بهعنوان استاندار جدید کهگیلویه و بویراحمد، در صفحه شخصی خود در اینستاگرام با لحنی نوستالژیک به خاطرهای از گذشته اشاره کرده است. وی به معارفه آقای رحمانی بهعنوان رئیس سازمان برنامهوبودجه استان کهگیلویه و بویراحمد در زمستان سال ۱۳۷۳ اشاره میکند و از این که خود نیز همزمان به فارس رفته و رئیس سازمان برنامه آنجا شده بود، یاد میکند.
تاجگردون با اشاره به این که در آن زمان هیچکدام موی سفید نداشتند، به تحولات سیساله اشاره میکند و مینویسد که اکنون هر دو با تجربههای بیشتر، اما با موهایی سفید شده، بار دیگر در جایگاههای جدید به صحنه بازمیگردند. او از امید خود برای بهرهگیری از این تجربهها در مسیر توسعه و پیشرفت استان سخن میگوید و از نقش مهم خود و رحمانی در خدمت به مردم و کشور یاد میکند.
نوشته غلامرضا تاجگردون درباره معارفه یدالله رحمانی بهعنوان استاندار جدید کهگیلویه و بویراحمد از جهات مختلفی قابلتحلیل و نقد است. این متن که با نگاهی نوستالژیک به گذشته، رابطه میان سیاست، مدیریت و توسعه در استان را بررسی میکند، ابعاد مهمی را در ارتباط بافرهنگ سیاسی و مدیریتی ایران برجسته میسازد. این موضوع در شرایطی مطرح میشود که استان کهگیلویه و بویراحمد همچنان با چالشهای جدی توسعهای روبرو است و تجربههای پیشین هنوز نتوانستهاند تغییرات قابلتوجهی در وضعیت این منطقه ایجاد کنند.
تاجگردون با اشاره به خاطرهای از ۳۰ سال پیش، جایی که او و رحمانی هر دو در سمتهای مدیریتی مهمی بودند، احساسی نوستالژیک را با یادآوری گذشتههای دور ایجاد میکند. از منظر تاریخی، این نوع ارجاع به گذشته میتواند جالب باشد، چرا که خاطرات و تجربههای گذشته بهنوعی هویت و مسیر آینده را شکل میدهند. اما این مسئله از جنبه دیگری نیز قابلنقد است. بازگشت دوباره افراد به همان مناصب مدیریتی پس از سالها، نشاندهنده عدم وجود گردش نخبگان در ساختار سیاسی و مدیریتی است. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، تغییرات مدیریتی بهصورت پیوسته و با ورود افراد جدید با دیدگاههای نوین صورت میگیرد، اما در ایران، بهویژه در استانهای محروم، بسیاری از افراد به طور مداوم در مناصب مدیریتی مختلف حضور دارند. این امر میتواند به ایجاد یکچرخه بسته مدیریتی منجر شود که مانع از ورود افراد با ایدههای جدید و نوآورانه میشود و در نتیجه، توسعه پویایی و پیشرفت ساختاری کاهش مییابد.
نکته دیگر که از این متن برمیآید، تمرکز بر روابط شخصی و گذشتههای مشترک میان افراد در ساختار مدیریتی است. تاجگردون با تأکید بر خاطرات مشترک خود و رحمانی، بهنوعی نشان میدهد که این انتصابها ممکن است بیشتر بر اساس روابط گذشته باشد تا بر اساس شایستگیهای فعلی. این نوع ارتباطات در ساختار مدیریتی ایران بهکرات دیده میشود و ممکن است برخی افراد را به این باور برساند که انتصابها و تصمیمات مدیریتی کمتر بر اساس معیارهای علمی و مدیریتی صورت میگیرد و بیشتر تحتتأثیر روابط فردی است.
از منظر مدیریتی، تاجگردون به تجربه سیساله خود و رحمانی اشاره میکند و از آن بهعنوان سرمایهای برای توسعه و پیشرفت استان یاد میکند. بدون شک، تجربه در مدیریت میتواند یک دارایی باارزش باشد. در مناطق محروم و کمتر توسعهیافتهای مانند کهگیلویه و بویراحمد، تجربیات مدیرانی که سالها در عرصههای مختلف فعالیت داشتهاند، میتواند به تصمیمگیریهای بهتر و جلوگیری از اشتباهات گذشته منجر شود. اما نکتهای که نباید از نظر دور بماند این است که تکیه بیش از حد بر تجربه و افراد باسابقه، بهنوعی نشاندهنده کمبود فرصتها برای نسل جدید مدیریتی است. عدم تغییر در مدیریت ممکن است به معنای تثبیت دیدگاههای قدیمی و نبود نوآوری در روشهای مدیریتی تلقی شود. درحالیکه دنیا بهسرعت در حال تغییر است و بسیاری از جوامع به دنبال ایجاد تحولاتی بنیادین در ساختارهای مدیریتی خود هستند، سیستم مدیریتی در برخی از استانهای ایران همچنان به الگوهای قدیمی و افراد باتجربه محدود میشود که این امر میتواند مانع از بهرهبرداری کامل از ظرفیتهای جوانان و ایدههای نوین شود.
از جنبه سیاسی، تاجگردون خود را همچنان بهعنوان "وکیل مردم" معرفی میکند، و نشان میدهد بعد از سه دهه هنوز از سیاست و مدیریت جامعه خداحافظی نکرده است. این موضوع نشاندهنده این است که بازنشستگی واقعی از سیاست یا مدیریت در فرهنگ سیاسی ایران بهندرت اتفاق میافتد. بسیاری از سیاستمداران حتی پس از پایان دوره رسمی خدمت خود، همچنان در عرصه سیاسی و مدیریتی تأثیرگذار باقی میمانند. این مسئله بهنوعی نشاندهنده تمرکز قدرت در دست گروهی محدود است که ممکن است به نادیدهگرفتن نیاز به اصلاحات و تغییرات ریشهای در سیستم منجر شود. در بسیاری از موارد، این تمرکز قدرت ممکن است به ثبات در کوتاهمدت منجر شود، اما در بلندمدت احتمالاً زمینهساز رکود و عدم نوآوری خواهد بود.
از جنبه اجتماعی، تاجگردون در نوشته خود به اهمیت توسعه و پیشرفت استان کهگیلویه و بویراحمد اشاره میکند. این استان یکی از مناطق کمبرخوردار کشور است و با مشکلات فراوانی از جمله کمبود زیرساختهای اساسی و فرصتهای اقتصادی روبروست. نقدی که از این زاویه میتوان مطرح کرد، این است که باوجود حضور طولانیمدت افرادی چون تاجگردون و رحمانی در ساختار مدیریتی، تغییرات محسوسی در وضعیت توسعه استان رخ نداده است. این سؤال اساسی مطرح میشود که آیا ادامه حضور این چهرهها در مناصب مدیریتی توانسته است نتایج ملموسی برای مردم استان به همراه داشته باشد یا اینکه همچنان وعدههای توسعهای بدون نتیجه باقیماندهاند. بیاعتمادی عمومی به وعدههای توسعهای و تکرار آنها، یکی از معضلات اجتماعی جدی است که در استانهای محروم بهوضوح دیده میشود. مردم بهمرورزمان نسبت به این وعدهها حساسیت نشان میدهند و اگر نتایج ملموسی مشاهده نکنند، اعتماد خود را به مدیران از دست میدهند.
تاجگردون در نوشته خود به موی سفید خود و رحمانی اشاره میکند که نشانهای از گذر زمان و تجربیات زیاد است. این تأکید بر ظاهر و موی سفید از منظر فرهنگی نیز قابلبررسی است. در فرهنگ ایرانی، احترام به سن و تجربه از ارزشهای بنیادی است و تاجگردون با تأکید بر این نکته، سعی در مشروعیتبخشی به جایگاه خود و رحمانی دارد. اما در دنیای مدرن، بسیاری از جوامع به جوانگرایی و نوآوری در مدیریت اهمیت بیشتری میدهند. هرچند تجربه میتواند یک سرمایه باارزش باشد، اما تمرکز بیش از حد بر سن و تجربه ممکن است به معنای عدم توجه به جوانان و افراد نوآور تلقی شود. جامعه ایران بهویژه در مناطق محروم نیاز به افرادی دارد که با نگاههای جدید و روشهای نوین به مسائل نگاه کنند و تواناییهای بالقوه استان را به فعلیت برسانند.
در جمعبندی میتوان گفت که نوشته تاجگردون درعینحال که تصویری محترمانه و احساسی از تجربیات شخصی و حرفهای او و یدالله رحمانی ارائه میدهد، از جنبههای مختلفی همچون گردش نخبگان، ناکارآمدی در توسعه استان و تمرکز بر روابط شخصی قابلنقد است. اگرچه تجربه تاجگردون و رحمانی در عرصه مدیریتی بدون شک ارزشمند است، اما جامعه امروز به تغییر، نوآوری و حضور نسل جدید در عرصههای مدیریتی نیاز دارد.
تاجگردون با اشاره به این که در آن زمان هیچکدام موی سفید نداشتند، به تحولات سیساله اشاره میکند و مینویسد که اکنون هر دو با تجربههای بیشتر، اما با موهایی سفید شده، بار دیگر در جایگاههای جدید به صحنه بازمیگردند. او از امید خود برای بهرهگیری از این تجربهها در مسیر توسعه و پیشرفت استان سخن میگوید و از نقش مهم خود و رحمانی در خدمت به مردم و کشور یاد میکند.
نوشته غلامرضا تاجگردون درباره معارفه یدالله رحمانی بهعنوان استاندار جدید کهگیلویه و بویراحمد از جهات مختلفی قابلتحلیل و نقد است. این متن که با نگاهی نوستالژیک به گذشته، رابطه میان سیاست، مدیریت و توسعه در استان را بررسی میکند، ابعاد مهمی را در ارتباط بافرهنگ سیاسی و مدیریتی ایران برجسته میسازد. این موضوع در شرایطی مطرح میشود که استان کهگیلویه و بویراحمد همچنان با چالشهای جدی توسعهای روبرو است و تجربههای پیشین هنوز نتوانستهاند تغییرات قابلتوجهی در وضعیت این منطقه ایجاد کنند.
تاجگردون با اشاره به خاطرهای از ۳۰ سال پیش، جایی که او و رحمانی هر دو در سمتهای مدیریتی مهمی بودند، احساسی نوستالژیک را با یادآوری گذشتههای دور ایجاد میکند. از منظر تاریخی، این نوع ارجاع به گذشته میتواند جالب باشد، چرا که خاطرات و تجربههای گذشته بهنوعی هویت و مسیر آینده را شکل میدهند. اما این مسئله از جنبه دیگری نیز قابلنقد است. بازگشت دوباره افراد به همان مناصب مدیریتی پس از سالها، نشاندهنده عدم وجود گردش نخبگان در ساختار سیاسی و مدیریتی است. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، تغییرات مدیریتی بهصورت پیوسته و با ورود افراد جدید با دیدگاههای نوین صورت میگیرد، اما در ایران، بهویژه در استانهای محروم، بسیاری از افراد به طور مداوم در مناصب مدیریتی مختلف حضور دارند. این امر میتواند به ایجاد یکچرخه بسته مدیریتی منجر شود که مانع از ورود افراد با ایدههای جدید و نوآورانه میشود و در نتیجه، توسعه پویایی و پیشرفت ساختاری کاهش مییابد.
نکته دیگر که از این متن برمیآید، تمرکز بر روابط شخصی و گذشتههای مشترک میان افراد در ساختار مدیریتی است. تاجگردون با تأکید بر خاطرات مشترک خود و رحمانی، بهنوعی نشان میدهد که این انتصابها ممکن است بیشتر بر اساس روابط گذشته باشد تا بر اساس شایستگیهای فعلی. این نوع ارتباطات در ساختار مدیریتی ایران بهکرات دیده میشود و ممکن است برخی افراد را به این باور برساند که انتصابها و تصمیمات مدیریتی کمتر بر اساس معیارهای علمی و مدیریتی صورت میگیرد و بیشتر تحتتأثیر روابط فردی است.
از منظر مدیریتی، تاجگردون به تجربه سیساله خود و رحمانی اشاره میکند و از آن بهعنوان سرمایهای برای توسعه و پیشرفت استان یاد میکند. بدون شک، تجربه در مدیریت میتواند یک دارایی باارزش باشد. در مناطق محروم و کمتر توسعهیافتهای مانند کهگیلویه و بویراحمد، تجربیات مدیرانی که سالها در عرصههای مختلف فعالیت داشتهاند، میتواند به تصمیمگیریهای بهتر و جلوگیری از اشتباهات گذشته منجر شود. اما نکتهای که نباید از نظر دور بماند این است که تکیه بیش از حد بر تجربه و افراد باسابقه، بهنوعی نشاندهنده کمبود فرصتها برای نسل جدید مدیریتی است. عدم تغییر در مدیریت ممکن است به معنای تثبیت دیدگاههای قدیمی و نبود نوآوری در روشهای مدیریتی تلقی شود. درحالیکه دنیا بهسرعت در حال تغییر است و بسیاری از جوامع به دنبال ایجاد تحولاتی بنیادین در ساختارهای مدیریتی خود هستند، سیستم مدیریتی در برخی از استانهای ایران همچنان به الگوهای قدیمی و افراد باتجربه محدود میشود که این امر میتواند مانع از بهرهبرداری کامل از ظرفیتهای جوانان و ایدههای نوین شود.
از جنبه سیاسی، تاجگردون خود را همچنان بهعنوان "وکیل مردم" معرفی میکند، و نشان میدهد بعد از سه دهه هنوز از سیاست و مدیریت جامعه خداحافظی نکرده است. این موضوع نشاندهنده این است که بازنشستگی واقعی از سیاست یا مدیریت در فرهنگ سیاسی ایران بهندرت اتفاق میافتد. بسیاری از سیاستمداران حتی پس از پایان دوره رسمی خدمت خود، همچنان در عرصه سیاسی و مدیریتی تأثیرگذار باقی میمانند. این مسئله بهنوعی نشاندهنده تمرکز قدرت در دست گروهی محدود است که ممکن است به نادیدهگرفتن نیاز به اصلاحات و تغییرات ریشهای در سیستم منجر شود. در بسیاری از موارد، این تمرکز قدرت ممکن است به ثبات در کوتاهمدت منجر شود، اما در بلندمدت احتمالاً زمینهساز رکود و عدم نوآوری خواهد بود.
از جنبه اجتماعی، تاجگردون در نوشته خود به اهمیت توسعه و پیشرفت استان کهگیلویه و بویراحمد اشاره میکند. این استان یکی از مناطق کمبرخوردار کشور است و با مشکلات فراوانی از جمله کمبود زیرساختهای اساسی و فرصتهای اقتصادی روبروست. نقدی که از این زاویه میتوان مطرح کرد، این است که باوجود حضور طولانیمدت افرادی چون تاجگردون و رحمانی در ساختار مدیریتی، تغییرات محسوسی در وضعیت توسعه استان رخ نداده است. این سؤال اساسی مطرح میشود که آیا ادامه حضور این چهرهها در مناصب مدیریتی توانسته است نتایج ملموسی برای مردم استان به همراه داشته باشد یا اینکه همچنان وعدههای توسعهای بدون نتیجه باقیماندهاند. بیاعتمادی عمومی به وعدههای توسعهای و تکرار آنها، یکی از معضلات اجتماعی جدی است که در استانهای محروم بهوضوح دیده میشود. مردم بهمرورزمان نسبت به این وعدهها حساسیت نشان میدهند و اگر نتایج ملموسی مشاهده نکنند، اعتماد خود را به مدیران از دست میدهند.
تاجگردون در نوشته خود به موی سفید خود و رحمانی اشاره میکند که نشانهای از گذر زمان و تجربیات زیاد است. این تأکید بر ظاهر و موی سفید از منظر فرهنگی نیز قابلبررسی است. در فرهنگ ایرانی، احترام به سن و تجربه از ارزشهای بنیادی است و تاجگردون با تأکید بر این نکته، سعی در مشروعیتبخشی به جایگاه خود و رحمانی دارد. اما در دنیای مدرن، بسیاری از جوامع به جوانگرایی و نوآوری در مدیریت اهمیت بیشتری میدهند. هرچند تجربه میتواند یک سرمایه باارزش باشد، اما تمرکز بیش از حد بر سن و تجربه ممکن است به معنای عدم توجه به جوانان و افراد نوآور تلقی شود. جامعه ایران بهویژه در مناطق محروم نیاز به افرادی دارد که با نگاههای جدید و روشهای نوین به مسائل نگاه کنند و تواناییهای بالقوه استان را به فعلیت برسانند.
در جمعبندی میتوان گفت که نوشته تاجگردون درعینحال که تصویری محترمانه و احساسی از تجربیات شخصی و حرفهای او و یدالله رحمانی ارائه میدهد، از جنبههای مختلفی همچون گردش نخبگان، ناکارآمدی در توسعه استان و تمرکز بر روابط شخصی قابلنقد است. اگرچه تجربه تاجگردون و رحمانی در عرصه مدیریتی بدون شک ارزشمند است، اما جامعه امروز به تغییر، نوآوری و حضور نسل جدید در عرصههای مدیریتی نیاز دارد.
تاجگردن ول بکن نیست ....